مسئوليت شناس، دلسوز و منضبط
غلامعلي معتمدي سال 1327 هـ .ش در خانواده اي مذهبي در شهر شيراز ديده به جهان گشود. پدر وي حاج محمد جعفر معتمدي مردي خودساخته و پرتلاش بود که با سعه صدر و تيز بيني نقش عمده اي در تربيت فرزند شهيد خود داشت.
غلامعلي چهار سال از دوران تحصيل در مقطع ابتدايي را در زادگاهش شيراز و دو سال آخر را در دبستان رازي تهران سپري کرد. در تمام اين مدت شاگرد ممتاز و نمونه بود و در امتحانات نهايي سال ششم ابتدايي با معدل 20 قبول و وارد دبيرستان شد.
او دوره دبيرستان را با ممارست و تيزهوشي در دبيرستانهاي رهنما و آذر گذراند. غلامعلي در هنر نيز سررشته داشت و با ذوقي که در خود پرورش داده بود در خطاطي نيز بسيار متبحر بود. او در بيشتر مسابقات خطاطي که در سطح آموزشگاه ها برگزار مي شد خوش مي درخشيد و مقام نخست را کسب مي کرد. آن چه که بيش از همه معتمدي را در بين دوستانش ممتاز کرده بود اخلاق نيکو، مهرباني، صميميت، همکاري و همدردي او با محرومان و کارگران بود.
معتمدي تحصيلات عاليه خود را در رشته مکانيک و با ورود به دانشکده فني تهران در سال 1347 ادامه داد. ورود او به دانشگاه سرآغاز فعاليت هاي جديدي شد که او را براي راهي عظيم و پيش رو آماده ساخت. او پس از پايان تحصيلات دانشگاهي به خدمت سربازي فراخوانده شد و در اداره مهندسي ارتش مشغول به خدمت گرديد. پس از پايان خدمت سربازي، به همراه برخي دوستان و هم رزمان خود که در کار ،مسايل اسلامي و اخلاقي را بيش از درآمدهاي مادي مورد توجه قرار مي دادند، در شاهين شهر اصفهان به فعاليت آزاد در بخش عمراني مشغول شد.
او پس از ورود به دانشگاه ابتدا همه تلاش خود را براي انسجام دانشجويان مسلمان در برابر گروه هاي چپ به کار گرفت. به همين منظور فعاليت هاي انجمن اسلامي دانشگاه را گسترش داد و در انتخابات اعضاي هيات مديره فروشگاه تعاوني دانشجويان که سال ها توسط نيروهاي چپ اداره مي شد موفق شدند اداره فروشگاه را همراه دوستانش به دست بگيرند.
او هم چنين به دانشجويان انجمن اسلامي ديگر دانشگاه ها در ارتباط بود و شب هاي جمعه در جلساتي که با حضور شهيدان دکتر سيد محمد باقر لواساني،دکتر لبافي نژاد، فياض بخش و ... برگزار مي شد شرکت مي کرد. ساواک پس از آگاهي از برگزاري اين جلسه، آن را تعطيل کرد و برخي از اعضاي اين جلسه را به دلايل مختلف دستگير نمود. در پي همين دستگيري ها ساواک دوباره به منزل غلامعلي يورش برد اما موفق به دستگيري وي نشد و هيچ مدرکي هم به دست نياورد.
مهندس مرتضي نبوي وزير پست و تلگراف کابينه شهيد رجائي در خاطراتش از شهيد غلامعلي معتمدي چنين مي گويد: «غلامعلي در جلسات تفسير [قرآن] که با حضور شهيدان لبافي نژاد، لواساني و... برگزار مي شد شرکت مي کرد و سابقه آشنايي ما نيز به همين جلسات باز مي گردد. او به کارهاي تشکيلاتي معتقد بود و خيلي خوب مسايل امنيتي را رعايت مي کرد. به طوري که وقتي من و يار محمد دستگير شديم وي را حدود 5 تا 6 ماه زير نظر داشتند.يک روز در [بازجويي ها] کميته مشترک عکس غلامعلي را نشانم دادند و گفتند اين را مي شناسي و من چون در اين مورد صحبتي نکرده بودم اول فکر کردم دستگير شده است و گفتم بله از بچه هاي دانشکده ماست».
شهيد معتمدي در جلسات حسينيه ارشاد نيز شرکت مي کرد و به مباحثه با جوانان و مبارزان مي پرداخت.
از آغاز فعاليت سازمان مجاهدين خلق (منافقين) با تشکيلات آنها آشنا شد و با آگاهي از عدم تعهد اين سازمان به اصل ولايت فقيه، اجتهاد و تقليد، به مبارزه با آنان برخاست. او با روحانيت مبارز و متعهدي همچون شهيد آيت الله استاد مطهري و حضرت آيت الله هاشمي رفسنجاني در ارتباط بود و آنان را به جلسات سخنراني براي دانشجويان اسلامي و مقابله با گروه هاي التقاطي دعوت مي نمود. در دوران خدمت وظيفه نيز شديداً تحت کنترل ساواک بود و محل خدمت او به طور مرتب تغيير داده مي شد. به گونه اي که در آغاز او را به بروجرد و بعد به کازرون براي نگهباني از انبار اسلحه و بلافاصله به شيراز منتقل کردند.
او اساس مبارزه خود را بر پايه اسلام و نهضت امام خميني (ره) بنا نهاده بود و آن را شرط پيروزي بر قدرت هاي استکباري مي دانست. آشنايي با شهيد حجت الاسلام علي اکبر اژه اي در اصفهان و تشکيل جلسات مختلف در زمينه هاي سياسي و عقيدتي و هم چنين استاد علي اکبر پرورش، بُعد جديدي از مبارزات شهيد معتمدي را آشکار نمود. او همچنين با جمع کردن جوانان معتمد و در اختيار گذاشتن اعلاميه ها و نوارهاي سخنراني امام راحل نزد آنان، شروع به ديوارنويسي عليه رژيم پهلوي نمودند. بعد از صدور فرمان حضرت امام خميني (ره) مبني بر، برپايي اعتصابات در کارخانجات و مؤسسات ،در اين زمينه نيز نقش مهمي را ايفا کرد.
شهيد معتمدي به دليل تخصصي که در علم شيمي داشت توانست نارنجک دستي بسازد اما با عدم اجازه بنيانگذار فقيد جمهوري اسلامي ايران مبني بر در پيش نگرفتن مبارزه مسلحانه، هرگز از آنها استفاده نکرد.او با خط خود تراکت ها و پلاکاردهاي انقلابي را براي استفاده در تظاهرات و راهپيمايي ها مي نوشت. پس از پيروزي انقلاب اسلامي با توجه به اعتقادي که به کارهاي تشکيلاتي و شناختي که از بنيانگذاران حزب داشت، به عضويت آن درآمد و ابتدا مسئول ثبت نام يکي از حوزه هاي حزب شد. سپس به پيشنهاد علي اکبر پرورش، وزير آموزش و پرورش دولت شهيد رجائي ، به عنوان مشاور اقتصادي استاندار اصفهان انجام وظيفه نمود و در کنار آن مسئوليت بخش کارگري حزب، و سپس واحد مهندسي را نيز برعهده گرفت.
پس از آنکه شهيد رجايي به نخست وزيري رسيد، شهيد معتمدي را براي تصدي مسئوليت وزارت کار و امور اجتماعي پيشنهاد کرد، اما با مخالفت بني صدر خائن مواجه شد. سپس مدتي به عنوان سرپرست وزارت خانه مشغول به کار شد و با انتخاب وزير کار و امور اجتماعي، به عنوان معاون امور رفاهي اين وزارت خانه منصوب شد. او در اين مسئوليت همه توان خود را براي ارتقاء سطح معيشتي و رفاهي طبقه زحمتکش کارگران به کار گرفت و به گفته ميرمحمد صادقي وزير کار و امور اجتماعي کابينه شهيد رجايي، مهندس معتمدي دو روز پيش از شهادتش طرحي را براي تهيه و تأمين مسکن کارگران پيشنهاد کرده بود که هزينه آن بالغ بر 2/5 ميليارد تومان بود.
او چندين کارخانه را در اصفهان با رعايت احکام اسلامي به نفع کارگران ملي نموده و به همين دليل از طرف بدخواهان، به داشتن افکار کمونيستي متهم بود و برخي دوستان ناآگاه نيز با اين توطئه همراه بودند.اما شهيد معتمدي همه اين اتهامات را به سبب تأمين رفاه کارگران و رضاي خدا با سعه صدر به جان خريد.
شهيد معتمدي نمونه ي بارز يک مسلمان انقلابي، با تقوا و پرهيزگار بود که به عنوان صداي رساي کارگران، تا لحظه شهادت مدافع حقيقي قشر کارگران بود. او سرانجام در هفتم تير سال 1360 به دست منافقين کور دل در انفجار دفتر مرکزي حزب جمهوري اسلامي به شهادت رسيد.
منبع: ويژه نامه بزرگداشت هفتم تير/ ضميمه روزنامه اصفهان زيبا/ تيرماه 1389
غلامعلي چهار سال از دوران تحصيل در مقطع ابتدايي را در زادگاهش شيراز و دو سال آخر را در دبستان رازي تهران سپري کرد. در تمام اين مدت شاگرد ممتاز و نمونه بود و در امتحانات نهايي سال ششم ابتدايي با معدل 20 قبول و وارد دبيرستان شد.
او دوره دبيرستان را با ممارست و تيزهوشي در دبيرستانهاي رهنما و آذر گذراند. غلامعلي در هنر نيز سررشته داشت و با ذوقي که در خود پرورش داده بود در خطاطي نيز بسيار متبحر بود. او در بيشتر مسابقات خطاطي که در سطح آموزشگاه ها برگزار مي شد خوش مي درخشيد و مقام نخست را کسب مي کرد. آن چه که بيش از همه معتمدي را در بين دوستانش ممتاز کرده بود اخلاق نيکو، مهرباني، صميميت، همکاري و همدردي او با محرومان و کارگران بود.
معتمدي تحصيلات عاليه خود را در رشته مکانيک و با ورود به دانشکده فني تهران در سال 1347 ادامه داد. ورود او به دانشگاه سرآغاز فعاليت هاي جديدي شد که او را براي راهي عظيم و پيش رو آماده ساخت. او پس از پايان تحصيلات دانشگاهي به خدمت سربازي فراخوانده شد و در اداره مهندسي ارتش مشغول به خدمت گرديد. پس از پايان خدمت سربازي، به همراه برخي دوستان و هم رزمان خود که در کار ،مسايل اسلامي و اخلاقي را بيش از درآمدهاي مادي مورد توجه قرار مي دادند، در شاهين شهر اصفهان به فعاليت آزاد در بخش عمراني مشغول شد.
او پس از ورود به دانشگاه ابتدا همه تلاش خود را براي انسجام دانشجويان مسلمان در برابر گروه هاي چپ به کار گرفت. به همين منظور فعاليت هاي انجمن اسلامي دانشگاه را گسترش داد و در انتخابات اعضاي هيات مديره فروشگاه تعاوني دانشجويان که سال ها توسط نيروهاي چپ اداره مي شد موفق شدند اداره فروشگاه را همراه دوستانش به دست بگيرند.
او هم چنين به دانشجويان انجمن اسلامي ديگر دانشگاه ها در ارتباط بود و شب هاي جمعه در جلساتي که با حضور شهيدان دکتر سيد محمد باقر لواساني،دکتر لبافي نژاد، فياض بخش و ... برگزار مي شد شرکت مي کرد. ساواک پس از آگاهي از برگزاري اين جلسه، آن را تعطيل کرد و برخي از اعضاي اين جلسه را به دلايل مختلف دستگير نمود. در پي همين دستگيري ها ساواک دوباره به منزل غلامعلي يورش برد اما موفق به دستگيري وي نشد و هيچ مدرکي هم به دست نياورد.
مهندس مرتضي نبوي وزير پست و تلگراف کابينه شهيد رجائي در خاطراتش از شهيد غلامعلي معتمدي چنين مي گويد: «غلامعلي در جلسات تفسير [قرآن] که با حضور شهيدان لبافي نژاد، لواساني و... برگزار مي شد شرکت مي کرد و سابقه آشنايي ما نيز به همين جلسات باز مي گردد. او به کارهاي تشکيلاتي معتقد بود و خيلي خوب مسايل امنيتي را رعايت مي کرد. به طوري که وقتي من و يار محمد دستگير شديم وي را حدود 5 تا 6 ماه زير نظر داشتند.يک روز در [بازجويي ها] کميته مشترک عکس غلامعلي را نشانم دادند و گفتند اين را مي شناسي و من چون در اين مورد صحبتي نکرده بودم اول فکر کردم دستگير شده است و گفتم بله از بچه هاي دانشکده ماست».
شهيد معتمدي در جلسات حسينيه ارشاد نيز شرکت مي کرد و به مباحثه با جوانان و مبارزان مي پرداخت.
از آغاز فعاليت سازمان مجاهدين خلق (منافقين) با تشکيلات آنها آشنا شد و با آگاهي از عدم تعهد اين سازمان به اصل ولايت فقيه، اجتهاد و تقليد، به مبارزه با آنان برخاست. او با روحانيت مبارز و متعهدي همچون شهيد آيت الله استاد مطهري و حضرت آيت الله هاشمي رفسنجاني در ارتباط بود و آنان را به جلسات سخنراني براي دانشجويان اسلامي و مقابله با گروه هاي التقاطي دعوت مي نمود. در دوران خدمت وظيفه نيز شديداً تحت کنترل ساواک بود و محل خدمت او به طور مرتب تغيير داده مي شد. به گونه اي که در آغاز او را به بروجرد و بعد به کازرون براي نگهباني از انبار اسلحه و بلافاصله به شيراز منتقل کردند.
او اساس مبارزه خود را بر پايه اسلام و نهضت امام خميني (ره) بنا نهاده بود و آن را شرط پيروزي بر قدرت هاي استکباري مي دانست. آشنايي با شهيد حجت الاسلام علي اکبر اژه اي در اصفهان و تشکيل جلسات مختلف در زمينه هاي سياسي و عقيدتي و هم چنين استاد علي اکبر پرورش، بُعد جديدي از مبارزات شهيد معتمدي را آشکار نمود. او همچنين با جمع کردن جوانان معتمد و در اختيار گذاشتن اعلاميه ها و نوارهاي سخنراني امام راحل نزد آنان، شروع به ديوارنويسي عليه رژيم پهلوي نمودند. بعد از صدور فرمان حضرت امام خميني (ره) مبني بر، برپايي اعتصابات در کارخانجات و مؤسسات ،در اين زمينه نيز نقش مهمي را ايفا کرد.
شهيد معتمدي به دليل تخصصي که در علم شيمي داشت توانست نارنجک دستي بسازد اما با عدم اجازه بنيانگذار فقيد جمهوري اسلامي ايران مبني بر در پيش نگرفتن مبارزه مسلحانه، هرگز از آنها استفاده نکرد.او با خط خود تراکت ها و پلاکاردهاي انقلابي را براي استفاده در تظاهرات و راهپيمايي ها مي نوشت. پس از پيروزي انقلاب اسلامي با توجه به اعتقادي که به کارهاي تشکيلاتي و شناختي که از بنيانگذاران حزب داشت، به عضويت آن درآمد و ابتدا مسئول ثبت نام يکي از حوزه هاي حزب شد. سپس به پيشنهاد علي اکبر پرورش، وزير آموزش و پرورش دولت شهيد رجائي ، به عنوان مشاور اقتصادي استاندار اصفهان انجام وظيفه نمود و در کنار آن مسئوليت بخش کارگري حزب، و سپس واحد مهندسي را نيز برعهده گرفت.
پس از آنکه شهيد رجايي به نخست وزيري رسيد، شهيد معتمدي را براي تصدي مسئوليت وزارت کار و امور اجتماعي پيشنهاد کرد، اما با مخالفت بني صدر خائن مواجه شد. سپس مدتي به عنوان سرپرست وزارت خانه مشغول به کار شد و با انتخاب وزير کار و امور اجتماعي، به عنوان معاون امور رفاهي اين وزارت خانه منصوب شد. او در اين مسئوليت همه توان خود را براي ارتقاء سطح معيشتي و رفاهي طبقه زحمتکش کارگران به کار گرفت و به گفته ميرمحمد صادقي وزير کار و امور اجتماعي کابينه شهيد رجايي، مهندس معتمدي دو روز پيش از شهادتش طرحي را براي تهيه و تأمين مسکن کارگران پيشنهاد کرده بود که هزينه آن بالغ بر 2/5 ميليارد تومان بود.
او چندين کارخانه را در اصفهان با رعايت احکام اسلامي به نفع کارگران ملي نموده و به همين دليل از طرف بدخواهان، به داشتن افکار کمونيستي متهم بود و برخي دوستان ناآگاه نيز با اين توطئه همراه بودند.اما شهيد معتمدي همه اين اتهامات را به سبب تأمين رفاه کارگران و رضاي خدا با سعه صدر به جان خريد.
شهيد معتمدي نمونه ي بارز يک مسلمان انقلابي، با تقوا و پرهيزگار بود که به عنوان صداي رساي کارگران، تا لحظه شهادت مدافع حقيقي قشر کارگران بود. او سرانجام در هفتم تير سال 1360 به دست منافقين کور دل در انفجار دفتر مرکزي حزب جمهوري اسلامي به شهادت رسيد.
منبع: ويژه نامه بزرگداشت هفتم تير/ ضميمه روزنامه اصفهان زيبا/ تيرماه 1389