کنگره ي ملي عراق؛شيعي اما ليبرال
کنگره ملي عراق يا المؤتمرالوطني العراقي يک گروه سياسي ليبرال است که در سال 1992 م موجوديت يافت. اين گروه با حمايت غربي ها و براي تشکيل هسته ي حکومت موقتي که پس از سقوط صدام روي کارخواهد آمد تشکيل شد.(1)
احمد چلبي، رهبر اين حزب، درروزهاي نخستين اشغال عراق با هفتصد تن ازشبه نظاميان خود با کمک پنتاگون وارد ناصريه ي عراق شد؛ امري که سبب شگفتي وزارت امور خارجه امريکا گرديد.(2) روابط حزب با امريکايي ها، به ويژه پنتاگون، بسيارعميق و گسترده بود و در واقع در رقابت سنتي بين وزارت خارجه ي امريکا و پنتاگون، اين گروه طرف پنتاگون قرار مي گرفت. شايد بتوان گفت اساس پيدايش اين گروه با جنگ اول خليج فارس بي ارتباط نيست. در واقع امريکايي ها در جنگ 1991م چون جانشيني براي نظام صدام نيافتند و ترسيدند انتفاضه ي شعبانيه ي شيعيان عراق به قدرتگيري نيروهاي نزديک به ايران بينجامد، چراغ سبز سرکوب نيروهاي انقلابي را به صدام نشان دادند.(3) پس ازاين سال ها بود که حزب کنگره ملي با کمک امريکايي ها و به ويژه پنتاگون و پل وولفويتز نضج يافت و حمايت شد(4) تا شايد خلأ موجود در سال 1991 بار ديگر تکرار نشود.(5)
در دوره ي کلينتون 38 تن از سياستمداران خارج ازدولت وقت امريکا، از جمله رامسفلد و وولفويتز و خليل زاد(6)، طي نامه اي از کلينتون خواستند تا دولت امريکا از حزب کنگره ي ملي در حکم دولت موقت در تبعيد حمايت کند(7). در روزهاي نخست اشغال عراق احمد چلبي و گروه او يکه تاز عراق بودند. اما با وجود حمايت پنتاگون(8) ازچلبي دولت امريکا به طور رسمي از او حمايت نمي کرد.(9)
نيروهاي وابسته به احمد چلبي از همان روزهاي نخست به جمع آوري اسناد و مدارک مربوط به نظام سابق دست زدند، و از ارتباط بعضي ازشيوخ عرب، به ويژه همکاري شبکه ي الجزيره با حزب بعث پرده برداشتند.(10)
شايد همين افشا گري ها امريکايي ها، سرانجام به چلبي بدبين کرد.
احمد چلبي به سال 1945م در خانواده اي ثروتمند و با سوابق بانکداري از شيعيان عراق متولد شد، اما طولي نکشيد که در سال 1956م عراق را ترک کرد تا سال هاي بعدي را در ايالات متحده و انگلستان بگذراند. او به دانشگاه شيکاگو رفت و رياضيات خواند، سپس در دهه ي 1960وارد دانشگاه ام. آي. تي (MIT) شد. او در اين سال ها با آلبرت وستيتر، رياضي دان و استراتژيست متخصص جنگ سرد ، که يک نسل ازانديشمندان محافظه کار را تحت تأثير افکار خود قرار داده بود، آشنا شد. دو تن از متأثران ازوستيتر عبارتند از ريچارد پرل، رئيس کميسيون سياست هاي پيشين در پنتاگون، و پل ولفوتيز،جانشين سابق وزير دفاع امريکا، که از بزرگ ترين محرکان جنگ عليه عراق بود. چلبي پس از پايان تحصيل به بيروت رفت، سپس به اردن عزيمت کرد و بانک پيشرفته الپترا را در آنجا تأسيس نمود. او پس از پايان يافتن جنگ 1991 م و در پي مسئله دار شدن بانک الپترا، به واشنگتن بازگشت و با کمک پول دولت امريکا را متقاعد نمود که او مي تواند بهترين رهبر براي معارضان در تبعيد تلقي شود. چلبي حزب کنگره ي ملي عراق را تأسيس کرد و به تلاش ديپلماتيک خود ادامه داد، و با امريکايي ها درباره ي حمله به عراق همکاري کرد، به گونه اي که اطلاعات او درباره ي وجود سلاح هاي کشتار جمعي در عراق بهانه اي شد براي آغازجنگ.(11)
عده اي چلبي را به عنوان يکي از سياستمداران ورزيده ي عراقي تلقي مي کنند. او در روزگار پول بومر، حاکم غير نظامي امريکايي عراق پس از صدام، اختلافات بسياري با او پيدا کرد که حتي سبب بازرسي خانه ي او به وسيله ي نيروهاي امريکايي شد. عده اي اين اختلاف را به اختلاف سنتي بين پنتاگون و وزارت خارجه ي امريکا مرتبط مي دانند. چلبي هيچ گاه دست نشانده ي امريکايي ها نبود، بلکه از ظرفيت امريکايي ها براي پيشبرد اهداف خود بهره مي برد؛ براي نمونه در روزگار کلينتون، که سخت مشغول متقاعد ساختن امريکايي ها براي حمله به عراق بود، از قضيه ي مونيکا لوينسکي بهترين بهره را برد تا کلينتون فشارهاي خود بر صدام را بيفزايد. چلبي سرانجام به ايران نزديک شد و امروزه يکي ازدوستان ايران در عراق به شمارمي آيد. اين نزديکي چلبي به ايران تحليل هاي بسياري را درمحافل سياسي گوناگون برانگيخته است، تا جايي که تحليلگري اسرائيلي حمله ي امريکا به عراق را سناريويي ايراني تلقي کرده است. وي اظهارنموده است که چلبي، که مخفيانه با دولت ايران رابطه داشت، با نظر ايراني ها سرانجام امريکايي ها را فريفت و ايشان را به باتلاق عراق کشاند.
کنگره ي ملي عراق، يعني گروه چلبي، در انتخابات اخير در قالب ائتلاف ملي شرکت کرد و فقط توانست به يک کرسي پارلماني دست يابد.
پي نوشت ها :
http://www.inciraq.com1 (سايت رسمي حزب کنگره ي ملي عراق)
2.الشرق الاوسط،8 آوريل 2003 ،ش4332
3.امريکا درسال 1991 م تصور واضحي از داخل عراق نداشت و از موضوع شيعي وسني و ورود ايران به کارزار مي ترسيد. يکي از بيم هايي که در مطبوعات غرب نيز انعکاس يافت اين بود که مي ترسيدند اگر نظام صدام در چهارچوب يک انقلاب مردمي شيعي و جنوبي فروپاشد ، ايران فعالانه دست به کار مي شود، از همين رو امريکايي ها نيز به سرکوب انتفاضه کمک هم کردند (رک:برنامه ي بلا حدود،شبکه تلوزيوني الجزيره،2000/9/18 ،گفت و گوي احمد منصور با دکتر عبد الله النفيسي:(www.aljazeeranet
4.AndrewAustin ,War Hawks and the Asia and Middle East policy. Devastating Society the Neo-conservative assault on Democracy and Justice. P47
5.Toby Dodge, Iraqُ s , futuer: The after math of regime. change, Routledge, London New Yor,2005,P29
6.عليرضا شيخ عطار، کردها و قدرتهاي منطقه اي و فرامنطقه اي، ج1« عراق» ، تهران:مکز تحقيقات استراتژيک،1382،ص294
7.George Leman, Iraq, American Empire, and the War on Terrorism ,The Philosophical Challenge of September 11 , Blackwell Publishing, New Yourk: London, 2005
8.http://arabic.cnn.com/2003/middle _ east,4,18 centcom , mayor/index . html
9.http //arabic.cnn.com/ apr15,2003
10.الشرق الوسط،25 آوريل 2003 ،8914 ؛القدس العربي،7 مي 2003 ،4342
11.http //www.moheet.com / timp / falouga-2005 / algelbyo2.asp
منبع: مجله زمانه، شماره95