منافقين اصلاح طلب! (8)
نويسنده: دکتر سيد حميد روحاني (مورخ انقلاب اسلامي)
جستارهايي پيرامون ريشه هاي فکري مدعيان اصلاح طلبي در سه دهه اخير (بخش پاياني)
بي ترديد خردمندان، ژرف نگران و انديشمندان متعهد به چنين دشمن خطرناک و نيرنگ بازي که جز توطئه و دسيسه هدفي ندارد و جز با سلطه بر همه منابع سرشار و امکانات فراوان و ارزشمند ايران و در نتيجه ذلت و خواري توده هاي مسلمان و ويراني اين کشور آرام نخواهد گرفت، نزديک نخواهند شد و خود را در معرض خطر قرار نخواهند داد. آنان بحق مي دانند که سران کاخ سفيد هرگز با ايران از در سازش و مذاکره در نخواهند آمد و بر سر ميز مذاکره نخواهند نشست مگر به طمع بازيابي سلطه ديرينه خويش؛ و عقل سالم اجازه نمي دهد که انسان با دشمني که بر جان و مال و ناموس ملتي چشم طمع دارد و تا رسيدن به آز و نياز استعماري خويش دست از توطئه بر نمي دارد، به مذاکره بنشيند يا رابطه برقرار کند.
راستي شيخ عبدالله که چنين دست و دلباز مذاکره و رابطه با شيطان بزرگ را پيشنهاد مي دهد، آيا به ماهيت رژيم امريکا و پيامدهاي آن براي ملت ايران انديشيده است؟
از نظر موازين اسلامي نيز مذاکره و مراوده با امريکا با شرايط فعلي روا نمي باشد و اسلام هرگز اجازه نمي دهد توده هاي مسلمان به ابرقدرت توطئه گر و دسيسه چيني که با اسلام ناب محمدي و پيروان آن سر دشمني دارد و اين دشمني را تا مرز فروپاشي نظام جمهوري اسلامي و از ميان بردن استقلال کشور دنبال مي کند، نزديک شوند و با آن به مذاکره بپردازند.
قرآن با صداي رسا اعلام مي دارد: «و لن يجعل الله للکافرين علي المؤمنين سبيلا».(2) همچنين قرآن کريم درباره آنان که با نيرنگ و شعار صلح و سازش به صحنه مي آيند و مي کوشند مسلمانان را فريب دهند چنين هشدار مي دهد:
...شما اي باورمندان! از غير خودتان همراز مگيريد که آنها در تباهي شما کوتاهي نکنند و ناراحتي شما را دوست دارند، دشمني از گفتارشان آشکار است و آنچه در درون «بر ضد شما» دارند بدتر است. ما اين نشانه ها را براي شما بيان کرده ايم، اگر تعقل کنيد...(3)
نيز قرآن انذار مي دهد که: «...به کساني که ستمگرند گرايش پيدا نکنيد که جهنمي مي شويد...»(4)
چنانکه اشاره رفت ميان امريکا و ديگر ابرقدرت ها تفاوت هاي زيادي به چشم مي خورد؛ امريکا در سراسر جهان فتنه و خونريزي و آدمکشي به راه انداخته است و در بسياري از جناياتي که در اطراف و اکناف جهان روي مي دهد، به شکل مستقيم و يا به صورت پنهاني دست دارد؛ بسياري از آشوب ها، تجاوزها، آدمکشي ها و اعمال تروريستي در جهان ريشه در توطئه هاي امريکا دارد. امريکا با اسلام ناب محمدي (ص) دشمني آشکار و سرسختانه اي دارد و در راه مبارزه با آن هر روز به توطئه اي تازه دست مي زند و به اين دليل با ديگر ستمکاراني که دايره ظلم آنان به يک کشور، يک ملت يا اهالي يک شهر يا روستا محدود مي شود تفاوت دارد. واقعيت اين است که بسياري از شرارت ها و تجاوزهايي که در جهان روي مي دهد ريشه در توطئه هاي امريکا و صهيونيست ها دارد و تا ريشه ظلم و ستم کنده نشود، در جهان آرامش و عدالت پديد نمي آيد.
يک انسان آگاه مسلمان، آن گاه که در مي يابد دشمن از روي نقشه و نيرنگ از مذاکره دم مي زند و پيشنهاد «صلح» مي دهد، فريب نخواهد خورد و به ترفند دشمن تن در نخواهد داد، چنانکه مولاي بزرگ شيعيان حضرت امام علي (ع) در برابر «صلح طلبي» معاويه و عمروعاص هوشيارانه ايستادند و از روي دسيسه و نقشه آنان پرده برداشتند، ليکن «خوارج» بر آن حضرت شوريدند و ايشان را در برابر توطئه دشمن به تمکين واداشتند؛ اين گونه نيرنگ ها در طول تاريخ بسيار است.
امام با ژرف بيني و آينده نگري، وظيفه ملت ايران را در برابر امريکا روشن و مشخص کردند، امريکا را «شيطان بزرگ» ناميدند و اعلام کردند که «امريکا در رأس مفاسد عالم است». ايشان، روابط ايران با امريکا را «روابط ميش با گرگ» و «روابط مظلوم با ظالم» خواندند و صريحاً اعلام کردند:
...ما چه بخواهيم و چه نخواهيم صهيونيست ها و امريکا و شوروي در تعقيبمان خواهند بود تا هويت ديني و شرافت مکتبي مان را لکه دار نمايند.
آري؛ اگر ملت ايران از همه اصول و موازين اسلامي و انقلابي خود عدول کند...آن وقت ممکن است جهان خواران، او را به عنوان يک ملت ضعيف و فقير بي فرهنگ به رسميت بشناسند ولي در همان حدي که آنها آقا باشند، ما نوکر. آنها ابرقدرت باشند ما ضعيف، آنها ولي و قيم باشند ما جيره خوار و حافظ منافع آنها. نه يک ايراني با هويت ايراني...(5)
بنابراين با الهام از راه و رهنمود امام ملت ايران تا روزي که در برابر امريکا حکم گوسفند در برابر گرگ و مظلوم در برابر ظالم را دارد، هرگز به مذاکره و روابط مسالمت آميز نمي انديشد؛ مگر اينکه امريکا روزي مانند گفتار پير انگلستان از زورمندي و درندگي بازماند و زمينگير شود يا ايران با ياري خداوند و همت دليرمردان خودساخته و جوانان فروهيده به مرحله اي از قدرت و توان برسد که همانند شير ژياني در برابر گرگ، سر بلند کند و دندان طمع امريکا را در دهانش خرد نمايد؛ ان شاءالله.
شيخ عبدالله در دفاعيات خود براي ملت سربلند و آزاد منش ايران چرتکه انداخته است که اگر با امريکا روابط سياسي برقرار نکنند به چه خسارت هاي سنگين مادي و اقتصادي اي دچار خواهند شد و چه مشکلاتي را بايد تحمل کنند! «الشيطان يعدکم الفقر».(6) او پنداشته است که ملت ايران در زير چتر حمايت امريکا مي خواهد به «فقرزدايي» و حل مشکلات اقتصادي خود بپردازد، غافل از اينکه اولاً اگر ايران نتواند در سايه دوري گزيني از امريکا و قطع چنگال آن از منابع و سرمايه ملي خود به خودکفايي برسد، در کنار امريکا هرگز و هيچ گاه نخواهد توانست ريشه فقر و تباهي و مشکلات اقتصادي را بسوزاند و به رفاه برسد. ثانياً اگر قرار بود ملت ايران در پناه امريکا و در زير سلطه آن ابرقدرت به حيات ننگين خود ادامه دهد، چرا انقلاب کرد و بساط دودمان پهلوي را برچيد؟ بي ترديد آن دودمان پليد بهتر از ديگران مي توانست با امريکا کنار بيايد و با آن به اصطلاح «روابط حسنه» و دور از تشنجي داشته باشد! ثالثاً بر فرض محال اگر قرار باشد ايران به بهاي از دست دادن ارزش ها و آرمان هاي خود به ترقي و پيشرفت برسد، ملت دين باور و آزادمنش ايران هرگز چنين پيشرفت و ترقي اي را نمي پذيرد. پيشرفت و ترقي اي که به قيمت از ميان رفتن شرافت، حيثيت، انسانيت و عزت انسان تمام شود، هرگز مورد قبول و تأييد ملت شرافتمند و سربلند ايران نيست. رابعاً شيخ عبدالله نوري و «نوري»ها اگر به اين اميد به انقلاب پيوسته اند که مي پندارند هدف از آن همه جانفشاني، ايثارگري و صدمه جاني و مالي براي اين است که قدرت طلباني کنار زده شوند و قدرت طلبان ديگري جاي آنان بنشينند و در سايه سازش با امريکا باآرامش و آسايش به رياست و حکومت ادامه دهند، سخت در اشتباه اند و بايد راه ديگري برگزينند؛ راه انقلاب، راه ملت ايران و راه امام است و راه امام، راه اسلام ناب محمدي است که خواب راحت و آرامش و آسايش را از دشمنان سوگند خورده توده ها در درون کاخ ها و قصرها سلب مي کند و تا فروپاشي نظام طاغوت در سراسر جهان و حاکميت مستضعفان، از ستيز باز نمي ايستد. اگر هدف از «تشنج زدايي» اين است که انقلاب ايران در برابر کاخ نشينان جهان خوار کوتاه بيايد و دست آنان را براي غارت دسترنج توده هاي مستضعف باز بگذارد و مزاحمتي براي آنان فراهم نکند، اين تشنج زدايي برخلاف سيره رسول الله (ص) است؛ آن بزرگوار پس از سرکوب گردنکشان قريش و بت پرستان جزيره العرب آسوده ننشستند و از ستيز با زورمداران و کاخ نشينان دست نکشيدند بلکه بي درنگ طي نامه هايي به شاهان سفاک اطراف و اکناف جهان آن روز، آنان را به تسليم فراخواندند و بي ترديد اگر ديده از جهان فرو نمي بستند مبارزه با آن ستمکاران را تا فروپاشي کاخ ها دنبال مي کردند. امروز بزرگ ترين رسالت مقدس ملت انقلابي و پيروان راستين اسلام ناب محمدي (ص) اين است که آن پيام هاي سرنوشت ساز حضرت رسول اکرم (ص) را براي همه زورمداران جهان خوار بفرستند و هشدار کوبنده و توفنده امام را بار ديگر در گوش آنان زمزمه کنند که:
...بايد تمامي قدرت ها و ابرقدرت ها بدانند که ما تا آخرين نفر و تا آخرين منزل و تا آخرين قطره خون براي اعلاي کلمه الله ايستاده ايم و بر خلاف ميل تمامي آنان، حکومت نه شرقي و نه غربي را در اکثر کشورهاي جهان پايه ريزي خواهيم نمود...(7)
پي نوشت:
1.قرآن کريم، 6 /121.
2.قرآن کريم، 4/ 141.
3.قرآن کريم، 3/ 118.
4.قرآن کريم، 11 /113.
5.صحيفه امام، ج 21، ص 91 ــ 90.
6.قرآن کريم، 2/ 268.
7.صحيفه امام، ج 20، ص 199.