اختربيني و اخترگويي

مقاله حاضر به موضوع اخترگويي در دوره اسلامي از سده دوم تا پنجم هجري پرداخته است. در اين بازه زماني با پيدايش نهضت علمي از قرن دوم هجري و اعتلاي تمدن اسلامي در قرن چهارم، چندي منجمان زبده پديد آمدند که اين مقاله به دنبال آن است موضع ايشان و البته بعضي حاکمان را در برابر موضوع گاه جنجال ساز اخترگويي يا نجوم احکامي بنمايد.
دوشنبه، 11 مهر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اختربيني و اخترگويي

اختربيني و اخترگويي
اختربيني و اخترگويي


 

نويسنده: جواد برخوردار




 
هر که را با اختري پيوستگيست / مر ورا با اختر خود هم تگيست طاعش گر زهره باشد در طرب / ميل کلي دارد و عشق و طلب
ور بود مريخي خون ريز خو / جنگ و بهتان و خصومت جويد او
اخترانند از وراي اختران / که احتراق (1) و نحس نبود اندر آن
سايران در آسمان هاي دگر / غير اين هفت آسمان مشتهر
راسخان در تاب انوار خدا / ني به هم پيوسته ني از هم جدا
هر که باشد طالع او آن نجوم / نفس او کفار سوزد در رجوم(2)
خشم مريخي نباشد خشم او / منقلب رو غالب و مغلوب خو (3)
ـ مولوي
مقاله حاضر به موضوع اخترگويي در دوره اسلامي از سده دوم تا پنجم هجري پرداخته است. در اين بازه زماني با پيدايش نهضت علمي از قرن دوم هجري و اعتلاي تمدن اسلامي در قرن چهارم، چندي منجمان زبده پديد آمدند که اين مقاله به دنبال آن است موضع ايشان و البته بعضي حاکمان را در برابر موضوع گاه جنجال ساز اخترگويي يا نجوم احکامي بنمايد.

نخستين سازنده اسطرلاب
 

اعراب پيش از اسلام ستاره شناسي را مانند دانش هاي انساب، فراست، و پزشکي به منظور تامين نيازهاي روزمره و هم از سر پاره اي کنجکاوي ها دنبال مي کردند. روشن است که در ميان چنان مردمي اين علوم آميخته با خرافات بود. در دوره اسلامي و با شکل گيري نهضت علمي، ستاره شناسي نيز همانند ديگر علوم با کوشش هاي خستگي ناپذير دانشمنداني زبده دنبال شد. اينان نيز اختربيني را در هيئت ارسطويي و بطلميوسي پذيرفتني دانستند. اگر چه هم بودند کساني که اختربيني يا نجوم احکامي را باور نداشتند و حتي بدان نيز نمي پرداختند. اما در اين دوره يکي از نخستين کساني که به نجوم احکامي پرداخت، ابراهيم بن حبيب الفزاري از منجمان ايراني بود که براي نخستين بار در دوره اسلامي موفق به ساخت اسطرلاب شد. وي همچنين از منجماني بود که به منظور بناي بغداد از سوي منصور خليفه عباسي دعوت شدند که گويا ساعتي سعد براي اين کار بيابند.

نوبختيان، خاندان ستاره شناس
 

علاوه بر ابراهيم الفزاري مي بايست از ديگر منجمان ايراني، نوبخت ستاره شناس نامور، عمربن فرخان طبري، و ماشااله بن اثري نام برد. (4) گفتني است ماشااله بن اثري در نجوم احکامي «يگانه عصر» خود خوانده شده است. (5)
نوبخت نيز از مردمان اهواز بود که در هنگام ساخت شهر بغداد به ابوجعفر منصور دومين خليفه عباسي (136 ـ 157ق) معرفي شد. از آنجا که منصور به اختربيني علاقه وافر داشت، چندي از ستاره شناسان ايراني نظير نوبخت، ابراهيم الفزاري و فرزندش محمد، علي بن عيسي، و چندي ديگر از هند و روم را گرد خود آورد.(6) در اين ميان نوبخت، منجم خاص منصور بود و چون به دليل پيري از انجام کار بازماند، فرزندش ابوسهل فضل را به جاي خود نشاند. از ديگر افراد اين خاندان ستاره شناس، حسن بن فضل نگارنده کتاب «الانواء» در آب و هواشناسي است. عبداله فرزند ديگر ابوسهل نزد مامون خليفه عباسي (198 ـ 218 ق) تقرب داشت و چنانچه گفته اند با اختربيني دريافت که مامون به امام رضا(ع) نيرنگ خواهد زد؛ و مامون او را بازداشت از اين که وزيرش فضل بن سهل و يا ديگري را از اين طالع بياگاهند.(7)

اختربيني و اخترگويي

يحيي برمکي و انجمن منجمان
 

اختربيني در دوره ابوجعفر هارون الرشيد (170 ـ 193ق) با حمايت هاي برمکيان، خاندان دانش پرور ايراني همراه بود. از اين خاندان، يحيي بن خالد از سوي محمدبن منصور خليفه عباسي (158 ـ 169ق) به ترتيب فرزندش هارون گماشته شد و با خلافت هارون، به مدت هفده سال صدارت وي را برعهده داشت. علاوه بر يحيي بستگان خاندان برمکيان به دستگاه خلافت عباسي راه يافتند که از آن ميان مي توان به دو فرزند وي فضل و جعفر، و برادرش محمدبن خالد اشاره کرد. اينان خصوصاً يحيي و فرزندش جعفر، با تشکيل محافل و مناظرات علمي و ادبي، معرفي دانشمندان به خليفه عباسي، حمايت از مترجمان و سفارش ترجمه، خدمات کم نظيري به پيشبرد نهضت علمي در دوره اسلامي داشتند. از جمله اقدامات يحيي، گردآوري منجمان به منظور اختربيني بود. يحيي برمکي که خود در علم هيئت مهارت داشت، هر ساله گروهي از منجمان را فرا ميخواند تا به استخراج احکام آن سال بپردازند.(8)

علي بن يحيي بن منجم و کتابخانه وي
 

پس از هارون و در ايام خلافت مامون، چنانچه پيشتر گفته شد، عبداله بن ابوسهل از کساني بود که به نجوم احکامي مي پرداخت. همچنين در اين باره مي بايد از ابوالحسن علي بن يحيي نام برد. وي از خاندان ايراني اَبان بن حسيس معروف به ابومنصور منجم است.
علي بن يحيي علاوه بر نجوم در کتاب شناسي نيز دستي تمام داشت. وي همان کسي است که حنين بن اسحاق، پزشک و مترجم زبده (193 ـ 260 ق) رساله اي را پيرامون ترجمه آثار جالينوس با عنوان «رساله الي علي بن يحيي في ذکر ماترجم من کتب جالينوس بعلمه و بعض ما لم يترجم» بدو نوشت. حنين در اين کتاب درباره ترجمه صد و بيست و نه کتاب جالينوس به عربي و سرياني، سخن رانده است. در اين رساله، وي همچنين از چگونگي فراهم شدن نسخ، ترجمه و مقابله کتاب ها نوشته است و ضمن ارزيابي علمي ترجمه ها، به نام کساني پرداخته است که به خواهش ايشان کتاب ها ترجمه شد.
علي بن يحيي همچنين به تاسيس کتابخانه اي براي فتح بن خاقان از رجال دربار متوکل پرداخت.
بنا به گفته ابن نديم وي از کتابخانه شخصي و نيز تاليفات خود کتاب هاي پر شماري را بدين کتابخانه اهدا کرد تا بدانجا که هيچ کتابخانه ديگري بدين تعداد، کتاب نداشته است. (9)
آدام متز پژوهنده تمدن اسلامي درباره اين کتابخانه مي نويسد: «علي بن يحيي منجم از همنشينان خلفا در نيمه قرن سوم هجري کتابخانه بزرگي در ملک خود ساخت و آن را «خزانه الحکمه» ناميد و مردم از شهرهاي مختلف، بدانجا مي رفتند و مطالعه مي کردند؛ نه تنها استفاده کتاب رايگان بود بلکه در آن مدت، هزينه شان نيز از مال علي بن يحيي پرداخت مي شد. ابومعشر منجم بلخي از خراسان به قصد حج بيرون آمد و در آن موقع چيز زيادي از نجوم نمي دانست، وصف خزانه الحکمه را شنيد، رفت و ديد و حيرت زده و مدهوش شد؛ «از حج صرف نظر کرد و در آنجا اقامت گزيد و به تحقيق و بررسي در علم نجوم پرداخت. چندان که در عقايد مذهبيش خلل راه يافت و ملحد شد و يکباره از حج و اسلام و مطلق دين بريد. (10)»
بعدها درباره ابومعشر به عنوان برجسته ترين منجم احکامي در دوره اسلامي، بيشتر خواهيد خواند؛ اکنون درباره علي بن يحيي و اختربيني او بايد گفت وي منجم خاص فضل بن سهل وزير مامون بود و فضل در احکام نجومي به رأي وي رفتار مي کرد. گوئيا پس از کشته شدن فضل بن سهل در حمام به دستور مامون، خليفه عباسي علي بن يحيي را براي خود برگزيد. (11)

فتح عموريه و پيش بيني نادرست اخترگويان
 

پس از مامون، معتصم در سال 218 هجري ميراث دار خلافت عباسيان شد. اگر چه پيشتر اقبال و اهتمام منصور و مامون خلفاي عباسي را به نجون احکامي دريافتيم اما گوئيا معتصم به احکام نجومي چندان وقعي نمي نهاد: اين را مي توان از تصميم وي براي جنگ با روميان دريافت.
جنگ ميان روميان و مسلمانان در آنقره و عموريه(12) از ولايات روم که در سال 165 هجري به فرماندهي هارون الرشيد آغاز شده بود ، در دوره معتصم دوباره از سرگرفته شد. بنا به روايتي به دنبال تجاوز روميان به قلمرو اسلامي، معتصم که سرگرم بناي «سر من راي» (13) بود به عزم جنگ با روميان، لشگر انبوهي برانگيخت. چنانچه از شواهد تاريخي، حتي از حکايتي در کتاب «فرج بعد از شدت» برمي آيد(14) اين حمله، پيش بيني نشده رخ داده است. پاسخ بي درنگ به چنين حمله غير منتظره اي، به باور عده اي لشگريان، سياست پيشگان، و اختربينان نادرست بود، با اين همه معتصم به جنگ با روميان شتافت و حتي عموريه را فتح کرد. اين پيروزي، ابوتمام حبيب بن اوس طايي را برانگيخت به سرودن قصيده اي در فتح عموريه بپردازد و سخت به ياوه بافي هاي اختربينان بتازد. ابيات ذيل گزيده اي از آن قصيده است:
السيف اصدق ابناء من الکتب / في حده الحد بين الجد و اللعب / و العلم في شهب الارمارح لامعه / بين الخمسين لا في سبعه الشهب / اين الروايه ام اين النجوم / صاغوه من زخرف فيها و من کذب (15)

برجسته ترين منجم احکامي
 

پيشتر درباره ابومعشر بلخي به عنوان برجسته ترين منجم احکامي در دوره اسلامي و نيز از مطالعات وي در خزانه الحکمه علي بن يحيي گفته شد. درباره وي مي بايست افزود: «او ميراث پيچيده فرهنگي خويش را با جريان هاي فرهنگي رايج در بغداد آن زمان در هم آميخت و نماينده برجسته اين نظريه شد که همه نظام هاي فکري مختلف، در آخرين تحليل، به وحي باز مي گردد. اين نظريه مي توانست براي اثبات حقانيت شگفت انگيزترين و تناقض آميزترين انواع التقاط به کار رود؛ و همچنين اجازه مي داد که طرفدار آن در عين آن که سخت پايبند اصول عقايد اسلامي است، از نگرش هاي بدبينانه نيز پيروي کند.
شهرت فراوان ابومعشر و سودمندي او در مقام برجسته ترين احکام نجومي جهان اسلام، او را از کيفر ديدن و اعدام شدن نيز رهايي بخشيد؛ تنها گزارش هايي از يک بداقبالي در زندگينامه او مشاهده مي شود، و آن اين که در خلافت مستعين (248 ـ 252 ق) يک بار او را براي آن که به احکام نجوم اشتغال داشت، تازيانه زدند. (16)»

ابوريحان محمدبن احمد بيروني
 

تا بدينجا تاريخچه اخترگويي در سده هاي دوم و سوم هجري مطالعه گرديد، اکنون به سده هاي شکوهمند چهارم و پنجم هجري که به قرون طلايي در تمدن اسلامي معروف است، خواهيم پرداخت. در اين دوران به منجمان برجسته اي نظير ابوريحان بيروني، ابوسهل مسيحي، و ابوالفتح خيامي برمي خوريم. ابوريحان محمدبن احمد بيروني در ستاره شناسي و نيز گاه شماري تطبيقي دستي تمام داشت. وي نگارنده کتاب هاي «التفهيم» در هندسه، حساب و نجوم؛ «قانون مسعودي» در نجوم، «آثارالباقيه» در گاه شماري تطبيقي، و نيز «تحقيق ماللهند» در آداب و آئين و باورهاي نجومي فلسفي هندوها است که هر يک، از برترين هاي موضوع خود به شمار مي رود. وي پس از فتح خوارزم توسط سلطان محمود غزنوي به دربار وي پيوست و در خيل همراهان او به هندوستان رفت و مطالب بي نظيري را درباره باورهاي حکمي و نجومي هندوها گرد آورد. پروفسور ساخائو هندشناس برجسته با مقايسه يادداشت هاي ابوريحان با نوشته هاي پيشين ديگر جهانگردان مي نويسد: نوشته ها و يادداشت هايي که از يوناني ها و زوار چيني به ما رسيده در مقابل کتاب بيروني درست همانند کتاب هاي کودکان يا مسودات مردم عامي و خرافي است که به عالمي پر از عجايب افتاده و از مشهودات خود دچار شگفتي و بهت شده و نتوانسته باشند از حقايق و امور واقعي جز مقداري ناچيز درک کنند.(17)»
ابوريحان بيروني از جمله منجماني است که بسطار به اختربيني پرداخته اند؛ وي چنانچه معروف است به اختربيني مي پرداخت و چندان پيشگويي هايش درست درمي آمد که سلطان محمود غزنوي به ستوه آمده بود! کتاب گران سنگ وي «التفهيم لاوائل الصناعه التنجيم» که مباني نجوم را باز مي گويد، مشتمل بر 530 پرسش در موضوعات مختلف حساب، هندسه، و نجوم است و از اين تعداد، 183 پرسش به احکام نجوم مي پردازد که طولاني ترين بخش اين کتاب است.

اختربيني و اخترگويي

پيش گويي مرگ
 

برخلاف ابوريحان، ابوسهل مسيحي و ابن سينا که از تماميت خواهي محمود سبکتگين بيمناک بوند، راه گريز را پيش گرفتند و پس از پيمودن مسافتي به بياباني رسيدند که ابوسهل بنا به زايحه خود، دريافته بود کهمرگش آنجا فرا خواهد رسيد.
نظامي عروضي در کتاب مجمع النوادر که به چهار مقاله شهرت دارد، به اين سرگذشت تلخ و اندوهبار ابوسهل و پيشگويي او پرداخته است. ديگر مورخان نيز با استناد به چهار مقاله چنين حکايتي را بازگفته اند؛ اما در «نامه دانشوران ناصري» اين حکايت را با يک تفاوت فاحش مي خوانيم. بنا به نامه دانشوران، در اين مهاجرت اجباري ابوعلي مسکويه و نه ابوسهل مسيحي همسفر ابن سينا بوده است: «روزي ابوعلي مسکويه با شيخ رئيس گفت: من از زايجه طالع خود استخراج کرده ام که در اين بيابان، راه گم کنيم و من از فرط تشنگي سفر آخرت کنم و تو بعد از سرگرداني بسيار به مقصد برسي، اتفاقاً همان روز ابري سياه ظاهر شد، بادي تند وزيدن گرفت، رعد و برق و باران عظيم روي نمود، جهان را چنان تاريکي فرو گرفت که عقل دوربين در وادي حيرت سرگردان شد، در آن ظلمت و تاريکي دليل [راهنما] ايشان راه گم کرد، روز ديگر به صحرايي رسيدند که از هيچ طرف راهي نديد. چون آفتاب به وسط السماء رسيد از شدت حرارت، روي زمين تافته گشت و قطره آب يافت نشد. دليل از فرط تشنگي هلاک گرديد. ابوعلي مسکويه نيز به رحمت خداي واصل شد. (19)»
صرف نظر از اين تفاوت عمده، عده اي منتقدان حتي مهاجرت ابوسهل و ابن سينا را هم پذيرا نيستند. البته اختلاف نظر پيرامون موضوعات تاريخي، بسيار مطرح است به طوري که گاه بين آراي متفاوت مي بايست حکم تعليق صادر کرد. با اين همه حکايت پيشين نيز هر چند به اختلاف اما از يک اخترگويي سخن مي گويد که به واقعيت پيوست.

عمربن ابراهيم خيام
 

غياث الدين (ابوحفض) عمربن ابراهيم خيام از ديگر منجماني است که در سده پنجم هجري مي زيسته است. وي اگر چه بيشتر با رباعياتش شناخته مي شود اما در هر چهار شعبه علم رياضي يعني حساب، هندسه، هيات و موسيقي به فعاليت پرداخته و حتي پيش تازي ها و نوآوري هايي داشته است. (20)
خيام پيرامون علم هيات به تهيه زيج ملکشاهي و نگارش رساله اي به همين عنوان پرداخته است. وي در عهد جلال الدوله ملکشاه سلجوقي و به دعوت وزير کاردان خواجه نظام الملک طوسي، سرپرست جمعي شد که به اصطلاح تقويم ايراني و مطابقت آن با تقويم طبيعت پرداختند. کوشش هاي ايشان که به تدوين تقويم امروزي انجاميد، به مدت چهار سال (467 ـ 471ق) به درازا کشيد و بدين ترتيب سال 471 هجري مبدأ تقويم کنوني شد. خيام همچنين به پيش بيني وضع هوا و نيز نگارش رساله اي درباره چگونگي پديد آمدن فصول و اختلاف هواي اقاليم پرداخته است که «لوازم المکنه» نام دارد. خيام اگر چه به مدت هيجده سال سرپرست رصدخانه اصفهان مي بود اما به نجوم احکامي و اخترگويي هرگز اعتقاد نداشت.

پي نوشت ها :
 

1ـ احتراق: اصطلاحي نجومي و به معناي تقارن خورشيد با سيارات زحل، مريخ، مشتري، زهره، و عطارد است. اين سيارات خمسه متحيره خوانده مي شده است.
2 ـ رجوم: ستاره هايي که بدان رانده شوند شياطين. (لغتنامه دهخدا)
3 ـ مثنوي معنوي، ابيات 751 ـ 758.
4 ـ دايره المعارف بزرگ اسلامي (ج 12)، ذيل بغداد، ص 333.
5 ـ الفهرست، ذيل ماشااله بن اثري، ص 492.
6 ـ تاريخ تمدن اسلام (ج 3)، ص 553.
7 ـ تاريخ الحکما ذيل عبداله بن ابوسهل، صص 308 ـ 310
8- دايره المعارف بزرگ اسلامي (ج 12)، ذيل برمکيان، ص 15
9 ـ دايره المعارف بزرگ اسلامي (ج 12) ذيل برمکيان ص 15
10 ـ فهرست، ذيل اخبار خاندان منجم، ص 237.
11 ـ تمدن اسلامي در قرن چهارم هجري، ص 203؛ به نقل از معجم الادباء
12. الفهرست، ذيل اخبار خاندان منجم، ص 237.
13 ـ به ترتيب، شهرهاي آنکارا و بورسا در ترکيه کنوني است.
14ـ نام نخستين شهر سامرا است؛ به معناي هر که آن را ديد، شاد شد.
15ـ ر. ک: فرج بعد از شدت (ج 1)، صص 294 ـ 297.
16ـ نامه دانشوران ناصري، جزء اول، صص 336 و 337. ترجمه ابيات: بيت نخست شمشير، راستگوتر از کتاب ها باشد؛ در تيزناي شمشير است که مرز ميان جد و هزل تعيين مي شود. بيت دوم: علم و يقين از نيزه هاي درخشان به دست مي آيد نه از هفت اختر تابان. بيت سوم: آن نشانه هاي فلکي و آن دلائل نجومي چه شد؟ و آن کلمات مزخرفي را که به دروغ مي گفتند چه شد؟
17ـ زندگي نامه علمي دانشمندان اسلامي، (ج 1)، ص 208.
18ـ به نقل از شرح حال نابغه شهير ايران، صص 71 و 72.
19ـ نامه دانشوران ناصري، جزء اول، ص 84.
20ـ ر. ک: مقاله خيام دانشمند، ماه نامه دانشمند، شماره 588، فروردين 1389.
 

منبع: دانشمند شماره 567



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.