جلوه های ایثار(2)
سالك طريق تلاش و خدمت
دشمن بعثي همچنان كه در ارزيابي بسياري از ارزشهاي ميهن ما، دچار جهلي تاريخي بود، توان و اراده زنان ما را نيز نمي شناخت و از همين رو در تقابل با آنان، دچار حيرت و يأس شد. روزي كه دشمن در فراسوي جبهه هاي نبرد، از پستوهاي تنگ و تاريك، با نگراني و ترس به مدد دوربينهاي دوربرد خود به جستجوي نشاني از هراس و يأس در خطوط نبرد رزمندگان اسلام بود. در ميدان مقدس دفاع و در سنگر مقاوم سلحشوران،دختري شير دل، با لباس مقدس پرستاري، بر جراحت مجروحان مرهم مي نهاد و اراده صبري بي بديل، عفاف و سلحشوري و علم را، در كنار يكديگر به رخ كوردلاني مي كشيد كه هنوز سطوت و شكوه زن مسلمان ايراني را در نيافته بودند.
زرين تاج كيهاني، در روز هاي نبرد بي امان با دشمن بعثي، شجاعانه در كنار رزمندگان به خدمت پرداخت و پس از پايان جنگ، مراتب جانفشاني خود را در خدمتگزاري به همسر جانبازش به كمال رساند. او در عرصه علم نيز، همت و استعداد شگفت انگيز خود را به نمايش گذاشت و توانست به كسب تخصص اطفال در پزشكي و فوق تخصص اعصاب اطفال نائل آيد و از دانشگاه منچستر فارغ التحصيل شود. او در سالهاي 65 و 81، از سوي دفتر امور مشاركت زنان رياست جمهوري به عنوان بانوي نمونه كشوري و نيز از سوي سازمان نظام پزشكي كشور به همين افتخار نائل آمد.
استادياري دانشگاه علوم پزشكي تهران، استادياري باليني دانشگاه تربيت مدرس، استاد راهنما و مشاور بيش از 50 پايان نامه دانشگاهي، مشاور وزير بهداشت در امور بانوان، رياست بخش كودكان بيمارستان امام خميني (ره) تهران، عضويت در هيئت تحريريه مجله حكيم، داوري سازمان نظام پزشكي، مسئوليت كميته آموزش و پژوهش گروه كودكان دانشگاه علوم پزشكي،عضويت در هيئت علمي و پژوهشي كميته هاي مختلف علمي و تخصصي، بخشي از فعاليتها و ستمهاي اين بانوي فداكار و كوشا هستند.
دكتر زرين تاج كيهاني، ديروز دركسوت پرستار فداكار جبهه ها و امروز به عنوان بانويي نمونه و متخصص، الگوي تابناكي را فرا راه دختران جوان پاكدلي قرار داده است كه در روزگار آشفتگي ها و بي هدفي ها، در جستجوي راهي پاك و سرشار از فداكاري و صداقت، براي نيل به هدفي والا و مقدس هستند.
*******
همپاي خروش آور دوران
انس با حضرت دوست، فقط با صبر و پايمردي مسير مي شود. نمي توان ناخوانده آمد و در محفل او نشست. بايد آبديده بود و خمير روح و جان را در كوره هاي مبارزه، آزمود كه چون چنين كردي، ديگر هيچ خصمي را توان تصرف سرزمين جان تو نيست و شهيد اندرزگو چنين بود.
اتكاي به منبع لايزال ياد و ذكر خدا، محدوديتها را بي اثر مي سازد و بر پويايي آدمي در يافتن عرصه هاي تازه مي افزايد. آنجا كه نام «او» و ايمان به «او»در افق جان آدمي جلوه گري مي كند، پا سخت راه مي دهد، به هر نامي كه او را فرا بخواني. اين اوست كه آسمان تيره ظلم را ستاره باران مي كند و اميد به فردا را در جان آدمي مي نشاند و ماتمكده دل را به آتش ايمان و عشق، فروزان نگه مي دارد.
شهيد اندرزگو از جمله آناني بود كه منزلت رويارويي با خويشتن خويش را مي يابند و در كوره رنجها و مصائب، شب ديجور ستم را تا بن استخوان به تجربه مي نشينند و همچنان بر سر پيمان با خداي خويش باقي مي مانند. آنان نيك مي دانند كه پاداش صابران، بهشت جاودانه اي است كه در رضايت خداوند تجلي مي كند. همراهي در لحظات مبارزه و تبعيد شهيد اندرزگو به مدت نه سال و سه ماه زندان در زندان اوين پس از شهادت همسر، گنجينه اي است از عشق، درد و مبارزه. اينك ياد آن دوران، روشنايي بخش شهباي زندگي او و فرزندان موفق و توانمند اوست. آنها هر بار كه به ياد شهادت بي بديل همسر و پدر مي افتند، درد فقدان او را با شور و نشاطي سرافرازانه، تاب آوردند و نيك مي دانند كه به والاترين جايگاهي رسيده است كه آدمي را بدان راه است.
*******
شكوه آزادي و آزادگي
آنانكه در شبهاي تيره اسارت، آسمان دل خود را به ستارگان اميد و ايمان، آذين بستند، نيك مي دانند كه توش و توان آدمي را نهايتي نيست. كافي است در دل تيرگي ها، راهي به دوست بيابي تا هيچ حصاري نتواند تو را از دستيابي به قله هاي شرف و كرامت باز دارد.
مردان خدا آنانند كه پرده پندار مي درند و جز خدا، معبودي و مقصودي ندارند. آنان هر جا كه باشند، پيام آور سرور و اميد و شادماني حقيقتند و همچون كوكبي درخشان، دل تاريكي ها را مي شكافند. اسير كسي است كه بند تن باشد و دنيا، آنان كه آزادگي را مي شناسند،پيوسته مردانه مي ايستند و رنجها و مصائب را تاب مي آورند. و دكتر تاري از جمله اين شيفتگان است كه افتخار چشم گشودن در حريم دوست نصيبش شده است. او كه دكتراي حقوق خود را از دانشگاه فردوسي مشهد گرفت، با حضور در صحنه نبرد، به درجه رفيع جانبازي نائل آمد. او مدت ده سال از عمر پربركت خود را در اسارت گذراند و در آن مدت كوشيد با ايجاد روحيه مقاومت در ديگر آزادگان، بخشي از سختي هاي اين دوران را براي آنان هموار سازد.
عضويت هيئت علمي و رياست دانشگاه پيام نور ملاير، گوشه اي از فعاليتهاي اجتماعي فراوان اوست.
*******
جلوه مسيحائي صبر
همواره زماني كه در مقابل محراب كليسا مي ايستاد و در سايه روشن دلنشين نور شمعها، به تنديس مريم عذرا چشم مي دوخت، از خداي خود مي خواست فرزندانش را در كنف حمايت خود بگيرد و راه سعادت را فراروي آنها بگشايد.
آفتاب انقلاب اسلامي كه درخشيدن آغاز كرد، نور حياتبخش خود را به همه قلبهاي پاك و آزاديخواه تاباند. هر قلب خداجوي و حقيقت پژوهي، قدر اين پيام انسانساز را دانست و بر اين آرمان، دل و جان سپرد. در انقلاب اسلامي، پيروان تمام اديان آسماني در كنار هم به نبرد عليه جور و ستم پرداختند تا همه ملتهاي ستمكشيده را به پيوندي جاودانه دعوت كنند. وارتوش اسماعيلي، مادر صبور و داغدار وارطان آراكليان، با شير پاك و انفاسي مسيحائي، به فرزند دليرش، درس عزت و آزادگي آموخت وجان او را با نغمه هاي ملكوتي توحيد، آشنا ساخت و بدني گونه بودكه وارطان، همپاي هموطنان مسلمان خود، به دعوت رهائي بخش امام آزادگان پاسخ مثبت بداد و در روزهاي آتش و خون، براي تسخير راديو و تلويزيون و بيرون راندن ايادي رژيم پهلوي از مهم ترين مركز رسانه اي كشور، جان بر كف نهاد و داوطلبانه، رداي جانبازي بر تن كردو در كنار ديگر حماسه سازان و مبارزان، شاهد شهادت را در آغوش كشيد. مادر كه داغ جوان برومندش را در سينه داشت، صبوري پيشه كرد تا خورشيد انقلاب در افق اين سرزمين مقدس درخشيدن گرفت. او صبورانه، زندگي ساده و بي پيرايه خويش را بي حضور فرزند دلبندش، پي گرفت و در دوستداري انقلاب و وفاداري به نظام اسلامي، لحظه اي ترديد نكرد. او يك مسيحي مؤمن و مخلص است كه همه جوانان مسلمان و انقلابي را چون پسر خود دوست دارد و در نجواهاي شبانه اش، براي همه آنها، مثل پسر خودش دعا مي كند. او هر چند گمنام و خاموش در خانه اي ازهزاران خانه اين شهر مأوا دارد، اما نيك مي داند كه هر خانه اي در ايران، خانه اوست و در دل و جان همه هموطنانش جاي دارد.
*******
اسطوره صبر و ايمان
آنان که بر سر ايمان خويش پاي فشردند و دنيا و آنچه را كه به آنان ارزاني مي داشت، پشت سر نهادند و به دعوت امام (ره) خويش لبيك گفتند، هرگز يأس را نشناختند وداغ شنيدن كوچك ترين ناله را نيز بر دل دشمن نهادند.آنان كساني هستند كه نيك مي دانند شجاعت و آزادگي در عرصه هاي تقابل با ستم، معنا پيدا مي كند و از اين روست كه پيوسته سري به سرافرازي برافراشتند و هنوز نيز.
وطن اسلامي ما نام مردي را بر لوح افتخار خود ثبت كرده است كه در گرماگرم چكامه و پيكار، دستهاي خود را برافراشت و از بيكرانه عرش، خورشيدي چيد و در ژرفاي سينه خويش نهفت، او عارف شيدائي است كه راز و نيازهاي عاشقانه اش در نيمه هاي شب، نواي آرامش و اطميناني است كه از اعماق اقيانوس قلب مومن وروح با صلابتش بر مي آيد.
او ساكت و صبور، همچون آسمان پاك و پرستاره كوير است كه كلامش در دل خداجويان طوفان به پا مي كند، او چون كوه بر لوح سرنوشت خود، استوار است و همه وجودش را وقف راه پروردگار خويش كرده است. او را از مرگ وحشتي نيست و تنها از خدا مي هراسد و فقط به او پناه مي برد. او را چشمي است نه براي ديدن كه براي تماشا. اينكه ما را مردي است در ميان و ميانه با نگاهي ژرف و تابناك و روشن و شفاف : تماشا گه راز.
علي اصغر فروغي ابري، جانباز شيفته دلي است كه از پس روشن شدن چشم دلش، به عرصه مبارزات علمي روي آورد و با اشراف بر تاريخ پرفراز و نشيب كشورمان، درجات علمي را طي كرد و موفق به دريافت درجه دكتراي تاريخ شد. از اين رزمنده جانباز كه از چهره هاي شاخص مبارزاتي و علمي است ؛ 47 مقاله پژوهشي در كنگره ملي و بين المللي ثبت و 6 مقاله علمي در مجلات علمي و تحقيقي منتشر شده است. همچنين او دو كتاب ارزشمند «تاريخ غوريان» و «مشكلات خلافت امام علي (ع)» را در كارنامه علمي پژوهشي خود دارد.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 19