هجمه سلمان رشدي و ادامه استراتژي اسلام ستيزي در غرب (1)
چکيده
در اين مقاله تلاش شده است هدف از نوشتن آيات شيطاني ريشه يابي گردد، دلايل حکم امام خميني (ره) مبني بر مرتد بودن سلمان رشدي بيان شود و دستاوردهاي داخلي و خارجي اين حکم تاريخي مورد بررسي قرار گيرد.
واژگان کليدي: استکبار جهاني، سلمان رشدي، آيات شيطاني، فتواي امام خميني (ره).
مقدمه
استکبار جهاني هجمه فرهنگي خويش را يکصد سال پيش، توسط افرادي همچون «فتحعلي آخوند زاده» و«ملکم خان» اجرا کرد؛ اما پس از انقلاب اسلامي فرصت را مناسب يافته تا مهره و دستاويزي همچون «سلمان رشدي» را با کتاب کفر آميز«آيات شيطاني» به حرکت درآورد.
در اين راستا، سلمان رشدي يقيناً همان موضعي را اتخاذ کرده است، که آنان داشتند؛ بيگانه نمودن مسلمانان از فرهنگ غني و ارزشهاي والاي انساني- اسلامي خود و وانمود کردن فرهنگ غرب به عنوان تنها راه پيشرفت و ترقي يکي از اين راهها بود. آنان مي کوشيدند اين اهداف را، صريحاً يا تلويحاً، با نفي توحيد، نبوت، قرآن عظيم، نقش ولايت اهل بيت(ع)، علما و مراجع عاليقدر شيعه جامه عمل بپوشانند. از اينرو، با زبان همز و نوک قلم تلاش کردند، اسلام را علت العلل عقب ماندگي مسلمانان از قافله پيشرفت مادي و صنعتي غرب قلمداد کنند و با تعميم پيشرفتهاي مادي به قلمرو اخلاق و آداب و سنن اسلامي، ملتها را ترغيب به فرهنگ غرب و تاثير بلاشرط از آن نمايند.
آيا سلمان رشدي در راهي غير از اين استراتژي پاي گذاشت؟
امروز خرابي کل دنيا از اين جهت است که طوايف آسيا، عموما و طوايف يوروپا، خصوصا بواسطه ظهور پيغمبران از اقليم آسيا که مولد اديان است و از اينجا اديان به يوروپا مستولي شده است و بواسطه مواعظ وصيان و امامان و نايبان خلفاي ايشان که بعد از پيغمبران به ترويج اديان کوشيدند و در اعتقاد مردم به درجه مقدس و ولايت رسيده اند...(1)
سلمان رشدي مي گويد:
متاسفانه مرکز قدرت در کشورهاي اسلامي در حال حاضر بسيار ضدترقي است! مي خواهد تمام راههاي منتهي به دنياي جديد را از بين ببرد.(2)
ميرزا ملکم خان مي گفت:
من خود ارمني زاده مسيحي هستم، ولي ميان مسلمين پرورش يافتم و وجهه نظرم اسلامي است. در اروپا که بودم سيستم هاي اجتماعي و سياسي و مذهبي مغرب را مطالعه کردم. با اصول مذاهب گوناگون دنياي نصراني و همچنين تشکيلات سري و فراماسونري آشنا گرديدم. طرحي ريختم که عقل سياست مغرب را با خرد ديانت مشرق بهم آميزم! چنين دانستم که تغيير ايران بصورت اروپا کوشش بي فايده اي است. از اينرو تفکر «ترقي مادي» را در«لفافه دين» عرضه داشتم تا هموطنانم آن معاني را نيک دريابند!(3)
سلمان رشدي نيز از ضرورت «شيوه جديدي از اسلام» به عنوان«الترناتيوي» در مقابل بنيادگرايي اسلامي و ظهور رژيم هاي اسلامي گفته و مي گويد:
ما نياز به اصولي داريم که از اقليتها محافظت کند. يک نمونه خوب در اين مورد روشنفکران يهودي هستند که مفهوم يهوديان غير مذهبي را پايه ريزي کرده اند. کسي که به فرهنگي تعلق دارد بدون اينکه ضرورتا مفاهيم مذهبي آن فرهنگ را پذيرفته باشد، احساس مي کند از آن فرهنگ تاثير گرفته است.(4)
و حضرت امام خميني (ره) چه زيبا و سرسختانه با حکم فقهي، منطق هميشگي قرآن عظيم(5) را با تمام وجود بر سر استکبار جهاني فرود آوردند:
من به تمام دنيا با قاطعيت اعلام مي کنم که اگر جهانخواران بخواهند در مقابل دين ما بايستند ما در مقابل همه دنياي آنان خواهيم ايستاد و تا نابودي تمام آنان از پاي نخواهيم نشست.(6)
اگر به ارزيابي رشدي در يک سيستم تحليلي بپردازيم، به وضوح در خواهيم يافت که اين حرکت، شاخه اي است از يک جريان ريشه اي و تاريخي که در مقاطع مختلف در اشکال سياسي، نظامي و فرهنگي بروز نموده است و همواره بايد به عنوان جزيي از اين کل مورد بررسي قرار گيرد، چرا؟ اين قبيل وقايع در حقيقت زخمهاي چرکيني را مي ماند که نشانگر وجود تبهاي مزمن و جريانهاي آلوده در شريانهاي حيات انساني مي باشد و ساده انديشي محض است. اگر با ديدي کوته بينانه، اين جريان را، يک جنجال سياسي صرف و بدون انگيزه، يا يک رمان مبتذل ادبي، با هدف شهرت يابي نويسنده و ثروت اندوزي ناشران آن بنگريم.
علما و دانشمندان سراسر جهان بويژه متفکران اسلام بپا خيزند و با بيان و قلم و عمل، خوف و هراس کاذبي را که بر مظلومان سايه افکنده بزدايند و اين کتابهايي را که با دست استعمار و برآمده از آستين کثيف بردگان شيطان منتشر شده و دامن به اختلاف بين طوايف مسلمين مي زند نابود کنند و ريشه خلاف را برکنند و يک دل و يک سو بر اين رسانه هاي گروهي که بيشتر ساعات شبانه روز به فتنه انگيزي و نفاق افکني و دروغ پردازي و شايعه سازي مشغول اند، پرخاش کنند.(7)
سلمان رشدي کيست؟
او با نوشتن رمانهاي «بچه هاي نيمه شب» و «شرم» در فرانسه برنده جايزه بهترين رمان خارجي شد. سپس داستانهاي «لبخند و چگوار»، «سفري به نيکارگوآ» سناريوي دو فيلم تلويزيوني و مجموعه داستانهاي «گريموس» را به رشته تحرير درآورد. وي جوايز ادبي «بوکر پرايز»، «جيمز بلک مموريال» و انجمن ادبي انگلستان زبانان را از آن خود کرد و آثارش تاکنون به 20زبان، ترجمه و منتشر گشته است.
شايان ذکر است که اغلب آثار او از شبه قاره هند، ريشه و تاثير مي گيرد. در سال 1968م، هنگامي که دانشجوي دانشگاه کمبريج بود، به جنبش چپ پيوست و در تظاهرات دانشجويان ضد جنگ ويتنام شرکت جست.
در همان سالها، تماشاي تئاتر در تماشاخانه هاي پيشرو(آوانگارد) لندن، عشق به هنر پيشگي را در وي زنده کرد. در پايان تحصيلاتش در يک آژانس کوچک تبليغاتي سردبير شد و نگارش نخستين رمان خود را آغاز کرد؛ اين رمان که درباره يکي از قديسان مسلمان بود، منتشر شد. دومين اثر وي که مجموعه داستانهاي گريموس نام داشت، مورد پسند منتقدان قرار نگرفت. او در سال 1981م دست به انتشار رمان «بچه هاي نيمه شب» زد؛ رمان تکان دهنده اي که پس از انتشار، صفحاتي از مطبوعات انگلستان را به خود اختصاص داد؛ در اين زمان قصه استقلال هند از زبان يک دولت هند را به باد انتقاد گرفت و در آن از حيات اجتماعي، فرهنگي و ديني در هند سخن گفت. به دنبال ممنوعيت اين رمان، مولف و ناشر آن عذرخواهي نموده، در چاپ هاي بعدي مطالب غير معقول کتاب را حذف کردند.
در رمان ديگري به نام «شرم» که با همان سبک «رئاليسم جادويي» نوشته شد، نويسنده، افسانه، واقعيت و تاريخ را درهم آميخته و شخصيتهاي معاصر پاکستان را به باد انتقاد گرفت. در اين رمان، از «بي نظير بوتو» با لقب «باکره تنگه آهني» ياد کرده است.
اين کتاب نيز در پاکستان ممنوع شد؛ وليکن هر دو کتاب مذکور در لندن براي وي در بردارنده جايزه گرديد !
در بچه هاي نيمه شب، هند را توصيف کردم، هند کودکي ام، هند نسلي که همراه با استقلال هند به دنيا آم. رمان «شرم» درباره پاکستان است. کشوري که پدرم و مادرم در آن پناه گرفتند، آنها نيز چون بسياري از مسلمانان ازآزار هندوها گريختند.(8)
آيات شيطاني(9)
امروز براي استکبار، راهکار بسيج نيروهاي تجزيه طلب و قاتلان حرفه اي(گروهک هاي معاند) عليه انقلاب و مردم پاسخگو نيست.
تهاجم نظامي از نوع تهاجم به طبس هم، عمق استراتژي استکبار را جهت سلطه بر کشوري چون ايران آشکار مي کند.
حتي محاصره کامل نظامي و تحريم تسليحاتي هم بي فايده است. پناه دادن به تروريست ها و حمايت همه جانبه از آنها هم- هرچند هنوز به قوت خود باقي است- کارگشا نمي باشد، چه رسد به تشويق و تهييج جنايتکاري مثل صدام.
براي دشمن راهي جز به انزوا کشاندن حکومت اسلامي باقي نمانده است! حالا که جدايي اصل دين از جمع مسلمانان، امري محال است، بايد با سلاح تحريف و تمسخر فرهنگي در دراز مدت وارد عمل شد.
«اين کتاب در دراز مدت اثر خويش را بروز ميداد»(12) آن زمان که نسلي نو چشم به جهان مي گشايد و بهترين آيين به صورت يک «افسانه تخيلي» در نظرش جلوه گر مي شود؛ هر آنکه يادي از اسلام، قرآن و نبوت کرد، مفهومي غير از خيالات واهي و خرافات بر ذهنش نقش مي بندد و استکبار مزدور فرصت طلب را فرصتي دست مي دهد تا براي تقويت هرچه بيشتر سلطه ظالمانه اش، فرهنگ استکباري اش را که خلاصه مي شود در«بي فرهنگي»، «بي قيدي» و«شهوتراني» بر سرتاسرجهان و جهانيان تحميل نمايد.
گويا وقت آن رسيده است که استکبار با تدوين و انتشار کتاب «آيات شيطاني» ضد تماميت انقلاب اسلامي به ادامه تهاجم گسترده و سازمان يافته اش بپردازد.
...کتاب آيات شيطاني، حرکت زشتي است که دو جنبه دارد: يکي اهانت به يک ميليارد انسان، و ديگري حمايت برخي سياست ها و دولتها از اين حرکت زشت است. آزادي بيان هيچگاه شامل اهانت به پيامبران و مقدسات مردم نمي شود.(13)
انقلاب اسلامي ايران، بانگ بيدارباشي بود که مسلمانان را به وحدت هرچه تمامتر مي خواند و استعمارگران را متوجه حضور زنده و فعال اسلام مي نمود. از همين روي، نخست با انواع توطئه سعي در جلوگيري از پيروزي آن نمودند که مي توان روي کار آمدن دولتهاي مختلف، تشکيل شوراي سلطنت و فرستادن ژنرال«هايزر»(14) به ايران را از جمله اين تلاشها دانست و سپس سعي در جهت شکست انقلاب اسلامي و جلوگيري از گسترش آن؛ که جنگ تحميلي هشت ساله، تنها يکي از آن دسيسه هاي شوم و پرخسارت و شايد مهمترين آنها بود. اما نداي عدالت خواهانه و حق طلبانه اسلام در مرزهاي ايران مدفون نماند و به زودي موجب ايجاد نهضتي فراگير در جهان اسلام و در ميان کل مستضعفان جهان گرديد؛ که بر باد دهنده زر و زور و تزوير سلطه گران غارت پيشه جهاني بود.
اينک يکبار ديگر جهان استکبار با همه امکانات، همچون شرار بولهبي در برابر اين چراغ مصطفوي، متحد گرديد و با کتاب فتنه انگيز «آيات شيطاني» به ميدان آمد.(15)
کتاب آيات شيطاني- که بايد به حق آن را واکنشي در برابر انقلاب اسلامي ايران دانست- چهارمين اثر رشدي است که وي، آن را مستقيما به سفارش «گيلون رينکن»(16) با دستمزد بي سابقه 850هزار پوندي در 547صفحه نوشته است. اين کتاب توسط انتشارات موسسه پنگوئن در سلسله کتابهاي (وايکينگ) به مرحله چاپ رسيد و در تاريخ67/7/4در لندن منتشر گرديد. پس از انتشار، دستگاههاي جايزه پراکني غرب، سريعا اين اثر جديد را نامزد دريافت جايزه کتاب سال کردند.
رشدي در اين کتاب مرهون، رمان نويسي و قصه پردازي را بهانه اي قرار داده تا بوسيله آن به مقدسات اسلامي ناسزا بگويد و با درهم آميختن تخيل و واقعيت به بزرگان دين توهين کند. به همين دليل کار تازه او درباره پيامبر اسلام(ص) نوعي ارتجاع و واپسگرايي و بازگشتي انحطاط آميز به قرون وسطي است؛ روزگاري که استدلال جاي خود را به افترا و استهزا داده بود.(17)
محتواي کتاب، تلاشي است براي مخدوش کردن حقيقت وجود جبرئيل امين(به عنوان آورنده وحي) و شخصيت والاي رسول اکرم(ص)(به عنوان گيرنده وحي) نويسنده در اين کتاب سعي کرده است، آيات وحي را در قالب آيات شيطاني مطرح نمايد و قداست «وحي» و قرآن را ناديده انگارد. او از بهترين سبک نگارش، يعني سبک «رمان» استفاده کرده است و تلميحات نادرست و موهني درباره قرآن، پيامبر اسلام(ص) آداب، احکام و مقدسات اسلامي دارد و با تحريف و کاريکاتورسازي از صحابه بزرگ رسول خدا(ص)از جمله بلال حبشي- به عنوان هيولاي سياه عظيم الجثه- ياد مي کند.
وي همچنين خانواده پيامبر و زنان عفيفه تاريخ، مثل زنان پيامبراکرم(ص) را که با صراحت قرآن، حتي از ازدواج بعد از رحلت پيامبر(ص) هم محروم شده اند، مورد اهانت قرار داده است. قرآن را تخيلات شيطاني خوانده و هر يک از صحابه رسول اکرم از جمله افرادي مثل سلمان فارسي، بلال حبشي، مقداد و ابوذر را به نامي تشبيه نموده و به باد استهزاء گرفته است؛ کساني که در مکه سخت ترين شکنجه را تحمل کردند با گرسنگي ساختند، از همه دار و ندار خود گذشتند و به حبشه مهاجرت نمودند.
داستان کتاب کفرآميز چنين آغاز ميشود که دو شخصيت اصلي داستان پس از سوار شدن به هواپيماي هندي توسط هواپيما ربايان گروگان گرفته ميشود و سرانجام هواپيما منفجر و سرنگون مي گردد. ولي صلاح الدين شمنا و جبرئيل فاوشينا(در تخيل نويسنده) به دو شخصيت، مبدل گشته و روح آن دو، مورد تناسخ دو موجود انگليسي قرار مي گيرد و جبرييل وقتي به هوش مي آيد، خود را در هاله اي از نور مي بيند(شبيه حضرت جبرئيل)ولي صلاح الدين مانند بزي پشمالو مي گردد(شبيه شيطان) و زماني که آن دو وارد لندن مي شوند هريک پيرواني جمع آوري نموده و سپس بين پيروان آنان درگيريهايي رخ مي دهد.
نويسنده با بهره گيري از تخيل، جبرئيل را از ادوار تاريخي مختلف گذرانده، تا به زمان رسالت خاتم الانبيا(ص) مي رساند و مي گويد اين مسئله در شهر جاهليت اتفاق افتاده و پس از اين مقطع، سعي مي نمايد با استفاده از تاريخ اسلام، احاديث و اساطير باستان، اسلام را به وقيح ترين نوع ممکن توصيف نموده و به زنان پيامبر(ص) به گونه اي شرم آور اهانت نموده و آنها را در خانه اي بنام پرده- که محل رفت و آمد افراد فاسد و ناباب است- قرار مي دهد و با طرح مطالب نادرست و موهني نسبت به مقدسات اسلامي، پيامبر(ص) و اصحاب، اوج ابتذال هنري و انحطاط اخلاقي فرد را آشکار مي سازد.(18)
مسئله کتاب آيات شيطاني کاري حساب شده براي زدن ريشه دين و دينداري و در رأس آن اسلام و روحانيت است. يقيناً اگر جهانخواران مي توانستند ريشه و نام روحانيت را مي سوختند؛ ولي خداوند همواره حافظ و نگهبان اين مشعل مقدس بوده است و انشاالله از اين پس خواهد بود؛ به شرط آنکه حيله و مکر و فريب جهانخواران را بشناسيم.(19)
پي نوشت ها :
1- موسسه فرهنگي قدر ولايت، آيات شيطاني؛ بارزترين جلوه دشمني استکبار جهاني با اسلام ناب محمدي(ص)(تهران: موسسه فرهنگي قدر ولايت1373)ص9
2- همان
3- دفتر پژوهش هاي موسسه کيهان، معماران تباهي،ج1، (تهران: کيهان1376)ص12
4- آيات شيطاني؛ بارزترين جلوه دشمني استکبار جهاني با اسلام ناب محمدي(ص)،ص10
5- قرآن کريم، 120، ص: «(اي پيغمبر!) يهود و نصارا! هرگز از تو راضي نخواهند شد مگر آنکه از آنها پيروي کني، بگو: «به يقين، راه حق همان پيروي خدا ست» و البته اگر بعد از آنکه طريق حق را به يقين دريافتي، از ميل و خواهش آنها پيروي کني، ديگر خدا يار و ياور تو نخواهد بود»
6- صحيفه نور، ج20، ص118
7- همان، 63/11/23
8- نخست وزير وقت هند
9- رشدي/www.Myownflag.org
10- نامگذاري اين کتاب مبتني بر افسانه اي جعلي و رسوا است بنام «افسانه غرانيق» که دروغ سازان قرون اوليه اسلامي آن را درباره قرآن و پيامبر(ص) ساخته اند و علماي اسلام بطور مبسوط آن را پاسخ گفته اند (براي مطالعه نک: علي اصغر رضواني، بررسي حکم امام خميني (ره) درباره سلمان رشدي(قم: انتشارات مسجد مقدس جمکران)ص229-234
11- قرآن کريم، 28، 5 «و اراده کرديم بر کساني که درآن سرزمين ضعيف داشته شده بودند، منت گزاريم...»
12- رشدي/www.Myownflag.org
13- مقام معظم رهبري(67/12/2)
14- رابرت ا.داچ هايزر با هدف جلوگيري از پيروزي انقلاب اسلامي در57/10/14بطور مخفيانه وارد ايران شد و در مدت اقامت خود تلاش گسترده اي جهت دستيابي به هدف ماموريتش کرد و سرانجام بدون کسب موفقيت در57/11/14از ايران خارج شد.
15- ستاد منطقه 2، دسيسه آيات شيطاني(تهران: سازمان تبليغات اسلامي1368)ص22
16- رئيس يهودي انتشارات «وايکينگ»
17- رضواني،همان،ص1018
18- دسيسه آيات شيطاني،ص28-29
19- مقام معظم رهبري(67/12/2)