شهيد هاشمي نژاد و فرقه ها

استفاده از جهل مردم درباره احكام و مباني ديني آفتي است كه پيوسته گريبانگير مكاتب الهي بوده و دين اسلام نيز از ناحيه اين فرقه ها آسيب هاي فراواني ديده است. شهيد هاشمي نژاد از جمله عالمان كم نظيري بود كه با علم روز آشنائي داشت و لذا مي توانست دلايل مجذوب كننده اي را براي نسل جوان مطرح سازد و فتنه هاي پيروان فرقه هاي انحرافي را فرو نشاند. در اين گفتگو شرح برخي از اين مجاهدت هاي تأثيرگذار آمده است.
چهارشنبه، 6 مهر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شهيد هاشمي نژاد و فرقه ها

شهيد هاشمي نژاد و فرقه ها
شهيد هاشمي نژاد و فرقه ها


 





 
گفتگو با حجت الاسلام محمد عبداللهيان

درآمد
 

استفاده از جهل مردم درباره احكام و مباني ديني آفتي است كه پيوسته گريبانگير مكاتب الهي بوده و دين اسلام نيز از ناحيه اين فرقه ها آسيب هاي فراواني ديده است. شهيد هاشمي نژاد از جمله عالمان كم نظيري بود كه با علم روز آشنائي داشت و لذا مي توانست دلايل مجذوب كننده اي را براي نسل جوان مطرح سازد و فتنه هاي پيروان فرقه هاي انحرافي را فرو نشاند. در اين گفتگو شرح برخي از اين مجاهدت هاي تأثيرگذار آمده است.

لطفاً از اولين آشنائي هاي خود با شهيد هاشمي نژاد بفرماييد.
 

شهيد بزرگوار، استاد عارف و مجاهد و سالك الي الله، شهيد هاشمي نژاد در تاريخ زندگي شخصي ما نقش بسيار اساسي و تحول آفرين و زيروروكننده اي داشتند و مي شود گفت اولين غفلت هايي كه از ذهن ما زدوده شد، توسط ايشان بود؛ در حالي كه ما در وادي هاي ديگري سير مي كرديم و در واقع متوجه حقيقت اسلام نبوديم. ايشان با برخوردهايي كه داشتند ما را به وادي مبارزه و ناسازگاري با ظلم و ستم و حمايت از مظلوم انداختند و در واقع بايد گفت كه ما را با روح اسلام آشنا كردند و اين چيزي است كه ما هيچ وقت از ياد نمي بريم و اين حق بزرگ را از ايشان به گردن خودمان داريم. ايشان ضمن تاليف هاي زياد و سخنراني ها و سازندگي هي بيرون حوزه، بسيار عنايت داشتند كه تحولاتي را در داخل حوزه هم ايجاد كنند و در پي اين بودند كه ارتباط هايي را برقرار سازند، به خصوص عنايت زيادي داشتند كه طلبه هاي جوان را هم كشف و هم هدايت كنند.
در آن زماني كه ما سن كمي، حدود 18 سال داشتيم، ايشان با آن بزرگواري كه داشتند بعد از آنكه آشنايي حاصل شد و ايشان شايد حدس زدند كه پروردگار استعدادي خدادادي به ما عنايت كرده و در درس و بحث و شايد در سخنراني و گفت و گوها اين مطلب را ديده بودند، آن قدر خود را با ما صميمي و نزديك احساس مي كردند كه ما را شرمنده مي ساختند و با خود مي گفتيم كه چه طور مي شود فرد بزرگواري مثل ايشان با طلبه اي رفيق شود؛ چون نوعاً ممكن است كسي كه مقام اثباتي پيدا مي كند و شهرتي اجتماعي به هم زدند، كم كم همين چيزهاي كاذب، او را از بدنه اصي روحانيت كه طلبه هاي جوان باشند، جدا مي كند و اين جدايي منجر مي شود به اينكه او مي رود در عالم خودش و در واقع آن رسالت پيغمبر گونه اي را كه به دوشش هست، از ياد مي برد.
ايشان با خفض جناح و تواضع خاصي كه داشتند، هميشه اين ارتباط را با طلبه ها برقرار مي كردند و اين ارتباط با طلبه ها موجب جهش هاي فكري و سازندگي هايي مي شد كه انسان را به ياد رويه پيامبر«صلي الله عليه و آله» مي انداخت كه در آغاز نهضت كه هنوز حكومت تشكيل نشده بود، هميشه به سازندگي فردي عنايت خاصي داشتند و يار و اعواني براي خودشان ساختند كه همان ها موجب تشكيل حكومت شدند.

در خصوص اين ارتباط هاي انفرادي بيشتر توضيح بدهيد.
 

يكي از مسايلي كه ايشان، بسيار بدان عنايت مي كردند، ارتباط انفرادي با افراد بود كه بسيار سازنده بود. شايد اين حركت و اهميت ارتباط با طلبه ها، به خصوص طلبه هاي خوش استعداد، بيشتر از مجالس و مهم تر از منبرهائي بود كه مثلاً گاهي ده ها هزار جمعيت داشت و بسيار پرشور و هيجان برگزار مي شد بود. اين ارتباط جوي را ايجاد مي كرد كه وقتي امام يا ايشان چيزي را مي فرمودند، طلبه ها در حوزه تظاهرات به راه مي انداختند و ديگران را وادار به فعاليت مي كردند و مي شود گفت كه اداره فضاي اصلي حوزه به خاطر همين طلبه هاي جواني كه مخلص هم بودند، به دست ايشان بود، لذا يكي از كارهاي برجسته اي كه ايشان با صبر و حوصله و دور از هياهو و با اخلاص انجام مي داد، ارتباط سازنده با بدنه اصلي حوزه ها بود. ما ضمن اينكه افتخار شاگردي ايشان را داشتيم، از نظر عاطفي نيز به ايشان نزديك بوديم. علاقه دو طرفه هم، بين ما برقرار بود و رفت و آمدهاي خصوصي هم داشتيم.

اشاره فرموديد كه شما شاگرد ايشان بوده ايد، اين شاگردي در كدام مباحث بود؟
 

ما رسائل و مكاسب محرمه را پيش ايشان خوانديم كه در آن فضاي حوزه هميشه به سازندگي فردي اشاره مي فرمودند. در كتاب هايي كه براي طلاب و روحانيون در حوزه علميه تدريس مي شود، يكي مكاسب است كه كتاب سنگيني است و جزو كتاب هاي درس خارج شيخ انصاري بوده است و هركسي هم از پس تدريس آن بر نمي آيد. معمولاً طلبه ها 8 سال يا بيشتر كه در حوزه درس مي خوانند، به اين كتاب مي رسند. مكاسب را استادهاي زبردست و سطح عالي مي توانند تدريس كنند كه از اساتيد حوزه علميه مشهد كه مي توانستند اين كتاب را تدريس كنند، شهيد هاشمي نژاد بود. مكاسب از متون درسي در حوزه فقه در سطوح عالي و شامل سه بخش (مكاسب محرمه، بيع، خيارات) است.
ايشان با بيان شيوا و رسا و با علاقه مندي اي كه به مسائل حوزوي داشتند، اين كتاب را تقرير و تحرير مي كردند و طلاب بسياري به اين درس به طور منظم و با اشتياق شركت و از محضر آن بزرگوار استفاده مي كردند.

روش تدريس ايشان چگونه بود؟
 

آنچه روش تدريس ايشان را متمايز مي كرد، اين بود كه استاد از بياني رسا و بسيار سطح عالي برخوردار بودند و مطالب را به نحو كافي و وافي بيان و بعد هم با دقت بر عبارت تطبيق مي كردند. نه اينكه مطالب جدا از كتاب بيان شود و كتاب حل نشود. اين دو نكته اساسي در روش ايشان بود كه هم مطالب را حل مي كردند و هم كتاب را توضيح و شرح مي دادند، و اين دو ويژگي امتيازي بود كه در درس اين بزرگمرد شهيد ديده مي شد.

آيا جايگاه علمي ايشان را در مباحثات نيز ديده بوديد؟
 

چند نفر از بين فريمان و تربت جام به مدرسه جعفريه آمدند و گفتند در اطراف ما يك فتنه فكري و فرهنگي پيدا شده كه دارد تمام منطقه ما را تحت تاثير قرار مي دهد و به اختلاف مي كشاند. بعد اينها را دوستان به اتاق طلبگي ما هدايت كرده بودند. موضوع را پرسيديم، گفتند يك سيدي از سوي سبزوار آمده است و مرام اخباري گري را ترويج مي كند و مردم را از اينكه مقلد مراجع باشند دور مي كند و عده اي هم دور او جمع شده اند و در ده اختلاف افتاده است. شما كه حوزه علميه هستيد به داد ما در اين منقطه برسيد. گفتيم ما كه هنوز به چنين حدي نرسيده ايم كه بتوانيم با چنان فردي به مباحثه بپردازيم، لكن ما يك استادي داريم، بياييد اين مطلب را با ايشان مطرح كنيد. آنها را همراهي كرديم تا در منزل استاد در خدمتشان رسيديم. آنها مطلب خودشان را با استاد در ميان گذاشتند و شهيد هاشمي نژاد به لحاظ آنكه تحت نظر ساواك بودند و ممنوع المنبر بودند و... در ابتدا نپذيرفتند كه بروند. يكي از آنها برگشت گفت ما برگرديم چه بگوييم، بگوييم ما رفتيم حوزه مشهد و يك نفر هم پيدا نشد كه بيايد جواب او را بدهد. اين باعث مي شود كه چاقوي او تيزتر شود و مردم به مرام او بيشتر گرايش پيدا كنند. اينجا بود كه حضرت استاد پذيرفتند كه برويد و من فردا به آنجا مي آيم. فردا صبح آن روز ما رفتيم به آنجا و بنا شد كه نزديك ظهر مردم بيايند و با آن سيد مروج اخباري گري به مناظره بنشينند. رفتيم ديديم كه يك روستاي پرجمعيت و كاملاً ملتهب و درگير با اين موضوع است. همان وقتي كه استاد وعده كرده بودند تشريف آوردند و گفتند كه همگان بيايند. اين سيد را هم بياوريد ما با هم بحث كنيم، نه اينكه دو نفري بحث كنيم. دلمان مي خواهد كه پيش همه مردم باشد كه در شك هستند. مكان مناظره در مسجد تعيين شد، آقا آمدند و آن سيد هم آمد و از دوطرف هم جمعيت مالامال حضور پيدا كردند و مسجد پر شد. حدود يك ساعت و نيم اين بحث به درازا كشيد و ايشان آن چنان ابتدا مرام شيعه گري و منطقي بودند تقليد را توضيح داد كه براي همه جا افتاد و وقتي آن سيد مي خواست شروع به بحث كند، انگار همه مردم با همه وجودشان استدلال هاي استاد را فهميده بودند و ديگر وقتي او خواست صحبت كند، نمي توانست ديگر بيان و منطقي داشته باشد؛ اگر آنجا خود استاد امر به آرامش نمي كرد، او داشت با خطرات جدي مواجه مي شد، چون سستي منطق او برملا شد.
بعد از آنكه مردم استدلال ايشان را و واهي بودن حرف هاي او را شنيدند، او بساط خود را جمع كرد و رفت و خبري از او نشد و فتنه از آن منطقه به طور كلي برچيده شد. آنچه در اين ماجرا عجيب بود، تسلط عجيب ايشان بر مرام اخباري گري بود كه اين مرام مسكوت و دور از دسترس است، اما ايشان آن چنان مباني آنها و رد آنها در دستشان بود كه ريشه فتنه را در منطقه درآورد و ما با ايشان به مشهد برگشتيم.
منافقين نيز از ايشان وحشت عجيبي داشتند. چون آنها قبل و بعد از انقلاب براي اينكه وارد حوزه بشوند و چند نفر به ظاهر روحاني را فريب دهند و به داخل خود بكشند، خيلي تلاش كردند و برخي را نيز فريب دادند، ولي منطق شهيد هاشمي نژاد و قدرت مناظره ايشان و برخي شاگردانش آنها را به طور كلي از حوزه دور كرد. به طوري كه زماني منافقين نزد خودشان گفته بودند كه اگر شهيد هاشمي و برخي شاگردان ايشان در آنجا نبودند، ما مي توانستيم به داخل حوزه نفوذ كنيم، اما راه ما را به طور كلي به حوزه بسته اند. اين ناشي از قدرت بيان و استدلال شهيد هاشمي نژاد بود كه سد بزرگي را در برابر منافقين ايجاد كردند.

شهيد هاشمي نژاد و فرقه ها

آيا ايشان توصيه هايي نيز درباره سلوك و اخلاقيات به طلاب داشتند و آيا درس اخلاق هم مي گفتند؟
 

مي شود گفت كه ايشان با اين كه در بيرون حوزه معروف به اين بودند كه يك فرد مبارز و كار مجاهده و درگيري با دستگاه دارد و ممنوع المنبر بود و شهرت اين گونه در جامعه داشت، ولي هميشه ايشان سياست را با معنويت همراه مي كرد و اين خيلي مهم بود و در اوج مبارزه و درگيري با نظام هيچ عاري نداشت كه مردم و طلبه ها را دعوت به سير و سلوك و نماز شب كند و اين كه طلبه ها دنبال شهرت نباشند و دنبال وظيفه باشند و اينكه بايد فداكاري و مجاهدت كرد دعوت مي نمود. بالاخره ايشان در پي اين بود و مي گفت: «كسي مي تواند اين راه مجاهدت را سالم به پايان برساند كه در معنويت ذوب شده باشد، لذا خود ايشان تقيد خاصي به نماز جماعت داشت و اكثرا شركت مي كرد و گاهي از راه دور مي آمد تا به نماز جماعت دلخواه برسد و طلبه ها را هم تشويق به شركت در نماز جماعت و توسل به ائمه و به نماز شب و به زيارت امام رضا «عليه السلام» مي كرد و ضمناً مي گفت كه هدف ائمه اين بود كه مردم را از يوغ استعمار و ظلم و ستم نجات دهند و مردم را بتوانند در يك فضاي آزادي به اوج معنويت برسانند.» اين خصوصيات درس اخلاق ايشان بود. البته درس اخلاق در مشهد بود، ولي گاهي يك بعد بود يا اخلاقي بود كه صرفاً در بعد معنويات بود و افراد را به مبارزه نمي خواند و ناظر به زمان نبود و مي شود گفت اخلاقي بود كه توام با ذلت و سرافكندگي بود يا درس هاي ديگري بود كه توسط افرادي كه در حال مبارزه بودند، گفته مي شد كه ننگشان مي شد از معنويات و سيروسلوك و اين مسائل صحبت كنند و همه را به درگيري و مبارزه مي خواندند. يك خصوصيتي كه شخص ايشان داشت، اين بود كه هم اهل معنويت بود، هم اهل مبارزه و لذا اگر طلبه هايي را مي يافت كه هم زمينه هاي معنوي در آنها وجود داشت، هم زمينه هاي درگيري و مبارزه، آنها را دوست داشت، تشويق مي كرد و حمايت مي كرد، چون خودش اهل اين وادي بود. مي شود گفت امتيازي كه درس اخلاق ايشان در حوزه داشت، اين بود كه ايشان هم اهل معنويت بود و هم اهل مجاهدت.

ايشان به دليل رفتار مبارزاتي شان در حوزه تحت فشار قرار نمي گرفتند؟
 

در فضاي قبل از انقلاب، برخي از علماي مشهد كه با مبارزه ارتباطي نداشتند، نسبت به كساني كه در ارتباط با مبارزه بودند، از نظر علمي بهاي كمتري قايل مي شدند و انگ هاي مختلفي به او مي زدند. در واقع بايد گفت برخي از مقدسين با افرادي كه با دستگاه و حكومت شاه درگير بودند، مشكل داشتند؛ يعني مبارزين از دو جنبه ضربه مي خوردند: يكي از ناحيه شاه و دستگاه و ديگر از جانب مقدس نماها، ولي در عين حال در مورد شهيد هاشمي نژاد دو نكته اساسي وجود داشت كه هيچ كس درباره او حرفي نداشت. يكي جنبه معنويت ايشان بود و ديگر اينكه مي گفتند ايشان آدم ملا و درس خوانده اي است و اين موضوع را ايشان عملا در حوزه نشان داد و وقتي كتاب رسايل و مكاسب را شروع كرد، در فضاي حوزه مشهد، درس بسيار شلوغي داشت و افراد فاضلي در درس او شركت مي كردند. ايشان در شرايطي درس ها را شروع كرد كه عده زيادي هم اين درس ها را مي گفتند و زمان آيت الله ميلاني بود. در آن شرايط، فضاي درس و بحث حوزه مشهد، يك فضاي علمي و مي شود گفت كه در تاريخ حوزه علميه مشهد، آن زمان، دوره شكوفايي فقه و اصول و عنايت به اين دو علم بود و فقه و اصول ايشان در آن مرحله اوج گرفت.
در زمينه تربيتي هم ايشان طلبه هايي را كه وارد ميدان مبارزه مي كرد، به آنها مي فهماند كه نبايد با ستم ساخت و اين روح اسلام است و بايد حامي مستضعف بود و اين اسلامي كه در جامعه است، اسلام نيست و اينها به بهانه اسلام بر سر مظلومين مي زنند. ايشان با بيان اين مسائل مي ديدند كه طلبه ها يك تكاني خوردند و يك حياتي پيدا كردند و يك جهشي در آنها ايجاد شد و وارد مبارزه شدند.

رفتار شهيد هاشمي نژاد درباره مرجعيت چگونه بود، به خصوص در مواقعي كه با يكديگر اختلاف نظر داشتند؟
 

در آغاز كه ما چند سالي طلبگي كرديم و بعد به محضر ايشان رسيديم، در حقيقت خيلي درباره مرجعيت در جستجو بوديم، ايشان ما را ارجاع مي داد به حضرت امام و افراد را به عنوان مقلد امام مي خواست، و لكن در تمام اين مدت ما نديديم و نشنيديم كه خداي ناكرده نسبت به فرد ديگري جسارتي از ايشان سر بزند و يا جمله اي بگويند كه از آن برداشت سبكي نسبت به مراجع ديگر بشود. براي مراجع يك حرمت ويژه اي قائل بودند و اين گونه هم نبود كه افراد را به هر قيمتي برگردانند به حضرت امام و تقواي در قضاوت و داوري را رعايت مي كردند و اين رفتار ايشان براي ما يك الگو بود. ايشان نسبت به افراد تندي كه انقلابي بودند و بعدها هم مشكلاتي پيدا كردند، امتيازشان اين بود كه حفظ حريم مرجعيت را مي كردند در عين اينكه امام راحل برايشان محور بود.

اين بدان معناست كه ايشان در درسشان نكات مبارزاتي نيز آموزش مي دادند؟
 

ايشان در آن شرايط از اولين درس هايي كه براي طلبه هاي خاصي مي گذاشت كه به نظر من خيلي مهم بود و رمز پيروزي بسيار مهمي را در مبارزه نشان مي داد، چگونگي برخورد با ساواك بود كه برايشان جلسه خصوصي مي گذاشت. به تعدادي مي گفت كه من با شما كار دارم و جلسه اي با شما دارم و ما مي رفتيم و وقتي كه جلسه تشكيل مي شد، يكي از حرف هايي كه مي زد اين بود كه مي گفت: «در اين وادي مبارزه كه وارد آن شده ايم، فردا، شش ماه ديگر يا يك سال ديگر بالاخره ممكن است دستگير شويد و با ساواكي ها برخورد كنيد. اگر كسي تكنيك برخورد با آنها را نداند، در همان اولين برخورد ضربه اي مي خورد كه ديگر تا آخر عمر به سراغ مبارزه نمي آيد و در نتيجه، هم ساواك به اهداف خود مي رسد و هم افراد در راه مبارزه ناكام مي مانند و لذا به طلبه ها ياد مي داد كه چگونه بايد با ساواكي ها برخورد كرد و بايد نقطه ضعف هاي آنها و ضعف هاي خودمان را بشناسيم. بنده خودم كه در اولين دوره ايشان بودم، طبق پيش بيني ايشان دوبار به ساواك احضار شديم و ما را بردند و در هر دوبار در برخورد با ساواكي ها همان فرمول هائي را كه ايشان گفته بود، مانند نمايشي كه مكرر شود، جلوي خودمان ديديم و طبق آنچه كه ايشان گفته بود، عمل كرديم و با رهنمودهاي ايشان بر ساواكي ها غلبه كرديم، طوري كه ساواكي ها در آخر گفتند: «به قيافه تو نمي آيد كه اين برخوردها را بكني.»
علما و دانشمندان مانند شهيد هاشمي نژاد در اين جلسات و كلاس ها مسايل معنوي را هم به ما ياد مي دادند. مثلاً مي گفتند: «وقتي كه مامور ساواك مي خواهد صحبت كند، بگويي يا اباصالح ادركني، لذا با توجه به اين كه بازجوها به تكنيك هاي زيادي واردند و زبان هاي مختلفي را مي دانند و روان شناسي بلدند، در يك دس شان شلاق است و در يك دست تكنيك، يعني زبان دارند. در آنجا بايد كاري كرد كه زبانشان كند شود و در برابر شلاقشان تسليم نشويد.»
اتفاقاً در دو باري كه خودم دستگير شدم، به همين روش عمل كردم. طرف ساواكي اصلا مثل اينكه لال شد و واقعا مي شود گفت كه انسجام فكري اش را از دست داد و حرف هاي پراكنده زد و اصلا حرفي براي زدن نداشت. اين جلسات و آموزش ها باعث شده بود كه خودم دفعه اول كه دستگير شدم و به رهنمودهاي شهيد عمل كردم، بيرون كه آمدم، تشويق شدم كه دوباره مبارزه را ادامه بدهم.

ايشان در مبارزه چه روش خاصي را دنبال مي كردند كه تا اين حد درخشيدند؟
 

به هرحال مي دانيد كه انقلاب يك كار عظيم بود، به خصوص در خراسان كه سومين حوزه مهم شيعه محسوب مي شد و بين اين سه بزرگوار، يعني رهبر معظم انقلاب و شهيد هاشمي نژاد و جناب آقاي طبسي، يك اتحادي بود كه جدائي ناپذير بودند. آنها نسبت به يكديگر تواضع داشتند و اگر از هريك سئوال مي شد كه نقش اصلي را در انقلاب در خراسان چه كسي برعهده داشت، هر يك ديگري را معرفي مي كرد، ولي انصاف اين است كه اين بزرگواران هر سه زحمت مي كشيدند و حامي يكديگر بودند. هر سه نقش اساسي داشتند، ولي همان گونه كه در پيام رهبر معظم انقلاب ديده مي شود، شهيد هاشمي نژاد، حماسه انقلاب در خراسان بود، يعني يك سخنراني كه مي كرد، تاثير عجيبي در تهييج مردم، باك نداشتن از شهادت و حمله به نيروهاي طاغوت داشت و اين نعمتي بود كه خداوند به ايشان داده بود.
ايشان رفتارهايي هم داشتند كه مختص به خود ايشان بود، مي فرمودند: «سيره و روش ائمه و پيامبران و علماي مبارز و مجاهد اين بود كه هرجا دشمنان و ظالمين حساسيت نشان دادند، در همان جا بايد به ميدان آمد و آن قدر پايداري كرد تا از ميدان بيرون برود.
بر خلاف نظر بعضي ها كه مي گفتند هرجا دشمن حساسيت نشان داد، ما بايد عقب نشيني كنيم و نبايد در آن جا حساسيت نشان داد. شهيد هاشمي نژاد مي فرمودند: «دشمن اخلاق حيوان را دارد. جلو مي آيد و از آن جايي كه هستيم، ما را عقب تر مي راند و اكتفا نمي كند به اينكه ما را رها كند كه در آنجا بايستيم، بلكه آن قدر جلو مي آيد و ما را عقب مي زند تا اينكه ما را از بين ببرد، لذا ما بايد به همان جايي كه ظالم هست، هجوم و حمله كنيم و آن قدر پيش برويم تا او را شكست بدهيم. آن وقت براي اين مطلب ايشان شاهدي مي آورد كه من نديدم كسي اين حرف را زده باشد.
ايشان به رواياتي كه درباره زيارت امام حسين«عليه السلام» هست اشاره مي كرد كه ائمه در زماني كه متوكل و ديگران زيارت امام حسين«عليه السلام» را منع كردند افراد را تشويق مي كردند به زيارت امام حسين«عليه السلام» و به احاديثي اشاره مي كردند كه در آن شرايط، زيارت امام حسين«عليه السلام» «واجب» است. اصلا لفظ واجب دارد. يا اگر دو نفر بوديد و حركت كرديد براي زيارت امام حسين«عليه السلام» و يك نفر شما را كشتند، نفر ديگر برود و اگر مي بينيد كه دست و پاي شما را قطع مي كنند، باز هم برويد. اين تحريص و تحريك، حتي به لفظ واجب براي چه بود؟ شهيد هاشمي نژاد مي فرمودند: «اين رواياتي كه لفظ وجوب را دارد و اين قدر تاكيد بر زيارت امام حسين«عليه السلام» را دارد (با اينكه اتفاق علما هست كه زيارت آن حضرت مستحب است)، زماني بود كه ظالمين حساسيت نشان مي دادند و مي خواستند جلوي زيارت آن حضرت را بگيرند، زيارت را قدغن و قبر حضرت را خراب كنند. درست روي همان مسايلي كه آن ظالمين حساسيت نشان مي دادند، ائمه هم حساسيت نشان مي دادند كه آن طلسم را بشكنند و از بين ببرند و اتفاقا پيروزي هم با ائمه بود».
لذا ايشان تكنيك شان در مبارزه اين بود كه هرجا كه شاه و ايادي شان مي آمدند حساسيت نشان مي دادند. ايشان مي گفتند: «ما همان جا بايد به ميدان بياييم و حساسيت نشان بدهيم»، لذا وقتي حزب رستاخيز هم پيش آمد، ايشان طبق همين تكنيكي كه داشت مي گفت بايد به ميدان بياييم و شاه را شكست بدهيم. مسايل بعدي كه در دوران مبارزه پيش مي آمد و كارهايي كه شاه مي كرد و حرف هايي كه مي زد، اگر آنها حرفي نمي زدند، ايشان خيلي كاري نداشتند و مسير مبارزه خود را ادامه مي دادند، ولي زماني كه آنها موضوعي را تشديد مي كردند و حساسيت نشان مي دادند، ايشان هم روي آن موضوع حساسيت نشان مي داد. ما وقتي به زندگي حضرت موسي، حضرت ابراهيم نگاه مي كنيم كه حاكمان روي مسئله بت پرستي حساسيت نشان مي دهند، حضرت ابراهيم هم مي روند و بت ها را مي شكنند.

شهيد هاشمي نژاد و فرقه ها

به نظر شما چرا ايشان حاضر به پذيرش مسئوليت هاي اجرايي نشدند؟
 

يكي از مسايل ديگري كه در زندگي شهيد هاشمي نژاد مطرح بود اين بود كه ايشان دنبال انجام وظيفه بود. بعد از اينكه انقلاب پيروز شد، كارهاي اجرايي مهمي به ايشان پيشنهاد شد، ولي ايشان بر اساس وظيفه در خبرگان اول حضور يافت، ولي بعد از آن، هرچه كارهاي اجرايي پيشنهاد شد، از پذيرفتن آنها ابا مي كرد. ايشان برگشت در بين مردم و به حمايت از مظلوم پرداخت و بازگشت به داخل طلبه ها، زيرا معتقد بود براي كارهاي اجرايي افراد زياد هستند و كار روي زمين نمي ماند، ولي بعد سازندگي و فرهنگي روي زمين مي ماند، لذا ايشان به شهرت و امور تشريفاتي و زدوبندهاي ظاهري اصلا اعتنايي نداشت و مي شود گفت فردي به معناي واقعي زاهد بود، چون بعضي ها تظاهر به زهد مي كنند، ولي در واقع اصلا زهدي ندارند و وقتي مسئله جاه و مقام پيش مي آيد، آن چنان مي تازند كه هيچ حلال و حرام را در نظر نمي گيرند. ايشان كسي بود كه تمام زمينه ها و موقعيت هاي ظاهري براي تسخير بعضي مقام ها برايش فراهم بود، ولي از همه آنها ابا مي كرد و خودداري مي ورزيد و به انجام وظيفه مي پرداخت. اين هم از درس هايي بود كه از زندگي ايشان آموختيم.
خداوند به شهيد هاشمي نژاد نطقي غرا و اخلاقي ويژه و قناعتي بي نظير داده بود. او با هرچه داشت مي ساخت و براي به دست آوردن جاه و مقام، ولع نداشت. تمام موارد اجرايي به ايشان پيشنهاد مي شد، ولي ايشان اصلا جلو نمي رفت. بعضي ها مقدمات كار را درست مي كنند تا به جاه و مقامي برسند. ايشان كسي بود كه همه مقدمات برايشان فراهم بود، ولي نمي خواست و بر مي گشت به همان كار اصلي خود يعني كار آخوندي و طلبگي و فرهنگي كه قبلا در جامعه داشت. ايشان تا زنده بود، به كارهاي فكري و فرهنگي و توجه به طلاب و مردم و سازندگي هاي انفرادي و اجتماعي پرداخت و تا حيات داشت، حياتي بود براي استان خراسان و زماني كه شهيد شد و از دنيا رفت، مردم واقعاً احساس كردند كه يك روح بزرگ از پيكر همه شان پرواز كرد و به سوي خدا رفت.

از سلوك فردي ايشان چه نكاتي را در خاطر داريد؟
 

او واقعاً مجاهدت و معنويت را در خود جمع كرده بود. ايشان در جوار حضرت رضا«عليه السلام» كه بود، زيارت حضرت رضا«عليه السلام» جزو برنامه هاي مرتبش بود. در آن زمان، به خصوص ماركسيست هائي كه در حال مبارزه بودند، اين روحيات را منفي حساب مي كردند. اينه خيال مي كردند مسايل معنوي و نماز جماعت و تحت الحنك با مبارزه سازگاري ندارند، در حالي كه ايشان تقيد داشت از راه دور به نماز جماعت بيايد، به حرم و زيارت حضرت امام رضا«عليه السلام» برود و شب قدر و مسايل معنوي را رعايت كند و در اين جهات طوري بود كه مقدسين مشهد ايشان را جزو خود مي دانستند. جاذبه معنوي ايشان به حدي بالا بود كه مقدسين هم مجذوب ايشان مي شدند.

شيوه هاي مبارزاتي ايشان چگونه بود؟
 

در مسايل مبارزاتي اگر احيانا لازم بود بعضي از آقايان را وادار كنند به صحنه بيايند و اطلاعيه اي بدهند، ايشان بين مبارزين و مقدسين ميانجي گري مي كردند. زماني كه ايشان چيزي را مطرح مي كرد، به خاطر وجهه خوب و با معنويتي كه ايشان در زندگي شان داشتند، مقدسين قبول مي كردند. معنويات در همه زندگي شان حاكم بود.

شما چگونه از شهادت ايشان با خبر شديد؟
 

من در موقع شهادتشان در مشهد و در مدرسه بودم. داشتم وضو مي گرفتم كه بروم درس. وقتي كه خبر شهادت ايشان را شنيدم، در همان جا رمق از تمام تنم و وجودم رفت و خشكم زد، ولي از آنجايي كه خود ايشان در درس ها مي فرمودند كه رضا به قضاي خداوند داشته باشيد، خود را تسلي دادم و سعي كردم به عنوان يك شاگرد، مرام و افكار ايشان را زنده بدارم و اكنون هم افتخار مي كنم كه چنين استادي داشتم و اين را از نعمت هاي خداوند مي دانم، و الا ما كجا و وادي مبارزه و فهميدن روح اسلام كجا؟ ما تمام اين ها را مديون ايشان هستيم. خداوند ايشان را با اجداد طاهرينش محشور فرمايد.

و سخن آخر
 

من به خاطر علاقه اي كه به ايشان داشتم، يك بار بعد از شهادتشان در خواب ايشان را ديدم كه در يك جاي بسيار بالايي قرار دارند كه مانند نورافكني همه جا را روشن رده است و ما كه پائين تر بوديم، تاريك بود. طبعا جايي كه روشن بود، عالم آخرت بود و جايي كه تاريك بود، اين عالم دنيا بود. من به ايشان گفتم: «استاد! آن طرف ها (يعني آخرت) چه خبر است؟» ايشان با همان صداي بلندي كه در جلسات و سخنراني ها داشتند، فرمودند: «كسي كه خصلت بدي داشته باشد (مانند شرك، ريا، غرور، عجب و نداشتن ايمان) تا در دنيا هست، مي شود كاري كرد و با ظاهرسازي ديگران را فريب داد، ولي واي اگر با اين خصلت ها به اين عالم بيايد. تا در اين عالم هستيد خودتان را تصفيه كنيد و با خصلت بد، آن طرف نياييد».
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره35




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما
خلاصه دیدار پرسپولیس ۱ - چادرملو صفر
play_arrow
خلاصه دیدار پرسپولیس ۱ - چادرملو صفر
خلاصه دیدار هوادار ۱ - استقلال ۲
play_arrow
خلاصه دیدار هوادار ۱ - استقلال ۲
ایران با حمله خود نشان داد با هیچ کسی شوخی ندارد!
play_arrow
ایران با حمله خود نشان داد با هیچ کسی شوخی ندارد!
توضیحات سخنگوی قوهٔ‌قضائیه دربارهٔ دستگیری وکلای کلاهبردار
play_arrow
توضیحات سخنگوی قوهٔ‌قضائیه دربارهٔ دستگیری وکلای کلاهبردار
200 موشک ایران به قلب اسرائیل برخورد کرد!
play_arrow
200 موشک ایران به قلب اسرائیل برخورد کرد!
توضیحات جهانگیر درباره اخاذی با جعل عناوین دولتی
play_arrow
توضیحات جهانگیر درباره اخاذی با جعل عناوین دولتی
اظهارات عراقچی درباره آتش‌بس در لبنان و غزه
play_arrow
اظهارات عراقچی درباره آتش‌بس در لبنان و غزه
ایران چگونه و با چه موشکی اسرائیل را هدف قرار داد؟
play_arrow
ایران چگونه و با چه موشکی اسرائیل را هدف قرار داد؟
پاسخ عجیب بایدن به خوشامدگویی یک خبرنگار
play_arrow
پاسخ عجیب بایدن به خوشامدگویی یک خبرنگار
نامه جعلی به رئیس کل بانک مرکزی برای واریز ۱۰۰ هزار میلیارد تومان
play_arrow
نامه جعلی به رئیس کل بانک مرکزی برای واریز ۱۰۰ هزار میلیارد تومان
عطوان: سیدعلی خامنه‌ای در اوج قدرت و ابتکار ظاهر شد
play_arrow
عطوان: سیدعلی خامنه‌ای در اوج قدرت و ابتکار ظاهر شد
رهبر انقلاب: کار درخشان نیروهای مسلح ما کاملا قانونی بود
play_arrow
رهبر انقلاب: کار درخشان نیروهای مسلح ما کاملا قانونی بود
خاطره شنیدنی سردار حاجی‌زاده از اصرار رهبر انقلاب برای نخریدن موشک‌های شوروی سابق در زمان فروپاشی‌اش
play_arrow
خاطره شنیدنی سردار حاجی‌زاده از اصرار رهبر انقلاب برای نخریدن موشک‌های شوروی سابق در زمان فروپاشی‌اش
ایران نبود، لبنان سال‌ها پیش به اشغال اسرائیل درآمده بود!
play_arrow
ایران نبود، لبنان سال‌ها پیش به اشغال اسرائیل درآمده بود!
خطوط به کار رفته در هنرهای عاشورایی
خطوط به کار رفته در هنرهای عاشورایی