خرمشهر در آئينه يادها
نويسنده:عطاءالله نادري
در خيال خرمشهر كه كنار كارون آرام نشسته بود، هيچ صداي خمپاره اي نبود. نخلستانهايش صداي چرخهاي تانك را تا آن روز نشنيده بود، تا شهريور ماه 59 كه خرمشهر، خونين شهر شد.
پس از گذشت روزهاي تاريك و پر رنج اسارت، در سوم خرداد 1361 شهر از اشغال درآمد. خرمشهر نخلهاي سوخته، نخلهاي بي سر، فتح خرمشهر (سوم خرداد 1361) در تاريخ جنگ ايران و عراق از اهميت ويژه اي برخوردار است.
خبر آزادي خرمشهر آن چنان شگفت آور بودكه در سراسر ميهن اسلامي ما مردم را به وجد آورد. با اعلام خبر فتح خرمشهر، مردم ايران به سان خانواده اي بزرگ كه فرزند از دست رفته خود را بازيافته است؛ اشكهاي شادي و شعف خود را نثار روح شهداي حماسه آفرين صحنه هاي شورانگيز اين نبرد كردند. براي پي بردن به عظمت اين نبرد حماسي كافي است بدانيم كه نيروهاي متجاوز عراق پيش از نبرد سرنوشت ساز رزمندگان ما براي آزادي خرمشهر، در اطلاعيه اي به نيروهاي خود دستور داده بودندكه دفاع از خرمشهر را به منزله دفاع از بصره، بغداد و تمام شهرهاي عراق محسوب كنند. همچنين تجهيزات و امكانات دفاعي دشمن در اين منطقه نشان مي دادكه عراق، خرمشهر را به عنوان نماد پيروزي خود در جنگ به حساب آورده و قصد داشته است به هر قيمتي، اين شهر را در تصرف نيروهاي خويش نگه دارد. هنگامي كه مرحله اول و دوم عمليات بيت المقدس به پايان رسيد و رزمندگان ما در اطراف خرمشهر مستقر شدند. راديوي رژيم بعثي، مي كوشيد در تبليغات كاذب خود، حضور نيروهاي عراق را در خرمشهر به رخ بكشد تا توجيهي براي ترميم روحيه نيروهاي شكست خورده و رو به هزيمت عراق دست و پا كند. فتح خرمشهر در زماني كمتر از 24 ساعت، موجب شد كه بخش قابل توجهي از نيروهاي مهاجم عراقي به اسارت نيروهاي جمهوري اسلامي ايران در آيند. نبرد بزرگ، سرنوشت ساز و غرور آفرين بيت المقدس كه براي رهاسازي خرمشهر از سلطه نيروهاي مهاجم عراقي انجام شد، از دهم ارديبهشت ماه تا چهارم خرداد ماه 1360 به طول انجاميد. اين نبرد حماسي علاوه بر پايان بخشيدن به 19 ماه اشغال بخشي از حساس ترين مناطق خوزستان و آزادسازي خرمشهر، ضربه اي سهمگين و كمرشكن به توان رزمي و جنگ طلبي هاي دشمن مهاجم وارد ساخت. كوتاه سخن اينكه عمليات بين المقدس به عنوان برجسته ترين عمليات پدافندي نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران، در تاريخ نظامي 8 سال دفاع مقدس ثبت شده است. اگر امروز در هر شهر و روستا به گلزار شهيدان گذر و تاريه نقش بسته بر سنگرها را مرور كنيم، خواهيم ديد كه مجموعه شهيدان سوم خرداد 1360، نمونه كوچكي از رشادتهاي ملت مقاوم ايرانند كه چونان سپهري پرستاره مي درخشيد.
شادي هاي به ياد ماندني خودجوش و سراسري پس از آزادسازي خرمشهر نيز برگ ديگري از اين حماسه ملي بود و نشان داد كه مردم سراسر اقطار و بلاد ايران، اعم از آن كه هرگز خرمشهر را به چشم ديده باشند يا نه، چگونه از شنيدن خبر اين پيروزي ساعتها به دست افشاني و پايكوبي پرداختند و هزيمت دشمن اشغالگر را از خاك ميهن جشن گرفتند. سوم خرداد يك حماسه ملي است. اگر حضور ملت در صحنه جبهه هاي دفاع نبود، نه حماسه آن پيروزي تحقق پيدا مي كرد و نه حماسه حضور مردم در جشن پس از پيروزي ؛ لذا به حق مي توان گفت پاسداشت فتح خرمشهر در گرو پاسداشت حضور مردمي در همه صحنه هاست.
مسجد جامع خرمشهر، قلب شهر بود كه مي تپيد و تا بود؛ مظهر ماندن و استقامت بود. مسجد جامعه خرمشهر، مادري بود كه فرزندان خويش را زير بال و پرگرفته و در بي پناهي پناه داده بود و تا بود مظهر ماندن و استقامت بود. آنگاه نيز كه خرمشهر به اشغال متجاوزان درآمد و مدافعان ناگزير شدند به آن سوي شط خرمشهر كوچ كنند؛ باز هم مسجد جامع، مظهر همه آن آروزهايي بود كه جز در بازپسگيري شهر برآورده نمي شد. مسجد جامع، همه خرمشهر بود. خرمشهر از همان آغاز، خونين شهر شده بود. خرمشهر خونين شهر شده بود تا طلعت حقيقت از افق غربت و مظلوميت رزم آوران و بسيجيان غرقه در خون ظاهر شود. و مگر آن طلعت را جز از منظر اين آفاق مي توان نگريست ؟ آنان در غربت جنگيدند و با مظلوميت به شهادت رسيدند و پيكرهاشان زير تانكهاي شيطان تكه تكه شد و به آب و باد و خاك و آتش پيوست.
اما... راز خون آشكار شد. راز خون را جز شهدا در نمي يابند. گردش خون در رگهاي زندگي شيرين است اما ريختن آن در پاي محبوب، بسي شيرين تر. راز خون در جائي جلوه مي كند كه حيات بدان وابسته است. اگر خون يعني همان حيات... و از ترك اين وابستگي دشوار تر هيچ نيست ؛ پس، بيشترين بهره از آن كسي است كه دست به دشوارترين عمل بزند. راز خون در آنجا گشوده مي شود كه محب، خود را به محبوبي مي بخشد كه اين راز را در مي يابد. آن كس كه لذت اين سوختن را چشيد؛ در اين ماندن و بودن جز ملالت و افسردگي هيچ نمي يابد. آنان كه از مرگ مي هراسند از كربلا مي گريزند. مردان مرد، جنگاوران عرصه جهادند كه حقيقت را از ميان هاويه آتش جسته اند. آنان ترس را مغلوب كرده اند تا فتوت آشكار شود و راه فنا را بياموزند. وقتي كه كار آن بسي دشوار شد و ماندن در خرمشهر معناي شهادت گرفت، هنگام آن بود كه شبي عاشورايي برپا شود و كربلائيان پاي درميدان آزموني دشوار بگذارند... كربلا مقر عشاق است و شهيد سيد محمدعلي جهان آرا چنين كرد تا جز شايستگان كسي در آن استقرار نيابند. شايستگان، آنانند كه قلبشان چنان از عشق آكنده است كه ترس از مرگ را در آن راهي نيست. شايستگان جاودانند ؛ حكمرانان جزاير سر سبز اقيانوس بي انتهاي نور، نوري كه پرتوي از آن، همه كهكشانهاي آسمان دوم را روشني بخشيده است.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 19
پس از گذشت روزهاي تاريك و پر رنج اسارت، در سوم خرداد 1361 شهر از اشغال درآمد. خرمشهر نخلهاي سوخته، نخلهاي بي سر، فتح خرمشهر (سوم خرداد 1361) در تاريخ جنگ ايران و عراق از اهميت ويژه اي برخوردار است.
خبر آزادي خرمشهر آن چنان شگفت آور بودكه در سراسر ميهن اسلامي ما مردم را به وجد آورد. با اعلام خبر فتح خرمشهر، مردم ايران به سان خانواده اي بزرگ كه فرزند از دست رفته خود را بازيافته است؛ اشكهاي شادي و شعف خود را نثار روح شهداي حماسه آفرين صحنه هاي شورانگيز اين نبرد كردند. براي پي بردن به عظمت اين نبرد حماسي كافي است بدانيم كه نيروهاي متجاوز عراق پيش از نبرد سرنوشت ساز رزمندگان ما براي آزادي خرمشهر، در اطلاعيه اي به نيروهاي خود دستور داده بودندكه دفاع از خرمشهر را به منزله دفاع از بصره، بغداد و تمام شهرهاي عراق محسوب كنند. همچنين تجهيزات و امكانات دفاعي دشمن در اين منطقه نشان مي دادكه عراق، خرمشهر را به عنوان نماد پيروزي خود در جنگ به حساب آورده و قصد داشته است به هر قيمتي، اين شهر را در تصرف نيروهاي خويش نگه دارد. هنگامي كه مرحله اول و دوم عمليات بيت المقدس به پايان رسيد و رزمندگان ما در اطراف خرمشهر مستقر شدند. راديوي رژيم بعثي، مي كوشيد در تبليغات كاذب خود، حضور نيروهاي عراق را در خرمشهر به رخ بكشد تا توجيهي براي ترميم روحيه نيروهاي شكست خورده و رو به هزيمت عراق دست و پا كند. فتح خرمشهر در زماني كمتر از 24 ساعت، موجب شد كه بخش قابل توجهي از نيروهاي مهاجم عراقي به اسارت نيروهاي جمهوري اسلامي ايران در آيند. نبرد بزرگ، سرنوشت ساز و غرور آفرين بيت المقدس كه براي رهاسازي خرمشهر از سلطه نيروهاي مهاجم عراقي انجام شد، از دهم ارديبهشت ماه تا چهارم خرداد ماه 1360 به طول انجاميد. اين نبرد حماسي علاوه بر پايان بخشيدن به 19 ماه اشغال بخشي از حساس ترين مناطق خوزستان و آزادسازي خرمشهر، ضربه اي سهمگين و كمرشكن به توان رزمي و جنگ طلبي هاي دشمن مهاجم وارد ساخت. كوتاه سخن اينكه عمليات بين المقدس به عنوان برجسته ترين عمليات پدافندي نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران، در تاريخ نظامي 8 سال دفاع مقدس ثبت شده است. اگر امروز در هر شهر و روستا به گلزار شهيدان گذر و تاريه نقش بسته بر سنگرها را مرور كنيم، خواهيم ديد كه مجموعه شهيدان سوم خرداد 1360، نمونه كوچكي از رشادتهاي ملت مقاوم ايرانند كه چونان سپهري پرستاره مي درخشيد.
شادي هاي به ياد ماندني خودجوش و سراسري پس از آزادسازي خرمشهر نيز برگ ديگري از اين حماسه ملي بود و نشان داد كه مردم سراسر اقطار و بلاد ايران، اعم از آن كه هرگز خرمشهر را به چشم ديده باشند يا نه، چگونه از شنيدن خبر اين پيروزي ساعتها به دست افشاني و پايكوبي پرداختند و هزيمت دشمن اشغالگر را از خاك ميهن جشن گرفتند. سوم خرداد يك حماسه ملي است. اگر حضور ملت در صحنه جبهه هاي دفاع نبود، نه حماسه آن پيروزي تحقق پيدا مي كرد و نه حماسه حضور مردم در جشن پس از پيروزي ؛ لذا به حق مي توان گفت پاسداشت فتح خرمشهر در گرو پاسداشت حضور مردمي در همه صحنه هاست.
مسجد جامع خرمشهر، قلب شهر بود كه مي تپيد و تا بود؛ مظهر ماندن و استقامت بود. مسجد جامعه خرمشهر، مادري بود كه فرزندان خويش را زير بال و پرگرفته و در بي پناهي پناه داده بود و تا بود مظهر ماندن و استقامت بود. آنگاه نيز كه خرمشهر به اشغال متجاوزان درآمد و مدافعان ناگزير شدند به آن سوي شط خرمشهر كوچ كنند؛ باز هم مسجد جامع، مظهر همه آن آروزهايي بود كه جز در بازپسگيري شهر برآورده نمي شد. مسجد جامع، همه خرمشهر بود. خرمشهر از همان آغاز، خونين شهر شده بود. خرمشهر خونين شهر شده بود تا طلعت حقيقت از افق غربت و مظلوميت رزم آوران و بسيجيان غرقه در خون ظاهر شود. و مگر آن طلعت را جز از منظر اين آفاق مي توان نگريست ؟ آنان در غربت جنگيدند و با مظلوميت به شهادت رسيدند و پيكرهاشان زير تانكهاي شيطان تكه تكه شد و به آب و باد و خاك و آتش پيوست.
اما... راز خون آشكار شد. راز خون را جز شهدا در نمي يابند. گردش خون در رگهاي زندگي شيرين است اما ريختن آن در پاي محبوب، بسي شيرين تر. راز خون در جائي جلوه مي كند كه حيات بدان وابسته است. اگر خون يعني همان حيات... و از ترك اين وابستگي دشوار تر هيچ نيست ؛ پس، بيشترين بهره از آن كسي است كه دست به دشوارترين عمل بزند. راز خون در آنجا گشوده مي شود كه محب، خود را به محبوبي مي بخشد كه اين راز را در مي يابد. آن كس كه لذت اين سوختن را چشيد؛ در اين ماندن و بودن جز ملالت و افسردگي هيچ نمي يابد. آنان كه از مرگ مي هراسند از كربلا مي گريزند. مردان مرد، جنگاوران عرصه جهادند كه حقيقت را از ميان هاويه آتش جسته اند. آنان ترس را مغلوب كرده اند تا فتوت آشكار شود و راه فنا را بياموزند. وقتي كه كار آن بسي دشوار شد و ماندن در خرمشهر معناي شهادت گرفت، هنگام آن بود كه شبي عاشورايي برپا شود و كربلائيان پاي درميدان آزموني دشوار بگذارند... كربلا مقر عشاق است و شهيد سيد محمدعلي جهان آرا چنين كرد تا جز شايستگان كسي در آن استقرار نيابند. شايستگان، آنانند كه قلبشان چنان از عشق آكنده است كه ترس از مرگ را در آن راهي نيست. شايستگان جاودانند ؛ حكمرانان جزاير سر سبز اقيانوس بي انتهاي نور، نوري كه پرتوي از آن، همه كهكشانهاي آسمان دوم را روشني بخشيده است.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 19