ویژگیهای شهید شقاقی
گفتگو با دكتر ماهر الطاهر
فكر نميكنم هيچ دغدغهي شخصي در زندگيش داشته، همهي دغدغهاش مسأله فلسطين بود و اين كه خلق فلسطين چگونه ميتواند آزادي و كرامت خود را باز يابد.
با شهيد «فتحي شقاقي» در دمشق آشنا شدم و از همان اولين ديدار با شهيد، محبت و بزرگواري اين انسان بزرگ را احساس كردم و با صداقت تمام بگويم كه شهيد «شقاقي» به دل مينشيند احساس كردم در برابر انساني در نهايت تواضع قرار دارم، انساني به تمام معني كلمه با ايماني حقيقي به وحدت ملي فلسطين كه پيوندهاي دوستانه، احترامآميز و سرشار از اعتماد با تمام رهبران فلسطيني داشت و همگان او را دوست داشتند و به وي اعتماد ميكردند. او واقعا برخوردار از مجموعهي مواضع ويژهاي بود كه احترام همهي رهبران فلسطيني را بي هيچ استثنايي بر ميانگيخت. او انساني پويا، فعال و سرزنده و سرشار از انرژي و فعاليت و پويايي بود، در همهي نشستها، فعاليتها و مناسباتها حضور مييافت و در راستاي نزديك ساختن ديدگاهها ميان گروههاي مختلف فلسطيني ميكوشيد و به شدت همه نيروها را در اين جهت سوق ميداد.
من معتقدم كه اسرائيل و رژيم صهيونيستي، نهادهاي صهيونيستي و مراجع تصميمگيري و آنهايي كه به شيوهاي استراتژيك ميانديشند، به قيمت و معناي كسي چون «فتحي شقاقي» پي برده بودند لذا تصميم به ترور او گرفتند. چون واقعا مطمئنم كه آنها اين شخصيت را مورد مطالعه قرار داده و دانستند كه نمايندهي چيست و «جنبش جهاد اسلامي» نمايندهي چه خط اصولي است؛ خطي مبتني بر پايبندي به اصول ثابت و باورهاي به دور از حسابهاي تنگ نظرانه و به دور از حسابهاي گذرا. آنها درك كردند كه با يك جنبش روبرو هستند و در برابر رهبري قرار دارند كه تصوري استراتژيك و ريشهاي از كارزار با دشمن صهيونيستي دارد، به همين دليل بر اين گمانم كه اسرائيل خيلي زود متوجه شد كه «جنبش جهاد اسلامي» نمايندهي چيست و تصميم به ترور وي گرفت. شهيد در سن جواني به شهادت رسيد من گاه از خود پرسيدهام كه اگر او تاكنون در قيد حيات بود، چه چيزهايي ميتوانست تقديم كند. گاهي به ياد شهيد «غسان كنفاني» ميافتم و با خود ميگويم او در سن 36 سالگي به شهادت رسيد. او خلاق بود انسان بود، هنرمند بود، رماننويس و داستاننويس بود، روزنامهنگار و مبارز بود و اسرائيل خطر را درك كرد و خيلي زود در سال 1972 م. او را ترور كرد.
به هر حال كامل بر آنم كه خون شهيد «فتحي شقاقي» و اين خونهاي پاك و طاهر، بسيار گرانبهاست، اسرائيل گمان كرده كه با ترور او ميتواند ايدههايي را كه «جنبش جهاد اسلامي» تجسم ميبخشد، تضعيف كند و آنها را نابود سازد. آنها به خيال خامشان ميتوانند جنبش را تضعيف كنند و آنرا از هم بپاشند ولي حاصل كار، درست عكس اين شد؛ خون پاك و ارزشمند شقاقي، به تقويت جنبش جهاد انجاميد و قدرت و نيرومندي بيشتر جنبش جهاد را در پي داشت زيرا رفقاي شهيد و برادران وي در مبارزه، راه را در همان مسير و به همان شيوه ادامه دادند و قدرت جهاد بيشتر شد و تأثيرش فزوني گرفت، تأثيرها و فعاليتهاي سياسي و تودهاي آن بيشتر شد و اين به نظر من بيشترين و عميقترين وفاداري از سوي جنبش جهاد نسبت به دبير كل آن بود. وقتي ايدهي جنبش مطرح بود، شهيد آرزوي تحقق آن را در سر ميپروراند و در جهت تحقق آن ميكوشيد. ميكوشيد تا جنبشي مبارز، اصيل و اصولي مطرح باشد؛ اين فشرده و چكيده انديشهي شهيد فتحي است. شهيد فتحي از خود ميپرسيد كه چرا جنبش اسلامي با قدرت وارد جنبش مبارزهي مسلحانه نميشود؟ و در نتيجه او تجسمبخش اهميت مشاركت جنبش اسلامي در مبارزهي مسلحانه فلسطيني بود و نقش اساسي در عرصهي كارزار ايفا كرد. از اين رو، اين ايده موفق شد و عملا نيز بزرگترين و برترين عنصر وفاداري «جنبش جهاد اسلامي» به رهبر و دبير كل خود گرديد، به ويژه آن كه انديشهاي كه بدان ايمان داشت به شكل بسيار مؤثرتر و قدرتمندتري، تجسم پيدا كرد. نتيجه آن كه اسرائيل كاملا دچار توهم است. اگر گمان كند كه با ترور شهيد فتحي ميتوان «جنبش جهاد اسلامي» را تضعيف كرد. نتيجهي حاصل، عكس اين بود. گمان ميكنم پيش از شهادت شهيد فتحي بود ـ اميدوارم اشتباه نكرده باشم چون حافظهام چندان تعريفي ندارد كه سردبير مجله هدف از خواست تا مصاحبهاي با شهيد فتحي داشته باشد و من براي تحقق آن كمكش كنم. من هم با شهيد تماس گرفتم و به او گفتم كه مجلهي هدف مايل به انجام مصاحبهاي مطبوعاتي با تو دربارهي اوضاع در فلسطين و تحولات اوضاع در صحنهي فلسطيني است؛ او استقبال كرد و يادآور شد كه باعث خوشوقتي است كه با مجله الهدف ديدار كنم. من هم به اتفاق سردبير مجله، در آن زمان «خليل الجنداوي» راهي دفتر شهيد فتحي در اردوگاه «يرموك» شديم و در آنجا قرار مصاحبه را گذاشتيم؛ سرانجام زمان مصاحبه فرا رسيد و اين جلسه برگزار شد. پيش از آغاز مصاحبه مدت زمان كوتاهي با شهيد فتحي نشستي داشتم و سپس او را با جواني كه ميخواست مصاحبه را با شهيد انجام دهد، تنها گذاشتم. در جريان خروجم از دفتر به وي گفتم: برادر فتحي بايد بداني كه تو از نظر اسرائيليها هدف به شمار ميروي، اميدوارم احتياط هاي لازم را به عمل آوري.
لبخندي زد. من با گفتن اين سخن از دفتر وي خارج ميشدم، به من گفت: بر خدا توكل كن و هر آن چه را كه خدا مقرر داشته، همان اتفاق ميافتد و عملاً نيز مدتي بعد با خبر وحشتناك شهادت وي، كاملاً شوكه شدم، پس از دريافت اين خبر، احساس كردم ضربه سختي خوردهام. من حجم خسارت بزرگي را كه نه تنها بر «جنبش جهاد اسلامي» بلكه بر تمامي ملت فلسطين و همهي نيروهاي ملي و اسلامي فلسطيني وارد آمده بود، درك ميكردم زيرا او (شهادت فتحي شقاقي) تنها رهبر «جنبش جهاد اسلامي» و دبير كل آن نبود؛ او رهبري فلسطيني بود و همواره نه در چارچوب سازماني خود كه در بعد كل مسأله فلسطين ميانديشيد. اين خسارت تنها متعلق به «جنبش جهاد اسلامي» نبود، خسارت همهي فلسطينيهاي وطنپرست بود. خسارتي براي مجموعه جنبشهاي ملي و عربي و اسلامي بود. من بلافاصله پس از شنيدن خبر و اطمينان از خبر شهادت وي، با برادران در رهبري جنبش جهاد تماس گرفتم و در دفتر جنبش در اردوگاه يرموك حاضر شدم.
گاهي به نظرم ميرسيد كه شهيد شقاقي و شهيد «غسان»، از جمله كساني بودند كه از نقطه نظر فكري و سياسي، بسيار پربار بودند. ما در «جبهه خلق» واقعا و اين را صادقانه ميگويم احساسمان اين است كه شهيد فتحي شهيد ما در جبهه خلق است. در جبهه خلق درد و اندوه عميقي حكمرفا بود ما به دفاتر «جنبش جهاد» رفتيم و احساسمان اين بود كه شهيد فتحي، شهيد همه است. يادم ميآيد كه وقتي براي تشييع پيكر او در اردوگاه يرموك به حركت در آمديم، هزاران نفر فلسطيني ما را همراهي كردند، من خود شاهد درد و اندوه در چشمان مردم بودم درد و اندوه واقعي را ميديدم زيرا واقعاً صداقت راستيني به تمام معني كلمه در اين رهبر وجود داشت؛ انبوه تودههاي فلسطيني پيكرش را تشييع كردند و به نحوي شايسته شهيدي در اندازه فتحي شقاقي او را بدرود گفتند؛ در آن روز درد و غم واقعي را در چهرهي مردم ميديدم. البته درد و اندوهي همراه با افتخار و شكوه، زيرا ما به ملت گشادهدستي وابستهايم كه بهترين فرزندان و رهبرانش را براي رسيدن به آزادي تقديم ميكند. من سخنراني شهيد فتحي به مناسبت شهادت شهيد عباس موسوي دبير كل وقت حزب الله را به خاطر دارم. يك بار شنيدم كه شهيد فتحي در مناسبتي يادآور شد كه جنبش يا حزبي كه دبير كل آن به شهادت برسد او از «عباس موسوي» سخن ميگفت حزبي كه دبير كل آن به خاطر آزادي به شهادت برسد حتماً پيروز است و واقعاً هم حزب الله پيروز شد و دستاورد بزرگي در مقاومت در برابر تجاوز تابستان سال 2006 و در تاريخ امت عرب حماسهي پر شكوهي را رقم زد.
سيد حسن نصرالله نيز پس از ترور «فتحي شقاقي» درست همين سخن را گفت.
بله، اين سخن را از «سيد حسن نصرالله» شنيدم. يادم ميآيد وقتي شهيد فتحي گفت كه اگر دبير كل جنبشي يا حزبي به شهادت برسد... در آن وقت از اين كه چنين سخني را در مناسبتي بر زبان ميراند مبهوت مانده بودم و سيد حسن نصرالله را نيز شنيدم كه ميگفت وقتي جنبشي دبير كل آن به شهادت ميرسد، حتما پيروز ميگردد.
من همچنين ميگويم كه وقتي جنبش، انقلاب و ملتي رهبران خود را به عنوان شهيد تقديم ميكند: شهيد «فتحي شقاقي»، «ابوعلي مصطفي»، «عزالدين القسام»، «عبدالقادر الحسيني»، «ياسر عرفات»، «خليل الوزير» و... حزبي كه رهبران و مسئولان خود را، انقلابي كه رهبران خود را و ملتي كه رهبران خود را به عنوان شهيد تقديم ميكند، حتماً پيروز است.
به رغم همه دشواريهايي كه در حال حاضر با آن روبهرو هستيم و به رغم چند دستگيها و به رغم خطاها و درگيريهاي داخلي و به رغم همهي پديدههاي منفي، اين ملت فلسطين، ملت با عظمتي است كه از يكصد سال پيش بدين سو با شبيخون صهيونيستي ميجنگد و بهترين فرزندان خود را تقديم سرزمين و آزادي و كرامت خود ميكند، اين ملت حتماً پيروز است.
اين يك سخن احساساتي يا سخنراني انشايي و سخني عاطفي نيست، حقيقتي علمي به تمام معني كلمه است.
من با شهيد فتحي شقاقي آشنا شدم و بارها با وي ديدار كردم و اينك احساس ميكنم كه از نظر او، شهادت يك آرزو بود. زندگي بدون كشور، بدون كرامت و بدون آزادي براي وي معنايي نداشت. او آماده بود كه در هر لحظه زندگي خود را تقديم كند، مثلا «ابوعلي مصطفي» وقتي رفت و دوباره به سرزمين وطن بازگشت با آن كه ميدانست در معرض خطر حقيقي و جدي از طرف اسرائيل قرار دارد و ممكن است او را ترور كنند، با درك همهي اين خطرات، آماده بود كه زندگي و جان خود را بخاطر ملت فلسطين تقديم كند. عملاً نيز وقتي در سال 1999 ميلادي، وارد فلسطين شد. در محل گذرگاه ورود مرزي بود كه گفت: بازگشتيم تا مقاومت كنيم و بر اصول خود هرگز سازش نميكنيم. او زندگي و جان خود را بهاي آزادي ملتش قرار داد.
اين ملت فلسطين، ملت بزرگي است و آماده است كه به خاطر آزادي، همه گونه فداكاري كند. و به رغم همهي دشواريها و همهي شرايط، مقاومت ادامه دارد،گردانهاي قدس به رغم اختلال در موازنه قوا و به رغم اين كه اسرائيل قدرتي است كه تكنولوژي و سلاح دارد، ضربههاي خود را ميزنند؛ گروههاي مسلح و دستهجات فلسطيني، گردانهاي قدس، قسام، گروههاي ابوعلي مصطفي، گردانهاي الاقصي هر يك بر حسب وضع خود فعاليت ميكنند، يعني كه ارادهها تزلزلناپذير است.
«شاؤول موفاز» وزير جنگ سابق صهيونيستي ميگويد: نميخواهيم شكستي در انديشه و مغز فلسطينيها وارد كنيم. شكست در آگاهي فلسطيني؛ يعني كه ميخواهند ما بپذيريم كه نميتوان بر اين دشمن پيروز شد. امكانات تحقق هدفهاي خود را نداريم؛ آنها ميخواهند بذر يأس و نوميدي و تسليم را در مغزها و دلهاي ما بكارند و شكستي را در انديشههاي ما ايجاد كنند، اين سخن خود شاؤول موفاز است.
آنها هواپيما دارند، تانك دارند، جديدترين سلاحها را دارند و ايالات متحدهي آمريكا نيز با تمام امكانات خود در كنارشان قرار دارد، آنها ميتوانند همه چيز را ويران كنند، ميتوانند «غزه» را زير و رو كنند ولي به رغم تمام تروريسمي كه عليه ملت فلسطين اعمال ميكنند ملت فلسطين ايستاده و مقاومت ميكند؛ آنها ميخواهند هم چنان كه موفاز گفته، مغز و انديشهي فلسطيني را شكست دهند، من گمان ميكنم كه بدين ترتيب عزم انديشه و آگاهي فلسطينيها بر مقاومت و رويارويي با صهيونيستها بيشتر جزم ميشود و به گمانم شهدايي چون «فتحي شقاقي» و «ابوعلي مصطفي» و «خليل الوزير» و... نيروي ارزشها و ايمان به عادلانه بودن مسأله ما و تداوم راه براي تحقق هدفهايمان را در دلها و انديشههاي ما ميكارند.
به گمانم شهيد «فتحي شقاقي» حقيقتا ارزشي فكري و ارزشي سياسي و ارزشي سازماني وارزشي مبارزاتي است زيرا تصورم آن است كه در بعد فكري، «فتحي شقاقي» عملاً برخوردار از انديشه استراتژيكي در مورد نقش جنبش اسلامي در چارچوب مبارزات ملي فلسطيني و نقش جنبش اسلامي در مبارزات مسلحانه به عنوان بخشي از جنبشهاي ملي و از عناصر عمدهي مبارزات مسلحانه بود و ديدگاه كاملا روشنبينانهاي دربارهي اهميت اين نقش داشت و بر آن بود كه اين نقش در رشد و توسعهي چنين مبارزاتي مسلحانه و جهادي در صحنهي فلسطين، اساسي و عمده است. در بعد سياسي نيز او داراي ديدگاه استراتژيك و روشني در اين باره بود كه امكان همزيستي با صهيونيسم وجود ندارد و راههاي سياسي با اين رژيم از هيچ شانسي برخوردار نيستند زيرا اسرائيل، رژيمي توسعهطلب و استعماري است كه با چنين نقش و مأموريتي كه براي خود در نظر گرفته، امكان همزيستي با خود را از ميان برده است. به همين دليل «شهيد فتحي شقاقي» داراي ديدگاه سياسي استراتژيكي بر پايهي نبرد براي به شكست كشاندن اين دشمن بود و اعتقاد داشت كه در برابر يك پديدهي استعماري و متجاوز در منطقه هيچ امكان سازشي وجود ندارد و به هيچ وجه نميتوان با آن همزيستي داشت و لذا در چارچوب اين ديدگاه سياسي، «شهيد فتحي شقاقي» همواره بر وحدت سياسي فلسطينيها پاي ميفشرد زيرا ميدانست به هر اندازه كه اختلافهاي داخلي در عرصه فلسطين شدت گيرد، سرانجام نقشهها و استراتژي دشمن ما را در رويارويي با خود ـ به رغم همهي ديدگاهها و اختلافهايي كه با يكديگر داريم ـ وحدت ميبخشند.
از اين جهت او از دو زاويه بر وحدت ملي انگشت ميگذارد يكي از اين نظر كه به گردآوري همهي نيروهاي فلسطيني در مرحله رهايي ملي و رويارويي با اين اشغال ايمان داشت و ديگري از اين جهت كه دشمن چيزي براي همزيستي با خود را در اختيارمان نميگذارد. لذا صحنهي فلسطيني و به رغم اختلافها و ديدگاههاي گوناگون، سرانجام در رويارويي با اين دشمن، متحد خواهد شد و با اين رژيم، كارزار مرگ و زندگي و سرنوشتسازي را پيگيري خواهد كرد. او واقعا بر اين باور بود كه درگيري با رژيم صهيونيستي، نبرد مرگ و زندگي و نه مبارزه براي مرزهاي جغرافيايي است. در بعد سازماني نيز به گمانم شهيد فتحي شقاقي جنبشي را پايهگذاري كرد و در تأسيس جنبشي كه تاكنون استمرار داشته و قدرت و تأثير فزايندهاي يافته، نقش داشته است. بر همين اساس بر اين باورم كه او داراي ديدگاهي سازماني به تمام معني كلمه بود و نقشي اساسي در تأسيس «جنبش جهاد اسلامي» ايفا كرد. در بعد ارزش جهاد و مبارزه نيز او نقش مبارزاتي و رهبري در عمليات قهرمانانهي زيادي ايفا كرد كه جنبش جهاد اسلامي به ويژه در آغاز اين حركت، به مورد اجرا گذارد. اين عمليات همچنان ادامه دارد.
بدين جهت ميتوان گفت كه ما در برابر مرد بزرگ و بنياد پر عظمتي قرار داريم؛ «فتحي شقاقي» از سمبلهاي اساسي ملت بزرگ ماست، اين شهيد بزرگوار، بزرگ بود و بزرگان دغدغههاي بزرگي دارند و كوچكها نيز دغدغههاي حقيري دارند.
شهيد «فتحي شقاقي» در همه چيز بزرگ بود. همتي بزرگ داشت و هم و غمش مسأله فلسطين بود. ما در جبهه خلق براي آزادي فلسطين پيوندهاي تنگاتنگي با شهيد داشتيم؛ من خيلي خوب از احترام و محبتي كه آن شهيد براي جبهه خلق داشت آگاهم. همچنين او نيز خيلي خوب از مراتب ارج و احترام عميق ما نسبت به «جنبش جهاد اسلامي»، آگاه بود لذا روابط بسيار خوب و مستحكمي ميان ما و شهيد شكل گرفت و اين روابط با رهبران جهاد پا بر جا ماند و پس از شهادت وي نيز پيگيري شد و اينك ما افتخار ميكنيم كه روابط مستحكمي ما را به يكديگر پيوند ميدهد كه اساس آن اعتماد و احترام به برادران در «جنبش جهاد اسلامي» در يادواره شهادت شهيد فتحي است.
اين سرنوشت ملت فلسطين است كه قرباني دهد و براي مقدسترين مسأله حال حاضر يعني مسأله فلسطين كه سرانجام روزي به رغم همهي سختيها و دشواريها و رنجها پيروز خواهد شد شهدايي تقديم دارد.
بدين مناسبت به روان پاك همهي شهداي ملت خود درود ميفرستم، دهها هزار شهيدي كه گرانبهاترين هستي خود را براي آزادي ملت و بازپسگيري كشور بر طبق اخلاص نهادند و درودهاي خود را تقديم «جنبش جهاد اسلامي» و رهبران آن ميكنم و به آنها ميگويم شهيد «فتحي شقاقي»، الگو و سمبل و اسوهي ملت فلسطين باقي خواهد ماند و آزادگان امت عربي و اسلامي به وي افتخار ميكنند.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 26
درآمد
آقاي دكتر! زندگي «فتحي شقاقي» سرشار از نكات برجسته است از اين نكات برايمان بگوييد.
فكر نميكنم هيچ دغدغهي شخصي در زندگيش داشته، همهي دغدغهاش مسأله فلسطين بود و اين كه خلق فلسطين چگونه ميتواند آزادي و كرامت خود را باز يابد.
با شهيد «فتحي شقاقي» در دمشق آشنا شدم و از همان اولين ديدار با شهيد، محبت و بزرگواري اين انسان بزرگ را احساس كردم و با صداقت تمام بگويم كه شهيد «شقاقي» به دل مينشيند احساس كردم در برابر انساني در نهايت تواضع قرار دارم، انساني به تمام معني كلمه با ايماني حقيقي به وحدت ملي فلسطين كه پيوندهاي دوستانه، احترامآميز و سرشار از اعتماد با تمام رهبران فلسطيني داشت و همگان او را دوست داشتند و به وي اعتماد ميكردند. او واقعا برخوردار از مجموعهي مواضع ويژهاي بود كه احترام همهي رهبران فلسطيني را بي هيچ استثنايي بر ميانگيخت. او انساني پويا، فعال و سرزنده و سرشار از انرژي و فعاليت و پويايي بود، در همهي نشستها، فعاليتها و مناسباتها حضور مييافت و در راستاي نزديك ساختن ديدگاهها ميان گروههاي مختلف فلسطيني ميكوشيد و به شدت همه نيروها را در اين جهت سوق ميداد.
من معتقدم كه اسرائيل و رژيم صهيونيستي، نهادهاي صهيونيستي و مراجع تصميمگيري و آنهايي كه به شيوهاي استراتژيك ميانديشند، به قيمت و معناي كسي چون «فتحي شقاقي» پي برده بودند لذا تصميم به ترور او گرفتند. چون واقعا مطمئنم كه آنها اين شخصيت را مورد مطالعه قرار داده و دانستند كه نمايندهي چيست و «جنبش جهاد اسلامي» نمايندهي چه خط اصولي است؛ خطي مبتني بر پايبندي به اصول ثابت و باورهاي به دور از حسابهاي تنگ نظرانه و به دور از حسابهاي گذرا. آنها درك كردند كه با يك جنبش روبرو هستند و در برابر رهبري قرار دارند كه تصوري استراتژيك و ريشهاي از كارزار با دشمن صهيونيستي دارد، به همين دليل بر اين گمانم كه اسرائيل خيلي زود متوجه شد كه «جنبش جهاد اسلامي» نمايندهي چيست و تصميم به ترور وي گرفت. شهيد در سن جواني به شهادت رسيد من گاه از خود پرسيدهام كه اگر او تاكنون در قيد حيات بود، چه چيزهايي ميتوانست تقديم كند. گاهي به ياد شهيد «غسان كنفاني» ميافتم و با خود ميگويم او در سن 36 سالگي به شهادت رسيد. او خلاق بود انسان بود، هنرمند بود، رماننويس و داستاننويس بود، روزنامهنگار و مبارز بود و اسرائيل خطر را درك كرد و خيلي زود در سال 1972 م. او را ترور كرد.
به هر حال كامل بر آنم كه خون شهيد «فتحي شقاقي» و اين خونهاي پاك و طاهر، بسيار گرانبهاست، اسرائيل گمان كرده كه با ترور او ميتواند ايدههايي را كه «جنبش جهاد اسلامي» تجسم ميبخشد، تضعيف كند و آنها را نابود سازد. آنها به خيال خامشان ميتوانند جنبش را تضعيف كنند و آنرا از هم بپاشند ولي حاصل كار، درست عكس اين شد؛ خون پاك و ارزشمند شقاقي، به تقويت جنبش جهاد انجاميد و قدرت و نيرومندي بيشتر جنبش جهاد را در پي داشت زيرا رفقاي شهيد و برادران وي در مبارزه، راه را در همان مسير و به همان شيوه ادامه دادند و قدرت جهاد بيشتر شد و تأثيرش فزوني گرفت، تأثيرها و فعاليتهاي سياسي و تودهاي آن بيشتر شد و اين به نظر من بيشترين و عميقترين وفاداري از سوي جنبش جهاد نسبت به دبير كل آن بود. وقتي ايدهي جنبش مطرح بود، شهيد آرزوي تحقق آن را در سر ميپروراند و در جهت تحقق آن ميكوشيد. ميكوشيد تا جنبشي مبارز، اصيل و اصولي مطرح باشد؛ اين فشرده و چكيده انديشهي شهيد فتحي است. شهيد فتحي از خود ميپرسيد كه چرا جنبش اسلامي با قدرت وارد جنبش مبارزهي مسلحانه نميشود؟ و در نتيجه او تجسمبخش اهميت مشاركت جنبش اسلامي در مبارزهي مسلحانه فلسطيني بود و نقش اساسي در عرصهي كارزار ايفا كرد. از اين رو، اين ايده موفق شد و عملا نيز بزرگترين و برترين عنصر وفاداري «جنبش جهاد اسلامي» به رهبر و دبير كل خود گرديد، به ويژه آن كه انديشهاي كه بدان ايمان داشت به شكل بسيار مؤثرتر و قدرتمندتري، تجسم پيدا كرد. نتيجه آن كه اسرائيل كاملا دچار توهم است. اگر گمان كند كه با ترور شهيد فتحي ميتوان «جنبش جهاد اسلامي» را تضعيف كرد. نتيجهي حاصل، عكس اين بود. گمان ميكنم پيش از شهادت شهيد فتحي بود ـ اميدوارم اشتباه نكرده باشم چون حافظهام چندان تعريفي ندارد كه سردبير مجله هدف از خواست تا مصاحبهاي با شهيد فتحي داشته باشد و من براي تحقق آن كمكش كنم. من هم با شهيد تماس گرفتم و به او گفتم كه مجلهي هدف مايل به انجام مصاحبهاي مطبوعاتي با تو دربارهي اوضاع در فلسطين و تحولات اوضاع در صحنهي فلسطيني است؛ او استقبال كرد و يادآور شد كه باعث خوشوقتي است كه با مجله الهدف ديدار كنم. من هم به اتفاق سردبير مجله، در آن زمان «خليل الجنداوي» راهي دفتر شهيد فتحي در اردوگاه «يرموك» شديم و در آنجا قرار مصاحبه را گذاشتيم؛ سرانجام زمان مصاحبه فرا رسيد و اين جلسه برگزار شد. پيش از آغاز مصاحبه مدت زمان كوتاهي با شهيد فتحي نشستي داشتم و سپس او را با جواني كه ميخواست مصاحبه را با شهيد انجام دهد، تنها گذاشتم. در جريان خروجم از دفتر به وي گفتم: برادر فتحي بايد بداني كه تو از نظر اسرائيليها هدف به شمار ميروي، اميدوارم احتياط هاي لازم را به عمل آوري.
لبخندي زد. من با گفتن اين سخن از دفتر وي خارج ميشدم، به من گفت: بر خدا توكل كن و هر آن چه را كه خدا مقرر داشته، همان اتفاق ميافتد و عملاً نيز مدتي بعد با خبر وحشتناك شهادت وي، كاملاً شوكه شدم، پس از دريافت اين خبر، احساس كردم ضربه سختي خوردهام. من حجم خسارت بزرگي را كه نه تنها بر «جنبش جهاد اسلامي» بلكه بر تمامي ملت فلسطين و همهي نيروهاي ملي و اسلامي فلسطيني وارد آمده بود، درك ميكردم زيرا او (شهادت فتحي شقاقي) تنها رهبر «جنبش جهاد اسلامي» و دبير كل آن نبود؛ او رهبري فلسطيني بود و همواره نه در چارچوب سازماني خود كه در بعد كل مسأله فلسطين ميانديشيد. اين خسارت تنها متعلق به «جنبش جهاد اسلامي» نبود، خسارت همهي فلسطينيهاي وطنپرست بود. خسارتي براي مجموعه جنبشهاي ملي و عربي و اسلامي بود. من بلافاصله پس از شنيدن خبر و اطمينان از خبر شهادت وي، با برادران در رهبري جنبش جهاد تماس گرفتم و در دفتر جنبش در اردوگاه يرموك حاضر شدم.
گاهي به نظرم ميرسيد كه شهيد شقاقي و شهيد «غسان»، از جمله كساني بودند كه از نقطه نظر فكري و سياسي، بسيار پربار بودند. ما در «جبهه خلق» واقعا و اين را صادقانه ميگويم احساسمان اين است كه شهيد فتحي شهيد ما در جبهه خلق است. در جبهه خلق درد و اندوه عميقي حكمرفا بود ما به دفاتر «جنبش جهاد» رفتيم و احساسمان اين بود كه شهيد فتحي، شهيد همه است. يادم ميآيد كه وقتي براي تشييع پيكر او در اردوگاه يرموك به حركت در آمديم، هزاران نفر فلسطيني ما را همراهي كردند، من خود شاهد درد و اندوه در چشمان مردم بودم درد و اندوه واقعي را ميديدم زيرا واقعاً صداقت راستيني به تمام معني كلمه در اين رهبر وجود داشت؛ انبوه تودههاي فلسطيني پيكرش را تشييع كردند و به نحوي شايسته شهيدي در اندازه فتحي شقاقي او را بدرود گفتند؛ در آن روز درد و غم واقعي را در چهرهي مردم ميديدم. البته درد و اندوهي همراه با افتخار و شكوه، زيرا ما به ملت گشادهدستي وابستهايم كه بهترين فرزندان و رهبرانش را براي رسيدن به آزادي تقديم ميكند. من سخنراني شهيد فتحي به مناسبت شهادت شهيد عباس موسوي دبير كل وقت حزب الله را به خاطر دارم. يك بار شنيدم كه شهيد فتحي در مناسبتي يادآور شد كه جنبش يا حزبي كه دبير كل آن به شهادت برسد او از «عباس موسوي» سخن ميگفت حزبي كه دبير كل آن به خاطر آزادي به شهادت برسد حتماً پيروز است و واقعاً هم حزب الله پيروز شد و دستاورد بزرگي در مقاومت در برابر تجاوز تابستان سال 2006 و در تاريخ امت عرب حماسهي پر شكوهي را رقم زد.
سيد حسن نصرالله نيز پس از ترور «فتحي شقاقي» درست همين سخن را گفت.
بله، اين سخن را از «سيد حسن نصرالله» شنيدم. يادم ميآيد وقتي شهيد فتحي گفت كه اگر دبير كل جنبشي يا حزبي به شهادت برسد... در آن وقت از اين كه چنين سخني را در مناسبتي بر زبان ميراند مبهوت مانده بودم و سيد حسن نصرالله را نيز شنيدم كه ميگفت وقتي جنبشي دبير كل آن به شهادت ميرسد، حتما پيروز ميگردد.
من همچنين ميگويم كه وقتي جنبش، انقلاب و ملتي رهبران خود را به عنوان شهيد تقديم ميكند: شهيد «فتحي شقاقي»، «ابوعلي مصطفي»، «عزالدين القسام»، «عبدالقادر الحسيني»، «ياسر عرفات»، «خليل الوزير» و... حزبي كه رهبران و مسئولان خود را، انقلابي كه رهبران خود را و ملتي كه رهبران خود را به عنوان شهيد تقديم ميكند، حتماً پيروز است.
به رغم همه دشواريهايي كه در حال حاضر با آن روبهرو هستيم و به رغم چند دستگيها و به رغم خطاها و درگيريهاي داخلي و به رغم همهي پديدههاي منفي، اين ملت فلسطين، ملت با عظمتي است كه از يكصد سال پيش بدين سو با شبيخون صهيونيستي ميجنگد و بهترين فرزندان خود را تقديم سرزمين و آزادي و كرامت خود ميكند، اين ملت حتماً پيروز است.
اين يك سخن احساساتي يا سخنراني انشايي و سخني عاطفي نيست، حقيقتي علمي به تمام معني كلمه است.
من با شهيد فتحي شقاقي آشنا شدم و بارها با وي ديدار كردم و اينك احساس ميكنم كه از نظر او، شهادت يك آرزو بود. زندگي بدون كشور، بدون كرامت و بدون آزادي براي وي معنايي نداشت. او آماده بود كه در هر لحظه زندگي خود را تقديم كند، مثلا «ابوعلي مصطفي» وقتي رفت و دوباره به سرزمين وطن بازگشت با آن كه ميدانست در معرض خطر حقيقي و جدي از طرف اسرائيل قرار دارد و ممكن است او را ترور كنند، با درك همهي اين خطرات، آماده بود كه زندگي و جان خود را بخاطر ملت فلسطين تقديم كند. عملاً نيز وقتي در سال 1999 ميلادي، وارد فلسطين شد. در محل گذرگاه ورود مرزي بود كه گفت: بازگشتيم تا مقاومت كنيم و بر اصول خود هرگز سازش نميكنيم. او زندگي و جان خود را بهاي آزادي ملتش قرار داد.
اين ملت فلسطين، ملت بزرگي است و آماده است كه به خاطر آزادي، همه گونه فداكاري كند. و به رغم همهي دشواريها و همهي شرايط، مقاومت ادامه دارد،گردانهاي قدس به رغم اختلال در موازنه قوا و به رغم اين كه اسرائيل قدرتي است كه تكنولوژي و سلاح دارد، ضربههاي خود را ميزنند؛ گروههاي مسلح و دستهجات فلسطيني، گردانهاي قدس، قسام، گروههاي ابوعلي مصطفي، گردانهاي الاقصي هر يك بر حسب وضع خود فعاليت ميكنند، يعني كه ارادهها تزلزلناپذير است.
«شاؤول موفاز» وزير جنگ سابق صهيونيستي ميگويد: نميخواهيم شكستي در انديشه و مغز فلسطينيها وارد كنيم. شكست در آگاهي فلسطيني؛ يعني كه ميخواهند ما بپذيريم كه نميتوان بر اين دشمن پيروز شد. امكانات تحقق هدفهاي خود را نداريم؛ آنها ميخواهند بذر يأس و نوميدي و تسليم را در مغزها و دلهاي ما بكارند و شكستي را در انديشههاي ما ايجاد كنند، اين سخن خود شاؤول موفاز است.
آنها هواپيما دارند، تانك دارند، جديدترين سلاحها را دارند و ايالات متحدهي آمريكا نيز با تمام امكانات خود در كنارشان قرار دارد، آنها ميتوانند همه چيز را ويران كنند، ميتوانند «غزه» را زير و رو كنند ولي به رغم تمام تروريسمي كه عليه ملت فلسطين اعمال ميكنند ملت فلسطين ايستاده و مقاومت ميكند؛ آنها ميخواهند هم چنان كه موفاز گفته، مغز و انديشهي فلسطيني را شكست دهند، من گمان ميكنم كه بدين ترتيب عزم انديشه و آگاهي فلسطينيها بر مقاومت و رويارويي با صهيونيستها بيشتر جزم ميشود و به گمانم شهدايي چون «فتحي شقاقي» و «ابوعلي مصطفي» و «خليل الوزير» و... نيروي ارزشها و ايمان به عادلانه بودن مسأله ما و تداوم راه براي تحقق هدفهايمان را در دلها و انديشههاي ما ميكارند.
به گمانم شهيد «فتحي شقاقي» حقيقتا ارزشي فكري و ارزشي سياسي و ارزشي سازماني وارزشي مبارزاتي است زيرا تصورم آن است كه در بعد فكري، «فتحي شقاقي» عملاً برخوردار از انديشه استراتژيكي در مورد نقش جنبش اسلامي در چارچوب مبارزات ملي فلسطيني و نقش جنبش اسلامي در مبارزات مسلحانه به عنوان بخشي از جنبشهاي ملي و از عناصر عمدهي مبارزات مسلحانه بود و ديدگاه كاملا روشنبينانهاي دربارهي اهميت اين نقش داشت و بر آن بود كه اين نقش در رشد و توسعهي چنين مبارزاتي مسلحانه و جهادي در صحنهي فلسطين، اساسي و عمده است. در بعد سياسي نيز او داراي ديدگاه استراتژيك و روشني در اين باره بود كه امكان همزيستي با صهيونيسم وجود ندارد و راههاي سياسي با اين رژيم از هيچ شانسي برخوردار نيستند زيرا اسرائيل، رژيمي توسعهطلب و استعماري است كه با چنين نقش و مأموريتي كه براي خود در نظر گرفته، امكان همزيستي با خود را از ميان برده است. به همين دليل «شهيد فتحي شقاقي» داراي ديدگاه سياسي استراتژيكي بر پايهي نبرد براي به شكست كشاندن اين دشمن بود و اعتقاد داشت كه در برابر يك پديدهي استعماري و متجاوز در منطقه هيچ امكان سازشي وجود ندارد و به هيچ وجه نميتوان با آن همزيستي داشت و لذا در چارچوب اين ديدگاه سياسي، «شهيد فتحي شقاقي» همواره بر وحدت سياسي فلسطينيها پاي ميفشرد زيرا ميدانست به هر اندازه كه اختلافهاي داخلي در عرصه فلسطين شدت گيرد، سرانجام نقشهها و استراتژي دشمن ما را در رويارويي با خود ـ به رغم همهي ديدگاهها و اختلافهايي كه با يكديگر داريم ـ وحدت ميبخشند.
از اين جهت او از دو زاويه بر وحدت ملي انگشت ميگذارد يكي از اين نظر كه به گردآوري همهي نيروهاي فلسطيني در مرحله رهايي ملي و رويارويي با اين اشغال ايمان داشت و ديگري از اين جهت كه دشمن چيزي براي همزيستي با خود را در اختيارمان نميگذارد. لذا صحنهي فلسطيني و به رغم اختلافها و ديدگاههاي گوناگون، سرانجام در رويارويي با اين دشمن، متحد خواهد شد و با اين رژيم، كارزار مرگ و زندگي و سرنوشتسازي را پيگيري خواهد كرد. او واقعا بر اين باور بود كه درگيري با رژيم صهيونيستي، نبرد مرگ و زندگي و نه مبارزه براي مرزهاي جغرافيايي است. در بعد سازماني نيز به گمانم شهيد فتحي شقاقي جنبشي را پايهگذاري كرد و در تأسيس جنبشي كه تاكنون استمرار داشته و قدرت و تأثير فزايندهاي يافته، نقش داشته است. بر همين اساس بر اين باورم كه او داراي ديدگاهي سازماني به تمام معني كلمه بود و نقشي اساسي در تأسيس «جنبش جهاد اسلامي» ايفا كرد. در بعد ارزش جهاد و مبارزه نيز او نقش مبارزاتي و رهبري در عمليات قهرمانانهي زيادي ايفا كرد كه جنبش جهاد اسلامي به ويژه در آغاز اين حركت، به مورد اجرا گذارد. اين عمليات همچنان ادامه دارد.
بدين جهت ميتوان گفت كه ما در برابر مرد بزرگ و بنياد پر عظمتي قرار داريم؛ «فتحي شقاقي» از سمبلهاي اساسي ملت بزرگ ماست، اين شهيد بزرگوار، بزرگ بود و بزرگان دغدغههاي بزرگي دارند و كوچكها نيز دغدغههاي حقيري دارند.
شهيد «فتحي شقاقي» در همه چيز بزرگ بود. همتي بزرگ داشت و هم و غمش مسأله فلسطين بود. ما در جبهه خلق براي آزادي فلسطين پيوندهاي تنگاتنگي با شهيد داشتيم؛ من خيلي خوب از احترام و محبتي كه آن شهيد براي جبهه خلق داشت آگاهم. همچنين او نيز خيلي خوب از مراتب ارج و احترام عميق ما نسبت به «جنبش جهاد اسلامي»، آگاه بود لذا روابط بسيار خوب و مستحكمي ميان ما و شهيد شكل گرفت و اين روابط با رهبران جهاد پا بر جا ماند و پس از شهادت وي نيز پيگيري شد و اينك ما افتخار ميكنيم كه روابط مستحكمي ما را به يكديگر پيوند ميدهد كه اساس آن اعتماد و احترام به برادران در «جنبش جهاد اسلامي» در يادواره شهادت شهيد فتحي است.
اين سرنوشت ملت فلسطين است كه قرباني دهد و براي مقدسترين مسأله حال حاضر يعني مسأله فلسطين كه سرانجام روزي به رغم همهي سختيها و دشواريها و رنجها پيروز خواهد شد شهدايي تقديم دارد.
بدين مناسبت به روان پاك همهي شهداي ملت خود درود ميفرستم، دهها هزار شهيدي كه گرانبهاترين هستي خود را براي آزادي ملت و بازپسگيري كشور بر طبق اخلاص نهادند و درودهاي خود را تقديم «جنبش جهاد اسلامي» و رهبران آن ميكنم و به آنها ميگويم شهيد «فتحي شقاقي»، الگو و سمبل و اسوهي ملت فلسطين باقي خواهد ماند و آزادگان امت عربي و اسلامي به وي افتخار ميكنند.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 26
/ج