حزب الدعوه الاسلاميه ؛ راز آلود وپر فراز ونشيب
پس ازکودتاي عبدالکريم قاسم درعراق و همچنين کودتاي ناصردرمصر، عراق به صحنه ي نزاعي بين کمونيست ها، ناصريست ها و بعثي ها تبديل شد که فضاي جديدي را در زمينه ي انديشه ي سياسي و حزب گرايي درعراق به وجود آورد. علماي شيعه نيز از انقلاب سال1920 م به اين سو از ميدان سياست فاصله گرفتند. در اين بين جمعي ازاسلام گرايان شيعي که در کارحزبي تجربه داشتند در ژوئيه 1957 م گرد هم آمدند و حزبي را بنا نهادند که بعدها «حزب الدعوه الاسلاميه» نام گرفت.(1) اين درحالي است که نظام بعث و برخي اعراب حاشيه ي خليج فارس برآن بودند که اساس اين حزب را دستگاه هاي اطلاعاتي شاه ايران بنا نهاد است و در آغاز نيز اين حزب با نام«حزب الفاطمي» کار مي کرد که اين امر از سوي رهبران فعلي اين حزب رد مي شود.(2)
اين حزب را مي توان نهادمندترين حزب معارض درصحنه ي سياسي عراق در دوره ي سابق دانست که افرادي چون سيدمحمد باقر صدر، عبدالصاحب الدخيل، سيدمرتضي عسکري، سيدمهدي حکيم، شيخ عارف البصري، حاج صالح الاديب و محمد حاج السبتي آن را تشکيل دادند.(3)
عده اي معتقدند که پا گرفتن حزب الدعوه را بايد براساس تکوين احزاب اسلام گراي سني مانند اخوان المسلمين و حزب التحريرداخل وخاج عراق و در قالب الگو گرفتن ازاين احزاب ارزيابي کرد، عامل ديگر شکل گيري حزب الدعوه را نيز مي توان گسترش احزاب کمونيستي در ميان عراقيان، به ويژه شيعيان، دانست.(4) براثر بيشتر شدن فعاليت هاي کمونيستي علماي حو زه ي علميه، از جمله سيدمرتضي آل ياسين «دايي سيد محمد باقر صدر» و مرحوم سيد اسماعيل صدر (برادر سيدمحمد باقر صدر)، با تأييد آيت الله حکيم مجموعه اي با نام« جماعه العلما» را براي مقابله ي فکري با ملحدان تشکيل دادند که مجله ي «الأضواء »را منتشر مي ساخت وسيد محمدباقر صدر سرمقاله ي پنج شماره ي نخست آن را نگاشت. سر مقاله هاي بعدي را نيز سيد محمدحسين فضل الله نوشت. سيدمحمدباقرصدر مي خواست حزب الدعوه به منزله ي بازوي اجرايي حوزه ي علميه و جماعه العلما فعاليت کند.اين حزب بيشتر کار خود را روي نخبگان جامعه ازجمله دانشجويان و طلاب حوزه ي علميه متمرکز کرده بود. حزب الدعوه پنهان کاري را همواره سرلوحه ي کار خود قرار داده و هيچ گاه نام رهبران و هسته ي مرکزي حزب را بر ملا نساخته؛ از همين رو نظريات متفاوتي درباره ي رهبري اين حزب همواره وجود داشته است. با قدرت يافتن حزب بعث در1968 م مرحله ي جديدي در تاريخ حزب الد عوه آغاز شد که طي آن رهبران اين حزب دستگير، اعدام يا طرد شدند.در سال 1974 م حزب بعث گروه ديگري از رهبران اين حزب را به شهادت رساند. با اين اعدام ها دامنه ي فعاليت حزب بسيار محدود شد. در همين دوره بود که سيدمحمدباقر صدر به حرمت عضويت طلاب علوم ديني درحزب الدعوه و هر حزب اسلام گراي ديگر فتوا داد. اين فتوا پرسش هاي بسياري را برانگيخت. بعدها سيدکاظم حائري، يکي از شاگردان سيدمحمدباقر صدر، به گفته ي خود طي نامه اي مخفيانه دلايل صدوراين فتوي را از سيدمحمدباقر صدر جويا شد و سؤال کرد که آ يا اين فتوا به سبب انحراف حزب از مسيراصلي صادرشده يا براي مصون داشتن حوزه ي علميه ازحملات رژيم بعث نوشته بوده است و شهيد صدر در پاسخ به عامل دوم اشاره نمود.(5) اين درحالي است که شهيد سيدمحمدباقر حکيم در نوشتاري با نام «الامام الشهيد الصدر(قدس سره) النظريه السياسيه» اين عدول از حزب الدعوه را به تشکيک ايشان در دلالت آ يه ي «شوري»، که نظريه ي عمل حزبي ايشان برآن استواربود، ارجاح داده است؛ شبهه اي که خود سيدمحمدباقر حکيم براي سيدمحمدباقر صدر مطرح ساخته بود. سيدمحمدباقر حکيم گفته است:«شهيد صدر در محرم سال 1380 ق درحالي که من درلبنان بودم نامه اي به من نوشت مبني برترديد در مباني شرعي عمل حزبي به ويژه مهم ترين مبناي آن، يعني دلالت آيه ي شوري،ازهمين روتصميم گرفت تا ازحزبي که رهبرفکري آن محسوب مي شد کناره گيري نمايد. برادر ما سيدمهدي نيز کناره گيري کرد».
در هر صورت ازآن به بعد بود که توجه سيد محمد باقر صدر بيشتر به نهاد مرجعيت واستفاده از ظرفيت هاي آن جلب شد و در اين بين از مرجعيت آيت الله سيدمحسن حکيم حمايت کرد و پس از وفات ايشان به آيت الله خويي روي آورد، ولي آ يت الله خويي اظهار کرد که نمي توانند چنين جايگاهي را بپذيرد.(7) در زمان هجرت امام خميني به نجف سيدمحمدباقر صدر بسيار از ايشان تأ ثيرپذيرفت، به گونه اي که وقتي امام(ره) نجف را ترک کرد سيد محمد باقر صدر درس خود را تعطيل نمود.(8) با پيروزي انقلاب اسلامي سيدمحمد باقر صدر بر آن شد تا راه امام خميني را دربسيج مردمي و دوري از حزب گرايي بپيمايد؛ ازهمين رو پس از پيروزي انقلاب تظاهراتي در تأييد انقلاب در نجف بر پا شد که سيدمحمدباقر صدر محرک اصلي آن بود. دراين هنگام سيدمحمد باقر صدر خود را نماينده ي امام خميني مي دانست. در آن روزگار حوزه ي علميه در نجف سه نوع عکس العمل در برابرانقلاب ازخود نشان داد: 1.موضع سلبي؛ 2.موضع همراهي مسالمت آميز؛ 3.موضع اقدام انقلابي، که موضع آخر را سيدمحمدباقر صدر رهبري مي کرد.(9) همين امرو قيام آشکار سيدمحمدباقر صدر و تحريم عضويت در حزب بعث سبب شد وي دستگير شود و انتفاضه ي رجب به وجود آ يد که طي آن سيدمحمدباقر صدر بار ديگر آزاد گردد، ولي پس از آن نظام بعث، که عوامل انتفاضه را شناسايي کرده بود، به دستگيري و اعدام ايشان دست زد. در رأس اين افراد سيدمحمدباقر صدر و خواهر گرامي اش بنت الهدي، محرک انتفاضه ي رجبيه ،اعدام شدند. اين شهيد بزرگوار و خواهرش در نيمه شب 9 آوريل 1980م مخفيانه درنجف دفن شدند.(10) شهيد سيدمحمدباقر صدر در وصيت نامه ي خود به فرزندانش، ايشان را به تلاش و کوشش در راه امام خميني و پيروي از مرجعيت وي توصيه نموده بود.(11)
سيدمحمدباقر صدرعالمي بسيار توانا نيز بود، که جاي بحث از دستاوردهاي ارزشمند علمي او، به ويژه درمعرفت شناسي و نقد منطق ارسطويي، دراينجا نيست. او همچنين درباره ي اجتهاد نظريات جديدي داشت و درصدد بود فرايند اجتهاد را به روز و درگير مسائل جديد اجتماعي وسياسي کند.(12)
پس از شهادت سيدمحمدباقر صدر و پيروزي انقلاب اسلامي فعاليت هاي حزب الدعوه الاسلاميه وارد مرحله ي جديدي شد، و انشعاباتي داخل حزب به وجود آمد. پيش از اين نيز اين حزب انشعاباتي را به خود ديده بود. يکي ازاين انشعابات ايجاد گروهي با نام «جندالامام» بود. يک سال پس ازکودتاي احمد حسن البکر، سيد سامي البدري،يکي ازاعضاي مشهور حزب الدعوه، که پس ازسقوط صدام در مجلس حکومتي موقت عراق به عضويت درآمد، به خاطر اختلاف نظر در ساز و کارهاي درون تشکيلاتي با شيخ عارف البصري، از اين حزب انشعاب کرده و گروه «جند الامام» را تشکيل داد که فعاليت چنداني نيزازخود نشان نداد.(13) همين طور با پيروزي انقلاب اسلامي ايران و مطرح شدن رهبري امام خميني (ره)، حزب الدعوه مجمعي را در کويت براي انتخابات جديد کادر رهبري تشکيل داد. در آن مجمع بحث هايي درباره رهبري حزب ومسائل ديگر به جايي نرسيد و انشعاب هايي در حزب پديد آمد که يکي به رهبري شيخ مهدي آصفي بود و ديگري به رهبري شيخ علي کوراني. بعدها شيخ علي کوراني به طور کامل از حزب جدا شد.(14) دردهه ي 1360 نيز ابو ياسين(عزا لدين سليم)، که پس ازسقوط صدام عضو مجلس حکومتي شد و طي تروري مشکو ک به شهادت رسيد، در پي اختلاف با حزب درباره ي قرائت حزب الدعوه از موضوع مرجعيت و ولايت فقيه از اين حزب انشعاب کرد. جناح او با نام «الدعوه الاسلاميه» يا«خط البصره» ولايت فقيه را هم گرا با جمهوري اسلامي پذيرفت و به مجلس اعلي نزديک تر شد. اين در حالي است که رهبران حزب الدعوه به رهبري شورايي معتقدند.(15) اما در کل نظريه پردازان اين حزب ولايت فقيه را پذيرفتند و کساني چون شيخ محمدمهدي آصفي و سيدکاظم حائري کتاب هايي در دفاع ازنظريه ي ولايت فقيه نگاشتند.اين حزب از مبارزه ي مسلحانه نيز دور نماند و به ويژه پس از پيروزي انقلاب وآغاز جنگ تحميلي با ايجاد نيرويي شبه نظامي موسوم به «قوات الشهيد الصدر»، که بيشتر از سربازان عراقي پناهنده به نيروهاي ايراني در جنگ عليه نيروهاي بعثي شکل گرفته بود، درجنگ مشارکت کرد.(16) در اين ايام انشعاب ديگري نيز دراين حزب پديد آمد و طي آن «کريم العنزي»، وزيرامنيت، دولت ابراهيم جعفري «حزب الدعوه - تنظيم العراق»را پايه ريزي کرد.درواقع درابتداي دهه ي 1990 م حزب الدعوه با چهار انشعاب روبه رو شد:
1.حزب الدعوه (تنظيم الخارج)به رهبر ي ابراهيم جعفري درلندن و جواد (نوري) مالکي دردمشق؛ 2. حزب الدعوه (خط البصره) به رهبري عزالدين سليم؛ 3 .حزب الدعوه(جناح ولايتي) به رهبري مهدي آصفي در تهران؛ 4. حزب الدعوه (تنظيم العراق) به رهبري کريم عنزي در تهران. هيچ يک از اين گروه ها در کنگره ي ملي عراق، که درسال 1998 م تأسيس شد و کنگره ي امريکا با پرداخت 96 ميليون دلار از آن حمايت کرد، شرکت نکردند و با براندازي صدام به دست بيگانگان مخالفت کردند .اين گروه ها در کنفرانس معارضان، که در سال 2002 م درلندن برگزار شد، نيز شرکت نجستند، اما در مارس2003 م (اسفند1381 ) با سفرجعفري و مالکي به واشنگتن حزب رويکردي جديد اتخاذ کرد و با برقراري ارتباط با وزارت خارجه ي امريکا حمايت خود را ازبراندازي صدام اعلام نمود. در پي اين تغيير رويکرد همه ي شعبه هاي حزب درکنفرانس معارضان، که سه روز پيش ازآغاز جنگ در استان صلاح الدين برگزار شد، شرکت کردند.(17)
در گفتمان جديد به جاي سخن ازيک حکومت اسلامي يا پيوند دادن انقلاب اسلامي عراق با انقلاب اسلامي ايران، سخن از حکومت دموکرات درعراق با مشارکت همه ي گروه هاي عراق رواج يافت؛ امري که شايد درباره ي بعضي از اعضاي حزب الدعوه که درخارج از ايران مي زيستند شدت بيشتري داشت.(18)
اما در انتخابات سال 2010 م عراق، هسته ي اصلي حزب الدعوه در قالب ائتلاف دولت قانون به رهبري مالکي و علي الاديب پا به عرصه ي نهاد و همراه هم پيمانان خردش، 89 کرسي در پارلمان به دست آورد. اين درحالي است که شاخه هاي ديگر حزب به ائتلاف ملي پيوستند و توفيقي نيافتند. شاخه ي تنظيم العراق حتي يک کرسي هم به دست نياورد. ابراهيم جعفري نيز با حزب جديد خود«تيار الاصلاح» فقط يک کرسي به دست آورد و الربيعي نيزبا «حزب الوسط » توفيقي نيافت.
پي نوشت ها :
ا .رضاناظميان،جريان هاي سياسي معاصرعراق، تهران :مؤسسه فرهنگي کتاب وعترت، 1381، ص41
2. الوطن (عربستان)،12فوريه 2007، ش لا2327
3.سيروس برنا بلداجي،ايالات متحده و نقش شيعيان در فرايند دولت سازي نظام سياسي عراق نوين،کتاب امريکا(2) ويژه سياست هاي امنيتي ايالات متحده در عراق،ص170
4.ابرهيم فرهاد،الطائفيه والسياسه في العالم العربي نموذج الشيعه في العراق رؤيه في موضوع الدين والسياسه المجتمع العربي المعاصر،ترجمه ي مرکز دراسات التفاعل الثقافي وا لترجمه، مکتبه المدبولي، 1996 ،ص245
5.رضا ناظميان،همان، صص48-41
6. السيد محمد باقرالحکيم،نظري العمل السياسي عند الشهيد سيد محمد باقرالصدر، الامام الشهيد محمد باقر الصدر سمو الذات وخلود العطاء، بيروت،الغدير،2000 ،ص234
7.همان، ص 256
8. لواء الصدر، 15جمادي الاولي 1405 (6 فوريه 1985 )،ش 186
9.همان جا.
10.السيد محمدباقرالحکيم،همان،ص 12
11. لواء الصدر، 19رجب (10 آوريل 1985 )، ش194
12 .سيد محمد باقرالصدر،اخترنالک (مجموعه مقالات)، بيروت: دارالزهراء، 1975 ، ص73
13.سيروس برنا بلداجي ، همان ،ص170
14.رضاناظميان، همان،ص54
15. سيروس برنا بلداجي، همان، ص 171
4.16سنوات حزب ،حزب الدعوه الاسلامي ه،تهران: المرکز الاسلامي للأبحاث السياسيه ،1984 م
17 .الوطن (عربستان)،12 فوريه 2007 ،ش 2327
18.www.aljazeera.net
منبع: مجله زمانه، شماره95