معضل غریزه جنسی در نوجوانان و جوانان (1)

موضوع بحث ما راجع به غریزه ی جنسی نوجوانان و جوانان است. ما در این مقاله به بررسی تعریف غریزه جنسی پرداخته و دوران نوجوانی و جوانی را که دوران مهمّی در تربیت جنسی نوجوانان و جوانان شمرده می شود، مورد بحث قرار داده ایم. این موضوع دارای اهمیّت فراوانی می باشد، زیرا معضلی است که از دیر باز افکار نوجوان و جوان را
يکشنبه، 20 شهريور 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
معضل غریزه جنسی در نوجوانان و جوانان (1)

معضل غریزه جنسی در نوجوانان و جوانان (1)
معضل غریزه جنسی در نوجوانان و جوانان (1)


 

نویسنده : مرتضی نجفی مدیسه
منبع : اختصاصی راسخون




 

چکیده
 

موضوع بحث ما راجع به غریزه ی جنسی نوجوانان و جوانان است. ما در این مقاله به بررسی تعریف غریزه جنسی پرداخته و دوران نوجوانی و جوانی را که دوران مهمّی در تربیت جنسی نوجوانان و جوانان شمرده می شود، مورد بحث قرار داده ایم. این موضوع دارای اهمیّت فراوانی می باشد، زیرا معضلی است که از دیر باز افکار نوجوان و جوان را مشوّش نموده و به خود مشغول کرده است. از آنجا که این موضوع دارای اهمیّت خاصی است بسیاری از متفکرین قدیم و جدید در این باره نظراتی داده اند که در متن بطور مفصّل ارائه خواهد شده است.
کلید واژه: غریزه، نوجوان، جوان، بلوغ.

مقدمه
 

از ابتدای خلقت غریزه جنسی همواره با انسان بوده است و همیشه با او خواهد بود، وهمچنین یک قوه ی قوی در انسان بشمار میرود. در نتیجه نیاز است که با این غریزه آشنا شده و آن را بهتر بشناسیم.از طرف دیگر در طول زندگی انسان دوره ی نوجوانی و جوانی یکی از مهمترین دوره های زندگی به حساب می آید، چرا که در این مقطع این غریزه خود را نشان می دهد و نوجوان با این غریزه مواجه شده و با آن سروکار دارد. لذا به همین خاطر ضرورت دانستم که این برهه ی سنی بسیار مهم را بیان نموده و توضیحات آن را بدهم.بطور کلی میتوان گفت از غریزه جنسی می توان صحیح و درست استفاده کرد و در راه اعتدال پیشرفت، یعنی همان دستورات دین و اهل بیت(علیهم-السلام) که در این باره داده شده است، و همچنین می توان به صورت نادرست و غلط استفاده کرد، و از مرز انسانیت خارج شد، همانگونه که در جهان غرب این اتّفاق افتاده است.
در اینجا چند سؤال مطرح است که دارای اهمیّت هستند که عبارتند از:
چرا نوجوانی مهم است؟
سبب های طغیان وسرکشی قوای نفسانی چیست؟
نوجوان و جوان در قرآن و روایات چگونه توصیف شده اند؟
مسئولیت افراد نوجوان به چه صورت است؟
مفهوم نوجوانی یعنی چه؟
غریزه جنسی چیست؟

فصل اول: غریزه جنسی
 

غریزه جنسی چیست؟
 

کلیه هیجاناتی را که هدف طبیعی آنها تولید نسل است غریزه جنسی می نامیم. مثلاً هیجانی که سبب تظاهر خودنمائی آدمی می شود، برای تولید مثل نیست ولی چون نتیجتا به تحریک غریزه جنسی و تولید مثل منتهی می شود باید جنسی نامید و به همین طریق بوسیدن و تحریک کردن اعضای تناسلی از این دسته غرایز هستند. تحریفات مختلف مثل لواط یا به خود وررفتن و جزیی از خود و اگزیبیستون هیچ کدام به تولیدمثل منتهی نمی شود در حالی که بی دلیل آنها را تمایلات غریزه جنسی نام نهاده اند. دلیل نامگذاری چیست؟ دلیل این نامگذاری این است که هیجاناتشان از راه تحریک دستگاه تناسلی و خودنمائی و سایر حالات آن به تولید نسل می شود. نام تحریف فقط بدین دلیل به آنها داده اند که آنها از هدف خود دور شده و به اشیاء غیرعادی دلبستگی یافته اند و در حقیقت آنها را تحریفات جنسی نیز نامیده اند. غریزه جنسی ممکن است از نقطه نظر ارتباط با منظورهای خاص خود و یا به صورت یک هیجان، نگریسته شود. به تدریج که رو به رشد می رود از مراحل مختلف می-گذرد و در دورانهای مختلف زندگی به مقاصد مختلف بستگی پیدا می کند. در دوران کودکی عشق فقط متوجّه وجود خود آدمی مثل کامجویی از خود است و گاهی نیز مدّت ها بدان صورت باقی می ماند. عادت به جلق و سایر طرق کامجویی از وجود خود که می توان آن را مقاربت با خود نیز نامید در حقیقت مثل این است که آدمی با خودش عشق می ورزد و بدین دلیل است که از نظر روانی و اخلاقی زیان آور است.کامجویی از همجنسان خود به حال طبیعی، یعنی عشق اختصاصی جوشش با همسنان خود مخصوص دوران 13 ـ 14 سالگی است و عادی شمرده می شود به شرطی که تنها منحصر به شخص و یا دسته مخصوص نباشد و کامجویی از جنس مخالف و یا عشق ورزیدن با او مخصوص دوران بعدی یعنی دوران بلوغ کامل است و تک همسری مخصوص زندگی بزرگسالان است. هر یک از دوران های اولیه ممکن است مدت ها بجا بماند و مداومت داشته باشد تا آنجا که غریزه جنسی معمولی زندگی را حذف کند و آن را به سوی تحریف بکشاند.برای تصعید غریزه جنسی لازم است تمام دوران های مختلف رشد آن را در نظر گرفت. مثلا کامجویی از خود امکان دارد از دوران کودکی به صورت میل عادی و سالمی دوام یابد و کودک بخواهد خود را دوست داشتنی و مورد توجه سایرین نشان دهد، کامجویی از نوع مخصوص دوران بلوغ اول است و امکان دارد به طریق عادی تصعید شود و به همکاری صادقانه به همجنسان خود منتهی گردد. تمایل به کامجویی های گوناگون در دوران بلوغ کامل، امکان دارد به جوانمردی نسبت به جنس مخالف منتهی شود. تمایل به تک همسری ممکن است به صداقت کامل و عشق حقیقی برای یک هدف عالی منجر شود. روی هم رفته اگر غریزه جنسی را نه تنها از نظر منظور اصلی بلکه از نظر هیجاناتش بنگریم خواهیم دید که عده زیادی از هیجانات بدان منتهی می شود. مثلاً خودنمایی و اشتیاق شدید جلب توجّه دیگران، خودخواهی که مخصوص مردان ریاست طلب است، عشوه گری و حس اطاعت که تقریبا مخصوص زنان است. هیجانات اولیه برای داشتن فرزند به وجود می آید و به غرائز تناسلی بستگی دارد، غریزه مادری که برای مراقبت و پرورش نوزاد ایجاد می شود همیشه با غریزه جنسی ارتباط دارد.تصعید غریزه جنسی عبارت از هدایت هر یک از این هیجانات به سوی هدف بالاتر است. ولی از آنجا که رشد این هیجانات در افراد مختلف است باید دقت کرد و تصعید متناسب و مکفی را در نظر گرفت. یعنی تجسم کرد در هر فرد کدام یک از این هیجانات قویتر است. آن را به سوی هدف مخصوص طوری تصعید کرد که بتواند رشد کامل بیابد. در یکی عشق به تحسین و تمجید قویتر است باید آن را به سوی میل کامل برای انجام کارهای نیک تصعید کرد. در دیگری که هیجان خلاقه موجود است باید آن را به سوی کارهای اختراعی و اکتشافی تصعید کرد.(دانستنی های جنسی، صفحه 13 تا 16)

علاقه جنسی يا گناه ذاتی در جهان قدیم:
 

برای ما مسلمانان كه علاقه دو همسر را به يكديگر يكی از نشانه‏های بارز وجود خداوند می‏دانيم(سوره روم آیه21) و نكاح را " سنت " و تجرد را يكنوع " شر حساب می‏كنيم هنگاميكه می‏خوانيم يا می‏شنويم بعضی از آئين ‏ها علاقه جنسی‏ را ذاتا پليد ، و آميزش جنسی را ( ولو با همسر شرعی و قانونی ) موجب‏ تباهی و سقوط می‏دانند دچار تعجب می‏شويم . عجب‏تر آنكه می‏گويند : دنيای قديم عموما گرفتار اين وهم بوده است . برتراند راسل فيلسوف اجتماعی مشهور معاصر می‏گويد : " عوامل و عقايد مخالف جنسيت در اعصار خيلی قديم وجود داشته و بخصوص در هر جا كه‏ مسيحيت و دين بودا پيروز شد عقيده مزبور نيز تفوق يافت و سر تارك‏ مثالهائی از اين فكر عجيب مبنی بر اينكه چيز ناپاك و تباهی در روابط جنسی وجود دارد ذكر می‏نمايد . در آن نقاط دنيا نيز كه دور از تأثير مذهب بودا و مسيح بوده است‏ اديان و راهبانی بوده‏اند كه طرفداری از تجرد می‏كرده‏اند ، مانند " اسنيت‏ها " در ميان يهوديان و بدين طريق يك نهضت عمومی رياضت در دنيای قديم ايجاد شد. در يونان و روم متمدن نيز طريقه كلبيون جای طريقه‏ اپيكور را گرفت . افلاطونيان نو نيز باندازه كلبيون رياضت طلب بوده‏اند. از ايران،اين عقيده ( دكترين ) بسمت باختر پخش شد كه ماده عين‏ تباهی است و به همراه آن اين اعتقاد به وجود آمد كه هر گونه رابطه جنسی‏ ناپاك است و اين عقيده با جزئی اصلاح، اعتقاد كليسای مسيحيت محسوب گرديد(کتاب زناشوئی و اخلاق صفحه25و26) اين عقيده قرنها وجدان انبوه عظيمی از افراد بشر را تحت نفوذ ترس آور و نفرت‏انگيز خود قرار داده و به عقيده روانكاوان نفوذ اين عقيده، اختلالات روانی و بيماري های روحی فراوانی را موجب شده است كه از اين‏ جهت مانند ندارد. منشأ پيدايش اين گونه افكار و عقايد چيست؟ چه چيز سبب می‏شود كه بشر به علاقه و ميل طبيعی خود به چشم بدبينی بنگرد و در حقيقت جزئی از وجود خود را محكوم كند؟ مطلبی است كه مورد تفسير متفكرين قرار گرفته است و ما اكنون در صدد كاوش در آن نيستيم، مثلاً علل گوناگونی می‏توانند در گرايش بشر به اين گونه افكار و آراء دخيل باشند. ظاهرا علّت اينكه فكر پليدی " علاقه و آميزش جنسی " در ميان مسيحيان‏ تا اين حد اوج گرفت، تفسيری بود كه از بدو تشكيل كليسا، از طرف كليسا برای مجرد زيستن حضرت عيسی مسيح، صورت گرفت. گفته شد علّت اينكه‏ مسيح تا آخر مجرد زيست پليدی ذاتی اين عمل است و به همين جهت روحانيين‏ و مقدسين مسيحی شرط وصول به مقامات روحانی را آلوده نشدن به زن در تمام‏ مدت عمر دانستند و " پاپ " از ميان اينچنين افرادی انتخاب می‏شود. به عقيده ارباب كليسا تقوا ايجاب می‏كند كه انسان از ازدواج خودداری كند، راسل می‏گويد: "در رسالات قديسين به دو يا سه توصيف زيبا از ازدواج‏ برمی‏خوريم، ولی در ساير موارد، پدران كليسا از ازدواج به زشت‏ترين‏ صورت ياد كرده‏اند .هدف رياضت اين بوده كه مردان را متقی سازد بنابراين، ازدواج كه عمل‏ پستی شمرده می‏شد بايستی منعدم شود."با تبر بكارت درخت زناشوئی را فرو اندازيد " اين عقيده راسخ سن ژروم درباره هدف تقدس است.(کتاب زناشوئی و اخلاق صفحه30) كليسا ازدواج را به نيت توليد نسل جايز می‏شمارد. اما اين ضرورت، پليدی ذاتی اين كار را از نظر كليسا از ميان نمی‏برد، علّت ديگر جواز ازدواج، دفع افسد به فساد است يعنی به اين وسيله از آميزش های بی قيد و بند مردان و زنان جلوگيری می‏شود. راسل می‏گويد: " طبق نظريه سن پول، مسئله توليد نسل هدف فرعی بوده و هدف اصلی ازدواج همان جلوگيری از فسق بوده است،اين نقش اساسی ازدواج است كه در حقيقت دفع افسد به فاسد شمرده است.) " کتاب زناشوئی و اخلاق صفحه 31) كليسا ازدواج را غير قابل فسخ، و طلاق را ممنوع می‏شمارد، گفته می‏شود كليسا خواسته است بدين وسيله ازدواج را تقديس و از تحقير آن‏ بكاهد. ممكن است علّت ممنوعيت طلاق و غير قابل فسخ بودن ازدواج از نظر كليسا اين باشد كه خواسته است برای كسانی كه از بهشت تجرد رانده شده‏اند جريمه و مجازاتی قائل باشد. چنانكه می‏دانيم عقايد تحقير آميز راجع به خود زن در ميان ملل و اقوام‏ قديم مبنی بر اين كه زن انسان كامل نيست، برزخی است ميان انسان و حيوان، زن دارای نفس ناطقه نيست، زن به بهشت هرگز راه نخواهد يافت‏ ! و امثال اينها زياد وجود داشته است، اين عقايد و آراء تا آنجا كه از حدود ارزيابی زن تجاوز نمی‏كند اثر روانی، غير از احساس غرور در مرد و احساس حقارت در زن ندارد. امّا عقيده پليدی علاقه و آميزش جنسی مطلقا روح زن و مرد را متساويا آشفته می‏سازد و كشمكش جانكاهی ميان غريزه طبيعی‏ از يك طرف و عقيده مذهبی از طرف ديگر به وجود می‏آورد. ناراحتی‏های‏ روحی كه عواقب وخيمی بار می‏آورد همواره از كشمكش ميان تمايلات طبيعی وتلقينات مخالف اجتماعی پيدا می‏شود از اين جهت است كه اين مسئله فوق‏ العاده مورد توجه محافل روانشناسی و روانكاوی قرار گرفته است. با توجّه به نكات فوق منطق عالی اسلام فوق العاده جلب توجّه می‏كند، در اسلام كوچكترين اشاره‏ای به پليدی علاقه جنسی و آثار ناشی از آن نشده است، اسلام مساعی خود را برای تنظيم اين علاقه بكار برده است. از نظر اسلام روابط جنسی را فقط مصالح اجتماعی حاضر يا نسل آينده محدود می‏كند و در اين زمينه تدابيری اتخاذ كرده است كه منجر به احساس‏ محروميت و ناكامی و سركوب شدن اين غريزه نگردد . متأسفانه دانشمندانی امثال برتراند راسل كه از عقايد مسيحيت و بودائی‏ و غيره در اين زمينه انتقاد می‏كنند، درباره اسلام سكوت می‏نمايند. راسل‏ در كتاب زناشوئی و اخلاق همين قدر می‏گويد: " كليه بانيان مذاهب‏ باستثناء محمد (ص) و كنفوسيوس، اگر بتوان مسلك او (كنفوسيوس) را مذهب ناميد، توجّهی به اصول سياسی واجتماعی نداشته و كوشيده‏اند تكامل روح را از راه اشراق، تفكر و فنا فراهم كنند "(کتاب زناشوئی و اخلاق صفحه 86) به هر حال از نظر اسلام، علاقه جنسی نه تنها با معنويت و روحانيت منافات ندارد، بلكه جزء خلق و خوی انبياء است. در حديثی می‏خوانيم: " مِن اَخلاقِ الأنبِيَاء حُبُّ النِسَاء(وسائل جلد3صفحه3) رسول اكرم(ص) و ائمه اطهار (ع) طبق آثار و روايات فراوان كه رسيده است، محبت و علاقه خود را به زن در كمال صراحت اظهار می‏كرده‏اند و بر عكس‏ روش كسانی را كه ميل به رهبانيت پيدا می‏كردند سخت تقبيح می‏نمودند .یكی از اصحاب رسول اكرم (ص) به نام عثمان بن مظعون كار عبادت را به جائی رسانيد كه همه روزها روزه می‏گرفت، و همه شب تا صبح به نماز می‏پرداخت، همسر وی جريان را باطّلاع رسول اكرم (ص) رسانيد، رسول اكرم(ص) در حالی كه آثار خشم از چهره‏اش هويدا بود از جا حركت كرد و پيش‏ عثمان بن مظعون رفت، و به او فرمود: ای " عثمان " بدان كه خدا مرا برای رهبانيت نفرستاده است، شريعت من شريعت فطری آسانی است، من شخصا نماز می‏خوانم و روزه می‏گيرم و با همسر خودم نيز آميزش می‏كنم، هر كس می‏خواهد از دين من پيروی كند بايد سنت‏ مرا بپذيرد. ازدواج و آميزش زن و مرد با يكديگر جزء سنّت های من است . مطالبی كه درباره پليدی علاقه جنسی و آثار ناشی از آن گفتيم مربوط به‏ گذشته دنيای غرب بود، دنيای غرب در زمان حاضر در زمينه اخلاق جنسی‏ نسبت به گذشته، باصطلاح يك دور 180 درجه‏ای زده است امروز همه سخن از تقديس و احترام علائق و روابط جنسی و لزوم آزادی و برداشتن هر قيد و بندی‏ در اين زمينه است، در گذشته آنچه گفته شده است بنام دين بوده و امروز نقطه مقابل آنها بنام علم و فلسفه پيشنهاد می‏شود . بدبختانه ما از ضرر افكار قديم غربي ها با همه ضعيف بودن وسايل ارتباطی‏ ميان اقوام و ملل، مصون نمانده ايم و كم و بيش در ميان ما رخنه كرده، اما افكار جديدشان در اوضاع و احوال حاضر سيل آسا بسوی ما روان است. در صفحات گذشته بحث مختصری در اطراف عقيده رائج جهان قديم به پليدی‏ ذاتی روابط جنسی مطلق، و تأثير سوء عميق اين عقيده در آشفته ساختن ضمير بشر ايراد و به منطق عالی خدائی اسلام در اين زمينه اشاره شد در اين‏ صفحات آراء و عقايد متفكرين جديد در اين زمينه كه درست در نقطه مقابل‏ اسلاف خودشان است مورد بحث و تحقيق قرار می‏گيرد .(اخلاق جنسی دراسلام و جهان غرب صفحه9تا11)

اخلاق جنسی وعقائد متفکّرین جدید:
 

اخلاق جنسی قسمتی از اخلاق به معنی عام است. شامل آن عدّه از عادات و ملكات و روش های بشری است كه با غريزه جنسی بستگی دارد. حياء زن از مرد، غيرت ناموسی مرد، عفاف و وفاداری زن نسبت به شوهر، ستر عورت، ستر بدن زن از غير محارم، منع زنا، منع‏ تمتع نظری و لمسی از غير همسر قانونی، منع ازدواج با محارم، منع نزديكی‏ با زن در ايام عادت، منع نشر صور قبيحه، تقدس يا پليدی تجرد جزء اخلاق‏ و عادات جنسی بشمار می‏روند. اخلاق جنسی به حكم قوّت و قدرت فوق العاده غريزه كه اين قسمت از اخلاق‏ بشری وابسته به آن است، همواره مهمترين بخش های اخلاق به شمار می‏رفته‏ است. ويل دورانت می‏گويد: " سر و سامان بخشيدن به روابط جنسی هميشه‏ مهمترين وظيفه اخلاقی به شمار می‏رفته است، زيرا غريزه توليد مثل، نه‏ تنها در حين ازدواج بلكه قبل و بعد آن نيز مشكلاتی فراهم می‏آورد. و در نتيجه شدت وحدت همين غريزه و نافرمان بودن آن نسبت به قانون و انحرافاتی كه از جاده طبيعی پيدا می‏كند، بی نظمی و اغتشاش در سازمانهای‏ اجتماعی توليد می‏شد "(تاریخ تمدن،جلد اول صفحه69) نخستين بحث علمی و فلسفی كه در اينجا به ميان می‏آيد اين است كه‏ سرچشمه اين اخلاق چيست؟ چطور شد كه مثلاً خصيصه حيا و عفّت در زن پيدا شد؟ چرا مرد در مورد زن خود غيرت می‏ورزد؟ آيا اين‏ غيرت همان حسادت معمولی است كه بشر آنرا در همه جا محكوم كرد و استثناءاً در اين يك مورد آنرا پسنديده می‏داند؟ يا چيز ديگر است؟ اگر همان حسادت است علّت استثناء چيست؟ و اگر چيز ديگر است چگونه می‏توان‏ آنرا توضيح داد؟ همچنين منشأ زشت شمردن كشف عورت، فحشاء، ازدواج با محارم و غيره چيست؟ آيا سرچشمه اينها خود فطرت و طبيعت است؟ آيا فطرت و طبيعت برای اينكه به هدف های خود نائل آيد و به زندگی بشر كه‏ طبعاً اجتماعی است نظام بدهد اين احساسات و عواطف را در بشر نهاده است‏؟ يا علل ديگری در كار بوده و در طول تاريخ در روحيه بشر اثر كرده تا تدريجا جزء ضمير اخلاقی بشر قرار گرفته است. اگر سرچشمه اين اخلاق، طبيعت و فطرت است چرا اقوام ابتدائی و اقوام‏ وحشی زمان حاضر كه هنوز مانند اقوام ابتدائی زندگی می‏كنند، اين خصائص‏ را، لااقل به شكلی كه انسان متمدّن دارد، ندارند؟ و به هر حال اصل و منشأ هر چه باشد و گذشته بشريت به هر نحو بوده است، امروز چه بايد كرد؟ بشر در زمينه اخلاق جنسی چه راهی را بايست پيش بگيرد كه به سرمنزل‏ سعادت نائل آيد؟ آيا اخلاق جنسی قديم را بايد حفظ كرد ويا بايد آنرا در هم ريخت و اخلاق‏ نوين جايگزين آن ساخت . ويل دورانت، با اينكه ريشه اخلاق را نه طبيعت، بلكه پيش آمدهائی كه‏ احياناً تلخ و ناگوار و ظالمانه بوده است می‏داند! مدعی است كه اين اخلاق‏ هر چند معايبی دارد اما چون مظهر انتخاب اصلح در مسير تكامل است بهتر اين است حفظ شود .وی درباره احترام بكارت و مسئله حيا و احساس شرم می‏گويد : " عادات‏ و سنن قديمی اجتماع، نماينده انتخاب طبيعی است كه انسان در طی قرون‏ متوالی پس از گذشتن از اشتباهات بيشمار كرده، و به همين جهت بايد گفت با وجود آنكه احترام بكارت و احساس شرم، از امور نسبی هستند و با وضع ازدواج از راه خريداری زن ارتباط دارند و سبب بيماريهای عصبی می‏شوند، پاره‏ای فوائد اجتماعی دارند و برای مساعدت در بقای جنسی يكی از عوامل‏ بشمار می‏روند.(تاریخ تمدن، جلداول صفحه 74) فرويد و اتباع وی عقيده ديگری دارند، مدعی هستند كه اخلاق كهن را در امور جنسی بايد واژگون كرد و اخلاق جديدی را جايگزينِ آن نمود. به عقيده فرويد و اتباع وی، اخلاق جنسی كهن بر اساس محدوديّت و ممنوعيت است و آنچه ناراحتی بر سر بشر آمده است از ممنوعيّت ها و محروميّت ها و ترس ها و وحشت های ناشی از اين ممنوعيّت-ها كه در ضمير باطن بشر جايگزين گشته آمده است. برتراند راسل نيز در اخلاق نوينی كه پيشنهاد می‏كند همين مطلب را اساس‏ قرار می‏دهد. او به عقيده خود در زمينه اخلاق جنسی از منطقی دفاع می‏كند كه در آن‏ احساساتی از قبيل احساس شرم، احساس عفاف و تقوا، غيرت ( حسادت از نظر او ) و هيچ گونه احساس ديگری از اين گونه كه وی و امثال او آنها را " تابو " می‏خوانند وجود نداشته باشد . معانی و مفاهيمی از قبيل : زشتی، بدی، رسوائی در آن راه نيابد، فقط متكی به عقل و تفكر بوده باشد، محدوديت جنسی را فقط آنقدر می‏پذيرد كه‏ در مورد ممنوعيتهای غذائی قابل پذيرش است. وی در كتاب " جهانی كه من‏ می‏شناسم " در فصل مربوط به اخلاق تابو در پاسخ پرسشی كه از وی می‏شود به‏ اينكه: " آيا هيچ گونه پند و اندرزی برای كسانی كه بخواهند درباره امور جنسی خط مشی درست و عاقلانه‏ای در پيش گيرند داريد؟ " می‏گويد: " بالأخره لازم است كه مسئله اخلاق جنسی را هم مانند ساير مسائل مورد بررسی قرار دهيم .اگر از انجام عملی زيانی متوجه ديگران نشود دليلی نداريم كه ارتكاب آنرا محكوم كنيم . . . "(اخلاق جنسی در اسلام وجهان غرب،صفحه19تا24)

انضباط جنسی، غریزه عشق:
 

دموكراسی در اخلاق رشد شخصيت از نظر غريزه عشق در دموكراسی اخلاق نيز مانند سياست، بايد اصول آزادی و دموكراسی‏ حكمفرما باشد مطلب صحيح و درستی است، يعنی انسان بايد با غرائز و تمايلات خود مانند يك حكومت عادل و دموكرات با توده مردم رفتار كند . ولی عده‏ای آنجا كه پای مسائل اخلاقی در ميان می‏آيد ،يا آنجا كه انسان در مقابل خودش قرار گرفته و بايد درباره رفتار خودش‏ با خودش قضاوت كند، عمدا يا سهوا دموكراسی را با خودسری و هرج و مرج و بی بند و باری اشتباه می‏كنند، اسلام درباره اخلاق جنسی همان را می‏گويد كه‏ جهان امروز درباره اخلاق سياسی و اخلاق اقتصادی پذيرفته است . اخلاق سياسی به غريزه قدرت وبرتری طلبی مربوط است و اخلاق اقتصادی به‏ حس افزون طلبی، همچنانكه اخلاق جنسی مربوط است به غريزه جنسی، از نظر لزوم آزادی از يك طرف و لزوم انضباط شديد از طرف ديگر هيچ تفاوتی ميان‏ اين سه بخش اخلاق نيست، معلوم نيست چرا طرفداران اخلاق نوين جنسی اين‏ گشاده دستی‏ها را تنها درباره اخلاق جنسی جايز می‏شمارند؟ (اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب،صفحه69و70)

ادامه دارد...




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط