باز کاوي خصيصه هاي تحريف گرايانه قوم يهود از ديدگاه شهيد مطهري(ره) (3)
نويسنده: بيژن تقي زاده (کارشناس ارشد روابط بين الملل)
همبستگي در مواجهه با دشمن
اکنون مشاهده مي کنيم که گوشه و کنار جهان اسلام، عرصه زورآزمايي و هنرنمايي نظامي و سياسي گرگان جهاني است؛ استکبار و صهيونيسم، دست به دست هم داده اند و با استفاده از عوامل داخلي خود، در جهان اسلام فتنه گري مي کنند. آنها مثل گرگ به جان جهان اسلام افتاده اند و بر روي مسلمانان پنجه مي افکنند تا جايي را تصاحب کنند، با نفوذ سياسي و نظامي خود را در بخشهاي مختلف سرزمين هاي اسلامي، مسلم نمايند. در زمينه اقتصادي، فرهنگي، و...نيز وضع بهتري نداريم و در اثر نفوذ آشکار و پنهان صهيونيسم و استکبار در جوامع اسلامي و رهبران سياسي و اقتصادي و فرهنگي جهان اسلام، نه تنها همه ثروت مسلمانان به تاراج ميرود بلکه نمي توانيم يک اراده جمعي از خود نشان بدهيم و با يک تصميم جمعي از توان بالقوه و بالفعل خود در عرصه اقتصادي استفاده کنيم و حداقل با اين ابزار مهم، جلوي بخشي از جنايت هاي استکبار و صهيونيسم را در جهان اسلام بگيريم. خلاصه اينکه تشتت قدرتهاي سياسي جهان اسلام و پايين بودن روح همبستگي در بين مسلمانان، مصيبتي است که مشکلات بسياري را براي مسلمانان فراهم کرده است. اين تشتت در حالي است که دشمنان اسلام نه تنها اتحادها و همبستگي هاي قاره اي دارند، بلکه در سطح جهان بطور متحد عمل مي کنند.(1)
آيت الله مطهري بيان داشته است که مسلمانان بيش از مجهز شدن در برابر دشمنان، در مقابل يکديگر قرار گرفته اند؛ از اينرو، جوامعي مرده هستند، مخالفان اتحاد مسلمانان، براي اينکه از وحدت اسلامي، مفهومي غير منطقي و غير عملي بسازند، آن را به نام وحدت مذهبي توجيه مي کنند تا اين اتحاد در قدم اول با شکست مواجه گردد.
بديهي است که منظور علماي روشنفکر اسلامي از وحدت اسلامي، حصر مذاهب به يک مذهب و يا اخذ مشترکات مذاهب و طرف مفترقات آنها نيست؛ چرا که اين کار نه معقول و منطقي است و نه مطلوب و عملي. منظور دانشمندان از وحدت اسلامي، وحدت مسلمانان است در يک صف و در برابر دشمنان مشترکشان. اين دانشمندان مي گويند، مسلمانان مايه هاي وفاق بسياري دارند که مي تواند مبناي اتحاد محکم در ميان آنان گردد. همه مسلمانان از يک نوع جهان بيني برخوردارند؛ يک فرهنگ مشترک دارند و در يک تمدن عظيم و سابقه دار شرکت دارند. وحدت در جهان بيني، در فرهنگ، در سابقه تمدن، در بينش و منش، در معتقدات مذهبي، در پرستش ها و نيايشها، در آداب و سنن اجتماعي و... مي تواند از آنها ملتي واحد و قدرتي عظيم بسازد که قدرتهاي جهان در برابر آنها خضوع نمايند؛ خصوصا اينکه براساس نص صريح قرآن مسلمانان برادر يکديگرند و حقوق و تکاليف خاصي آنها را به يکديگر مربوط مي کند. با اين وضع چرا مسلمانان از اين همه امکانات وسيع ـ که از برکت اسلام نصيبشان گشته ـ استفاده نمي کنند؟(2)
او درخصوص ميزان همبستگي در جوامع اسلامي بيان داشته است:
يکي از علائم حيات يک جامعه اين است که همبستگي ميان افرادش بيشتر است. خاصيت مردگي، متلاشي شدن و متفرق شدن و جدا شدن اعضا از يکديگر است، خاصيت زندگي يک اجتماع به همبستگي و پيوستگي بيشتر اعضا و جوارح آن اجتماع است. آيا جامعه اسلامي امروز يک جامعه زنده است يا يک جامعه مرده؟ به اين دليل که مسلمانان بيشتر به جان يکديگر مي افتند و در نتيجه دشمن زيرک استفاده مي کند، آنها مرده هستند. چه تعبير رسايي وجود مبارک رسول اکرم(ص) دارد مي فرمايد: «مثل المومنين في تواددهم و تراحمهم و تعاطفهم مثل الجسد اذا اشتکي منه عضو تداعي له سايرالجسد بالسهر والحمي»، مثل مردم با ايمان، آنهايي که زنده به ايمانند، آنهايي که مصداق «ياايها الذين آمنوا استجيبوا الله و للرسول اذا دعاکم لما يحييکم» هستند، مثل مومنان در همدلي، در دوست داشتن يکديگر، در عاطفه داشتن نسبت به يکديگر، در همدردي نسبت به يکديگر در علاقمند بودن به سرنوشت يکديگر، مثل پيکر زنده است که اگر عضوي از آن به درد آيد، ساير اعضا با اين عضو همدردي مي کنند.(3)سپس با مقايسه جامعه ايده آل اسلامي با جوامع کنوني بيان نمود که:
آيا ما مسلمانان امروز همين جور هستيم؟ آيا اگر ضايعه اي، گرفتاري اي در نقطه اي از نقاط اسلامي رخ بدهد، ما اين جور هستيم؟ حدود پانصد سال پيش وقتي که اندلس را که يکي از شريف ترين اعضاي پيکر اسلامي بود از مسلمانان گرفتند که اين هم تاريخچه عجيبي دارد، اساساً مسلمانان ديگر هيچ متوجه نشدند و گويا اصلا خبردار نشدند که عضو شريفي را يکي از مهدهاي بزرگ تمدن اسلامي و جهاني را از آنها گرفتند در آن وقت گرفتار جنگ شيعه و سني بودند؛ اصلا فکر نمي کردند که چنين موضوعي هم در دنيا مطرح است و چنين فاجعه اي هم براي دنياي اسلام رخ داده است. اقبال مدعي است که از تاريخ مردن تفکر اسلامي پانصد سال مي گذرد. او مدعي است که پانصد سال است که طرز تفکر مسلمانان در باره اسلام به صورت مرده درآمده و صورت زندگي خودش را از دست داده است. در گرفتاريهايي که امروز براي اسلام هست، مثلاً در همين گرفتاري فلسطين ما و شما چقدر همدردي داريم؟ واقعاً احساس همدردي ما چيست؟ اگر نباشد، به قول پيغمبر اکرم(ص) ما مسلمان نيستيم «مثل المومنين في تواددهم و تراحمهم و تعاطفهم مثلاً الجسد اذا اشتکي منه عضو تداعي که ساير الجسد بالسهر و الحمي» مي فرمايد: تمام اين پيکر بي خوابي بسرش مي زند، استراحت و آسايش از او گرفته مي شود يعني آنقدر به تکاپو مي افتد که ديگر خوابش نمي برد.(4)
آنچه از متن سخنان آيت الله مطهري دريافت مي شود، اين است که وي چگونگي برخورد مسلمانان با مسئله فلسطين را معياري براي سنجش روح همبستگي آنان، کيفيت اتحاد و تشتت جهان اسلام، ميزاني براي آزمودن بلوغ سياسي آنان و آگاهي از تفکر راهبردي مسلمانها مي دانسته است. به عبارت ديگر، مسئله فلسطين مي تواند جلوه گاه و محل نمايش غيرت اسلامي، آگاهي اسلامي، وحدت اسلامي و همبستگي اسلامي باشد؛ يعني اينکه اگر مسلمانان در مورد اين موضوع واکنش مناسبي نشان دهند، جهان بويژه مستکبران متوجه خواهند شد که مسلمانان در موضوعات اساسي و بنيادي با هم متحدند و با آگاهي و غيرت با آنها برخورد مي کنند. در غير اين صورت استعمارگران و صهيونيسمها متوجه خواهند شد که مسلمانان نسبت به اين موضوع حساسيت و واکنش جدي ندارند و مي شود به راحتي به سرزمينها و منافع آن يورش برد. به همين دليل است که پس از اشغال فلسطين، بارها بطور آشکار و پنهان شاهد حملات جهان استکبار به سرزمين هاي مختلف اسلامي هستيم.(5)
شهيد مطهري به ميزان همبستگي مسلمانان به اندازه نماز خواندن، بها مي داده و برآن تاکيد داشته است. او بيان نموده است که:
والله انفاق به فلسطينان واجب است. مثل نماز خواندن و روزه گرفتن واجب است. اولين سوالي که بعد از مردن از ما مي کنند همين است که در زمينه همبستگي اسلامي چه کرديد؟
پيغمبر فرمود: «من سمع مسلما ينادي ياللمسلمين فلم يجبه فليس بمسلم» هرکس بشنود صداي مسلماني را که فرياد مي کند يا للمسلمين ، مسلمانان به فرياد من برسيد و او را کمک نکند، ديگر مسلمان نيست، من او را مسلمان نمي دانم، مردم بيدار، آن مردمي هستند که فرصت شناس باشند، دردشناس باشند، حقايق شناس باشند.(6)
در کنار آسيب هايي که در جهان اسلام در مقابل دشمنان وجود دارد، بحث دشمن شناسي نيز براي آن شهيد حائز اهميت است.
پي نوشت ها :
1 ـ علي وزوائي، خطر بزرگ صهيونيسم از ديدگاه شيهد آيت الله مطهري،ص1
2ـ مرتضي مطهري،شش مقاله(الغدير و وحدت اسلامي)(تهران:صدرا1368)ص4
3ـ همان،ص83
4ـ همان،ص84
5ـ همان،ص2
6ـ مطهري، حماسه حسيني،ج2،ص171