a
دويدن روي ابرها
نويسنده: سيد محمد تقوي
آيا اسکارپيستريوس به المپيک لندن مي رسد؟
« ترحم ديگران تنها چيزي بود که اعتماد به نفس را از من مي گرفت. خانواده ام مثل يک آدم عادي با من رفتاري مي کردند. از دوستان و همکلاسي هايم هم هميشه مي خواستم که مثل يک آدم سالم با من رفتار کنند. يک شب توي خوابگاه، دوستام پاهاي من را قايم کردند و اطراف تختم مواد اشتعال زا ريختند و آتش زدند . من خواب بودم و با داد و هوار و صداي « آتيش.... آتيش » بچه ها از خواب پريدم. با ديدن آتش حسابي هول کرده بودم و دنبال پاهام مي گشتم. هيچ کس توي اتاق نبود و من هم پاهام را پيدا نمي کردم. زدم زير گريه... چند لحظه اي نگذشته بود که دوستام با خنده و شوخي وارد اتاق شدند و آتش را خاموش کردند و به ام گفتند :« بازم ميخواي مثل يک آدم عادي باهات رفتار کنيم؟»
اسکار پيستريوس اين خاطره را براي خبرنگاران سراسر جهان تعريف مي کرد. در حاشيه پارالمپيک پکن و زماني که قهرمان 200 متر دنيا شده بود. اما اين مدال طلا سقف آرزوهاي اسکار نبود.
رودررو با غير ممکن
زندگي اسکار يک بار ديگر به همه ما يادآوري مي کند که توانايي و ناتواني تنها در فکر ماست و ارتباط کمي به امکانات مادي دارد.ذهن آدم ها و گاهي اجتماعي که در آن زندگي مي کنند، آنها را به ورطه ناتواني مي کشاند؛ فکر آدم ها و گاهي اجتماعي که در آن زندگي مي کنند، آنها را به ورطه ناتواني مي کشاند؛ فکر آدم ها مي تواند تمامي موانع را از سر راه بردارد. اسکار در 1986 در ژورهانسبورگ ـ پايتخت آفريقاي جنوبي ـ متولد شد. وقتي به دنيا آمد، مثل همه ما يک نوزاد بود.
با دست و پا و چشم و گوش و از هر کدام هم دوتا ! اما خيلي زود معلوم شد که فاقد استخوان نازک ني است. پزشکان مي گفتند بايد پاهايش از زير زانو قطع شوند . 11 ماهش بود که هر دو پايش را قطع کردند.
بچه پر جنب وجوش مدرسه
در راگبي آن قدر جسور و سريع بود که يک بار زانويش به شدت آسيب ديد و همين اتفاق اسکار را وادار کرد که از 2004 به بعد فقط به دويدن اکتفا کند.اما بدبياري هاي اسکار به همين جا ختم نشد.
فقط 9 سالش بود که پدرش را از دست داد ولي مرگ مادرش در 15 سالگي بود که او را به شدت تکان داد؛ « مادرم موجب رشد من شد. بدون او هيچ چيزي نبودم. سه هفته پيش از مرگش نامه اي برايم نوشت: به پاهايت نگاه کن که امروز چه سرعتي دارند ! به تمرين ها و تلاش هايت ادامه بده اما زياد خودت را اذيت نکن !» در واقع 3 سال بعد از مرگ مادر بود که اسکار در اولين مسابقه مهم ورزشي اش شرکت کرد؛ پارالمپيک 2004 آتن. در 200 متر مدال طلا و در 100 متر مدال برنز را براي کشورش به دست آورد. پس از آن هم در ده ها مسابقه مهم جهاني شرکت کرد و در بيشتر آنها قهرمان شد و رکورد به جا گذاشت.
در راه المپيک پکن
او در گروه هشت نفره خودش هفتم شد. البته نفر اول مسابقات کسي نبود جز جرمي وارنر، قهرمان سرشناس جهان و المپيک. در اين مدت سرعت بالا و جسارت اسکار به حدي او را انگشت نما کرده بود که همه جا صحبت از « دونده تيغه اي » يا « سريع ترين مرد بدون پا » بود؛ القابي که رسانه ها به او مي دادند و نامش را بيشتر بر سر زبان ها مي انداختند. شايد همين شهرت سريع در تصميم اتحاديه بين المللي فدراسيون هاي دو ميداني بي تاثير نبود. اين اتحاديه اعلام کرد اسکار نمي تواند در پکن در کنار ورزشکاران سالم به رقابت بپردازد.
باز هم غير ممکن
اين پاها که به شکل J انگليسي هستند در هر قدم انرژي بيشتري از پاهاي معمولي به زانو منتقل مي کنند و کمتر موجب خستگي مي شوند. اين ماجرا به شدت در رسانه ها جنجال به پا کرد و بزرگ ترين متخصصان و استادان دانشگاهي درباره اش اظهار نظر کردند. نهايتاً نتيجه اين شد که پاهاي اسکار 25 درصد کمتر از پاهاي معمولي موجب مصرف انرژي مي شوند. همه اينها منجر به صدور اطلاعيه اي از سوي فدراسيون دو و ميداني شد که استفاده از « هر وسيله مکانيکي را که براي شرکت کنندگان مزيت ايجاد کند » ممنوع اعلام کرد.
دنيا روي سر اسکار خراب شده بود. اما چه بايد مي کرد؟ بايد دويدن را کنار مي گذاشت؟ او ياد گرفته بود که موانع را جدي نگيرد. ياد گرفته بود که در دنيا راهي جز تلاش و باز هم تلاش و باز هم تلاش بيشتر وجود ندارد ولي مي دانست که سرنوشت اين نبرد در ميدان هاي مسابقه تعيين نمي شود. اسکار و وکيلش به دادگاه داوري ورزش (CAS) شکايت بردند؛ « گمان مي کنم از طرف همه ورزشکاران مسووليت دارم که اصرار کنم و کوتاه نيايم. من به بالاترين مراجع شکايت خواهم کرد و در کنارش تمريناتم را با جديت ادامه خواهم داد. »
پاهاي اسکار که به چيتا فلکس فوت معروف شده، اکنون مورد استفاده بسياري از معلولان در سراسر جهان است. اين پاها را شرکت اوسر در ايسلند ساخته و سازندگان آن مدعي اند که اين پاها هيچ مزيتي نسبت به پاهاي معمولي ندارند.
پکن نشد، لندن هست
منبع: نشريه همشهري مثبت شماره 6
/ج