خشونت و پرخاشگري درفوتبال وراه کارهاي کنترل آن(1)
نويسنده: محمد رضاحاج بيگي(1)
احمد رضا مسعودي(2)
احمد رضا مسعودي(2)
چکيده
کليد واژگان:
مقدمه
تنوع ابعاد مختلف فوتبال به گونه اي است که درحال حاضر ازآن به عنوان يک صنعت ياد مي شود وروساي فدراسيون هاي کشوري، قاره اي و جهاني فوتبال د ر رده ي افراد با نفوذ وقدرت مند سياسي قرار دارند. تعطيلي جلسات مهم سياسي، اجتماعي و اقتصادي کشورهاي مختلف وتعطيلي کسب وکار مردم حين برگزاري مسابقات حساس فوتبال، حاکي از هيجان مفرط حاکم بر اين ورزش است. تشکيل اتحاديه هواداران تيم هاي ملي يا باشگاهي فوتبال درکشورهاي مختلف، ايجاد آژانس هاي خريد وفروش و جابه جايي بازيکنان فوتبال، سرمايه گذاري هاي عظيم اقتصادي براي کسب قهرماني و هزينه هاي ميلياردي تبليغاتي، فعاليت باشگاه هاي شرط بندي وتورهاي تفريحي براي تماشاي مسابقات فوتبال، همه وهمه وجوه مختلف اين صنعت هستند. يقيناً سکه چنين صنعت پررونقي، روي ديگري هم دارد که شامل ابعاد منفي آن است.بحران داوري درليگ فوتبال کشورهاي مختلف و محکوميت باشگاه هاي مطرح در دادن رشوه هاي کلان به برخي داوران وفعاليت گروه هاي اوباش از جمله اين موارد است.
اما آنچه که دراين مقال مطمح نظر وبررسي است، تنش هايي است که قبل، حين وپس از مسابقات مهيج فوتبال، ميان هواداران تيم هاي مختلف با يکديگر وتوسط اوباش رخ مي دهد وبعضاً حوادث تلخي را رقم مي زند.
مفاهيم و اصطلاحات
درسال هاي دور ورزش تنها از بعد سلامتي مورد توجه بود ورقابت هاي ورزشي از آن جهت شکل مي گرفت تا افراد بيش از پيش به ورزش علاقمند شوند. به فعاليت هاي ورزشي روي آورند. ودرنتيجه ضريب سلامتي جسمي ورواني افراد جامعه ارتقاء يابد. اما درعصر جديد بخصوص پس از انقلاب صنعتي غرب، نگاه به ورزش از جنبه هاي صرف سلامتي ورقابت هاي ساده ورزشي تغيير کرد. بالطبع تعريف از ورزش نيز متناسب با آن دچار تحول وپيچيدگي شد که نتيجه ي آن عدم توافق بريک تعريف واحد مي باشد. برخي جامعه شناسان(نيکسون وفري، 1996) با در نظر گرفتن ابعاد مختلف ورزش و کاربردهاي گوناگون آن درعصر جديد به چهار عامل زير درتعريف ورزشي تأکيد کرده اند:
1- شرايط فيزيکي که ناظر بربرخورداري ورزشکار از مهارت هاي فيزيکي و توانايي کاربرد آنها است.
2- مهارت هاي فيزيکي- که مستلزم برخورداري ورزشکار از قدرت، هماهنگي، تعادل، سرعت، چالاکي، دقت وپايداري درعملکردهاي فيزيکي است.
3- جنبه هاي نمادين و رقابتي ورزش که بروجود مقررات وقوانين استاندارد، تقويت وتضمين مقررات وقوانين توسط مقامات رسمي، وجود سازمان و فراگيري رسمي مهارت ها اشاره دارد.
4- برانگيخته شدن مشارکت افراد- با ترکيبي ازعوامل دروني(رضايت حاصل از پرداختن به فعاليت هاي ورزشي، پويايي، تحرک ونشاط مربوط به آن) و عوامل بيروني(پاداش بيروني مانند پول وشهرت).
با درنظر گرفتن اين ابعاد مي توان ورزش را چنين تعريف کرد:
«ورزش رقابت فيزيکي نهادينه شده اي است که در يک ساختار رسمي سازمان يافته يا جمعي انجام مي پذيرد»(نيکسون وفري،3:1996). اين تعريف به لحاظ جامع شناختي از چند جنبه حائز اهميت است:
نخست،اصطلاح«نهادينه شده»(3) دلالت براين دارد که ورزش داراي ساختار تثبيت شده اي از هنجارها(4)، منزلت ها(5)، نقش ها(6) وروابط اجتماعي ضابطه مند ونسبتاً پايدار است. اين ساختار شامل قواعد رسمي وغير رسمي حاکم برکنش متقابل اجتماعي درعرصه فعاليت هاي ورزشي است که کارکرد اصلي آنها تنظيم قواعد کنش متقابل اجتماعي درحيطه ي عملکرد ورزشي و ناظر بروضعيت هاي موجود در ساختار سازماني ورزشي وحقوق و وظايف خاص مربوط به آن است.
دوم، رقابت فيزيکي که ناظر برنوع وشکل مرسوم انجام کنش متقابل در فعاليت ورزشي است. به عبارت ديگر ورزش شامل فعاليت افراد وگروه هايي است.
که با توسل به مهارت هاي فيزيکي درعرصه هايي مبادرت به رقابت با يکديگر مي کنند که در آن شکست و پيروزي وجود دارد.
سوم، ساختار رسمي سازماني که دربردارنده ي مؤلفه هايي مانند قواعد اداري شفاف، حمايت رسمي از جانب هيئت هاي تنظيم کننده ي فعاليت هاي ورزشي، سلسله مراتب منزلتي وسازمان اداري است. در واقع فعاليت هاي ورزشي در چارچوب قواعد حاکم برسازمان بوروکراتيک عمل مي کنند.يعني نوعي سازمان رسمي با تقسيم کار معين، سلسله مراتبي از وظايف ومسئوليت ها، حسابگري و کارآمدي عقلاني درجهت پيگيري وظايف واهداف سازماني که براساس اقتدار عقلاني ومشروع عمل مي کند.
ب- مفهوم خشونت وپرخاشگري:
درعلوم اجتماعي«خشونت و پرخاشگري(7)» به رفتاري اطلاق مي شود که هدف آن صدمه زدن به خود وديگران است.
خشونت مفهومي گسترده دارد وبه سختي مي توان آن را صرفاً دريک بعد تعريف کرد. بر اي نمونه، اگر تنها مفهوم فيزيکي يا طبيعي خشونت را در نظر داشته باشيم،مي توانيم آن را «نوعي قدرت يازور» تعريف کنيم که با تحميل خود به ساير پديده ها، اعم از پديده هاي انساني يا غير انساني، حدود قدرت آن پديده ها را مشخص مي کند(فکوهي، 2:1378). درمورد انسان، محدود شدن قدرت به معني محدودشدن ميل ، اراده و آزادي اوست. در اينجا خشونت وقدرت با هم مترداف هستند.
گلز واستراوس دو فردي که سال هاي زيادي در زمينه خشونت به بررسي پرداخته اند، در تعريف خشونت مي گويند:«خشونت، رفتاري با قصد ونيت آشکار (يا رفتاري با قصد ونيت پنهان اما قابل درک) براي وارد آوردن آن آسيب فيزيکي به فرد ديگر است»(اعزازي، شهلا، 24:1380).
از ويژگي هاي بارز تعريف فوق آن است که اولا تأکيد برقصد و نيت فرد جهت وارد کردن آسيب به ديگري است، اما شدت جراحات، مورد نظر نيست. در ثاني تأکيد اين تعريف بر خشونت هاي فيزيکي است وانواع ديگر را شامل نمي شود. محقق ديگر خشونت،يلو(8) است که خشونت را چنين تعريف کرده است:
«خشونت، رفتاري آگاهانه است که نتايج احتمالي آن ايجاد آسيب فيزيکي يا درد به فرد ديگر است»(اعزازي،24:1380)
درتعاريف فوق،خشونت رواني منظور نشده است. محققاني مانند مگارژي(9) براين باورند که تعاريفي که اکثراً از خشونت ارائه شده است تنها خشونت فيزيکي را شامل مي شود؛ لذا تعريفي که او از خشونت ارائه مي دهد، خشونت رواني را نيز در برمي گيرد. طبق تعريف او خشونت به معناي«اشکال افراطي رفتار پرخاشگرانه است که احتمالاً باعث به وجود آمدن آسيب هاي مشخص به قرباني مي گردد»(اعزازي، 1380:ص25).
به باور رابر(10)(18:1985) اين اصطلاح نوعاً براي کنش هايي مورد استفاده قرار مي گيرد که به يکي از سه شيوه زير برانگيخته شوند:
1-ترس از ناکامي؛2- تمايل به ايجاد ترس و وحشت درديگران؛ 3- تمايل به تحميل افکار و خواسته هاي خود به ديگران.
بايد خاطر نشان ساخت که تلاش هاي فراواني براي تمايز بين خشونت و پرخاشگري صورت گرفته است. اما اکثر اين تلاش ها چندان روشنگرانه نبوده است؛ بدين ترتيب که گاهي از واژه پرخاشگري براي توصيف رفتار عصبي خشونت آميز با نيت صدمه زدن به ديگري ويا آسيب وارد کردن به اموال و دارايي ها استفاده مي شود. وگاهي نيز مراد از پرخاشگري، توصيف فعاليت هاي مخاطره آميز است. بنابراين يک فرد پرخاشجو ممکن است توسط برخي،يک فرد خشن ومنفور وتوسط برخي ديگر فردي پرتحرک و سخت کوش درنظر گرفته شود. به تعبير برخي روان شناسان پرخاشگري متضمن کاربرد تعمدي وهجومي قدرت برعليه فرد يا گروه ديگر ونيز برخلاف هنجارهاي اجتماعي است. برکويتز(11)(307:1986) روانشناس اجتماعي معاصر نيز با تعريف پرخاشگري به عنوان آسيب رساندن عمدي به ديگري مي افزايد:«اين آسيب ممکن است جنبه فيزيکي يا رواني داشته باشد.» خشونت معمولاً براساس شدت آسيب از پرخاشگري متمايز مي شود و کنشي است که عامل آن به عمد براي آسيب رساني فيزيکي به ديگري تلاش مي نمايد. بنابراين درمجموع مي توان گفت که خشونت«عملي آسيب رسان است که فرد براي پيشبرد مقاصد خويش انجام مي دهد» وبه اشکال وصور زير ديده مي شود:
1- خشونت فيزيکي( از ضرب وشتم گرفته تا قتل)
2- خشونت رواني( از داد وفرياد، تحقير کلامي و دشنام گرفته تا تهديد)
3- خشونت اجتماعي( هر گونه ايجاد محدوديت در برقراري روابط اجتماعي با افراد ديگر)
4- خشوت اقتصادي( تخريب اموال)
قالب بندي خشونت وپرخاشگري درفوتبال
1- هوليگانيسم(12)
آنچه در حاشيه فوتبال اروپا رخ مي دهد عمدتاً تحت عنوان هوليگانيسم خوانده مي شود. فرهنگ لغات وبستر مفهوم اين واژه را چنين شرح مي دهد:
«طرفداران فوتبال به شدت خشن». اين واژه از نام پاتريک هوليگان جوان ياغي انگليسي گرفته شده که دراواخر قرون نوزدهم در اطراف شهر ساوت وارک در جنوب لندن موجي از وحشت به راه انداخته بود. سرپيچي وعدم متابعت از قواعد و سنجه هاي حاک برروابط اجتماعي و طغيان عليه نظم دستوري جامعه و واکنش شديد به حرکت هاي بيروني درقالب عکس العمل هاي منفي، يکي از مهم ترين وشاخص ترين واکنش هاي رفتاري برخي از گروه ها وافراد هوليگان درجامعه غرب واروپا است.
2- ونداليسم(13)
وندال به افرادي اطلاق مي شود که آگاهانه يا ناآگاهانه دست به تخريب اموال عمومي مي زنند. روان شناسان معتقدند نوجوانان وجوانان و ندال به دليل شرايط روحي خاص و واکنش هاي منفي ناشي از رفلکس هاي دروني کوتاه مدت يا دراز مدت دست به تخريب اماکن عمومي، نوشتن شعارها و کلمات مستهجن بر در و ديوار شهر مي زنند. به عبارت ديگر اين نوع رفتار، واکنشي درمقابل برخي از صور فشار، تحميلات، ناملايمات، اجحاف ها و شکست هاست که مبين تمايل به تخريب آگاهانه، ارادي وخود خواسته اموال، تأسيسات ومتعلقات عمومي است.
ونداليسم عموماً متعلق به نوجوانان مذکر است که ميل و رغبت به حفظ وتحکيم موقعيت واعتبار خود دربين دوستان و هم سالان دارند.
3- شخصيت انفجاري(14)
افرادي که داراي اين نوع شخصيت هستند غالباً از نظر سازگاري اجتماعي، افرادي بهنجاري محسوب مي شوند، اما در دوره هاي خشم انفجاري خود، از نظر پرخاشگري و از خود بيگانگي راه افراطي را مي پيمايند وخشم کور، وحشيانه وبدون هدف آنها متوجه افراد يا محيطي خاص مي شود. دراينگونه موارد، رفتارها بسيار شديد وکنترل فرد از دست خود خارج است و اغلب پس از فرو نشستن خشم، ازرفتار خود اظهار تعجب و ندامت مي کنند.
4- هوچي گري(15)
اين پديده در اواسط دهه 60 ميلادي گرفت وپس از ظهور مطبوعات جنجالي درحاشيه مسابقات فوتبال درانگليس(درفصل 67-1966 مسابقات) به اوج خود رسيد. اين مطبوعات با چاپ ونشرگزارش هاي جنجال برانگيز پيرامون مسابقات انجام شده ومسابقات بعدي تيم ها، کمک کردند تا مسابقات فوتبال براي گروه هاي اوباش مانند«روشن سران» به عنوان مکاني براي درگيري و کارهاي هيجان انگيز مستمر تبليغ شود. اين پديده شامل درگيري ميان هواداران دو تيم مي باشد. نکته مهم خاستگاه طبقاتي جوانان ونوجوانان است که در اين درگيري ها مشارکت دارند. اين افراد عمدتاً از طبقات کارگري بوده واصولاً از ايجاد درگيري لذت مي برند. مضاف براينکه بخش قابل ملاحظه اي از آنان پيش از آنکه در جريانات حاشيه اي فوتبال فعال شوند در صحنه هاي ديگر اجتماع داراي سوابق درگيري و خلاف کاري مي باشند. بطوري که وقتي استاديوم هاي فوتبال و حاشيه مسابقات مکان مناسبي براي اقدامات آنان شد، درساير اماکن کمتر به ايجاد درگيري مي پردازند.
پي نوشت ها :
1- کارشناس ارشد مديريت بحران
2- پژوهشگر دفتر مطالعات وتحقيقات امنيتي
3- Institutionalized
4- Norms
5- Status
6- Roles
7- Aggression
8- Yllo
9- Megar gee
10- Raber
11- Berkowitz
12- Hooliganism
13- Vandalism
14- Explosive character
15-Ballyhoo