15 خرداد، ظهور گفتمان تازه در جنبش هاي اجتماعي ايران (3)

الف ـ سفيد (مثبت): بسم الله الرحمن الرحيم، اصلاحات، ترقي مملكت، صدرمشروطيت، آزادي، قوانين، نفع ملت، استقلال، اسلام، قوانين اسلام، قيام، نهضت قوانين، آسماني، قوانين الهي، جبرئيل امين، احكام اسلام، انسان، آزاد، آزادي ها، آزادگي ها، بزرگي ها، آقايي ها، عزت و شرف، قانون اساسي، قانون متمم اساسي، نصايح، قلم،
چهارشنبه، 23 شهريور 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
15 خرداد، ظهور گفتمان تازه در جنبش هاي اجتماعي ايران (3)

15 خرداد، ظهور گفتمان تازه در جنبش هاي اجتماعي ايران (3)
15 خرداد، ظهور گفتمان تازه در جنبش هاي اجتماعي ايران (3)


 






 

بعضي از ويژگي هاي متن سخنراني هاي حضرت امام
 

تاريخ :8 صبح، 26 فروردين 1343/ 2 ذي الحجه 1383.
مكان : قم، مسجد اعظم.
موضوع: تحليلي از قيام 15 خرداد، عملكرد دولت و رسالت علما و روحانيون.
مخاطب: علما، روحانيون، بازاريان، دانشجويان و قشرهاي مختلف مردم.

بعضي از واژگان و تركيبات
 

الف ـ سفيد (مثبت): بسم الله الرحمن الرحيم، اصلاحات، ترقي مملكت، صدرمشروطيت، آزادي، قوانين، نفع ملت، استقلال، اسلام، قوانين اسلام، قيام، نهضت قوانين، آسماني، قوانين الهي، جبرئيل امين، احكام اسلام، انسان، آزاد، آزادي ها، آزادگي ها، بزرگي ها، آقايي ها، عزت و شرف، قانون اساسي، قانون متمم اساسي، نصايح، قلم، مجد اسلام، دين، مصلحت اسلام، مقصد اسلامي، ماوراي اين عالم، شهدا، شيعه، آثار تمدن، افكار نوراني، حفظ اساس احكام اسلام‌، صلاح حال ملت، صلاح حال مملكت، اعتقاد، قلب مردم، نصيحت، تلطف به مردم، تواضع به مردم، نوكر مردم، خدمتگزار، دسترنج كارگر، دسترنج زارع، مسلم، ‌برادر، خاضع نسبت به احكام شرع، مظاهر تمدن، جوان نيرومند، ممالك اسلامي، قرآن، اعلا مرتبه تمدن پشتوانه اين مملكت، آخوند بارك الله فيكم، كثرالله امثالهم، سرباز اسلام، جان نثار اسلام، ذب از
اسلام، ذب از ايران، ذب از استقلال ايران، ذب از كيان اسلام، حيثيت اسلام، عشره ميمونه، جامعه اسلامي مقصد بزرگ تر، دست برادري، عزت اسلام، مؤمن، سايه تمام مراجع اسلام، ديانت اسلام، استقلال مملكت، اقتصاد مملكت.
ب ـ سياه (منفي): سال منحوس، تمدن آقايان، كهنه پرست، مرتجع، ارتجاع سياه، مخالف اصلاحات، قرون وسطي، سياه روزي ها، زدن ها، كشتن ها، قلدري ها، ديكتاتوري ها،استبداد ها، استبداد سياه، اف بر اين تجدد، غلام حلقه به گوش ديگران، زور گويي ها، اسارت ها، خبيث، سمپاشي، روزنامه اطلاعات، سرمقاله روزنامه اطلاعات، با زور و با قلدري و با سرنيزه خراب كردن، اهانت به علماي اسلام، تبعيد كردن، اخراج كردن، حبس كردن، پايمال كردن ملت، قهقرا، استعمار، انقلاب شاه و ملت، خلاف دين اسلام، خلاف مصالح اسلام، مرفوض جامعه، تبعيت از اسرائيل، نقشه مشئوم، تحميلات، دروغ شاخدار، افكار پوسيده، ارتجاع، تحميل بر ملت، گرسنگي، تو سري، شلاق، «مملكت مترقي »،فشار به مردم، فحش، كتك، مهماني آنها، شكنجه، اهانت، تصويبنامه هاي باطل، مسموم كفر، دشمن اسلام، سابقه دو هزار و پانصد ساله، استخوان هاي پوسيده، اعدام، بربريت،قرون وسطايي، برنامه هاي استعماري، بازي، تقلب، خدعه و فريب، فساد، فحشا، جهالت ها، تفرقه.

افراد و نهادهاي مطرح شده در متن
 

الف ـ مثبت: علماي اسلام، آخوندها، رسول اكرم، ائمه هدي، مردم،روحانيت، ملت، متدينين، مراجع بزرگ، علما، اساتيد، محترمين، قانون اساسي، مطبوعات، خميني، مدرسه فيضيه، مدرسه طالبيه، ملت ايران، مجلس، اولياي عظام، طلاب علوم دينيه اسلام، اميرالمؤمنين، افراد، مملكت، جوان هاي ما، جميع اصناف، جميع طبقات، مراجع تقليد عظيم الشأن، اعاظم ما، اهل يك ملت، اهل يك مملكت، اهل يك ديانت، اهل يك بساط، افراد برجسته، آقاشيخ حسين قمي، اصناف، طبقات مردم.
ب ـ منفي: تو[شاه]، دولت، [روزنامه] اطلاعات، مدير اطلاعات، مطبوعات، وزير، وكيل، روزنامه كثيرالانتشار، نخست وزير، دانشگاه اسلامي، شما آقايان[شاه و مسئولين حكومت]، جرايد خارج از ايران، مردك، سناتور، امريكا، مطبوعات خارجيه، دانشگاه اسلامي، دولت تركيه، نشاندارها، سازمان هاي عريض وطويل.

اهميت قطب بندي (غيرسازي) در تحليل گفتمان
 

غير يا ديگري در هر گفتماني فوق العاده دارد، زيرا از ديدگاه خالق متن، غير يا ديگري از دايره خودي ها بيرون است و حتي اگر دشمن محسوب نشود وابسته به گفتمان هاي ديگري است.

الف. توصيف و معرفي خود و ارزش هاي منتسب به خود (ما):
 

1. درباره شخص گوينده: عاجز از اظهارتألمات اوضاع اسلام عموما و اوضاع ايران خصوصا، مرا اوضاع 15 خرداد كوبيد، عدم سازش با حكومت، حفظ مجد اسلام، پي گيري كارها و نترسيدن از هيچ كس، عاجز از تشكر ملت بزرگ ايران و جميع اصناف و طبقات، تشكر از مراجع تقليد عظيم الشأن، ضعيف از تشكر از افراد و علماي بزرگ، عدم رضايت از مقابله با كساني كه به شخص گوينده يا فرزند او سيلي بزنند يا اهانت بكنند به خاطر جلوگيري از تفرقه، بوسيدن دست تمام مراجع، بوسيدن دست تمام علماي اسلام، دراز كردن دست برادري به تمام ملت هاي اسلام و به تمام مسلمين، خضوع براي علماي اسلام.
2. درباره ما به معناي روحانيون و علما و آخوندها: خواهان اصلاحات و ترقي مملكت مخالفت با ديكتاتوري و زدن ها و كشتن ها و قلدري ها و زورگويي ها، ايستادگي در صدر مشروطيت در برابر استبداد سياه و گرفتن آزادي براي ملت، جعل قوانين به نفع ملت و استقلال مملكت و اسلام، زجر كشيدن و خون دادن، قيام نهضت، خواهان عمل به قوانين اسلام، دعوت به قوانين آسماني، ابلاغ قوانين الهي به مردم، خواهان عزت و شرف براي همه مردم، رفع كردن اسارت ملت، خواهان عمل به قانون اساسي و آزادي مطبوعات و قلم، نصايح منطقي، حبس و تبعيد شدن، داشتن يك جمعيت كثير از علما و مراجع بزرگ، عدم مخالفت با آثار تمدن، افكارنوراني، دلخون شدن از اوضاع مملكت،ساده زيستي، مخالفت با خرج هاي بيجا، دوستي و رفاقت با مردم، خواهان صلاح حال ملت ومملکت، مراقب دولت بودن، مخالفت با ظلم، پشتيباني از دولت تابع اسلام و قانون اساسي، مخالفت با امريكا و اسرائيل و استعمار و فرهنگ استعماري، مخالفت با فساد و فحشاء، منطقي سخن گفتن، در اعلا مرتبه تمدن بودن علما، پشتوانه مملكت، ايستادن در برابر خطراتي كه كشور را تهديد كند، عدم مخالفت با ترقي زنان، سرباز اسلام بودن، فدا شدن براي اسلام، عزت آنها عزت اسلام واهانت به آنها اهانت به اسلام است.
3. درباره ما به معناي مردم مسلمان ايران: كوتاه بودن دست ما از عالم و نرسيدن صداي ما به عالم، نهضت به تبع روحانيت، اعتقاد داشتن و ديندار بودن، گرسنگي كشيدن، تو سري خوردن، كتك خوردن، تحت زور و فشار و سرنيزه و قلدري حكومت بودن، فقر،اخلاص، حفظ اساس احكام اسلام، دوستي و رفاقت با روحانيت، بودجه مملكت از آن مردم (كارگر، زارع) است، حكومت و دولت خدمتگزار و نوكر مردم اند، مخالفت با پيمان با اسرائيل، زنده بودن، بيدار شدن، همكاري با علما و روحانيون.

ب. توصيف و معرفي ديگران و ارزش هاي منتسب به ديگران(آنها):
 

1. شاه و دولت و مسئولين حكومت شاهنشاهي: برچسب كهنه پرستي و ارتجاع زدن به علماي اسلام، زدن، كشتن قلدري، ديكتاتوري، استبداد، رجزخواندن، غلام حلقه به گوش ديگران بودن، عدم حفظ استقلال، دست دراز كردن براي دلار، زورگويي، بي قانوني، عدم اطاعت از قانون، خراب كردن مدرسه فيضيه و مدرسه طالبيه، اهانت به علماي اسلام، تبعيد و اخراج و حبس كردن، ضديت با آزادي و آزادي مطبوعات و قلم، مرفوض جامعه بودن، تبعيت از اسرائيل، الزام مطبوعات، دادن مخازن مملكت به ديگران، شلاق زدن به سر ملت، كتك زدن و فحش دادن، استبداد، گذاشتن تمام قوانين زيرپا، تأسيس دانشگاه اسلامي، ولخرجي از جيب ملت، درست كردن سازمان هاي عريض و طويل، عدم تواضع به ملت، زير چكمه نگه داشتن ملت، پايمال كردن ملت، مرفه زندگي كردن، گل آوردن از هلند براي مهماني، تربيت بد، سوء استفاده از راديو و تلويزيون، مخالفت با عواطف ملل مسلمان، نازيدن به سابقه دو هزار و پانصد ساله و استخوان هاي پوسيده، ايستادن در برابر احكام اسلامي، كهنه پرستي، روسياهي، فرار كردن از خطرات، ارتجاع، بربريت، اشاعه فساد و فحشا.
2. جرايد خارجي: با بودجه هاي گزاف مهيا شدن براي کوبيدن علماي اسلام، برچسب مخالفت با اصلاحات زدن به اسلام وعلماي اسلام، ضديت با اسلام ،روحانيت ومليت.
3.جرايد داخلي: خبيث بودن(نه به اندازه سمپاشي شاه و حكومت)، بدمعرفي كردن اسلام، خجل شدن، پذيرفتن تحميل حكومت، دروغگويي، در كنترل استعمار بودن، مسموم كردن فكر جوانان، ضعيف كردن اعصاب مردم.
استناد (ذكر شواهد): استنادات خالق متن از اين جهت اهميت دارد كه پايه هاي استدلال گفتماني او را مي رساند. گفتمان هاي قوي داراي مباني استقلالي قوي هستند و بر عكس گفتمان هاي ضعيف از اين لحاظ ضعيف و شكننده اند. استنادات حضرت امام در اين سخنراني از اين قرار است:
قضيه 15 خرداد، اسلام، قيام روحانيت و علما و مردم، قوانين اسلام، رسول اكرم(ص)، قانون اساسي، متمم قانون اساسي، صدر مشروطيت، سرمقاله روزنامه اطلاعات و وقايع بعد از آن، خراب كردن مدرسه فيضيه، خراب كردن مدرسه طالبيه، حبس و تبعيد و كشتار علما و مردم از سوي نظام حاكم، ائمه هدي(ع)، اعتراف نخست وزير، مردن دو هزار نفر از سرما در همدان، تأسيس دانشگاه اسلامي از طرف دولت، ماجراي تصويبنامه ايالتي و ولايتي و لغو آن، وضعيت رسانه ها، روابط با اسرائيل، سخنان و تبليغات نظام حاكم، حمله متفين و فرار مسئولين حكومت ونظاميان، قرآن، جنگ صفين، بيداري ملت، گسترش فساد و فحشا.

پيش فرض ها و دلالت هاي ضمني
 

هر گفتماني مفروضه هايي دارد كه بدون آنها گفتمان سامان نمي گيرد. اين مفروضه ها را مي توان از تأمل در متن به دست آورد هر چند خالق متن به آنها به صورت صريح اشاره نكرده باشد.
همچنين هر گفتماني به صورت ضمني، مفاهيمي را القا يا تداعي مي كند كه در تحليل متن اهميت دارد. ذيلا ابتدا پيش فرض هاي متن و سپس موارد عمده تلقين و تداعي آن ذكر مي شود:
پيش فرض ها: 15 خرداد فاجعه و مصيبتي بزرگ اسلام و ايران بودـ اعتقاد به حق تعالي، وحي الهي، قرآن، كلام پيامبر اسلام(ص) و ائمه هدي (ع) معيار حق وباطل است ـ اسلام سر منشأ آزادي و استقلال و عزت است ـ مردم و علماي اسلام تابع حق تعالي، رسول اكرم (ص)، و ائمه (ع) هستند و آنچه مي خواهند همان است كه اسلام مي خواهد ـ شاه و مسئولين نظام عليه اسلام، علماي اسلام، مردم، قانون اساسي و عدالت عمل مي كنند ـ نظام حاكم، وابسته و ستمگر است ـ نظام شاهنشاهي، فاقد منطق و استدلال است ـ وضعيت مملكت و حوادص مختلف دليل ناحق بودن حكومت است ـ اسلام، علماي اسلام و قشرها و طبقات مختلف مردم در برابر نظام حاكم ايستاده اند.

دلالت هاي ضمني متن (تلقين و تداعي)
 

شاه و مسئولين حكومت، جنايتكار، فاسد، دروغگو، دزد، مرتجع، ترسو، فريبكار، وابسته وخائن اند ـ شاه ودولت بر خلاف اسلام و قانون عمل مي كنند ـ مطبوعات خارجي پول مي گيرند و عليه اسلام و مسلمانان مي نويسندـ مطبوعات و رسانه هاي داخل تحت كنترل حكومت هستند و دروغ مي گويند و فساد را دامن مي زنند و ملت را تضعيف مي كنندـ هدف حكومت، كوبيدن اسلام و تضعيف ملت است ـ شاه و حكومت در پي خوشگذراني خود هستند و منافع ملت را به اربابان خارجي خود مي دهند ـ شاه و مسئولين حكومت فساد وفحشا را گسترش مي دهند ـ ضديت اسلام و علماي اسلام با استبداد و استعمار ـ حمايت علماي اسلام و روحانيون از استقلال و آزادي و منافع اسلام و ملت و قانون اساسي و اصلاحات ـ هماهنگي منافع اسلام و ملت ـ آنچه علما وروحانيون مي گويند و مي خواهند مبتني بر وحي الهي و كلام رسول الله(ص) و ائمه هدي (ع) است ـ علما و روحانيون و مردم بايد با حفظ وحدت عليه حكومت قيام و در برابر هر سختي و رنجي مقاومت كنند، رهبري نهضت به عهده علما و روحانيون است ـ تمدن و ترقي واقعي در اسلام است ـ استبداد و وابستگي مخالف اسلام است ـ علماي اسلام در نهضت عليه استبداد و وابستگي وحدت نظر دارندـ حقوق ملت از هر جهت توسط شاه و دولت پايمال شده است ـ نظام حاكم بي تمدن و وحشي است ـ حكومت شاهنشاهي مروج فساد و فحشا و موجب تضعيف ملت است ـ علما و مردم براي وصول به مقصد اسلامي از هيچ چيز حتي زندان و شكنجه و اعدام ترسي ندارند ـ ‌اسلام آزاديبخش و عزت آفرين است ـ وظيفه علما خدمت به اسلام و ملت مسلمان است ـ تاريخ كشور و حوادث جاري مبين دفاع علماي اسلام از حق و آزادي و استقلال كشور است ـ ملت بيدار شده و زير بار سلطه حكومت استبدادي و قدرت هاي خارجي نمي رود ـ ملت ايران اسلام را مي خواهد.

مفاهيم و ارزش هاي جامعه مطلوب در متن
 

يكي از مؤلفه هاي مهم سخنراني مورد بحث تأكيد بر عناصر يك جامعه مطلوب است كه هر چند سخنران به صراحت بدان نمي پردازد ولي از ايرادات و انتقادهاي وي مي توان آنها را به صورت ذيل احصا كرد:
اعتراض به استبداد و خشونت و بي قانوني، اعتراض به تبليغات سياه، آزادي و استقلال، گفتگو بر اساس عقل و منطق، قانون اسلام، قانون اساسي، قانون الهي، آزادي بيان و مطبوعات و قلم، اعتراض به توسعه سازمان هاي دولتي، مسئوليت و پاسخگويي حكومت و دولت، خواست مردم، عدالت اجتماعي، تلطف و مهرباني به مردم، خدمتگزاري دولت ها نسبت به مردم، بودجه مملكت از آن مردم است، نظارت علما بر دولت، رسانه هاي مستقل، موافقت با تمدن و پيشرفت، استقلال حوزه ديني از دولت، اصلاح و تربيت مردم و جوانان، استقلال و جلوگيري از انجام نقشه هاي شوم دشمنان اسلام و ملت، وحدت، وحدت مسلمانان.

تلقي و استنباط از مفاهيم مربوط به جامعه مطلوب
 

ارزش هاي جامعه مطلوب در متن متكي به اسلام و قوانين اسلام است و خالق متن منشأ تمامي آنها را اسلام، قانون اساسي و عقل و منطق معرفي مي كند. او نهاد دين و حوزه ديني را كاملا مستقل از حكومت و ناظر بر اعمال تمامي مسئولين حكومتي مي داند. از ديدگاه خالق متن، نهادهاي دولتي و ديني خدمتگزار مردم اند. وي تأكيد مي كند كه بودجه مملكت از آن مردم است و بايد در راه خير آنان مصرف شود. او معتقد است كه دين و دولت در كنار هم بايد به تربيت مردم به ويژه جوانان اهميت دهند. آزادي و استقلال، محور كلام است، گوينده، منادي خواست مردم و در واقع عدالت اجتماعي، مشاركتي سياسي و عمومي بودن سياست است و بر آزادي بيان و انتقاد و مطبوعات و قلم تأكيد مي كند.
ايشان در عين حال عملكرد روزنامه هاي وابسته و قلم به مزد داخلي و خارجي را محكوم مي كند؛ با وجود اين مطبوعات را به اندازه حكومت مطرود نمي شمارد. تقريبا تمامي ارزش هاي يك جامعه مطلوب (جامعه مدني) در اين متن ملاحظه مي شود. اما بعضي از مؤلفه هاي جامعه مدني مانند تربيت و ارشاد مردم، رسيدگي به محرومين، مبارزه با فساد و فحشا در آن حضور چشم گيرتري دارد.
يكي از مؤلفه هاي جامعه مطلوب از نظر حضرت امام، جلوگيري از ولخرجي ها و رفاه طلبي هاي مسئولين است كه در نظريات مربوط به جامعه مدني يا جامعه مطلوب، كمتر مورد توجه بوده است. از ديدگاه خالق متن رسانه ها به ويژه مطبوعات مجاز به انتشار هر چيزي نيستند و عملكرد آنان در تبعيت از تحميل حكومت و نيز اشاعه فساد و فحشا و تضعيف مردم به شدت محكوم مي شود. خالق متن، به حوزه ديني و سپس طبقات و اصناف مردم اشاره مي كند و آنها را در برابر حكومت، متحد و همكار مي داند.

گزاره هاي اساسي متن
 

هر متن گزاره يا گزاره هاي محوري دارد كه چارچوب گفتماني را مشخص مي سازد. در اين متن، گزاره هاي اساسي را مي توان از قرار ذيل مطرح كرد:
عملكرد شاه و نظام شاهنشاهي مبتني بر ديكتاتوري و خشونت و فريبكاري و وابستگي به خارج به خصوص اسرائيل است و بر خلاف اسلام و قانون اساسي و خواست مردم عمل مي كند. علما و مردم در برابر چنين وضعي ايستاده اند و نبايد از چيزي بترسند.

مؤلفه هاي اجماع و توافق در متن
 

هر گفتمان در ميان معتقدان به آن گفتمان و در گفتگو با مخاطبان، نقاط اشتراك توافق خود را اعلام يا بر اساس آن جريان ارتباط را مديريت مي كند كه در گفتمان حضرت امام عبارت اند از: اسلام، قانون، خواست مردم، گفتگو و منطق و استدلال، استقلال، آزادي، تمدن و پيشرفت.

منبع مشروعيت سياسي
 

در گفتمان سياسي يكي از پايه هاي توافق، منبع مشروعيت سياسي است كه در گفتمان امام عبارت اند از:
اسلام، قانون اساسي، خواست مردم.

تحليل اطلاعات متن و فرامتن
 

اين متن يك سخنراني نسبتا طولاني است كه به مناسبت قيام 15 خرداد و عملكرد نظام حاكم طراحي شده است. نظام شاهنشاهي با دو سلاح تبليغات وسيع و سركوب خشن براي مخدوش جلوه دادن و نابودي نهضت اسلامي تلاش مي كرد. افشاي جنايات رژيم وپاسخگويي به تبليغات آن دراين متن واجد اهميت فراواني است. امام هر چند دراين زمان فاقد امکانات رسانه اي بود اما بي اينکه مأيوس شود از طريق سخنراني و اعلاميه ـ كه ازجانب نيروهاي مردمي خصوصا طلاب جوان تكثير و توزيع مي شد ـ فعاليت هاي تبليغاتي خود را ادامه مي داد.
مهم ترين راهبردهاي عملي گفتمان امام كه در اين سخنراني ملاحظه مي شود و در ساير سخنراني هاي ايشان در اين دوران از محورهاي اساسي سخن محسوب مي گردد عبارت اند از: همدلي در بستر ديانت كه به موازات آن نقطه عطف كلام امام بروز و ظهور مي يابد؛ يعني تفكيك اسلام ناب محمدي(ص) از اسلام شاهنشاهي.
پاسخگويي به تهمت هاي نظام شاه عليه نهضت اسلامي و علماي اسلام كه به موازات آن خواست علماي اسلام در قالب يك حكومت مطلوب، تبيين و عرضه مي شود و مي توان آن را سلسله اعصاب سخنراني مورد بحث دانست و در اين مقاله نيز هدف اصلي، آشنايي بيشتر با طرح چنين حكومتي است كه خالق متن بدون اشاره مستقيم به آن‌، به دقت تمام، مؤلفه هاي آن را روشن مي سازد.
روحيه بخشيدن به مردم ستمديده براي نهراسيدن از دشواري ها و حركت به سوي جامعه مطلوب كه به عنوان يك وظيفه الهي مطرح مي شود.
ايجاد وحدت و انسجام ميان علما و قشرهاي مردم (هويت شناسي و هويت بخشي) كه از بخش هاي مهم گفتمان امام است. امام خميني اين مهم را از طريق شناساندن هويت فطري و اسلامي مردم به آنان و در تمام اعمال و اقوال خود به انجام مي رساند. با خيال راحت مي توان گفت كه آن مرد بزرگ در تمام عمر خود خلاف اين مقصد عظيم الهي سخني نگفت و قدمي بر نداشت. در گفتمان امام، وحدت به عنوان يك ميزان مطرح مي شود كه با آن مي توان سخنان تمام سخنگويان را محك زد. از سوي ديگر بدون تعلق به يك هويت تام و تمام، هرگز وحدت به معناي حقيقي آن به دست نمي آيد. اين معنا در گفتمان امام كاملا آشكار است.مقوله هويت ديني ملت در تمام دوران مبارزه و رهبري حضرت امام، زمينه گفتماني قدرتمند است.
در هر حال راهبردهاي عملي گفتمان امام يعني نظام مديريت نهضت از طريق سخن (گفتمان) عرصه وسيعي است كه در اينجا به دليل محدوديت هاي يك مقاله كوتاه به صورت گذرا بررسي شد تا اجمالا روشن شود در شرايط بسيار دشوار و استبدادي نظام شاهنشاهي وابسته، اداره يك نهضت بزرگ نيازمند چه تدابير عميق و گسترده اي است.
اما درباره جامعه مطلوب يا جامعه مدني و عناصر و ويژگي هاي آن نكات ذيل در خور توجه است:
واژگان سفيد در اين متن يا مربوط به فرهنگ و انديشه اسلامي است و يا در آن حوزه و فضا جايگاه معنايي دارد. تعداد زيادي از اين واژگان مانند آزادي، استقلال ملت، قانون، قلم و... مربوط به مفاهيم اساسي جامعه مدني(جامعه مطلوب) است كه به لحاظ واژگاني ميان انديشه سياسي غربي و شرقي (اسلامي و ايراني) مشترك است. واژگاني كه داراي مفاهيم مشترك اند در واقع در لابه لاي واژگان مرتبط با انديشه اسلامي، پيچيده شده است كه مي توان آن را حاكي از لزوم شناختن و معنا كردن اين گونه مشتركات در گستره ديدگاه خالق متن از اسلام جستجو كرد.
واژگان منفي تماما متوجه عملكرد و تبليغات نظام حاكم عليه اسلام، مردم و علماي اسلام است. وابستگي نظام حاكم به قدرت هاي خارجي به خصوص اسرائيل و دروغگويي و فريبكاري نظام در كنار استبداد و شكنجه و زورگويي، طرحي است كه خالق متن در ميان واژگان منفي از رژيم شاهنشاهي تصوير مي كند. مي توان گفت واژگان منفي نسبت به واژگان مثبت، اشتراك بسياري با اين گونه مفاهيم درعرصه مباحث انديشه سياسي دارد. اکثر اين واژگان درانديشه سياسي بر خلاف مفاهيم و ارزش هاي جامعه مدني محسوب مي شود.
افراد و نهادهاي مطرح شده مربوط به اسلام، قانون و ملت است. گروه ها و احزاب در اين ميان اعتباري ندارند. اما به طبقات و اصناف اشاره شده است. مطبوعات هم در ميان نهادهاي مثبت و هم در ميان نهادهاي منفي ذكر شده است كه حاكي از آن است كه اين نهاد مربوط به جامعه مدني از نظر سخنران مي تواند خوب يا بد باشد ليكن در هر حال با توضيحاتي كه خالق متن مي دهد بد بودن آن به اندازه نهادها و مسئولان حكومتي نيست.
خودي ها در اين متن شامل شخص گوينده، علماي اسلام و طبقات و قشرهاي ملت است. جايگاه خالق متن در اين ميان جايگاهي متواضعانه، جايگاه علما و روحانيون اسلام، جايگاهي بسيار والا و تاريخي و جايگاه مردم، جايگاه مظلومان است. غير يا ديگر اين متن، شاه و مسئولين حكومتي، جرايد داخل و خارج، استعمار و اسرائيل است. اين اغيار همگي در جهت معارضه با اسلام، حقوق مردم و قانون و نيز سركوب و غارت ملت، در كنار يكديگرند.
استنادات خالق متن، اسلام، حضرت رسول (ص)، علماي اسلام، قانون اساسي و وقايع تاريخي و عملكرد مسئولين نظام است. يعني استناد او اولا جنبه عقيدتي دارد كه هم مخاطبان (يعني مردم مسلمان كشور و ساير مسلمانان عالم) به علت مسلمان بودنشان در آن اتفاق نظر دارند و هم نظام شاهنشاهي در واقع قانونا(برابر قانون اساسي) و به لحاظ ادعا و تبليغ، ملتزم به آن است و نمي تواند خلاف آن چيزي بگويد يا عمل كند و ثانيا مستند به وقايع تاريخي و حوادث روز است كه پيش روي مخاطبان است و به همين دليل از منطق استدلالي قوي برخوردار است. پيش فرض هاي او نيز بيشتر جنبه عقيدتي دارد. اما اينكه نظام حاكم ظالم و ستمگر و وابسته است و علما و روحانيون در برابر آن ايستاده اند مستند به عملكردها و نتيجه گيري خالق متن از مستندات تاريخي و مبارزات جاري است.
استنادات امام بر خلاف ترهات دستگاه هاي تبليغاتي شاه، براي مخاطبان، جاي هيچ ترديدي ندارد. حضرت امام تمامي خواست هاي مردم را در بستر اعتقادات خود آنها توضيح مي دهد و اعلام مي كند.در واقع در تمامي اين سخنراني شگفت انگيز، طرح يك حكومت مطلوب اسلامي بر اساس خواست مردم، با ظرافت و دقت تمام ساخته مي شود. در حالي كه نهضت سركوب شده و يأس و فساد و دروغ در همه جا چنگ انداخته است، رهبر روشن ضمير انقلاب، فرياد «ان الباطل كان زهوقا» سر مي دهد.
دلالت هاي ضمني متن، مرزبندي روشني است ميان مردم و علما از يك ظرف و نظام شاهنشاهي از طرف ديگر و برخورد ميان آنها در نهايت به نفع ملت و اسلام خواهد شد، اين است كه علما و مردم بايد متحد و بيدار باشند و از هيچ چيز به خود هراسي راه ندهند چون خدا با آنهاست و عزت و آزادي، نهايت اين نهضت خواهد بود.
مفاهيم و ارزش هاي جامعه مدني (جامعه مطلوب) از هر دو جهت مثبت و منفي مورد نظر سخنران است. از جهت مثبت استقلال، آزادي، به ويژه آزادي انتقاد و بيان و قلم و مطبوعات و رسانه هاي مستقل، قانون، اصلاحات، وحدت، خدمت به مردم، تربيت مردم و جوانان و... حضور چشم گير دارد. البته تأكيد متن به اسلام و نظارت علماي اسلام، چارچوب تلقي وي از اين مفاهيم را روشن مي سازد. او براي مطبوعات و رسانه ها جنبه هاي منفي نيز قائل است مانند دروغگويي، تابع حكومت جور بودن و اشاعه فساد. ايشان با توسعه نهادهاي غير ضروري دولتي مخالف است و با ولخرجي هاي مسئولان نيز به عنوان امري خلاف اسلام و قانون مخالفت مي كند. رسيدگي به محرومين و مقابله با فساد در اين متن جايگاه روشني دارد. به نظر مي رسد بيان جنبه هاي مخالف عناصر جامعه مدني و مخالفت با آنها به عنوان ويژگي هاي نظام شاهنشاهي در اين متن نسبت به تأييد جنبه هاي موافق ارزش هاي آن قوي تر است مانند مخالفت با استبداد يا تحميل به مطبوعات و نظاير آن.
گزاره اساسي متن در طرد نظام شاهنشاهي و تأييد اسلام و علماي اسلام و خواست مردم است. مؤلفه هاي اجماع و توافق درا ين متن مستند به پيش فرض هاي مقبولي است كه عمدتا جنبه عقلاني و جهاني دارد كه مهم ترين آنها عبارت اند از: اسلام، استقلال، آزادي، قانون، خواست مردم و تمدن و پيشرفت.
در اين سخنراني، تأكيد خالق متن بر اسلام و سپس قانون اساسي است. او تمامي آزادگي ها، بزرگي ها و استقلال ها را از اسلام مي داند و معرفي مي كند. در اين متن فقط عملكرد نظام مطرح نيست بلكه مسئولين نظام نيز زير سؤال مي روند و در واقع هم به عملكرد نظام و هم به صلاحيت آنان اعتراض و ايراد مي شود.
همچنين در اين سخنراني به صورت تلويحي حقانيت نظام شاهنشاهي نيز به علت مقابله با اسلام و نازيدن به استخوان هاي پوسيده مورد ترديد قرار مي گيرد.
اتكاي گفتمان شاهنشاهي به دوران ايران باستان و مليت گرايي غرب گرا،‌هم در درون به علت بي ارتباطي به حكومت هاي ايران باستان داراي تناقض است و هم در عمل با تبليغات فريبكارانه دينداري و در حمايت معصومين (ع) بودن شاه و استناد به قانون اساسي.
طرح حكومت مطلوب خالق متن در اينجا وضوح بيشتري نسبت به سخنراني هاي گذشته ايشان دارد. تأكيد او بر حفظ وحدت روحانيون و مردم و تداوم نهضت حاكي از ضرورت جايگزيني نظام حاكم است.
خالق متن، آزادي واقعي و مدنيت مطلوب را در اسلام مي جويد. بر قانون، استقلال، آزادي خصوصا آزادي بيان و قلم و مطبوعات، حق انتخاب، خدمت به مردم، رسيدگي به محرومين به ويژه كارگر و زارع، پيشرفت و ترقي كشور، اتحاد مردمي، گفتگوي منطقي و عقلاني در كنار مخالفت با ارعاب و تهديد و كشتار و حبس تبعيد تأكيد مي شود و تبليغات سوء عليه اسلام و علماي اسلام، استبداد، ولخرجي از بودجه كشور و مردم، تأسيس سازمان هاي عريض و طويل، بي قانوني، ترويج فساد و فحشا، تحميل به مطبوعات، وابستگي به قدرت هاي خارجي به خصوص اسرائيل، طرد و نفي مي شود.
نكته بسيار مهم در گفتمان امام خميني آن است كه اين گفتمان نسبت به مظاهر تمدن ـ چه مظاهر عيني تمدن و چه مظاهر فكري آن ـ وابسته نيست.
منبع:فصلنامه تخصصي 15خرداد _ شماره 11



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط