شهيده محبوبه دانش آشتياني در يك نگاه
در غروب يكي از روزهاي سرد بهمن سال 40 به دنيا آمد. سالهاي ابتدايي را در مدرسه رفاه كه كانون فرزندان مبارزان سياسي بود، با جديت و كوشش تمام گذراند و در سايه توجهات پدري روحاني و روشنفكر و نيز محيط مساعد خانه و نيز مدرسه، شالوده ايماني عميق در قلبش نهاده شد.
در دوره راهنمايي تحصيل ميكرد كه مزدوران رژيم، مدرسه رفاه را بستند و محبوبه به ناچار به دبيرستان هشترودي رفت. محيط دبيرستان براي فعاليتهاي ديني و سياسي، مساعد نبود. با اين همه محبوبه و دوستانش، از هر وسيله و امكاني براي فعاليت سود ميجستند.
در دو سال آخر دبيرستان، همزمان با اوجگيري مبارزات در سطح جامعه، درس براي محبوبه تبديل به مسئلهاي فرعي شد، هر چند پيوسته شاگرد ممتازي بود. به مرور زمان و با افزوده شدن آگاهيهاي محبوبه نسبت به مسائل محيط و رشد فكري و پختگي بيشتر، با عزم يك مسلمان رشيد، به شكلي جدي وارد عرصه مبارزات شد. او فردي بسيار منظم، جدي و دلسوز بود كه احساس مسئوليت، با مهرباني و شور در وجودش آميخته بود و ميتوانست مسائل را با دقت تحليل كند.
او فرياد مردمان مظلوم و بيپناه را ميشنيد و ناله آنان، همچون گلولهاي سربي كه سرانجام قلب او را شكافت، تا عمق جانش نفوذ ميكرد. چشمان تيزبين او ستمها را خوب ميديد و گوشهايش نالهها را ميشنيد و دلش تنها براي ايمانش ميتپيد و چنين ويژگيهايي، طبيعتاً چنان فرجام غبطه برانگيزي در پي دارد و بدين گونه بود كه محبوبه در جمعه خونين و در روز 17 شهريور به خون خود در غلتيد تا حضورش مطلع صادقي بر حضور زن مسلمان ايراني در عرصههاي نبرد حق و باطل باشد.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 27
در دوره راهنمايي تحصيل ميكرد كه مزدوران رژيم، مدرسه رفاه را بستند و محبوبه به ناچار به دبيرستان هشترودي رفت. محيط دبيرستان براي فعاليتهاي ديني و سياسي، مساعد نبود. با اين همه محبوبه و دوستانش، از هر وسيله و امكاني براي فعاليت سود ميجستند.
در دو سال آخر دبيرستان، همزمان با اوجگيري مبارزات در سطح جامعه، درس براي محبوبه تبديل به مسئلهاي فرعي شد، هر چند پيوسته شاگرد ممتازي بود. به مرور زمان و با افزوده شدن آگاهيهاي محبوبه نسبت به مسائل محيط و رشد فكري و پختگي بيشتر، با عزم يك مسلمان رشيد، به شكلي جدي وارد عرصه مبارزات شد. او فردي بسيار منظم، جدي و دلسوز بود كه احساس مسئوليت، با مهرباني و شور در وجودش آميخته بود و ميتوانست مسائل را با دقت تحليل كند.
او فرياد مردمان مظلوم و بيپناه را ميشنيد و ناله آنان، همچون گلولهاي سربي كه سرانجام قلب او را شكافت، تا عمق جانش نفوذ ميكرد. چشمان تيزبين او ستمها را خوب ميديد و گوشهايش نالهها را ميشنيد و دلش تنها براي ايمانش ميتپيد و چنين ويژگيهايي، طبيعتاً چنان فرجام غبطه برانگيزي در پي دارد و بدين گونه بود كه محبوبه در جمعه خونين و در روز 17 شهريور به خون خود در غلتيد تا حضورش مطلع صادقي بر حضور زن مسلمان ايراني در عرصههاي نبرد حق و باطل باشد.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 27
/ج