زبان سحرآمیز رسانه!
در دنیایی زندگی میکنیم که 6.8 میلیارد نفر جمعیت دارد و 4.5 میلیارد ایستگاه رادیویی دارد، 3.5 میلیارد رسانه تلویزیونی دارد، 2.5 میلیارد تلفن همراه و 2 میلیارد کامپیوتر دارد که به طور وسیعی در اختیار کاربران حرفه ای و غیر حرفه ای( آگاه و نا آگاه) در سرتاسر جهان،قرار گرفته است. آنچه مسلم است اینکه بخش مهمی از این حیطه گسترده و تاثیرگذار در اختیار قدرتمندانی قرار دارد که بسیاری از معادلات جهانی به دست آنها رقم میخورد
سوال اینجاست که چه کسانی در چنین شرایطی میتوانند جو فکری جهانی (افکارعمومی جهان) را تغییر دهند؟در آغاز فراگیر شدن تکنولوژی ارتباطات و رسانه،برخی از روشن فکران نو گرا ،پدیده جهانی شدن را به گونه ای معرفی کردند که میتواند در خدمت گفتگو و به دنبال آن در خدمت ایجاد آگاهی مشترک جهانی قرار گیرد.
اما گذر زمان نشان داد که این پدیده نتوانست مورد قبول همگان واقع شود و در موارد مختلف با چالشهای متعددی روبرو شد، چرا که به طور مثال،جهانی شدن اطلاعات در سطح جهان،از طریق تکنولوژیهای رسانه ای،صورت گرفت و این مساله بیشتر اختلافات را برجسته میساخت و موجب بر انگیختن «احساس و هویت متفاوت بودن» در میان آن دسته از مردمی شد که مذهب، آیین و گذشته تاریخی ناهمسانی با یکدیگر داشتند.
شاید وقوع فجایعی چون سونامی چند سال پیش در تایلند و حادثه اخیر (نشت) راکتورهای هسته ای در ژاپن، و رسانه ای شدن این حوادث از طریق رسانههای مختلف، احساس همدلی مشترکی را در میان افراد در سرتاسر جهان با ملیتها و تمدنهای مختلف برانگیزد، اما شکاف بین فقرا و ثروتمندان در جهان مدرن مانع از ایجاد احساس مشترک بین همه انسانها میشود.
شکافهایی که در گذشته عامل جنگها و خونریزیهای بسیاری بوده اند.
اکنون غرب آرزو دارد که با جهانی شدن، ایدههایش را و یا حداقل جهان شمول بودن حقوق بشر را به تایید برساند چرا که در صورت محقق نشدن این مهم، ارزشهایش تنها در حد شبهی فریبنده باقی خواهد ماند.
دقیق تر نگاه کنیم متوجه میشویم که ایده جهانی شدن یک پدیده خارق العاده است که با تلاش غرب برای تجویز ارزشهایش به همه دنیا ساخته شده است
اگر کمی دقیق تر نگاه کنیم متوجه میشویم که ایده جهانی شدن یک پدیده خارق العاده است که با تلاش غرب برای تجویز ارزشهایش به همه دنیا ساخته شده است. اما در شرایط فعلی که مدت زمانی از عملی شدن این پدیده میگذرد،اینطور مشاهده شده که جهان غرب با تمام قدرت سعی بر بسط این تفکر بر کشوری همچون چین داشته است اما در رابطه با این کشور چندان موفق نبوده است. چین کشوری است که برخی انرا قدرت نوظهور نیز مینامند.قدرتی که حتی با مقاومتی آشکار در بسیاری از موارد در برابر جریان جهانی شدن ایستادگی کرده است.هرچند که کشوری مثل چین آنقدر قدرت دارد و آنچنان بر برخی از باورهای سنتی و بومی خویش،تکیه دارد که میتواند به صورت مستقل،در برابر آرمانهای بلند پروازانه غرب مقاومت کند، اما مشخص نیست که این راه ادامه یافتنش ممکن است یا اینکه «ارابه تاریخ» بی مهابا میتازد و با خود جریان و تفکر جهانی شدن را برای تمامی دنیا محقق میکند؟ چه کسی میداند؟
از طرفی به نظر میرسد که برخی از کشورهای عربی و کشورهای اسلامی همچون کشور ما به خاطر اعتقادات راسخ و محکمی که با پشتوانه دینی و مذهبی برای برخی دولتمردان و افراد وجود دارد،این جریان را در برخی از موارد،پذیرا نیست و ممکن است به مقابله با ان بپردازد.هر چند وجود کاستیهای مختلف در زمینههای فرهنگی و اجتماعی نیز در کشورهای جهان سوم،بستری مناسب را برای ورود و پذیرش جریانات جهانی شدن اماده میسازد اما هنوز زمان زیادی باقیمانده تا به طور کامل این ایده بر کل جهان سیطره یابد. وجود روحیه استبداد طلبی در پدیده جهانی شدن نیز موجب شده تا دولتهای خاصی به مقاومت در برابر آن بپردازند.از طرف دیگر برخی از آرمانهای آزادی خواهی که با این جریان همراه است موجب اقبال نسبت به آن در برخی از کشورها شده است.
همه این مسائل بیانگر این نکته است که جریان جهانی شدن لااقل درآینده ای نزدیک نمیتواند یک نظام دموکراتیک را با خود به ارمغان بیاورد، جهانی شدن تنها میتواند نشان دهد که بذرهای آزادی در برخی از موارد روی زمین سخت استبداد پاشیده شده است. اما در چنین شرایطی جهانی شدن اطلاعات نمیتواند در خدمت ایجاد «رابطه» و «مصالحه»، بلکه بیشتر در خدمت طغیان و خشونت خواهد بود.
در سرتاسر این کره خاکی، به صورت شبانه روز، گیرندههای ماهواره و اینترنت، چشم اندازی از برتری اقتصادی دولتهای غربی و چرخش قدرت در درون این سیستمهای سیاسی را نشان میدهند، سیستمهایی که بر تابعیت از «قوانین اساسی» پایه گذاری شده اند.
در سرتاسر این کره خاکی، به صورت شبانه روز، گیرندههای ماهواره و اینترنت، چشم اندازی از برتری اقتصادی دولتهای غربی و چرخش قدرت در درون این سیستمهای سیاسی را نشان میدهند، سیستمهایی که بر تابعیت از «قوانین اساسی» پایه گذاری شده اند
در حقیقت، ابزار رسانه با در اختیار داشتن زبان سحرآمیز خاص خود، از توانایی ویژه ای در القاء مفاهیم، در دو بعد منفی و مثبت، برخوردار است. از یک سو در ذهن ما آرزوها و امیدهای رؤیایی از این دست که؛ جهانی شدن اطلاعات باعث همگرایی و نزدیکی بیشتر فرهنگها به یکدیگر میشود میسازد، و از سوی دیگر همین رسانه قادر است با انتشار تصاویر و اخبار مربوط به اقدام یک کشیش متعصب امریکایی برای سوزاندن قرآن، در آن سوی دریای اتلانتیک، اعتراضهای خونینی را در خاورمیانه برانگیزد.
رسانهها با پوشش همه گیر اخبار مربوط به رخدادها و حوادثی که شاید در عالم واقع هنوز روی نداده باشند، به ما اعلام میکنند که خود را برای به وقوع پیوستن آنها آماده کنید. خبرهای خوب اغلب از اقبال کمتری برای مانور برخوردارند، پس اخبار بد بیشتر پوشش داده میشود و اینگونه، ذهنیتها برای وقایع بدتر آماده میشوند.
آیا میتوانیم در حالی که در تاریکخانه حوادث دست و پا میزنیم، به آینده جهان امیدوار باشیم و تصور کنیم که جهان ما رو به سوی «مدینه فاضله» دارد؟ آیا میتوان به رؤیای جهانی شدن «ژاک آتالی» (اقتصاددان مشهور فرانسوی ) برای دیدن روشنایی مدینه فاضله امیدوار بود؟ آیا میتوان چشم اندازی از تاسیس یک دولت جهان شمول را متصور بود؟ آیا ممکن است لازم باشد که برای رسیدن به آرزوهایمان درباره جهانی شدن از جنگ جهانی دیگری عبور کنیم؟
آنچه مشخص است اینکه اکنون چاره ای نداریم جز اینکه با تمام بیمها و امیدها به زندگی ادامه دهیم و در انتظار تحقق مدینه فاضله باشیم...
منبع:بخش ارتباطات تبیان
ارسال توسط کاربر محترم سایت :fc_farshad
سوال اینجاست که چه کسانی در چنین شرایطی میتوانند جو فکری جهانی (افکارعمومی جهان) را تغییر دهند؟در آغاز فراگیر شدن تکنولوژی ارتباطات و رسانه،برخی از روشن فکران نو گرا ،پدیده جهانی شدن را به گونه ای معرفی کردند که میتواند در خدمت گفتگو و به دنبال آن در خدمت ایجاد آگاهی مشترک جهانی قرار گیرد.
اما گذر زمان نشان داد که این پدیده نتوانست مورد قبول همگان واقع شود و در موارد مختلف با چالشهای متعددی روبرو شد، چرا که به طور مثال،جهانی شدن اطلاعات در سطح جهان،از طریق تکنولوژیهای رسانه ای،صورت گرفت و این مساله بیشتر اختلافات را برجسته میساخت و موجب بر انگیختن «احساس و هویت متفاوت بودن» در میان آن دسته از مردمی شد که مذهب، آیین و گذشته تاریخی ناهمسانی با یکدیگر داشتند.
شاید وقوع فجایعی چون سونامی چند سال پیش در تایلند و حادثه اخیر (نشت) راکتورهای هسته ای در ژاپن، و رسانه ای شدن این حوادث از طریق رسانههای مختلف، احساس همدلی مشترکی را در میان افراد در سرتاسر جهان با ملیتها و تمدنهای مختلف برانگیزد، اما شکاف بین فقرا و ثروتمندان در جهان مدرن مانع از ایجاد احساس مشترک بین همه انسانها میشود.
شکافهایی که در گذشته عامل جنگها و خونریزیهای بسیاری بوده اند.
اکنون غرب آرزو دارد که با جهانی شدن، ایدههایش را و یا حداقل جهان شمول بودن حقوق بشر را به تایید برساند چرا که در صورت محقق نشدن این مهم، ارزشهایش تنها در حد شبهی فریبنده باقی خواهد ماند.
دقیق تر نگاه کنیم متوجه میشویم که ایده جهانی شدن یک پدیده خارق العاده است که با تلاش غرب برای تجویز ارزشهایش به همه دنیا ساخته شده است
اگر کمی دقیق تر نگاه کنیم متوجه میشویم که ایده جهانی شدن یک پدیده خارق العاده است که با تلاش غرب برای تجویز ارزشهایش به همه دنیا ساخته شده است. اما در شرایط فعلی که مدت زمانی از عملی شدن این پدیده میگذرد،اینطور مشاهده شده که جهان غرب با تمام قدرت سعی بر بسط این تفکر بر کشوری همچون چین داشته است اما در رابطه با این کشور چندان موفق نبوده است. چین کشوری است که برخی انرا قدرت نوظهور نیز مینامند.قدرتی که حتی با مقاومتی آشکار در بسیاری از موارد در برابر جریان جهانی شدن ایستادگی کرده است.هرچند که کشوری مثل چین آنقدر قدرت دارد و آنچنان بر برخی از باورهای سنتی و بومی خویش،تکیه دارد که میتواند به صورت مستقل،در برابر آرمانهای بلند پروازانه غرب مقاومت کند، اما مشخص نیست که این راه ادامه یافتنش ممکن است یا اینکه «ارابه تاریخ» بی مهابا میتازد و با خود جریان و تفکر جهانی شدن را برای تمامی دنیا محقق میکند؟ چه کسی میداند؟
از طرفی به نظر میرسد که برخی از کشورهای عربی و کشورهای اسلامی همچون کشور ما به خاطر اعتقادات راسخ و محکمی که با پشتوانه دینی و مذهبی برای برخی دولتمردان و افراد وجود دارد،این جریان را در برخی از موارد،پذیرا نیست و ممکن است به مقابله با ان بپردازد.هر چند وجود کاستیهای مختلف در زمینههای فرهنگی و اجتماعی نیز در کشورهای جهان سوم،بستری مناسب را برای ورود و پذیرش جریانات جهانی شدن اماده میسازد اما هنوز زمان زیادی باقیمانده تا به طور کامل این ایده بر کل جهان سیطره یابد. وجود روحیه استبداد طلبی در پدیده جهانی شدن نیز موجب شده تا دولتهای خاصی به مقاومت در برابر آن بپردازند.از طرف دیگر برخی از آرمانهای آزادی خواهی که با این جریان همراه است موجب اقبال نسبت به آن در برخی از کشورها شده است.
همه این مسائل بیانگر این نکته است که جریان جهانی شدن لااقل درآینده ای نزدیک نمیتواند یک نظام دموکراتیک را با خود به ارمغان بیاورد، جهانی شدن تنها میتواند نشان دهد که بذرهای آزادی در برخی از موارد روی زمین سخت استبداد پاشیده شده است. اما در چنین شرایطی جهانی شدن اطلاعات نمیتواند در خدمت ایجاد «رابطه» و «مصالحه»، بلکه بیشتر در خدمت طغیان و خشونت خواهد بود.
در سرتاسر این کره خاکی، به صورت شبانه روز، گیرندههای ماهواره و اینترنت، چشم اندازی از برتری اقتصادی دولتهای غربی و چرخش قدرت در درون این سیستمهای سیاسی را نشان میدهند، سیستمهایی که بر تابعیت از «قوانین اساسی» پایه گذاری شده اند.
در سرتاسر این کره خاکی، به صورت شبانه روز، گیرندههای ماهواره و اینترنت، چشم اندازی از برتری اقتصادی دولتهای غربی و چرخش قدرت در درون این سیستمهای سیاسی را نشان میدهند، سیستمهایی که بر تابعیت از «قوانین اساسی» پایه گذاری شده اند
در حقیقت، ابزار رسانه با در اختیار داشتن زبان سحرآمیز خاص خود، از توانایی ویژه ای در القاء مفاهیم، در دو بعد منفی و مثبت، برخوردار است. از یک سو در ذهن ما آرزوها و امیدهای رؤیایی از این دست که؛ جهانی شدن اطلاعات باعث همگرایی و نزدیکی بیشتر فرهنگها به یکدیگر میشود میسازد، و از سوی دیگر همین رسانه قادر است با انتشار تصاویر و اخبار مربوط به اقدام یک کشیش متعصب امریکایی برای سوزاندن قرآن، در آن سوی دریای اتلانتیک، اعتراضهای خونینی را در خاورمیانه برانگیزد.
رسانهها با پوشش همه گیر اخبار مربوط به رخدادها و حوادثی که شاید در عالم واقع هنوز روی نداده باشند، به ما اعلام میکنند که خود را برای به وقوع پیوستن آنها آماده کنید. خبرهای خوب اغلب از اقبال کمتری برای مانور برخوردارند، پس اخبار بد بیشتر پوشش داده میشود و اینگونه، ذهنیتها برای وقایع بدتر آماده میشوند.
آیا میتوانیم در حالی که در تاریکخانه حوادث دست و پا میزنیم، به آینده جهان امیدوار باشیم و تصور کنیم که جهان ما رو به سوی «مدینه فاضله» دارد؟ آیا میتوان به رؤیای جهانی شدن «ژاک آتالی» (اقتصاددان مشهور فرانسوی ) برای دیدن روشنایی مدینه فاضله امیدوار بود؟ آیا میتوان چشم اندازی از تاسیس یک دولت جهان شمول را متصور بود؟ آیا ممکن است لازم باشد که برای رسیدن به آرزوهایمان درباره جهانی شدن از جنگ جهانی دیگری عبور کنیم؟
آنچه مشخص است اینکه اکنون چاره ای نداریم جز اینکه با تمام بیمها و امیدها به زندگی ادامه دهیم و در انتظار تحقق مدینه فاضله باشیم...
منبع:بخش ارتباطات تبیان
ارسال توسط کاربر محترم سایت :fc_farshad
/ج