پنج نابغه ديوانه

آدم هاي با IQ بالا هميشه هم آدم هاي سالمي نيستند
 

آيا ديوانگي ازويژگي هاي پنهان نابغه هاست؟ اگرچه نمي توانيم افرادي را که سال هاست مرده اند مورد معاينه رواني قراردهيم اما هنوز در ميان مورخان، حالات رواني اين افراد از طريق نامه هاي شخصي، کارها و نظرات اطرافيان اين نوابغ بررسي مي شود.ظاهرا بعضي از نوابغ دنيا بعد از مرگشان ديوانه از آب درآمده اند.به عبارت ديگر برخي دانشمندان ادعا مي کنند که درصد خيلي زيادي از افراد خلاق مثل شاعران و نقاشان و موسيقي دان ها از اختلالات دو قطبي (Bipolar disorder)رنج مي برند.اختلال رو قطبي (يا شیدايي-افسردگي)نوعي اختلال خلقي و يک بيماري رواني است.شروع بيماري معمولا همراه با دوره اي از افسردگي است و پس از يک يا چند دوره از افسردگي، دوره شيدايي نمايان مي شود.اکنون اعتقاد براين است که بسياري از افراد خلاق و مشهور دنياي هنرمثل ويرجينيا وولف و ارنست همينگوي دربين نويسندگان، سرگئي راخمانينوف واروينگ برلين در ميان موسيقي دان ها و پل گوگن و جکسون پولاک در زمينه نقاشي،مبتلا به بيماري هاي رواني بودند.به رغم نشانه هايي که از رابطه بين نبوغ و ديوانگي خبرمي دهند، هيچ کس تاکنون نتوانسته اين رابطه را اثبات کند.تحقيقات جديد دانشگاه تورنتو نشان مي دهد که افراد خلاق داراي «بازداري نهفته»کمي هستند، خصوصيتي که به آنها اين امکان را مي دهد تا محرک هاي بي اهميت و نامربوط را به صورت ناخودآگاه از ذهن خود دور کنند.به اين معني که افراد خلاق و نابغه با اطلاعات اضافي که درمحيط وجود دارد به طور مدام از ارتباط برقرار کرده و از آنها در کارهاي خود بهره مي گيرند.به عبارت ديگر يک فرد عادي موضوعي را درذهن خود طبقه بندي کرده و سپس آن را فراموش مي کند اما ذهن يک نابغه هميشه درمقابل محرک هاي جديد باز است.درادامه نگاهي بر زندگي اين چند نابغه ديوانه خواهيم انداخت، متفکران مشهور و هنرمنداني که احتمالا دچار بيماري هاي رواني بوده اند.

ونسان ون گوگ (1890-1853)
 

نقاشي هاي ون گوگ با شور و حال خاصي که دارند به راحتي در بين آثار ديگر نقاشان قابل شناسايي هستند.ونسان ون گوگ در گمنامي محض ازدنيا رفت اما حالا به عنوان يکي از بزرگ ترين نقاشان تاريخ شناخته مي شوند.او زندگي پررنج و مشقتي داشت و تقريبا همه مي دانند که دراثريک حمله عصبي، قسمتي از گوش خود را بريد.از قرارمعلوم او روغن تربانتين هم نوشيده و ناخنکي هم به رنگ روغن هاي روي پالت رنگ زده است.در(37)سالگي گلوله اي درسينه خود خالي کرد و مرگي غم انگيز داشت.روان شناسان زيادي اين موضوع را مطرح کرده اند که او هم اختلال دو قطبي رنج مي برده.تغييرات فصلي نيز در بيماري او تأثير مي گذاشته و برخي معتقدند که ون گوگ اسکيزو فرني هم داشته است.

جان نش (1928)
 

فيلم «ذهن زيبا»که چندين بار جايزه معتبر سينمايي را از آن خود کرده، زندگي جان نش را به تصوير مي کشد.نش يکي از رياضي دانان مشهوراست که بعد از کمک هايي که به مفهوم تئوري بازي ها انجام داد، به اسکيزوفرني پارانويايي مبتلا شد.عبارت «تعادل نش»در بسياري از زمينه ها ازجمله علم اقتصاد مورد استفاده قرارمي گيرد.اگرچه فيلم ذهن زيبا درباره زندگي واقعي جان نش کمي زياده روي کرده اما او تجربه توهم را ازسرگذرانده است.توهمات او شامل شنيدن صداي افراد خيالي مي شد و هيچ وقت به مرز ديدن افراد و اشياي موهوم نرسيد.توهمات او از آنجايي شروع شد که اوخيال مي کرد فرد مهمي است و سازمان هاي جاسوسي در پي دستگيري او هستند پس ازگذشت(30)سال از آغاز توهمات او و گذراندن دوره هاي مختلف درماني در بيمارستان هاي رواني، بالاخره او توانست اين اختلالات رواني را تا حدي خنثي کند درسال (1994)جان نش به خاطر تلاش هاي بسياري در زمينه تئوري بازي ها، جايزه نوبل اقتصادي دريافت کرد.

ادگارد آلن پو(1809-1849)
 

ادگارد آلن پو با شعر کلاغ منشهور شد و نويسنده چيره دستي در ژانر جنايي وئ وحشت است.تمرکز زيادي بر شکل و ساختار داستان هاي بي نقص خود دارد.داستان کوتاه او به نام قتل در خيابان مورگ درسال (1841)منتشر شد و به عنوان اولين داستان نوين در ژانرجنايي شنتاخته مي شود.
به رغم توانايي هاي آلن پو در نويسندگي، او به خاطر اعتياد به الکل و نامه هايي درآن ازخودکشي صحبت شده نيز مشهور است.دلايل مرگ او در(40)سالگي همچنان نامشخص هستند اما شايد با اعتياد او به الکل و قلب ضعيفش بي ارتباط نباشند.با مطالعه آثار پو مشخص شده او دچار روان شيدايي بوده، همان حالتي که امروزه به اختلال دو قطبي(شيدايي-افسردگي)مشهوراست.احتمالا خلاقيت عجيب غريب اوهم ناشي ازحالت شيدايي بوده است.اين بيماري رواني چشم اندازي نجومي به آلن پوداده که باعث تراوش ذوق هنري و خلاق مي شده.

لودويگ ون بتهوون (1770-1827)
 

لودويگ توسط پدري الکلي بزرگ شد و درسن (18)سالگي نان آورخانه بود.از تراژدي هاي زندگي او ناشنوايي تدريج اش بود که احتمالا از کتک هاي پدرش ناشي مي شد.ناشنوايي وي از(30)سالگي آغازشد و وقتي بتهوون(49)ساله بود گوش هايش به خوابي ابدي فرو رفتند.جالب اينکه او توانست پس ازاز دست دادن شنوايي اش، آهنگ هايي استثنايي بنويسد.
درگيري دروني بتهوون درنامه هاي او به برادرش به چشم مي خورد.دراين نامه ها او صحبت از خودکشي مي کند.عده اي معتقدند که او هم دچاراختلالات دوقطبي بوده.به رغم تمايل بتهوون به افسردگي، دوره هاي شور و حرارت او حکايت از ابتلا به اين بيماري دارد.اخيرا تحقيقات و آزمايش هايي روي تار موي بتهوون انجام گرفته که نشان از مقادير به شدت خطرناک سرب دارد.اين موضوع مي تواند جواب سوالات ما را در مورد مشکلات رواني او بدهد، يا حتي بيماري هاي گوارشي او را توجيه کند.

اسحاق نيوتن (1642-1727)
 

اسحاق نيوتن با انجام تحقيقات و تلاش هاي بسيار در زمينه زياضي فيزيک، در سراسر دنيا عنوان يک مغز متفکر شناخته مي شود.بسياري از دانشمندان و عموم مردم معنقدند که نيوتن با نبوغ خود حتي اينيشتن را نيز پشت سر گذاشته.از نوآوري هاي قابل توجه او مي توان به ابداع حساب انتگرال و ديفرانسيل، تفسير نيروي جاذبه، گسترش قوانين حرکت و ساخت اولين تلسکوپ انعکاسي اشاره کرد.
به رغم دستاوردهاي بسيار، نيوتن از روان پريشي و نوسانات روحي رنج مي برد و گاهي اوقات سر ناسازگاري داشت.محققان معتقدند که نيوتن احتمالا ازاختلال دوقطبي رنج مي برده است.نامه هاي عجيب وي اين ايده را تقويت مي کند که دچاربيماري اسکيزوفرني(روان گسيختگي)هم بوده است.پدرنيوتن قبل از اينکه وي به دنيا بيايد از دنيا رفت و نيوتن بين سنين دو تا ده سالگي از مادرخود جدا شد.شايد اختلالات رواني او درنتيجه تجربه هاي دلخراش وي در دوران کودکي باشد.
منبع:دانستنيها شماره 23..