ابوذر زمان در آئينه توصيف امام راحل
نويسنده:حضرت حجت الاسلام و المسلمين آقاي حاج سيد محمود طالقاني، دامت بركاته
اين مسئله بسيار طبيعي است كه شخصيت هايي مثل جنابعالي كه عمر گرانمايه خود را در راه آزادي و استقلال كشور و مخالفت بي امان با دستگاه جبار و غارتگران بين المللي صرف نموده اند. در حبس و شكنجه به سر برند و از آزادي محروم باشند. آزادي امثال جنابعالي بر خلاف منطق شاه و موازين دولت اوست. فشار ارادة آهنين ملت به طوري اعصاب شاه را خرد كرده است كه ديوانه وار دست به جنايات ننگ آوري زده كه روي تاريخ را سياه نموده است و به طوري كه مستحضر هستيد، دست به جنايات تعجب آوري زده! در شهرستان ها دسته هاي ناشناس از كولي ها و اجيرها با چماق و قداره و پشتيباني قواي انتظامي به جان مردم افتاده و جناياتي را به بار آورده اند و مي آورند. دولت كه بايد حافظ نظم باشد ؛ قواي انتظامي او، به صورت مخرب و قواي تخريبي درآمده است. در عصر ما، در كشور بي پناه ما، منطق ها و لغت ها جاي خود را عوض كرده اند. فضاي باز سياسي، همان اختناق ها و سانسورهاي همه جانبه است؛ تمدن بزرگ، وحشيگري هاي بدتر از قرون وسطاست، دولت آشتي با مسلسل و توپ و تانك و اخيرا با چماق و قداره، مردم را به تباهي كشيده است ؛ اصلاحات ارضي، كشاورزي را ساقط نمودن است؛ استقلال، وابستگي اقتصادي و فرهنگي و نظامي به اجانب است؛ فريادهاي مرگ بر اين سلطنت پهلوي، شاهد دوستي و علاقه به رژيم است.
پيام امام خمینی(ره) به آيت الله طالقاني پس از آزادي از زندان، 11 آبان 57
فمنهم من فضيً نحبهً و منهم من ينتظر. عمر طولاني اين عيب را دارد كه انسان هر روز عزيزي را از دست مي دهد و به سوگ شخصيتي مي نشيند و در غم برادري و فرو مي رود. مجاهد عظيم الشان و برادر بسيار عزيز حضرت حجت الاسلام و المسلمين آقاي طالقاني از بين ما رفت و به ابديت پيوست و در ملاء اعلي با اجداد گرامش محشور شد. براي آن بزرگوار، سعادت و راحت و براي ما و امت ما، تأسف و تأثر و اندوه، آقاي طالقاني يك عمر در جهاد و روشنگري و ارشاد گذراند. او شخصيتي بود كه از حبسي به حبسي و از رنجي به رنج ديگر در رفت و آمد بود و هيچ گاه در جهاد بزرگ خود سستي و سردي نداشت. من انتظار نداشتم كه بمانم و دوستان عزيز و پر ارج خودم را يكي پس از ديگري از دست بدهم. او براي اسلام به منزلة ابوذر بود ؛ زبان گوياي او چون شمشير مالك اشتر بود، برنده بود و كوبنده. مرگ او زودرس بود و عمر او با بركت. رحمت خداوند بر پدر بزرگوار او كه در رأس پرهيزكارن بود و بر روان خودش كه بازوي تواناي اسلام. من به امت اسلام و ملت ايران و عائلة ارجمند و بازماندگان او، اين ضايعة بزرگ را تسليت مي دهم. رحمت بر او و بر همة مجاهدان راه حق. والسلام علي عبادالله الصالحين.
پيام امام خمینی(ره) به مناسبت رحلت آيت الله طالقاني، 19 شهريور 58
پيام امام خمینی(ره) براي انتصاب امام جمعه تهران ، 21 شهريور 58
بيانات امام خمینی(ره) در ديدار با مربيان قرآن كاشمر ، 22 شهريور 58
انالله؛ ما از خداييم ؛ ما چيزي نداريم، هر چه هست از اوست، و به سوي او مي رويم و بايد ببينيم چطور از آنجا آمديم و چطور در اينجا هستيم و چطور به آنجا مي رويم.آيا در اينجا كه هستيم، در خدمت حق تعالي و خدمت خلقيم ؟ مجاهده مي كنيم در راه خدا، به صراط مستقيم ربوبيت مشي مي كنيم يا انحراف داريم ؟ اگر انحراف داشته باشيم، چه به چپ و چه به راست، چه طرف چپ كه تعبير مغضوب عليهم شده است و چه طرف راست كه تعبير به ضالين شده است در مقابل طريق مستقيم و صراط مستقيم. اگر از اين راه مستقيم رفتيم، از اينجا كه حركت كرديم راه مستقيم باشيم، يمين و شمال نباشد در كار، مستقيم حركت كنيم از اينجا به لانهايت، سعادتمنديم و ملتي را سعادتمند كرده ايم و اگر چنانچه در بين ملت يك مقامي داشته باشيم، ملتي را منحرف مي كنيم. مرحوم آقاي طالقاني مستقيم بود؛ مستقيم فكر مي كرد، مستقيم عمل مي كرد. انحراف به چپ و راست نداشت. نه غربزده بود و نه شرق زده، اسلام زده بود، دنبال تعليمات اسلام بود و براي يك ملت مفيد بود و رفتنش ضايعه است، لكن او پيوست به آنجايي كه براي او تهيه شده است، مقامي كه براي او تهيه شده است... ما احتياج داشتيم به يك شخصي مثل آقاي طالقاني. لكن اينطور نيست كه وقتي آقاي طالقاني بروند. ما شكست خورده باشيم. اسلام هست. پيغمبر هم رفت. فرمود وقتي وحي آمد كه اگر پيغمبر كشته بشود و يا بميرد، شما بر مي گرديد از دينتان ؟ اسلام هست. پيغمبرش هم مي رود، امامش هم مي رود، عالمش هم مي رود، همه مي روند و مملكت ما الان بحمدالله تعالي و اميدوارم كه يك بيداري براي قشرهاي مملكت ما پيدا شده و كشور ما پيدا شده، ملت ما يك بيداري پيدا كرده اند كه ديگر خودشان دارند مي روند، ديگر خودشان بيدار شده اند؛ ديگر خودشان راه مي روند. و ما اميدواريم كه ان شاءالله خداوند آن خدمتگزار را رحمت كند و همة ما را هم خدمتگزار قرار بدهد و ملت ما را هم از اين بيدارتر كند كه راه را برود.
و من تسليت به خانم ها اول به آقايان ثانيا عرض مي كنم و بدانيد كه من شريكم در اين مصيبت و خداوند همة ما را در مصيبت و خداوند همة ما را در راه مستقيم هدايت كند.
بيانات امام خمینی(ره) در ديدار با خانواده آيت الله طالقاني، 22 شهريور 58
چرا در مرگ آقاي طالقاني اين انقلاب و اين انفجار در مملكت ما در ساير ممالك حاصل شد ؟ مگر چه بود كه اين انفجار حاصل شد ؟ ما اوصاف او را و ابعاد او را تحليل مي كنيم و بعد خود ملت را ميزان قرار مي دهيم. ما در تحليلات نبايد توي يك اتاق در بسته بنشينيم و فكر مي كنيم و قلم به دست بگيريم و به خيال خودمان تحليل كنيم. ما بايد مطالعه در حال ملت بكنيم و ببينيم ملت چرا به آقاي طالقاني اين احترام را گذاشت ؟ چه بود در او و انگيزة ملت چه بود؟ آقاي طالقاني ابعاد مختلفه اي را داشت، اولاد پيغمبر بود، خدمتگزار بود، متفكر بود، مفسر قرآن بود. انساني متعهد بود، مخالف با رژيم بود، مخالف با چپ و راست بود، كدام يك از اين ابعادي كه آقاي طالقاني داشت اين طور مردم را برانگيخت و اين طور در سوگ نشاند همة طبقات را؟ هر يك از اين اوصاف به تنهايي در خيلي ها هست و همچو مطلبي رخ نمي دهد. آنچه كه ما از حال ملت و فرياد ملت مي توانيم بفهميم دو سه مطلب است كه آن مطالب، موجب انفجار ملت ما و اين تأثرات فوق العاده ملت ما شد. يكي اين روح مقاومت و مخالفت با دستگاه ظلم، از اول جواني تا وقتي كه به دار بقا به اجداد طاهرينش ملحق شد، انگيزه او مخالفت با جباران و ستمكاران و چپاولگران بود، هيچ وقت از پاي ننشست و به دنبال همين معنا، حبس هاي متعدد را متحمل و از حبسي به حبس ديگر منتقل مي شد. ملتي كه با يك رژيم مخالف است، ملتي كه از دست رژيم طاغوتي رنج كشيده است، ملتي كه از دست رژيم طاغوتي رنج كشيده است، ملتي كه همة بدبختي هاي خودش را از اين رژيم طاغوتي دارد از ارباب هاي او مي داند؛ اگر ببيند يك كسي با اين رژيم با تمام قوايي كه دارد، چه در حال جواني و قوه جواني و چه در حال پيري و ضعف پيري، مقاومت كرده، مخالفت كرده، رنج برده و در اين مخالفت و مقاومت، حبس رفته ؛ تبعيد رفته، اهانت شده است و شايد شكنجه شده است، يك ملتي كه ببيند يك كسي با دشمن او، با كسي كه تمام حيثيت ملي و ديني او را از بين برده است، اين طور مخالفت مي كند، اين ملت از او قدرداني مي كند؛ لكن اين تمام انگيزه نبود. اين مقاومت در بعضي از اشخاص ديگر هم بوده و هست ؛ لكن براي آنها اين انفجار حاصل نشد.
مقاومت و مخالفت با دستگاه جبار را ضم به اين بكنيد كه اين روحاني است و اين كار را مي كند. يك روحاني، يك شخصي كه به واسطة روحانيتش در بين مردم محبوبيت دارد؛ وقتي خدمتگزاري او را هم مشاهده كنند ؛ اين انفجار حاصل مي شود. شما آن وقت كه ايشان را دفن مي كردند، در تلويزيون ديديد، شعارهاي مردم را شنيديد؛ شعار چه بود؟ انگيزه مردم از شعارشان پيدا مي شود. نويسنده ها توي اتاق هاي دربسته ننشينند براي خودشان وجه درست كنند، انگيزه درست كنند! انگيزه هاي علمي و توهمي، غير از انگيزه هاي واقعي محسوس است. چه مي گفتند مردم ؟ چه شعار مي دادند ؟ «اي نايب پيغمبر ما جاي تو خالي.» اين نفس مردم بود. به عنوان نايب پيغمبر اين را مي شناختند، لكن نايب پيغمبر، هم در جهات معنوي و هم در مقاومت و هم در مخالفت با دستگاه ظلم و هم مخالفت با جباران، هم مقاومت در مقابل ستمكاران و هم در روحيات، معنويات، اما انگيزه اصلي شان «اي نايب پيغمبر ما» بود. شما ديديد كه آن بيل و كلنگي كه قبر ايشان را با آن كنده بودند و با آن خاك را بيرون آورده بودند، مردم با آن بيل و كلنگ چه مي كردند؟ با آن عشقبازي مي كردند، آن را مي بوسيدند، حمله مي كردند، بعضي به بعضي و اين بيل و كلنگ را مي بوسيدند ؛ چرا مي بوسيدند؟ بيل و كلنگ كه بوسيدني نيست! براي اينكه آقاي طالقاني مرد دمكراتي بود، بيل و كلنگش را مي بوسيدند. به همان انگيزه اي كه ضريح ائمه اطهار و بزرگان ما را مي بوسند، همان انگيزه مردم را وادار كرد كه بيل و كلنگش را ببوسند، براي روشنفكري اش نبود؛ براي اين بود كه او را نايب پيغمبر خودشان مي دانستند. اين حضرت معصومه (س) را دختر امام خودشان مي دانند كه آستانش را مي بوسند. آستانه هم يك خرده طلاست، يك خرده آهن است، اين آهن و طلا را چرا مي بوسند؟ خيلي آهن و طلا توي دنيا هست. خوب ليره هم دستشان مي آيند، هيچ وقت مي بوسند؟ اين انگيزه و علاقه مردم به مبادي است. چرا «حجرالاسود» را مي بوسند و لمس مي كنند و به او تبرك مي جويند؟ چرا دور يك خانه سنگي و گلي، ميليون ها مردم هر سال مي روند و طواف مي كنند؟ چون انگيزه، انگيزة الهي است. هر چه مربوط به دستگاه خدا باشد، احترام دارد. شما اين پوستي كه با او جلد «كلام الله» را درست كرده اند، مي بوسيد و به چشم مي گذاريد؛ خوب پوست است، چرا؟ براي اينكه در جوف اين كلام خداست. همه چيز براي خداست. ما احترام هم به هر كس بگذاريم، بايد براي خدا باشد. ملت ما اين بيل و كلنگي را كه چند روز پيش از اين مي بوسيدند به انگيزة اين بود كه طالقاني، نايب پيغمبر ماست. خودشان هم فرياد مي زدند كه «اي نايب پيغمبر ما جاي تو خالي.» چرا اين قدرت را مي خواهيد از دست بدهيد؟ چرا اين قدر، كم سليقه و بد سليقه هستيد ؟ چرا اين جوان هايي را كه مي خواهند به مملكتشان و خودشان خدمت بكنند؛ از يك همچو قدرتي محروم مي كنيد؟ نمي بينيد كه يك پيرمرد هفتاد و چند ساله اي كه هيچ قدرتي بر اينكه يك فعاليت سياسي داشته باشد، به آن معنا ندارد، ضعف پيري او را گرفته، نقاهت دارد، وقتي از دست مي رود، يك همچو انقلابي در ايران و ساير كشورها بر پا و موجب تحير غرب و شرق مي شود ؟ اين قدرت را چرا مي خواهيد از دست بدهيد؟ چرا مي شكنيد اين قدرت را ؟ چرا هر چيزي كه مي شود، از روي اسلام بر مي داريد و مي خواهيد رويش يك عنوان غربي بگذاريد؟
اي ملت! اين روشنفكران! اي متفكران! از اين قدرت استفاده كنيد. اين قدرت بود كه طاغوت را تا جهنم راند. شماها نمي توانستيد. چرا هر روز اين مظاهر الوهيت و قدرت خدايي را مي بينيد و بيدار نمي شويد؟ اين مرض چه مرضي است كه بعضي از اين روشنفكران ما دارند؟ همة آنها را نمي گويم ؛ بعضي شان. بعضي شان اين چه مرضي است كه دراند كه وقتي يك ملت در سرتاسر ايران به سرو سينه اش مي كوبد و به عنوان «نايب پيغمبر» از يك كسي ياد مي كند، وقتي مي خواهند بنويسند مي گويند آقاي طالقاني مرد روشنفكري بود و از اين جهت مردم اين طور مي كنند. تو هم روشنفكر هستي، چطور مردم برايت فاتحه هم نمي خوانند؟ اين قدرت را از دست ندهيد آقا! كساني كه علاقه به كشورشان دارند، علاقه به ملتشان دارند، مي خواهند مقابله كنند با دشمن هاي خودشان، مي خواهند نگذارند باز يك رژيم چپاولگر بيايد، اگر عقل دارند، از اين قدرت استفاده كنند، بيايند متصل شوند به اين درياي مواج. من نصيحتشان مي كنم. فردا دانشگاه ما باز مي شود و باز يك دسته اي كه خودشان را روشنفكر مي دانند و خودشان را براي اسلام، براي ملت چه مي دانند و خدمتگزار مي دانند، باز مي ريزند و نمي گذارند كه انگيزه هاي ملت آن طوري كه هست شكوفا بشود.
بيانات امام خمینی(ره) در ديدار با اقشار مختلف مردم، 23 شهريور 58
پاسخ امام خمینی(ره) به پيام تسليت حافظ اسد، 24 شهريور 58
مجاهد بزرگوار و عالم هوشياري كه از عنفوان جواني تا آخرين لحظات زندگي در خدمت به اسلام و كشورهاي اسلامي، متحمل رنج ها و حبس ها و فشارها بود و هيچ گاه از اين زحمت ارزشمند و خدمت سودمند كناره گيري نكرد و به كوشش خود در راه هدف و انقلاب ادامه داد.
مرحوم مجاهد متعهد و مبارز عظيم الشان طالقاني عزيز به جوار اجداد عاليقدرش شتافت و ما نيز انشاءالله تعالي همان راه را خواهيم رفت.
از خداوند تعالي رحمت براي آن مجاهد محترم و صبر براي خاندان محترم ايشان خواستار است و اميد است ملت عظيم ايران از خدمتگزاران به اسلام قدرداني كنند و سالروز معظم له را احترام نمايند.
پيام امام خمینی(ره) به مناسبت اولين سالگرد رحلت آيت الله طالقاني، 15 شهريور 59
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 22
پيام امام خمینی(ره) به آيت الله طالقاني پس از آزادي از زندان، 11 آبان 57
*******
فمنهم من فضيً نحبهً و منهم من ينتظر. عمر طولاني اين عيب را دارد كه انسان هر روز عزيزي را از دست مي دهد و به سوگ شخصيتي مي نشيند و در غم برادري و فرو مي رود. مجاهد عظيم الشان و برادر بسيار عزيز حضرت حجت الاسلام و المسلمين آقاي طالقاني از بين ما رفت و به ابديت پيوست و در ملاء اعلي با اجداد گرامش محشور شد. براي آن بزرگوار، سعادت و راحت و براي ما و امت ما، تأسف و تأثر و اندوه، آقاي طالقاني يك عمر در جهاد و روشنگري و ارشاد گذراند. او شخصيتي بود كه از حبسي به حبسي و از رنجي به رنج ديگر در رفت و آمد بود و هيچ گاه در جهاد بزرگ خود سستي و سردي نداشت. من انتظار نداشتم كه بمانم و دوستان عزيز و پر ارج خودم را يكي پس از ديگري از دست بدهم. او براي اسلام به منزلة ابوذر بود ؛ زبان گوياي او چون شمشير مالك اشتر بود، برنده بود و كوبنده. مرگ او زودرس بود و عمر او با بركت. رحمت خداوند بر پدر بزرگوار او كه در رأس پرهيزكارن بود و بر روان خودش كه بازوي تواناي اسلام. من به امت اسلام و ملت ايران و عائلة ارجمند و بازماندگان او، اين ضايعة بزرگ را تسليت مي دهم. رحمت بر او و بر همة مجاهدان راه حق. والسلام علي عبادالله الصالحين.
پيام امام خمینی(ره) به مناسبت رحلت آيت الله طالقاني، 19 شهريور 58
*******
پيام امام خمینی(ره) براي انتصاب امام جمعه تهران ، 21 شهريور 58
*******
بيانات امام خمینی(ره) در ديدار با مربيان قرآن كاشمر ، 22 شهريور 58
*******
انالله؛ ما از خداييم ؛ ما چيزي نداريم، هر چه هست از اوست، و به سوي او مي رويم و بايد ببينيم چطور از آنجا آمديم و چطور در اينجا هستيم و چطور به آنجا مي رويم.آيا در اينجا كه هستيم، در خدمت حق تعالي و خدمت خلقيم ؟ مجاهده مي كنيم در راه خدا، به صراط مستقيم ربوبيت مشي مي كنيم يا انحراف داريم ؟ اگر انحراف داشته باشيم، چه به چپ و چه به راست، چه طرف چپ كه تعبير مغضوب عليهم شده است و چه طرف راست كه تعبير به ضالين شده است در مقابل طريق مستقيم و صراط مستقيم. اگر از اين راه مستقيم رفتيم، از اينجا كه حركت كرديم راه مستقيم باشيم، يمين و شمال نباشد در كار، مستقيم حركت كنيم از اينجا به لانهايت، سعادتمنديم و ملتي را سعادتمند كرده ايم و اگر چنانچه در بين ملت يك مقامي داشته باشيم، ملتي را منحرف مي كنيم. مرحوم آقاي طالقاني مستقيم بود؛ مستقيم فكر مي كرد، مستقيم عمل مي كرد. انحراف به چپ و راست نداشت. نه غربزده بود و نه شرق زده، اسلام زده بود، دنبال تعليمات اسلام بود و براي يك ملت مفيد بود و رفتنش ضايعه است، لكن او پيوست به آنجايي كه براي او تهيه شده است، مقامي كه براي او تهيه شده است... ما احتياج داشتيم به يك شخصي مثل آقاي طالقاني. لكن اينطور نيست كه وقتي آقاي طالقاني بروند. ما شكست خورده باشيم. اسلام هست. پيغمبر هم رفت. فرمود وقتي وحي آمد كه اگر پيغمبر كشته بشود و يا بميرد، شما بر مي گرديد از دينتان ؟ اسلام هست. پيغمبرش هم مي رود، امامش هم مي رود، عالمش هم مي رود، همه مي روند و مملكت ما الان بحمدالله تعالي و اميدوارم كه يك بيداري براي قشرهاي مملكت ما پيدا شده و كشور ما پيدا شده، ملت ما يك بيداري پيدا كرده اند كه ديگر خودشان دارند مي روند، ديگر خودشان بيدار شده اند؛ ديگر خودشان راه مي روند. و ما اميدواريم كه ان شاءالله خداوند آن خدمتگزار را رحمت كند و همة ما را هم خدمتگزار قرار بدهد و ملت ما را هم از اين بيدارتر كند كه راه را برود.
و من تسليت به خانم ها اول به آقايان ثانيا عرض مي كنم و بدانيد كه من شريكم در اين مصيبت و خداوند همة ما را در مصيبت و خداوند همة ما را در راه مستقيم هدايت كند.
بيانات امام خمینی(ره) در ديدار با خانواده آيت الله طالقاني، 22 شهريور 58
*******
چرا در مرگ آقاي طالقاني اين انقلاب و اين انفجار در مملكت ما در ساير ممالك حاصل شد ؟ مگر چه بود كه اين انفجار حاصل شد ؟ ما اوصاف او را و ابعاد او را تحليل مي كنيم و بعد خود ملت را ميزان قرار مي دهيم. ما در تحليلات نبايد توي يك اتاق در بسته بنشينيم و فكر مي كنيم و قلم به دست بگيريم و به خيال خودمان تحليل كنيم. ما بايد مطالعه در حال ملت بكنيم و ببينيم ملت چرا به آقاي طالقاني اين احترام را گذاشت ؟ چه بود در او و انگيزة ملت چه بود؟ آقاي طالقاني ابعاد مختلفه اي را داشت، اولاد پيغمبر بود، خدمتگزار بود، متفكر بود، مفسر قرآن بود. انساني متعهد بود، مخالف با رژيم بود، مخالف با چپ و راست بود، كدام يك از اين ابعادي كه آقاي طالقاني داشت اين طور مردم را برانگيخت و اين طور در سوگ نشاند همة طبقات را؟ هر يك از اين اوصاف به تنهايي در خيلي ها هست و همچو مطلبي رخ نمي دهد. آنچه كه ما از حال ملت و فرياد ملت مي توانيم بفهميم دو سه مطلب است كه آن مطالب، موجب انفجار ملت ما و اين تأثرات فوق العاده ملت ما شد. يكي اين روح مقاومت و مخالفت با دستگاه ظلم، از اول جواني تا وقتي كه به دار بقا به اجداد طاهرينش ملحق شد، انگيزه او مخالفت با جباران و ستمكاران و چپاولگران بود، هيچ وقت از پاي ننشست و به دنبال همين معنا، حبس هاي متعدد را متحمل و از حبسي به حبس ديگر منتقل مي شد. ملتي كه با يك رژيم مخالف است، ملتي كه از دست رژيم طاغوتي رنج كشيده است، ملتي كه از دست رژيم طاغوتي رنج كشيده است، ملتي كه همة بدبختي هاي خودش را از اين رژيم طاغوتي دارد از ارباب هاي او مي داند؛ اگر ببيند يك كسي با اين رژيم با تمام قوايي كه دارد، چه در حال جواني و قوه جواني و چه در حال پيري و ضعف پيري، مقاومت كرده، مخالفت كرده، رنج برده و در اين مخالفت و مقاومت، حبس رفته ؛ تبعيد رفته، اهانت شده است و شايد شكنجه شده است، يك ملتي كه ببيند يك كسي با دشمن او، با كسي كه تمام حيثيت ملي و ديني او را از بين برده است، اين طور مخالفت مي كند، اين ملت از او قدرداني مي كند؛ لكن اين تمام انگيزه نبود. اين مقاومت در بعضي از اشخاص ديگر هم بوده و هست ؛ لكن براي آنها اين انفجار حاصل نشد.
مقاومت و مخالفت با دستگاه جبار را ضم به اين بكنيد كه اين روحاني است و اين كار را مي كند. يك روحاني، يك شخصي كه به واسطة روحانيتش در بين مردم محبوبيت دارد؛ وقتي خدمتگزاري او را هم مشاهده كنند ؛ اين انفجار حاصل مي شود. شما آن وقت كه ايشان را دفن مي كردند، در تلويزيون ديديد، شعارهاي مردم را شنيديد؛ شعار چه بود؟ انگيزه مردم از شعارشان پيدا مي شود. نويسنده ها توي اتاق هاي دربسته ننشينند براي خودشان وجه درست كنند، انگيزه درست كنند! انگيزه هاي علمي و توهمي، غير از انگيزه هاي واقعي محسوس است. چه مي گفتند مردم ؟ چه شعار مي دادند ؟ «اي نايب پيغمبر ما جاي تو خالي.» اين نفس مردم بود. به عنوان نايب پيغمبر اين را مي شناختند، لكن نايب پيغمبر، هم در جهات معنوي و هم در مقاومت و هم در مخالفت با دستگاه ظلم و هم مخالفت با جباران، هم مقاومت در مقابل ستمكاران و هم در روحيات، معنويات، اما انگيزه اصلي شان «اي نايب پيغمبر ما» بود. شما ديديد كه آن بيل و كلنگي كه قبر ايشان را با آن كنده بودند و با آن خاك را بيرون آورده بودند، مردم با آن بيل و كلنگ چه مي كردند؟ با آن عشقبازي مي كردند، آن را مي بوسيدند، حمله مي كردند، بعضي به بعضي و اين بيل و كلنگ را مي بوسيدند ؛ چرا مي بوسيدند؟ بيل و كلنگ كه بوسيدني نيست! براي اينكه آقاي طالقاني مرد دمكراتي بود، بيل و كلنگش را مي بوسيدند. به همان انگيزه اي كه ضريح ائمه اطهار و بزرگان ما را مي بوسند، همان انگيزه مردم را وادار كرد كه بيل و كلنگش را ببوسند، براي روشنفكري اش نبود؛ براي اين بود كه او را نايب پيغمبر خودشان مي دانستند. اين حضرت معصومه (س) را دختر امام خودشان مي دانند كه آستانش را مي بوسند. آستانه هم يك خرده طلاست، يك خرده آهن است، اين آهن و طلا را چرا مي بوسند؟ خيلي آهن و طلا توي دنيا هست. خوب ليره هم دستشان مي آيند، هيچ وقت مي بوسند؟ اين انگيزه و علاقه مردم به مبادي است. چرا «حجرالاسود» را مي بوسند و لمس مي كنند و به او تبرك مي جويند؟ چرا دور يك خانه سنگي و گلي، ميليون ها مردم هر سال مي روند و طواف مي كنند؟ چون انگيزه، انگيزة الهي است. هر چه مربوط به دستگاه خدا باشد، احترام دارد. شما اين پوستي كه با او جلد «كلام الله» را درست كرده اند، مي بوسيد و به چشم مي گذاريد؛ خوب پوست است، چرا؟ براي اينكه در جوف اين كلام خداست. همه چيز براي خداست. ما احترام هم به هر كس بگذاريم، بايد براي خدا باشد. ملت ما اين بيل و كلنگي را كه چند روز پيش از اين مي بوسيدند به انگيزة اين بود كه طالقاني، نايب پيغمبر ماست. خودشان هم فرياد مي زدند كه «اي نايب پيغمبر ما جاي تو خالي.» چرا اين قدرت را مي خواهيد از دست بدهيد؟ چرا اين قدر، كم سليقه و بد سليقه هستيد ؟ چرا اين جوان هايي را كه مي خواهند به مملكتشان و خودشان خدمت بكنند؛ از يك همچو قدرتي محروم مي كنيد؟ نمي بينيد كه يك پيرمرد هفتاد و چند ساله اي كه هيچ قدرتي بر اينكه يك فعاليت سياسي داشته باشد، به آن معنا ندارد، ضعف پيري او را گرفته، نقاهت دارد، وقتي از دست مي رود، يك همچو انقلابي در ايران و ساير كشورها بر پا و موجب تحير غرب و شرق مي شود ؟ اين قدرت را چرا مي خواهيد از دست بدهيد؟ چرا مي شكنيد اين قدرت را ؟ چرا هر چيزي كه مي شود، از روي اسلام بر مي داريد و مي خواهيد رويش يك عنوان غربي بگذاريد؟
اي ملت! اين روشنفكران! اي متفكران! از اين قدرت استفاده كنيد. اين قدرت بود كه طاغوت را تا جهنم راند. شماها نمي توانستيد. چرا هر روز اين مظاهر الوهيت و قدرت خدايي را مي بينيد و بيدار نمي شويد؟ اين مرض چه مرضي است كه بعضي از اين روشنفكران ما دارند؟ همة آنها را نمي گويم ؛ بعضي شان. بعضي شان اين چه مرضي است كه دراند كه وقتي يك ملت در سرتاسر ايران به سرو سينه اش مي كوبد و به عنوان «نايب پيغمبر» از يك كسي ياد مي كند، وقتي مي خواهند بنويسند مي گويند آقاي طالقاني مرد روشنفكري بود و از اين جهت مردم اين طور مي كنند. تو هم روشنفكر هستي، چطور مردم برايت فاتحه هم نمي خوانند؟ اين قدرت را از دست ندهيد آقا! كساني كه علاقه به كشورشان دارند، علاقه به ملتشان دارند، مي خواهند مقابله كنند با دشمن هاي خودشان، مي خواهند نگذارند باز يك رژيم چپاولگر بيايد، اگر عقل دارند، از اين قدرت استفاده كنند، بيايند متصل شوند به اين درياي مواج. من نصيحتشان مي كنم. فردا دانشگاه ما باز مي شود و باز يك دسته اي كه خودشان را روشنفكر مي دانند و خودشان را براي اسلام، براي ملت چه مي دانند و خدمتگزار مي دانند، باز مي ريزند و نمي گذارند كه انگيزه هاي ملت آن طوري كه هست شكوفا بشود.
بيانات امام خمینی(ره) در ديدار با اقشار مختلف مردم، 23 شهريور 58
*******
پاسخ امام خمینی(ره) به پيام تسليت حافظ اسد، 24 شهريور 58
*******
مجاهد بزرگوار و عالم هوشياري كه از عنفوان جواني تا آخرين لحظات زندگي در خدمت به اسلام و كشورهاي اسلامي، متحمل رنج ها و حبس ها و فشارها بود و هيچ گاه از اين زحمت ارزشمند و خدمت سودمند كناره گيري نكرد و به كوشش خود در راه هدف و انقلاب ادامه داد.
مرحوم مجاهد متعهد و مبارز عظيم الشان طالقاني عزيز به جوار اجداد عاليقدرش شتافت و ما نيز انشاءالله تعالي همان راه را خواهيم رفت.
از خداوند تعالي رحمت براي آن مجاهد محترم و صبر براي خاندان محترم ايشان خواستار است و اميد است ملت عظيم ايران از خدمتگزاران به اسلام قدرداني كنند و سالروز معظم له را احترام نمايند.
پيام امام خمینی(ره) به مناسبت اولين سالگرد رحلت آيت الله طالقاني، 15 شهريور 59
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 22