سير تحول زيباسازي منظر شهر
چکيده
لذا در اين رابطه با توجه به اهميت بحث منظر شهر در طي تاريخ به دوره هاي تاريخي تطور طراحي منظر در مغرب زمين نگاهي مي افکنيم. بررسي اين مقوله در ايران مقاله اي جداگانه مي طلبد. لذا به عنوان درآمدي بر موضوع، ابتدا دوران با ستان تا دوره ي رنسانس را بررسي کرده، سپس بر اساس نظر جيمز استوارت (4) در رابطه با مراحل شکل گيري مباحث شهري به تشريح هر دوره خواهيم پرداخت.
کليد واژه ها: منظر شهر، زبان کالدي، زبان خاموش
مقدمه
اما با همه ي اين ها معناي منظر شهري چيست؟ کالن از طراحي منظر شهر به عنوان «هنر يکپارچکي بخشيدن بصري و ساختاري به مجموعه ي ساختمان ها، خيابان ها و مکان هايي که محيط شهر را مي سازند و هنر چگونگي برقراري ارتباطات بين اجزاي مختلف سازنده ي کالبد شهر»، سخن گفته است.
منظر شهر بخشي از شکل شهر است که ناظر آن را دريافت مي کند. به عبارتي شکل شهر در لايه ي منظر شهري به کيفيتي مستقيماً محسوس تبديل مي شود؛ يعني منظر شهر عينيت قابل ادراک و فضاي مورد ادراک ما از واقعيت موجود شهر پيرامونمان است. آنچه کالن با بحث ديده هاي متوالي (8) سعي در بيان آن داشته، آموختن سواد زبان بصري خاموش منظر شهري پيرامون ما بوده است که گوسلينگ (9) در کتاب: (Gordon Cullen: Visions of Urben Design) تحت عنوان درس هايي از کالن از آن نام برده است. بحث منظر شهرها به ويژه امروزه با مطرح شدن نگرش هاي جديد خصوصاً رويکردهاي تعاملي و توجه به تاثيرات متقابل محيط بر انسان و انسان بر محيط اهميت بيش تري يافته است و اين در حالي است که مشخص شده منظر شهري که بتواند تصوير واضحي از خود به جا بگذارد، مي تواند نقشي اجتماعي نيز داشته باشد، چرا که به مردم کمک مي کند بدانند در کجا هستند و در نتيجه محيط را خوانده، به نحو مطلوب تري فعاليت هايشان را تنظيم کنند و حتي مي تواند خاطرات جمعي و ارتباطات گروهي را افزايش دهد. در واقع هدف از عنوان اين واژه اساساً توجه به بحثي است طراحي شهري در بستر تاريخ به توجه به فضاهاي عمومي زير پوسته ي شهر به دنبال آن بوده است و طراحي منظر با هدف ايجاد تصوير ذهني ماندگار، با ماهيتي پويا و تحويل يابنده در دل آن مستقر بوده است. نمودار شماره ي 1 مراحل گذار تاريخي طراحي منظر را ارائه مي نمايد که اجمالاً به شرح مختصري از هر دوره مي پردازيم.
1- دوره ي باستان؛ از شکل گيري تمدن هاي کهن؛ دوران کلاسيک
کاخ ها
معابد و مناطق مذهبي و فضاهاي شهري (آگورا، فروم، بعدها ميادين شهري)
محورهاي اصلي شهر و طراحي حصارها، ديوارها و باروهاي شهري
باغ سازي و طراحي ويلا - باغ ها
در اين دوره ي طراحي منظر عمدتاً به عنوان تجسم و تجسدي از جهان آفرينش در قالب الگوي کيهاني (11) با بياني نمادين در کالبد شهر صورت مي گرفته و بعضاً خود شهر نيز به عنوان يک نماد از نظم
کيهاني (12) مطرح بوده است؛ به عبارتي ديگر کالبد شهر تاويلي از نظم آسماني (13) و نظم حاکم بر جامعه توسط حاکميت بوده است (14) که در اين راستا از زبان کالبدي و تمهيدات شکلي به بهترين نحو و به استفاده از نمادها و نشانه هاي فرهنگي بهره گيري مي کردند.
اما قدر مسلم آن که طراحي منظر در اين دوره از جانب طبقه ي حاکم و در قالب پروژه هاي بزرگ شهري به صورت بيان ويژه طبقه ي حاکم در متمايز کردن فضاي شهري شان و نمايشي بصري از موقعيت اقتصادي - اجتماعي حاکميت شهري بوده است و تنها به بخش هايي ويژه از شهرها اختصاص داشته است. به طور کلي زيباسازي منظر در اين دوره را مي توان به شرح نمودار شماره ي 3 جمع بندي نمود.
2- دوره ي کلاسيسيسم تجديد حيات يافته، 1750-1450 ميلادي
در اين دوره طراحي ميادين شهري و محورهاي اصلي شهر نقطه ي عطف طراحي منظر شهري است. از نمونه هاي زيباي طراحي منظر اين دوره مي توان به ميادين زيباي رنسانسي نظير ميدان کمپودليوي رم کار ميکل آنجلو اشاره کرد. تصوير 7 منظر ورودي اين ميدان را نشان مي دهد. ميادين در اين دوره فضاي شهري، نقطه ي عطف کالبدي و تجلي گاه هويت شهرها بوده اند. لذا ملاحظه مي شود در بدنه سازي ها به مساله ي محصوريت متوازن، نماسازي منسجم و همگون، نقاط عطف ديد و دور منظر و نقاط کانوني و استفاده از عناصر تزييني و نمادين تاکيد بسيار مي کرده اند. تصاوير 8 الي 11 نمونه هايي از ميادين شهري را نمايش مي دهد که عمدتاً در قالب پروژه هاي بزرگ شهري، طراحي و اجرا شده اند. در طراحي محورهاي اصلي شهر نيز نظم بصري با رعايت خط آسمان موزون و ترکيب متوازن توده و فضا با طراحي منسجم و استفاده از تقارن، نظم و توازن در بدنه سازي هاي رعايت مي شده است.
در ايتاليا در اين دوره علاوه بر ميادين با شکوه، طراحي منظر حول محور ويلا - باغ نيز گسترش مي يابد. در منظر سازي ويلا - باغ هاي ايتاليا با استفاده از تراس بندي ها، پله ها، آب نماها، تنديس هاي هنرمندانه و نفيس و بهره گيري از قواعد پرسپکتيو شکل مي گيرد. مکان قرار گيري اين ويلا- باغ ها مسلط بر محيط اطراف بوده و ايده ي حاکميت و کنترل بر طبيعت با نظمي کاملاً هندسي اعمال مي گرديد. مي توان از ويلا مديچي (تصوير 12) در فلورانس کار ميکلوتسو، ويلا پالاديو، ويلا ماداما کار رافائل، که در آن ترکيب آب، طبيعت، گياه، عناصر معماري و تنديس ها، فضاي نمايشي باشکوهي خلق کرده است و ويلا لانته کار وينولو که آب و حرکت آن در امتداد محور باغ از درون غاري جنگلي آغاز و پس از عبور از تراس ها در فواره ها و کانال هايي جريان مي يافت و ويلا دسته کار ليگوريو در تيولي با صحنه آرايي آب نام برد، که کلاً زيباترين بهره را از شکل زمين، تراس بندي آن و گياه کاري برده و در همراهي با تنديس ها و پله ها و رمپ ها همراه با بناهاي معماري زيبا به خلق مناظري بي نظير دست يافته بودند.
آخرين نکته در مورد منظرسازي ايتاليايي را مي توان در طرح سيکستوس پنجم ديد، که در قالب ايده ي نظام حرکتي و در عين حال تاکيد بر بخش هاي مهم شهر با استفاده از تک ستون هاي هرمي مصري (ابليسک) به عنوان نقاط کانوني بصري (15) چهره مي نمايد. اين طرح عملاً سنگ بناي تحولات و تغييرات آتي شهر رم قلمداد مي شود. در اين جا شاهد آشکار شدن يکي از درخشان ترين فرآيندهاي طراحي در تاريخ شهر هستيم. (16) به عبارت ديگر اين ايده مقوله ي طراحي شهري و طراحي منظر را از قالب پروژه هاي بزرگ شهري خارج و در قالب مقوله ي فرايند شکل گيري تدريجي قرار دارد. در اين رابطه تحکامل ميدان پوپولوي رم (تصوير 13) به وضوح قدرت يک شيوه ي تفکر در سازماندهي فضا در گذر زمان را به نمايش مي گذارد.
در انگلستان، لندن، طرح کريستوفر رن بعد از آتش سوزي لندن با سازماندهي ميادين شهري به عنوان نقاط عطف طراحي منظر در ارتباط با بلوارها و محورهاي اصلي شهر، نمونه جالبي از مورد انگليسي توجه به نقاط عطف و کانوني در طراحي منظر شهري است.
در فرانسه طراحي منظر عمدتاً با کاخ - پارک ها شکل مي گيرد. در اين دوره درک مفاهيم نوين جهاني به دنبال کشفيات کوپرنيک و کپلر، مفاهيم بي نهايت و خرد انساني را مطرح مي کند و توجه به بي نهايت در طراحي منظر شکل مي گيرد. معروف ترين طراحان منظر اين دوره در فرانسه لونوتق (17) طراح منظر ورساي (18 و لوويکونت (19)، تصاوير 14 و 15).
لوو (20) و مانسار (21) بودند که بر محورهاي مرکزگرا، زاويه ي ديد و نقطه ي اوجي که چشم را به سمت افق هدايت کند تاکيد داشته اند (علاوه بر ساير مواردي که به عنوان دستاوردهاي طراحي منظر تا اين جا به آن ها اشاره شد) اصول طراحي لونوتق در فرانسه در تمامي کشورهاي اروپايي بسط يافت. که در اين رابطه مي توان طبق نمودار شماره 5 مباحث اين دوره را جمع بندي نمود.
3- دوران آرمان گرايي و اصلاح شهري، 1850-1750 ميلادي
از مصاديق طراحي منظر شهري در اين دوره مي توان از خيابان ريولي در فرانسه طرح پرسيه و فونتين با سبک امپاير نام برد که در يک طرف خيابان منازل کارمندان عالي رتبه و در طرف ديگر پارک (براي نخستين بار به عنوان يک کاربري عمومي شهري و مکاني براي بروز و نمود خرده بورژوازي نوپاي شهري) طراحي شد. ميدان کنحکورد، سه ميدان درنانسي و عمدتاً طراحي بدنه ها در مقياسي عظيم و طراحي ميادين شهري از جمله مصاديق اين نوع طراحي هستند. از نمونه هاي انگليسي آن مي توان از سير کوس و رويال کرسنت (تصوير 16) کار جان وود و ريجنت پارک لندن کار جان نش نام برد. رويال کرسنت در شهر بث (23) در واقع از اولين اقدام هاي طراحي شهري در طرحي واحد در تلفيق با طبيعت مجاور خود است. طراحي منظر در اين دوره مختص طبقه ي حاکم و مناطق اعيان نشين و جديد يا بازسازي شده ي شهر بوده است. مباحث اين دوره در نمودار شماره ي 7 جمع بندي و ارائه گرديده است.
4- دوره ي فن گرايي شهري و توسعه طلبي، 1930-1850 ميلادي
تغييرات کالبدي و مديريت از مباحث اصلي است که نمونه ي بارز آن طرح اژن اسمان (1870-1850 ميلادي) براي شهر پاريس است (تصوير 17) که علاوه بر اقدمات کالبدي مقطعي و موردي (24) که شامل طراحي منظر در قالب بدنه سازي ها، خيابان کشي ها، احداث بلوارها و طراحي منظر محورها و خيابان هاي شهري و طراحي منظر اطراف بناهاي مهم، يادماني و تاريخي شهر مي شود. از نظر مالي - اداري نيز با ايجاد ادارات جديد نظير اداره ي طرح و کنترل نقشه ي شهر پاريس، اداره ي آب و فاضلاب و همچنين چگونگي مديريت اداره ي شهر واجد ويژگي هاي ارزنده بوده است. اسمان در مواجهه با شهر پاريس تحت تاثير بسيار زياد شهرسازي دوران باروک قرار داشته است. وي همچنين از اقدامات کريستوفر رن در بازسازي لندن و فعاليت هاي تحسين برانگيز پاپ سيکستوس پنجم در رم که به آن ها اشاره شد، نيز تاثير بسيار پذيرفته است. تأکيد اصلي وي اتصال نقاط يادماني مهم با ايجاد بلوارهاي عظيم شهري با تخريب هاي وسيع بوده است. عمده ي اقدامات وي در پاريس حول محور طراحي فلکه، بلوار، پارک، خيابان هاي طويل و بي انتها (تحت تاثير شهرسازي دوران باروک) با نماهاي متحد الشکل و در قالب پروژه هاي عظيم شهري بوده است. از تاثيرات وي بر جنبه ي عملي طراحي منظر مي توان به توجه بسيار به کريدورهاي بصري، ايجاد هماهنگي در سيماي جداره ها با استفاده از طراحي در مقياس بزرگ و واحد، استفاده وسيع و گسترده از نشانه ها در شهر (تحت تاثير اقدامات سيکستوس پنجم) با نشانه پردازي در طراحي منظر، ارتقاي کيفي منظر شهري با استفاده از فضاهاي سبز و محورهاي سبز خطي و تسهيل و تسريع حرکت بين نقاط کانوني شهر اشاره نمود. در اين ميان معماري و شهرسازي تقسيم کار به وجود آ مد. طرح لانفان براي شهر واشنگتن از نمونه هاي آمريکايي توجه به طراحي منظر شهري در قالب محورها، ميادين، بدنه سازي ها و نقاط عطف بصري و تاکيد بصري در شهر است. (تصوير 18 طرح لانفان را نمايش مي دهد) و نهايتاً طرح شهر سفيد شيکاگو که توسط دنيل برنهم و شهر سياتل که توسط فلردريک لاالمستد طراحي شد و با عنوان جنبش شهر زيبا در تاريخ شهرسازي مطرح است. در اين رابطه مي توان عنوان کرد که در اواسط قرن 19 به بعد از دوران انقلاب صنعتي و گسترش ناگهاني شهرهاي آمريکايي، زماني که اين کشور پايه ي اقتصادي خود را بر صنعت استوار کرد، شهر شيکاگو تبديل به مرکز تجاري بزرگ رو به رشدي شد که بعد از آتش سوزي سال 1817 م و مسائل سياسي جامعه ي آن روز آمريکا (کمون شيکاگو) طبقه ي سرمايه داري جديد شهري به دنبال کسب اعتبار فرهنگي و به منظور بازسازي و نوسازي شهرشان در تبديل آن به مرکزي فرهنگي و الگويي براي ساير شهرهاي آمريکايي دست به انجام اقداماتي زدند که از ويژگي هاي ارزشمندي در تجربه ي طراحي منظر شهري برخوردار است. در واقع با رويکرد تجربيات مدرسه ي هنرهاي زيباي پاريس با استفاده از شيوه ي نئوکلايک براي دست يابي به اهداف فرهنگي و خلق و ايجاد خاطره ي اروپاي کهن در ذهن شهروندان تلاش کردند که منجر به نمايشگاه بين المللي شهر سفيد که به نمايشگاه کلمبين معروف است گرديد (1893 ميلادي) که در واقع سرآغاز جنبش شهر زيبا (25) است. فردريک لاالمستد (26) مسئول طرح و هماهنگي بخش هاي عظيم طرح شد و به عبارتي شيوه اي يکسان، هماهنگ، منسجم، آراسته، موزون، زيبا و تجملاتي در مقياسي عظيم در طراحي منظر شهري را به نمايش گذاشتند.
در اين جا به نقل قولي از دنيل برنهم اشاره مي کنيم؛ دو نوع زيبايي معمارانه وجود دارد، نوع اول مربوط به تک بناست و نوع دوم زيبايي منتج از آرايش مناسب مجموعه ي بناهاست. چگونگي ارتباط بين بناها نقش مهم تري دارد و اين همان بحثي است که گوردن کالن واضح نظريه منظر شهري بعدها تحت عنوان هنر ارتباطات (27) بر آن تأکيد دارد. از ويژگي هاي اين جنبش مي توان به، طرح هاي عظيم در مقياس کلان با آرايشي تشريفاتي و طراحي ويژه باشکوه با استفاده از مراکز شهري و مراکز فعاليتي عظيم، زيبا و باشکوه با طرح هايي نفيس که خود به عنوان مونوماني شهري در نقاط کانوني بصري (28) شهري مستقر بودند اشاره نمود. همچنين مي توان از طراحي و احداث پارک هاي بي نظير و بلوارهاي وسيع، توجه به ساختمان هاي عمومي، مراکز و ميادين شهري و مونومان هاي زيباي شهري و اصلاح جزييات کالبدي شهر با بهبود خيابان ها، نورپردازي و فضاي سبز نام برد که از اقدامات ارزنده اي تازه طراحي منظر است که با استفاده از زبان طراحانه ي واحد و تمايل به مقياس هاي بزرگ و با شکوه و گرايش به مداخلات کلان شکل گرفت. اما لازم به ذکر است که اين اقدامات نيز راه حلي براي جواب گويي به خواست طبقه ي متوسط و متوسط مرفه شهري بود که از نظر سياسي به اجرا درآمد و در واقع بين توده ي مردم شهري و جامعه ي شهري و اين طرح ها فاصله ي بسيار اساسي وجود داشت. اما ايده ي تلفيق شهر با طبيعت، طبيعت طراحي شده که در اين جنبش پا گرفت و پارک هاي بي نظير حاصل از اين ديدگاه از دستاوردهاي جالب آن در شهرسازي آمريکاست.
نهايتاً مي توان ازآموزه هاي کاميلو زيته نام برد، خصوصاً پيشنهادهاي وي درباره ي شهر وين که با نشر کتاب «طراحي شهرها بر مبناي معيارهاي هنري» به سال 1889 ميلادي به طرزي وسيع بسط و گسترش يافت. زيته در کتاب خود به چگونگي مکان گيري و ايجاد ارتباط بصري و کالبدي بين بناهاي يادماني و ميادين شهري مي پردازد و با استفاده از نمونه ميدان هاي قرون وسطايي شهرهاي اروپايي مباحث ارزشمندي را در چگونگي ايجاد اتصالات و تداوم هاي بصري عنوان مي کند. نکاتي که وي در طراحي منظر ميادين شهري با استناد به تجارب شهرهاي قرون وسطايي مطرح کرده، شامل خالي نگه داشتن فضاي وسط ميدان، محصوريت (29) متناسب ميدان، اندازه و شکل ميدان، چگونگي نحوه ي اتصال خيابان به ميدان در رابطه با کاهش حداقل محصوريت ميدان و تداوم بصري و تباين فضايي آن است. او در مقايسه اي بين ميدان هاي گذشته و فضاهاي جديد، به يکنواختي و کسالت بار بودن، عدم جذابيت فضاهاي جديد که خود ناشي از عدم توجه به ترکيب متوازن توده و فضا و بي توجهي به ملاحظات هنري است، مي پردازد و بر استفاده از معيارهاي هنري در طراحي فضاهاي شهري و منظرسازي هاي تأکيد بسيار دارد. مباحث مربوط به اين دوره در نمودار شماره ي 9 جمع بندي گرديده است.
5- دوره ي جامع نگري و کلگرايي، ترقي خواهي و سلطه ي روش علمي، 1950-1930 ميلادي
تصاوير 19 و 20 نمونه يي از محصولات عملي اجرايي طرح هاي جامع را نشان مي دهد. در واقع در اين شيوه ي نگرش، به شهر همچون ماشين و ابزاري نگريسته شد که نظم فضايي آن حول محور کارايي، اقتصادي بودن و سهولت دسترسي مي گرديد و عملاً عرصه ي فضاهاي شهري، به عنوان مکان مراودات اجتماعي از شهر حذف گرديد و تبديل به فلکه ها و خيابان هاي شهري شد که عملاً وظيفه ي جعبه تقسيم ترافيکي را بر عهده داشتند (تصاوير 21 و 22)؛ به عبارت ديگر شهر تبديل به دياگرامي سه بعدي شد که براي سکونت انسان در نظر گرفته شده بود؛ که در نتيجه ي عدم توجه به؛ فضاهاي شهري مناظر شهري، ملاحظات کيفي فضاهاي شهري و ملاحظات اجتماعي، فرهنگي و ارزشي جوامع تبعاتي به دنبال داشت؛ تا جايي که ملاحظه مي کنيم راجر ترنسيک پشت جلد کتاب خود تحت عنوان «در جستجوي فضاي گمشده» (32) (تصوير 23)؛ از تصوير يکي از محصولات شهرسازي مدرن به عنوان گوياترين مصداق بحث خود استفاده کرده است. وي در اين کتاب از فضاي شهري به عنوان فضاي گمشده در شهرسازي مدرن نام مي برد و محصولات طرح هاي جامع را به نقد مي کشد. البته ناکارآمدي ديدگاه مدرنت، تفکر خودگرا (33) و انديشه ي کل محور در آزمون تجربي طرح هاي شهري اين دوران به اثبات رسيد که نهايتاً چه در باب ملاحظات نظري و انديشه هاي شهرسازانه و چه در عرصه ي عمل، توجه بهمفاهيمي نظير مديريت شهري، توسعه ي سازماني و توجه به ملاحظات کيفي و جنبه هاي بصري، هنري و زيباشناسانه و ادراکي فضاهاي شهري را به شدت مطرح ساخت. تاکيدات منظر سازي در اين دوره در نمودار شماره ي 11 ارائه گرديده است.
6- دوره ي فرايند طراحي، نسبيت گرايي، 1980-1950 ميلادي
به دنبال درک عميق مسائل و مشکلات اجراي طرح هاي شهري و پيچيدگي شهر، زندگي شهري و مسائل آن توجه به جنبه هاي رويه اي شهرسازي، يعني فرايند هدايت و کنترل ساخت و سازها با بسترسازي قانوني، مالي و اداري، معطوف شد؛ در واقع در کنار خصلت شکل گيري تدريجي شهرها و بحث تحقق پذيري تدريجي طرح ها، بحث چگونگي مشارکت مردم و استفاده از مشارکت آن ها در تحقق طرح ها اهميت مي يابد. در اين رابطه مي توان به بازسازي 2 محله در المان اشاره کرد يکي مورد «کوي وايسن هوف» که در بازسازي هاي جنگ جهاني دوم با رويکرد مدرنيست ها است که در آن دوره طراحي و اجرا شد و ديگري «محله ي کروتسبرگ» که با رويکردي پست مدرن با مشارکت اهالي منطقه در دوره ي اخير بازسازي شد. در طراحي منظر اين دو محله شاهد تعابير زيباشناسانه متفاوتي هستيم که در واقع يکي بر اهميت ارزش هاي فرهنگي و معيارهاي استفاده کنندگان از فضا (مورد کروتسبرگ) تأکيد دارد و ديگري بر ملاحظات و ذوق هنري و زيباشناسانه نخبگان (35) و معماران متکي است.
مقوله ي ديگري که مي توان به آن اشاره کرد توان اکولوژيکي مناطق است که در اين رويکرد انسان در ارتباط با ساير عوامل محيطي قرار مي گيرد که در اين د وره مورد توجه بسيار قرار مي گيرد و کنترل فرآيند برنامه اهميت بسيار مي يابد. لذا با اين روند در نظريات شهر سازي فرايند نسبت به محصول (36) و هدف اهميت بيش تري مي يابد. در اين دوره نيز جهت گيري اصلي و توجه اصلي معطوف به عينيات زيباشناختي طراحي منظر است و جداره سازي هاي تزييني (تصوير 24) در کانون طراحي هاي منظر شهري قرار مي گيرد. طرح ها از حالت جامع خارج و در قالب طرح هاي مقطعي و موردي (37) اما در چارچوبي استراتژيک طرح و اجرا مي شوند (تصوير 28). مباحث اين دوره در نمودار شماره ي 13 جمع بندي گرديده است.
7- دوره ي طراحي تعاملي - ادراکي - پايدار، 2000-1980 ميلادي
طراحي منظر در اين دوره با تغييرات بسيار اساسي همراه است چرا که مفهوم مکان به عنوان عامل اصلي خلق فضا مطرح مي شود و نقش اصلي طراحي ايجاد مکان عنوان مي گردد که معناي آن بيش از آرايش کالبدي فضاهاي شهري است. در اين مقوله در کنار ابعاد عيني و کالبدي فضاي شهري به معناي و وجوه ادراکي آن نيز اهميت داده مي شود (تصوير 29) و بر خلاف دوره هاي قبلي در اين دوره کيفيت، حاصل تعامل محيط و انسان است، منظور از مکان، ترکيبي از معني، هدف، زمان و فضاست، که به صورت سيستمي در نظر گرفته مي شود که تغيير در هر يک باعث تغيير هويت مکان مي شود. کثرت گرايي در طرح هاي شهري و تعاملي بودن طراحي ها مطرح مي شود (چارلز مور ميدان توسکانا را با نظرخواهي از مردم طراحي مي کند) در واقع بحث مشارکت استفاده کنندگان در فرآيند طراحي نبوده و در آن خواسته ها، نظرات و اهداف و توانايي هاي ادراکي همه ي گروه هاي جمعيتي ذي نفع در نظر گرفته مي شود (تصاوير 30 و 31). توجه به جنبه هاي ادراکي اهميت يافته و کنترل منظر شهري به منظور ايجاد تصوير ذهني قوي در جهت افزايش حس تعلق به مکان و حفظ خاطرات جمعي شکل مي گيرد (تصوير 32 الف و ب) نهايتاً طراحي منظر پايدار شهري با توجه به ملاحظات زيست محيطي و الزامات توسعه ي پايدار به شکل گسترده اي مورد توجه قرار مي گيرد. مباحث اين دوره در نمودار شماره ي 15 جمع بندي گرديده است.
جمع بندي و نتيجه گيري
بنابراين شناخت پر بهاترين چيزي است که انسان دارد. چيزي که خدا به وسيله ي آن او را همانند خويش کرده است. امروز ما دو سرچشمه براي شناخت داريم، که نظاره ي جهان برون که تفکر و تأمل به آن ياري مي دهد و فنوني پشتيبان آن است؛ اين نظاره به ما مي آموزد که طرز کار جهان چگونه است و اين دانايي به دست آمده را علم ناميديم. اما انسان به آنچه علم مي آموزد خشنود نمي شود. او همچنين جوياي معناي زندگي و مباني اخلاقي رفتار خويش است و از اين لحاظ به فلسفه و دين دست مي يازد وانگهي اين ناخشنودي او را وا مي دارد تا جهاني را که در آن زندگي مي کند بازآفريند و اين علت وجودي هنر است. افزون بر اين کنجکاوي انسان سبب مي شود که با قوه ي تعقل، زباني انتزاعي طرح ريزد که نماد حقايق مطلق باشد و اين همان رياضيات است.
دين، علم، فلسفه، هنر، رياضيات، شبه علم راه هاي مختلف شناخت انسان است و مهم آن است که راه هاي گوناگون شناخت را در هم نياميزيم و قواعد خاص هر يک را محترم بشماريم.
کالبد شهر و شکل هاي ساخته شده به دست انسان ادامه ي فرايند انديشيدن وي است. شکل و نظم هاي متفاوت حاصل از چگونگي ترکيب آن ها ناشي از فکر و به منظور برآوردن نيازهاي انسان است. در درون چنين فضايي، فعاليت هاي انسان و ساخت و سازهاي وي که فکر آن ها را هدايت مي کند واقع مي شود و اين رابطه اي متقابل است، ما به فضا شکل مي دهيم. ما در فضا شکل مي گيريم.
به عبارت ديگر تجربه در محيط، خود تاثيرات حسي را به دنبال دارد که محتوايي براي انديشيدن و مبنايي براي تفکر مي شود. لذا شکل شهر ترکيبي از تفکر و تجربه را در تاثير متقابل بر يکديگر نشان مي دهد.
علاوه بر آن ادراک صحيح و خوانايي محيط يک جزء اساسي در رضايت عاطفي از زندگي در شهر است. لذا منظر شهري اي که بتواند تصوير واضح و روشني از خود به جا بگذارد مي تواند نقش اجتماعي نيز بازي کند، چرا که به مردم کمک مي کند تا بدانند در کجا هستند، محيط را خوانده، به نحو مطلوب تري فعاليت هايشان را تنظيم کنند و حتي مي تواند نمادها و خاطرات جمعي و ارتباطات گروهي را افزايش دهد. پس ذهن انسان هم به منظر شکل مي دهد و هم در منظر شکل مي گيرد. از اين رو منظر شهر که عينيت حاصل از شکل شهر است.، نمادي محسوب مي شود که ارزش هاي فرهنگي و ايده آل هاي جامع را به طور کالبدي باز مي نماياند.
پي نوشت:
1- دانشيار، مدير گروه معماري و مدير پژوهش دانشکده هنر و معماري (دکتر در شهرسازي - آرشيتکت - طراح شهري) دانشکده هنر و معماري، واحد علوم و تحقيقات، دانشگاه آزاد اسلامي.
2- Gordon Cullen.
3- Globaization
4- Stweart, James,
5- واژه شهرسازي به اعتقاد ژ. بارده (G.Bardet) (شهرسازي، نشر پوف، پاري، 1959) براي نخستين بار در سال 1910 م. به کار برده شد و جامع فرانسوي معماران - شهرسازان در سال 1914 به رياست اژن هنارد بنياد گذاشته شدو انستيتو شهرسازي دانشگاه پاريس در سال 1925 به وجود آمد. (شواي، فرانسواز، «شهرسازي، تخيلات و واقعيات»، ترجمه سيد محسن حبيبي، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1375، ص 2.)
6- Wilson, William
7- Architectural Review
8- Serialvision
9- Gosling
10- Vista
11- Micro Cosm
12- راپاپورت، آموس. ص 415
12- جيمز موريس، ص 403
14- لينچ، کوين. ص 94-93
15- Focal Point
16- بيکن، ادموند.
17- Le Notre
18- Versalles
19- Vauele Viconte
20- Le Veau
21- Man Sart
22- Utopist
23- Bath
24- Piecemeal Planning
25- City Beatiuful movement
26- Frederick Law Olmsted
27- Art of Relationship
28- Focal Point
29- Enclosure
30- Zoning Ordinance
31- Subdivision Regulation
32- Finding Lost Space
33- Rational
34- Procedural
35- Elite
36- Substantional
37- Disjointed Incremental
38- اگر نوشتار نبود زندگي وجود نداشت؛ زن ها حاملان برنامه ويژه حياتند. برنامه ژنتيکي به معناي دقيق کلمه در ژن ها نوشته شده و با وساطت پروتئين ها به نمودارهاي بروني ترجمه مي شود. ارس، هانري، ژري، «علم، شبه علم و علم دروغين؛ بررسي راه هاي شناخت»، ترجمه دکتر باقري، نشر ني، 1379، ص 30.
1- ارس، هانري، ژري، (1379) «علم، شبه علم و علم دروغين؛ بررسي راه هاي شناخت»، ترجمه دکتر باقري، نشر ني.
2- بيکن، ادموند، (1376) «طراحي شهرها»، ترجمه فرزانه طاهري، انتشارات مرکز مطالعات و تحقيقات شهرسازي و معماري ايران.
3- حبيب، فرح، (1380)، «تحليل شکل شهر، معنا و معيار»، رساله دکتري شهرسازي دانشگاه تهران.
4- راپاپورت، آموس، (1368)، «منشاء فرهنگي مجتمع هاي زيستي،» ترجمه راضيه رضازاده، انتشارات دانشگاه علم و صنعت ايران.
5- شواي، فرانسواز، (1375) «شهرسازي، تخيلات و واقعيات»، ترجمه سيد محسن حبيبي، انتشارات دانشگاه تهران، تهران.
6- کالن، گوردن، (1377)، «گزيده منظر شهري»، ترجمه منوچهر طبيبيان، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1377.
7- لينچ، کوين، (1376)، «تئوري شکل خوب شهر»، ترجمه سيد حسين بحريني، انتشارات دانشگاه تهران، تهران.
8- موريس، جيمز، (1368)، «تاريخ شکل شهر تا انقلاب صنعتي»، ترجمه راضيه رضازاده، انتشارات جهاد دانشگاهي دانشگاه علم و صنعت ايران.
9- نوربرگ شولتز، کريستين، (1353)، «هستي، فضا، معماري»، ترجمه محمد حسن حافظي، انتشارات تهران، تهران.
10- Archer, L. B (1970). "An Overview of the Design Process", in Moore, Gary, T. "Emerging Methoeds in Environmental Design and Planning", Procceeding of the Design Methods Group, "First International Conference", Cambridge Mass.
11- Gosing, D. (1996), "Gordon Cullen;' Visions of Urban Design", London, Academy Edition.
12- National Geographic, (1993), Vol, 183, No. 5, May.
13- Wilson, William, (1994) "The City Beautiful Movement", The John Hopkings Uni-Press, Baltimor, London.
Abstract:
The debate about designing cityscape and the visual chaos in contemparary cities, is considered as one of the most important aspects of living environments of human beings.
What is cityscape? Since when cityscape has existed? Since when this concept has been used and with what applications?
What is its present situation?
In fact: this article attempts by briefly reviewing the evolution of cityscape, to classify its historical turning points.
Moeover, in every historical Juncture, a picture of the relevant citycape is presented.
منبع: دانش نما شماره پياپي 180-179