پروين اعتصامي، متعهد و معترض
نويسنده: اکبر رضي زاده
«محتسب مستي به ره ديد و گريبانش گرفت
مست گفت اي دوست اين پيراهن است، افسار نيست
گفت: مستي زان سبب افتان و خيزان مي روي
گفت: جرم راه رفتن نيست، ره هموار نيست
گفت: مي بايد تو را تا خانه قاضي برم
گفت: رو صبح آي، قاضي نيمه شب بيدار نيست
گفت: نزديک است والي را سراي، آنجا شويم
گفت: والي از کجا در خانه ي خمار نيست!... »
يکي از گويندگان به نام عصر مشروطيت - و اندکي پس از آن - که اشعارش مورد توجه و تحسين شعر شناسان بزرگ قرار گرفته، « پروين اعتصامي» است. او در سال 1285 خورشيدي در تبريز ديده به جهان گشود. تحصيلات ابتدايي را نزد پدر دانشمندش - يوسف اعتصامي آشتياني ملقب به «اعتصام الملک » و آموزگاران خصوصي فرا گرفت و به اين طريق با فارسي و عربي و ادبيات اين دو زبان آشنايي کامل يافت. سپس براي آموختن زبان انگليسي، وارد کالج آمريکايي تهران شد و از آنجا گواهي نامه گرفت.
چهار بيت از قصيده بسيار مشهور «مست و محتسب» پروين را خوانديد و به ديدگاه پاسبان تر دامن و مست هوشيار وقوف يافتيد، ببينيم کار محتسب و مست به کجا خواهد کشيد!
«گفت : تا داروغه را گوييم در مسجد بخواب
گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نيست!
گفت: ديناري بده پنهان و خود را وارهان
گفت: کار شرع کار درهم و دينار نيست!
گفت: از بهر غرامت جامه ات بيرون کنم
گفت: پوسيده است، جز نقشي زپود وتار نيست!... »
پروين در سرودن قطعات خود، روش سؤال و جواب يا مناظره را - همان گونه که در شعر فوق ديديد- پيش گرفته و از اين طريق، از زبان پرندگان، مادران فقير و ضعفا اشعار بسيار زيبايي را سروده است.
در قصايد پروين، انسان خواه ناخواه به ياد سبک و طريقت شاعري «ناصر خسرو» مي افتد که به وعظ و ارشاد و بيان مسايل اخلاقي و اجتماعي مشغول شده است. علي الخصوص که اين شاعر توانمند در دوران ديکتاتوري رضا شاه مي زيسته و هميشه با کنايه، خودگامگي و زورمداري حکومت مردان بي کفايت را به تصوير کشيده است.
آن چه باعث شده که سبک و طريقت سخنوري پروين از ساير سرايندگان کلاسيک ادب معاصر فارسي متمايز باشد، حس بشر دوستي عميق، همدردي صميمانه با فقرا و درماندگان و انتقاد از اوضاع سياسي و اجتماعي عصر پهلوي بوده است.
درونمايه اکثر شعرهاي اين شاعر متعهد، دلتنگي و اعتراضي ملايم از روزگار خويش، همراه با تصوير زنده اي از طبيعت و زندگي به حساب مي آيد. نمونه ي بارز اين طرز تفکر وي از همين شعري که بخش هايي از آن را خوانديد، احساس مي شود.
و اما فرجام «مست و محتسب»:
«... گفت : آگه نيستي کز سر در افتادت کلاه
گفت: در سر عقل بايد، بي کلاهي عار نيست!
گفت: مي بسيار خوردي زان چنين بي خود شدي
گفت: اي بيهوده گو، حرف کم و بسيار نيست!
گفت: بايد حد زند هشيار مردم، مست را
گفت: هشياري بيار اينجا کسي هشيار نيست!»
و... واي بر روزگاري که هشياري يافت نمي شود تا مست را حد زند و ناو پاسبان خودکامه در برابر مست هوشيار، به گل مي نشيند... !
هنر اصلي پروين اعتصامي در اين است که در نهايت رواني و استحکام، مي تواند از زبان همه کس و همه چيز سخن بگويد. مرغ و ماهي، سير و پياز، صياد و مرغ، مار و مور، دام و دانه، جوجه و مرغ، مست و هوشيار و ده ها نمونه ي ديگر که انسان را در حُزني دوست داشتني فرومي برد و به فکر فرومي برد.
ديوان اشعار پروين شامل 6500 بيت است که اغلب آنها در قالب هاي قصيده، مثنوي و قطعه مي باشد. و به کوشش برادرش «ابوالفتح اعتصامي» به زيور طبع آراسته شده است.
مرگ زودرس و بي هنگام شاعر در سوم فروردين 1320 شمسي در سن 35 سالگي اتفاق افتاد که همه را متألم و تعجب زده کرد. زيرا وي هيچ گونه سابقه ي بيماري نداشت. ناگهان در بستر بيماري افتاد و پس از سيزده روز، دل از دنيا کنده و به سراي باقي شتافت.
جنازه ي او را به قم حمل کردند و در کنار پدرش - که چهار سال قبل فوت کرده بود- در مجاورت حرم مطهر حضرت معصومه (س) به خاک سپردند.
مرگ نا به هنگام پروين در سن جواني، طبيعي بودن فوت او را شديداً به زير سوال برده است. با چند بيت از سروده اش بر سنگ مزارش، يادش را گرامي مي داريم:
« اين که خاک سيهش بالين است
اختر چرخ ادب پروين است
گر چه جز تلخي از ايام نديد
هر چه خواهي سخنش شيرين است
صاحب آن همه گفتار امروز
سائل فاتحه و ياسين است
دوستان به که ز وي ياد کنند
دل بي دوست دلي غمگين است... »
/ع
مست گفت اي دوست اين پيراهن است، افسار نيست
گفت: مستي زان سبب افتان و خيزان مي روي
گفت: جرم راه رفتن نيست، ره هموار نيست
گفت: مي بايد تو را تا خانه قاضي برم
گفت: رو صبح آي، قاضي نيمه شب بيدار نيست
گفت: نزديک است والي را سراي، آنجا شويم
گفت: والي از کجا در خانه ي خمار نيست!... »
يکي از گويندگان به نام عصر مشروطيت - و اندکي پس از آن - که اشعارش مورد توجه و تحسين شعر شناسان بزرگ قرار گرفته، « پروين اعتصامي» است. او در سال 1285 خورشيدي در تبريز ديده به جهان گشود. تحصيلات ابتدايي را نزد پدر دانشمندش - يوسف اعتصامي آشتياني ملقب به «اعتصام الملک » و آموزگاران خصوصي فرا گرفت و به اين طريق با فارسي و عربي و ادبيات اين دو زبان آشنايي کامل يافت. سپس براي آموختن زبان انگليسي، وارد کالج آمريکايي تهران شد و از آنجا گواهي نامه گرفت.
چهار بيت از قصيده بسيار مشهور «مست و محتسب» پروين را خوانديد و به ديدگاه پاسبان تر دامن و مست هوشيار وقوف يافتيد، ببينيم کار محتسب و مست به کجا خواهد کشيد!
«گفت : تا داروغه را گوييم در مسجد بخواب
گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نيست!
گفت: ديناري بده پنهان و خود را وارهان
گفت: کار شرع کار درهم و دينار نيست!
گفت: از بهر غرامت جامه ات بيرون کنم
گفت: پوسيده است، جز نقشي زپود وتار نيست!... »
پروين در سرودن قطعات خود، روش سؤال و جواب يا مناظره را - همان گونه که در شعر فوق ديديد- پيش گرفته و از اين طريق، از زبان پرندگان، مادران فقير و ضعفا اشعار بسيار زيبايي را سروده است.
در قصايد پروين، انسان خواه ناخواه به ياد سبک و طريقت شاعري «ناصر خسرو» مي افتد که به وعظ و ارشاد و بيان مسايل اخلاقي و اجتماعي مشغول شده است. علي الخصوص که اين شاعر توانمند در دوران ديکتاتوري رضا شاه مي زيسته و هميشه با کنايه، خودگامگي و زورمداري حکومت مردان بي کفايت را به تصوير کشيده است.
آن چه باعث شده که سبک و طريقت سخنوري پروين از ساير سرايندگان کلاسيک ادب معاصر فارسي متمايز باشد، حس بشر دوستي عميق، همدردي صميمانه با فقرا و درماندگان و انتقاد از اوضاع سياسي و اجتماعي عصر پهلوي بوده است.
درونمايه اکثر شعرهاي اين شاعر متعهد، دلتنگي و اعتراضي ملايم از روزگار خويش، همراه با تصوير زنده اي از طبيعت و زندگي به حساب مي آيد. نمونه ي بارز اين طرز تفکر وي از همين شعري که بخش هايي از آن را خوانديد، احساس مي شود.
و اما فرجام «مست و محتسب»:
«... گفت : آگه نيستي کز سر در افتادت کلاه
گفت: در سر عقل بايد، بي کلاهي عار نيست!
گفت: مي بسيار خوردي زان چنين بي خود شدي
گفت: اي بيهوده گو، حرف کم و بسيار نيست!
گفت: بايد حد زند هشيار مردم، مست را
گفت: هشياري بيار اينجا کسي هشيار نيست!»
و... واي بر روزگاري که هشياري يافت نمي شود تا مست را حد زند و ناو پاسبان خودکامه در برابر مست هوشيار، به گل مي نشيند... !
هنر اصلي پروين اعتصامي در اين است که در نهايت رواني و استحکام، مي تواند از زبان همه کس و همه چيز سخن بگويد. مرغ و ماهي، سير و پياز، صياد و مرغ، مار و مور، دام و دانه، جوجه و مرغ، مست و هوشيار و ده ها نمونه ي ديگر که انسان را در حُزني دوست داشتني فرومي برد و به فکر فرومي برد.
ديوان اشعار پروين شامل 6500 بيت است که اغلب آنها در قالب هاي قصيده، مثنوي و قطعه مي باشد. و به کوشش برادرش «ابوالفتح اعتصامي» به زيور طبع آراسته شده است.
مرگ زودرس و بي هنگام شاعر در سوم فروردين 1320 شمسي در سن 35 سالگي اتفاق افتاد که همه را متألم و تعجب زده کرد. زيرا وي هيچ گونه سابقه ي بيماري نداشت. ناگهان در بستر بيماري افتاد و پس از سيزده روز، دل از دنيا کنده و به سراي باقي شتافت.
جنازه ي او را به قم حمل کردند و در کنار پدرش - که چهار سال قبل فوت کرده بود- در مجاورت حرم مطهر حضرت معصومه (س) به خاک سپردند.
مرگ نا به هنگام پروين در سن جواني، طبيعي بودن فوت او را شديداً به زير سوال برده است. با چند بيت از سروده اش بر سنگ مزارش، يادش را گرامي مي داريم:
« اين که خاک سيهش بالين است
اختر چرخ ادب پروين است
گر چه جز تلخي از ايام نديد
هر چه خواهي سخنش شيرين است
صاحب آن همه گفتار امروز
سائل فاتحه و ياسين است
دوستان به که ز وي ياد کنند
دل بي دوست دلي غمگين است... »
/ع