بندبازي پکن

روابط ايران و چين در سايه اقدامات آمريکا روابط ايران و چين در ساليان اخير به سرعت رو به گسترش و تعميق رفته است و در وضعيت فعلي ردپاي چين را در حوزه هاي اقتصادي، سياسي و نظامي ايران آشکارا مي توان مشاهده کرد.
سه‌شنبه، 12 مهر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بندبازي پکن

بندبازي پکن
بندبازي پکن


 






 

روابط ايران و چين در سايه اقدامات آمريکا
 

روابط ايران و چين در ساليان اخير به سرعت رو به گسترش و تعميق رفته است و در وضعيت فعلي ردپاي چين را در حوزه هاي اقتصادي، سياسي و نظامي ايران آشکارا مي توان مشاهده کرد. به موازات بسط روابط ايران و چين، توجهات محافل فکري و سياستگذاري به ويژه در غرب نيز به اين موضوع معطوف شده؛ به گونه اي که اين روابط از زوايا و رويکردهاي مختلفي مورد تبيين و تحليل قرار گرفته است. مقاله «بندبازي بيجينگ در روابط با ايران» از تازه ترين مقالاتي است که مايکل سواين که با نگاهي تيزبينانه در چايناليدر شيپ مونيتور به رشته تحرير درآمده است. طبيعي است که ارائه خلاصه اي از اين مقاله به معناي تاييد ديدگاه هاي نويسنده نيست.
اين مقاله همان گونه که از عنوان آن پيداست معطوف به واکاري رويکرد پيچيده و ظريف چين نسبت به ايران است. نويسنده در ابتداي مقاله، به تبيين منافع و سياست هاي چين در قبال ايران به ويژه از منظر تاثيرات اين سياست ها بر ايالات متحده (نويسنده از چين شناسان سرشناس آمريکايي است که در بنياد کارنگي فعاليت مي کند) مي پردازد؛ به بحث هايي که در چين در مورد نحوه رابطه با ايران وجود دارد نگاهي مي اندازد و در نهايت جمع بندي خود را از مباحث را ارائه مي دهد.

منافع چين
 

از منظر نويسنده، منافع چين در روابط با ايران به چند دسته کلي قابل تقسيم است که البته با درجاتي، با يکديگر دچار تعارضند زيرا از يک سو بيجينگ به دلايل ژئواستراتژيک و در مراتب بعد اقتصادي در پي گسترش و تعميق مناسبات خود با همه قدرت هاي منطقه اي در خاورميانه از جمله ايران است. به گمان وي بسط و تعميق مناسبات با ايران به طور ويژه براي پيشبرد منافع چين در خاورميانه واجد اهميت است زيرا از منظري ژئواستراتژيک، ايران به عنوان کشوري وسيع و نقطه اتصال آسياي مرکزي به خاورميانه، داراي ذخاير عظيم انرژي، برخوردار از مردماني تحصيلکرده؛ قدرتي در حال ظهور به شمار مي آيد که بر آينده منطقه اي وسيع که براي چين واجد اهميت خاصي است، تاثيرات مهمي بر جاي مي گذارد. نويسنده معتقد است که افزون بر موارد فوق، ايران از جنبه استراتژيک نيز براي چين اهميت دارد. ايران سدي در برابر گسترش نفوذ آمريکا در خاورميانه و اهرمي براي حمايت از منافع چين در مقابل ساير رقبا همچون تل آويو و رياض است. به بيان ديگر چين با پي ريزي روابط سازنده با ايران، مي تواند بر رقباي ايران به ويژه رياض و واشنگتن نفوذ سياسي اعمال کند. در سطحي وسيع تر ايران به عنوان يک کشور بزرگ در حال توسعه، شريک کليدي براي چين است که مي خواهد نقش «موتلفِ جهان در حال توسعه» را بازي کند. در واقع روابط سازنده با ايران مي تواند به طور بالقوه به گسترش نفوذ چين در وراي دنياي غرب کمک کند.
در مراتب بعد، از منظر اقتصادي نيز به زعم نويسنده ايران براي چين اهميت ويژه اي دارد. ايران برخوردار از ذخاير عظيم انرژي، منبع مهمي براي تامين نيازهاي انرژي چين و عرصه مناسبي براي سرمايه گذاري شرکت هاي نفت و گاز چيني است. افزون بر اين، اقتصاد و بازار ايران نيز براي چين داراي اهميت است.
نويسنده به بعدي ديگر از اهميت ايران براي چين از اين منظر اشاره مي کند. چيني ها نگرانند غرب در آينده در مسيرهاي دسترسي آنان به انرژي اخلال ايجاد کند، از اين رو بسط مناسبات با ايران از اين زاويه هم براي اين کشور مهم است.
نويسنده در ادامه به بعد ديگري از منافع چين مي پردازد؛ منافعي که به زعم وي در راه بسط مناسبات با ايران محدوديت ايجاد مي کنند. مهمترين جنبه اين دسته از منافع چين، اولويت و اهميت تداوم روابط همکاري جويانه با غرب و به ويژه ايالات متحده است. به بيان ديگر رهبران چين به هيچ روي در پي به چالش کشيدن منافع استراتژيک آمريکا نيستند. در حالي که به زعم نويسنده، برنامه هسته اي ايران و حمايت اين کشور از دشمنان آمريکا آشکارا منافع استراتژيک ايالات متحده را به چالش کشيده است. نويسنده نکته مهمي را نيز در اين رابطه بيان مي کند و آن اينکه آمريکايي ها به چيني ها تذکر داده اند که موضوع ايران با منافع حياتي ايالات متحده مرتبط است. افزون بر اين، به زعم نويسنده، چين، هسته اي شدن ايران را به ضرر منافع استراتژيک خود مي داند زيرا هسته اي شدن ايران پيمان منع تکثير را با چالش هاي جدي رو به رو مي سازد، موقعيت چين را به عنوان قدرتي هسته اي کاهش مي دهد و سرانجام به شکل گيري يک دولت هسته اي ديگر در منطقه پيراموني چين منجر مي شود.نويسنده معتقد است با توجه به دلايل ياد شده، منافع چين در روابط با ايران در تعارض با يکديگرند و همين امر باعث پيچيدگي روابط دوکشور مي شود. چين از يک سو نمي خواهد اقدامي انجام دهد که روابط گسترده آن با ايران خلل جدي وارد سازد و از ديگر سو به هيچ روي در پي برانگيختن دشمني آمريکا و غرب نيست.

سياست ها
 

به باور نويسنده چين سياست هاي خود در قبال ايران را بر حوزه هاي اقتصادي، نظامي و سياسي متمرکز کرده است. در حوزه اقتصادي اين سياست ها عمدتاً به بخش انرژي ايران و قراردادهاي عظيمي که ميان دو کشور منعقد شده معطوف است. همچنين چنين سرمايه گذاري هايي در بخش هاي ديگر مانند متروي تهران انجام داده است که بزرگ ترين سرمايه گذاري خارجي چين در حوزه مکانيک - الکترونيک به شمار مي آيد. نکته مهمي که در اين حوزه نويسنده بر آن انگشت مي نهد اين است که تحريم هاي بين المللي راهگشاي چين براي نفوذ روز افزون در صنعت نفت و گاز ايران بوده اند.
در حوزه نظامي، نويسنده معتقد است سياست چين معطوف به فروش تسليحات متعارف به ايران بوده است؛ سياستي که سابقه آن به دهه 1980 و جنگ ايران و عراق باز مي گردد.
بر مبناي آمارهايي که در مقاله ارائه شده است، چين در دوران جنگ ايران و عراق حدود 12 ميليارد دلار تسليحات متعارف به اين دو کشور فروخت. فروش تسليحات چين به ايران همواره مورد حساسيت ايالات متحده بوده و اين کشور از سال 1987 تا سال 2004، دوازده دسته تحريم را عليه شرکت هاي چيني به دليل فروش تسليحات به ايران اعمال کرده است. از منظر نويسنده، تحريم ها و فشارهاي ايالات متحده باعث شده است روند فروش تسليحات چيني به ايران در سال هاي اخير آشکارا دچار افت شود. با اين وجود، نويسنده با اتکا به آمارهاي موسسه بين المللي صلح استکهلم ادعا مي کند در فاصله سال هاي 2005 تا 2009 ايران پس از پاکستان، دومين خريدار تسليحات معارف چيني بوده است.
در حوزه همکاري هاي هسته اي، نويسنده استدلال مي کند که چين در دهه 1990 در واکنش به فشارهاي آمريکا اندک همکاري هاي هسته اي خود با ايران را پايان داد و به همکاري با غرب براي محدود کردن برنامه هسته اي ايران روي آورد. با اين حال نويسنده تاکيد دارد که چين تلاش کرده است موضعي ميانه در بحران هسته اي ايران اتخاذ کند.
با بررسي منافع و سياست هاي چين در قبال ايران، نويسنده در بخش نتيجه گيري، حاصل بحث خود را ارائه مي کند. از منظر وي چين به شدت تلاش دارد سياست هاي خود در قبال ايران را به گونه اي پيش ببرد که نه موجب رنجش ايران شود و نه خشم آمريکا را برانگيزد. از همين رو مي توان اقدامات و سياست هاي آن در قبال ايران را به حرکات يک بند باز تشبيه کرد. چين از يک سو در حوزه هاي مختلف سياسي، اقتصادي و نظامي دو جانبه به تقويت مناسبات خود با ايران مشغول است و از حقوق هسته اي صلح آميز ايران حمايت مي کند و از ديگر سو، از همکاري با ايران در برخي حوزه ها سرباز مي زند و براي اعمال فشار بر اين کشور در حوزه هسته اي با غرب همراه مي شود.
به باور نويسنده چين نمي خواهد مجبور به انتخاب ايران يا غرب شود. بر اين مبنا او پيش بيني مي کند که اگر ايران سياست هاي سرسختانه تري - همچون کره شمالي - در قبال غرب اتخاذ کند و توانايي هاي بيشتري در حوزه هسته اي کسب کند، بعيد است که چين بدون هيچ چون و چرايي و به طور کامل با غرب براي فشار بر ايران و تهديد اين کشور همراه شود. به بيان ديگر چين به بندبازي خود ادامه خواهد داد و تلاش خواهد کرد تا به سوي هيچ يک از دو طرف منحرف نشود.
منبع:همشهري ديپلماتيک، شماره 43



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.