غايت حكومت در كتاب و سنت(4)

مراد از اهداف مادي، تأمين نيازهاي دنيوي مردم و تدارك آن بخش از نيازهايي است كه هرجامعه به طور طبيعي بدان نيازمند است و همه حكومتها ادعاي تأمين آنها را دارند. بي ترديد جامعيت در حكومت به اين است كه به همه نيازهاي دنيوي و اخروي انسان توجه كند. اگر منابع ديني ما با دقت بررسي شود، درمي يابيم كه اين امر مورد غفلت
پنجشنبه، 5 آبان 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
غايت حكومت در كتاب و سنت(4)

غايت حكومت در كتاب و سنت(4)
غايت حكومت در كتاب و سنت(4)


 

نويسنده: سيده عاليه آذر طوس*




 

2. رسالت مادي يا دنيوي
 

مراد از اهداف مادي، تأمين نيازهاي دنيوي مردم و تدارك آن بخش از نيازهايي است كه هرجامعه به طور طبيعي بدان نيازمند است و همه حكومتها ادعاي تأمين آنها را دارند. بي ترديد جامعيت در حكومت به اين است كه به همه نيازهاي دنيوي و اخروي انسان توجه كند. اگر منابع ديني ما با دقت بررسي شود، درمي يابيم كه اين امر مورد غفلت قرار گرفته است؛ در حالي كه دين مقدس اسلام مملو از تعاليمي است كه همه افراد جامعه را هم به دنيا و هم به آخرت توجه داده است. بنابراين، تعاليم دين محدود به دنيا و رسالت حكومت ديني محصور به آن نيست. از اين رو، پس از بيان اهداف معنوي حكومت اسلامي در ادامه به بررسي برخي از اهداف مادي آن مي پردازيم:

الف. تأمين معيشت
 

انسان براي حيات اخروي و جاودانه خلق شده، اما دنيا و حيات مادي بستر آن حيات جاودانه است. بنابراين، نمي توان دنياي مادي آدمي را ناديده گرفت؛ زيرا دنيا
محلي براي ساختن آخرت است. چنان كه پيامبراكرم(ص) مي فرمايد: «الدنيا مزرعه الاخره»(1) درباره نوع نگاه افراد به دنيا، انديشمندان مكاتب ومذاهب مختلف، ديدگاه هاي متعددي مطرح ساخته اند كه برخي از آنها رويكرد افراطي و برخي انديشه هاي تفريطي داشته اند، اما اسلام راه معتدلي را طرح كرده است و متفكران مسلمان برمبناي آن، بهترين حيات و زندگي را در مسير تكامل تبيين كرده اند. در اين ديدگاه، دنياگريزي و دنياگروي هردو مردود است؛ زيرا اسلام دلبستگي به دنيا(دنياگروي) را كه موجب فراموشي آخرت و آخرت گرايي را باعث نسيان از نعمتهاي دنيوي مي شود، مذمت كرده است. به همين دليل در آيات و روايات، دنيا و امور مادي هم نكوهش شده و هم مورد توجه و ستايش قرار گرفته است. نكوهش آن به دليل وجود ديدگاه افراطي «دنيا گروي» بوده و ستايش آن به دليل استفاده مطلوب و بهره برداري مفيد از دنياست. پس نمي توان گفت كه رسالت حكومت صرفاً در امر معنوي خلاصه مي شود، بلكه اموردنيوي و معيشتي نيز مورد توجه شارع مقدس اسلام مي باشد واين خطاب صريح قرآن به انسان است كه مي فرمايد: (ولا تنس نصيبك من الدنيا.)(قصص:77) همچنين در آيه اي ديگر مي فرمايد: (ولقد مكناهم في الارض و جعلنا لكم فيها معايش قليلاً ما تشكرون)(اعراف:10) خداوند تمام مقدمات حيات دنيوي را براي انسان فراهم ساخته است تا او قدردان و شكرگزار الهي باشد، اما انسان در حيات فردي و اجتماعي خويش كمتر بدان توجه دارد. استقرار حاكميت ديني ايجاب مي كند كه زمينه را براي ارتقاي معيشت مادي مردم فراهم و افراد را بدان متذكر سازد.
داشتن شغلي آبرومند و درآمد اقتصادي براي تك تك افراد جامعه شرط لازم يك زندگي موفق است و افراد با تلاش و كوشش خود، نوعي سربلندي براي خود احساس مي كنند، اما حكومت اسلامي وظيفه دارد كه زمينه ها و مقدمات اين امر را در جامعه اسلامي فراهم سازد. اگر زمينه ساز امور معنوي، يكي از رسالت هاي مهم حكومت ديني بشمار مي آيد، نبايد چنين تصور شود كه فقط همين امر مورد توجه شارع مقدس اسلام است و هدف حاكميت ديني محدود و محصور به امور معنوي است و هيچ گونه توجهي به جنبه مادي ندارد. اين امر تصور نادرست و تلقي ناصوابي از دين است كه ما رسالت آن را فقط در امور معنوي خلاصه كنيم. خداوند از مسلمانان خواسته است با به دست گرفتن قدرت، برطبيعت تصرف كنند و در سطح عالي معيشت قرار بگيرند. بنابراين، نبايد زبان دين را زبان موعظه و نصيحت، و زبان علم را زبان تصرف در طبيعت دانست، به همين دليل، در سخنان گوهربار پيشوايان دين، تأمين مخارج زندگي خانوادگي در رديف جهاد در راه خداوند قرار گرفته است. امام صادق(ع) در همين زمينه مي فرمايد: «الكاد علي عياله كالمجاهد في سبيل الله»(2) كسي كه براي تأمين مخارج خانواده اش تلاش مي كند مانند كسي است كه در راه خداوند جهاد مي نمايد. بلكه بالاتر از پاداش مجاهدان نيز به افرادي كه در راه تأمين معاش تلاش مي كنند، اجر داده مي شود، به گونه اي كه پيامبراكرم(ص) مي فرمايد: «العباده سبعون جزءاً افضلها طلب الحلال»(3) عبادت داراي هفتاد جز مي باشد كه برترين آن كسب حلال است.
همچنين امام باقر(ع) مي فرمايد:«كسي كه براي بي نيازي از مردم و رفاه خانواده و كمك به همسايگانش در طلب روزي حلال باشد، در روز قيامت خداوند را در حالي ملاقات مي كند كه چهره اش مانند ماه شب چهارده مي درخشد.»(4)
همه آنچه بيان شد، اين نكته را در ذهن تداعي مي كند كه تأمين و ارتقاي معيشت جامعه با دو نوع مديريت خرد و كلان حاصل مي شود، بخشي از آن مرهون تلاش و
زحمات شخصي افراد، و بخشي ديگر مربوط به مديريت كلان اجتماعي است كه مقدمات آن به واسطه دولت و حكومت مهيا مي شود. اگر اسلام فرد را به تأمين معاش دنيا مكلف كرده و فقر فردي را نكوهيده است، دركنار آن فقر اجتماعي را نيز مردود دانسته و يكي از رسالت هاي مهم حكومت ديني را از بين بردن فقر در جامعه دانسته است تا افراد جامعه بتوانند بدون دغدغه مادي به حيات طيبه خود ادامه دهند. بي ترديد رسالت حكومت دراين زمينه، كمتر از رسالت فردي افراد نمي باشد.

ب. اجراي عدالت و اقامه قسط
 

يكي از اهداف مهم حكومت ديني عدالت محوري است؛ زيرا بدون آن و عدم دسترسي مردم به حقوق خود، امور ديگر محقق نخواهد شد. شايد بتوان گفت مهمترين مقدمه براي سايراهداف دنيوي حكومت ديني در همين امر نهفته باشد؛ زيرا منشأ همه انحراف هاي اجتماعي به عدم اقامه عدل و به عبارتي در ظلم و ستم افراد نسبت به يكديگر است و اقامه قسط و عدل سرچشمه توالي و ترقي جامعه بشمار مي آيد: (ان الله يامر بالعدل و الاحسان...)(نحل:90) همانا خداوند به عدل و احسان...فرمان مي دهد. (ان الله يامركم ان تودوا الامانات الي اهلها و اذا حكمتم بين الناس ان تحكموا بالعدل...)(نساء:58)
پيامبرگرامي (ص)مي فرمايد: «پروردگارم به من امر به اجراي قسط و عدالت نموده است و اين بهترين دليل براهميت موضوع است: (قل امر ربي بالقسط و اقيموا... مخلصين له الدين كما بداكم تعودون)(اعراف:29)
عدالت امر پروردگار است و رو به ارتقا دارد و اقامه آن در جامعه از ناحيه قدرت حاكمه قرب به تعاليم خدا دارد. عاملان به آن، محبان خدا و مقربان درگاهند. خداوند نسبت به محبان كه همان عدالت پيشگانند، دستوراكيد به اجراي عدالت داده است: (فاءت فاصلحوا بينهما بالعدل واقسطوا ان الله يحب المقسطين)(حجرات:9)
حضرت علي (ع)پايداري و قوام جامعه را مرهون اجراي عدل مي داند: «العدل اساس به قوام العالم»؛(5)
عدالت شالوده اي است كه هستي برآن استوار است. آن حضرت كه خود مصداق حاكم عادل بود، در جايي ديگر مي فرمايد: «العدل جنه الدول»(6) عدالت سپر دولت هاست. «بالعدل تصلح الرعيه»؛(7) بواسطه عدالت مردم اصلاح مي شوند.
گفتني است كه در مباحث اجتماعي اسلام، برهيچ اصلي به اندازه اجراي عدالت تأکيد نشده است. شايد حكومت ها بتوانند با كفر خود بر حاكميت خويش تداوم بخشند، اما اگر ظالم باشند، دوامي نخواهند داشت. اسلام تنها ديني است كه به اين اصل بيشترين توجه را داشته است، به گونه اي كه حتي در شرايط بحراني به مسلمانان اجازه ظلم و تعدي به ديگران و حتي كفار را هم نداده است؛ حقوق همه انسان ها دراسلام محترم است و هيچ مسلماني حق تضييع آن را ندارد. در اين زمينه حاكميت حضرت علي(ع) بهترين نمونه عملي براي حاكمان اسلامي است. داستان عقيل برادر آن حضرت در گرفتن بيت المال، بهترين نمونه عيني و عملي است.

ج. ظلم ستيزي
 

ايستادگي و مقاومت در برابر ظلم و ستم و مبارزه با قدرتمندان و مستكبران، از اهداف ديگر حكومت ديني است. به همين دليل، قرآن داشتن قدرت نظامي و تلاش در تقويت آن را به مسلمانان متدكرشده و حفظ جامعه اسلامي را مشروط به اين امر دانسته است: (واعدوا لهم مااستطعتم من قوه و من رباط الخيل ترهبون به عدو الله و عدوكم...)(انفال:60) و تا مي توانيند در برابر آنها نيرو و
اسب هاي آماده، بسيج كنيد. تا با آن، دشمن خدا و دشمن خودتان را بترسانيد.
جامعيت و تعميم دادن رسالت و هدف حكومت ديني ايجاب مي كند هم عوامل رشد و شكوفايي جامعه فراهم، و هم موانع آن برچيده شود. اجراي عدالت و تلاش براي دفع هرگونه ظلم و تعدي كه جزو موانع رشد جامعه است، دو واقعيتي هستند كه اجراي آن بر عهده حكومت ديني است. پس در جامعه اي كه عده اي بخواهند با خودخواهي و غرور و تكبر به ديگران ظلم و ستم روا بدارند و حقوق ديگران را ناديده بگيرند، نخست برقدرت حاكمه لازم است كه با آن مبارزه كند و در صورت لزوم، با بسيج عمومي به پيكار با آنان برخيزد تا دامنه آن جامعه را فرا نگيرد. بنابراين، رويش ظلم و تعدي، با روش حاكمان الهي هماهنگ نيست و روح حكومت ديني با تعدي گري منافات دارد. خداوند در قرآن كريم خطاب به حضرت موسي دستور مي دهد كه جلوي تجاوز و تعدي فرعون را بگيرد و در مقابل طغيان گري او بايستد:(اذهب الي فرعون انه طغي)(طه:24)
پذيرش ظلم و دين باوري تناقضي است كه هيچ عقلي آن را نمي پذيرد. به همين دليل، جهاد و مبارزه با ظلم در جامعه ديني برمسلمانان فرض و لازم شمرده شده است:
(اذن للذين يقاتلون بانهم ظلموا وان الله علي نصرهم لقدير)(حج:39)
هرگونه سكوت در برابرظلم گناه بشمار مي آيد و مؤمن كسي است كه در برابرظلم ديگران فرياد ظلم ستيزي سردهد: (لايحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم وكان الله سميعاً بصيراً)(نسا:148)؛ خداوند علني كردن سخن درباره بدي(ديگران) را دوست ندارد، مگر كسي كه براو ستم رفته باشد و خداوند شنواي داناست.
لازم به ذکراست كه اسلام همانگونه كه پذيرش ظلم افراد به ديگران را امري مذموم و قبيح مي شمارد، هرگونه ستم و ظلمي ازجانب مسلمانان به ديگران را نيز زشت دانسته است: (...لاتظلمون ولاتظلمون)(بقره:279)؛نه ستم مي كنيد و نه ستم مي بينيد. پس ظلم از جانب هر كسي كه انجام گيرد، امري زشت و مذموم است و خداوند ظالمان را دوست ندارد: (والله لايحب الظالمين)(آل عمران:57)
پيامبر اكرم(ص) مي فرمايد: «اتقوا الظلم فانه ظلمات يوم القيامه»؛(8) از ظلم كردن بپرهيزيد كه آن، ظلمت هاي روز قيامت است. از حضرت علي(ع) روايت است كه فرمود: «الظلم يزل القدم و يسلب النعم و يهلك الامم.»(9)
بنابراين، اهميت ظلم ستيزي در اسلام براي اين است كه ظلم و ستم آثار شوم و زيان باري دارد؛ از جمله گسستن رشته هاي محبت، فراهم كردن زمينه محروميت از نعمت ها، آفت و آسيب بزرگ براي دينداري و ايمان گروي، عامل اصلي قهر و غضب الهي، انحراف از فطرت الهي و قرار دادن آدمي درمسير شيطان و هواهاي نفساني.

پي نوشت ها :
 

*كارشناس ارشد علوم سياسي دانشگاه باقرالعلوم.
1- همان، ج67، ص225.
2- محمدبن يعقوب كليني، فروغ كافي، ج5، ص88، ح1.
3- همان، ‌ص78، ح6.
4- همان، ‌ح5.
5- محمدباقر مجلسي، همان، ج75، ص83.
6- عبدالواحدين محمدتميمي آمدي، غررالحكم و دررالكلم، ص340.
7- همان.
8- محمدبن يعقوب كليني، الكافي، ج2، ص332.
9- عبدالواحدبن محمد تميمي آمدي، همان، ص456.
 

منبع:نشريه معرفت، شماره153..



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.