نظارات بر حکومت و ساز و کارهاي آن در اسلام (3)

ساز و کارهاي مختلفي براي اعمال نظارت وجود دارد. انديشمندان حقوق علوم سياسي، مديريت و جامعه شناسان براي نظارت، اقسامي ذکر کرده اند. در يک تقسيم بندي کلي، نظارت بر دو قسم نظارت بيروني و نظارت دروني تقسيم...
دوشنبه، 30 آبان 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نظارات بر حکومت و ساز و کارهاي آن در اسلام (3)

نظارات بر حکومت و ساز و کارهاي آن در اسلام (3)
نظارات بر حکومت و ساز و کارهاي آن در اسلام (3)


 

نويسنده:محمد فلاح سلوکلايي(*)




 

ساز و کارهاي نظارت
 

ساز و کارهاي مختلفي براي اعمال نظارت وجود دارد. انديشمندان حقوق علوم سياسي، مديريت و جامعه شناسان براي نظارت، اقسامي ذکر کرده اند. در يک تقسيم بندي کلي، نظارت بر دو قسم نظارت بيروني و نظارت دروني تقسيم مي شود که در اين نوشتار به بحث نظارت بيروني خواهيم پرداخت.
در کتاب هاي حقوقي، تعريفي از واژه نظارت بيروني ارائه نشده است، اما از مجموع مطالبي که درباره نظارت بيروني وجود دارد، مي توان آن را چنين تعريف نمود: نظارت بيروني، نظارتي است که از خارج از وجود فرد بر وي تحميل مي شود.
براساس اين تعريف، تمام ساز و کارهاي بيروني و خارج از شخص حاکم و کارگزار که به نظارت بر رفتار وي مي پردازند، نظارت بيروني ناميده مي شوند.
يکي از سنت هاي ثابت الهي، نظارت کامل، دقيق و مداوم بر رفتار، اعمال و حتي نيات انسانها و بازرسي وارزيابي آنهاست.
براساس آيات متعدد قرآن، نظارت بيروني بر اعمال و رفتار انسان، تنها به خداوند متعال ختم نمي شود. بلکه علاوه بر ذات مقدس پروردگار، پيامبران و امامان معصوم (نساء (4): 41-42)، فرشتگان (ق (50): 17-18)، اعضاي بدن انسان (نور (24): 24) و زمين (زلزال (99): 1-5) نيز ناظر بر اعمال انسان هستند. از اين رو، به پيامبر (ص) مي فرمايد: «بگو: عمل کنيد، خدا و پيامبرش و مؤمنان، اعمال شما را خواهند ديد و شما به نزد داناي نهان و آشکار، بازگردانده مي شويد و او از اعمالتان، آگاهتان خواهد کرد» (توبه (9): 105).
نظارت و کنترل بيروني، به شيوه هاي مختلف صورت مي گيرد.

1- نظارت مردم بر سيستم
 

نظارت، گاهي رسمي و حکومتي است که از درون حاکميت بر آن صورت مي پذيرد (1) و گاهي غيررسمي؛ يعني نظارتي که همه افراد جامعه در آن مشارکت مي کنند (ترابي، 1341: 123). اين نظارت را نظارت مردمي و عمومي مي ناميم. در اسلام، نظارت مردمي برسيستم، به اشکال مختلف صورت مي پذيرد:

1-1- نصيحت حاکمان و کارگزاران
 

يکي از شيوه هاي نظارت غير رسمي و عمومي، نصيحت حاکمان است.
نصيحت در لغت به معناي خيرخواهي است و در اصطلاح به معناي ارشاد به سوي مصالح است. (ابن منظور، 1996م، ج: 616).
براساس نگرش اسلامي، يکي از پايه هاي مديريت و سياست اجتماع، نصيحت و خيرخواهي متقابل حکومت و مردم است. از آنجا که مردم داور بي طرف و ناقد منصفي هستند، يکي از وظايف امت در راستاي بهبود بخشيدن به مديريت جامعه و حفظ انتقام آن و در مقام ارزيابي اعمال حکومت، نصيحت به ائمه مسلمين است که يکي از شيوه هاي مطلوب و مؤثر براي گوشزد نمودن خطاها و انحرافات و رفع نواقص دولت دانسته شده است.
عبارت «النصيحه لائمه المسلمين» يک تعبير ريشه دار و پرسابقه است که در روايات متعددي بر آن تأکيد شده است. سرچشمه اين عنوان به سخنراني پيامبر اکرم (ص) بر مي گردد که در حجه الودع و در مسجد خيف مطرح فرمودند و پس از آن، در بيانات ائمه (ع) به عنوان يکي از مسئوليت هاي امت اسلامي مورد تأکيد قرار گرفت. محدثان شيعه نيز در جوامع روايي خويش، فصلي را به اين عنوان اختصاص داده اند.(2)
«اي مردم! مرا بر شما و شما را بر من حقي واجب شده است؛ حق شما بر من، آن است که از خيرخواهي شما دريغ نورزم و بيت المال را ميان شما عادلانه تقسيم کنم و شما را آموزش دهم تا بي سواد و نادان نباشيد و شما را تربيت کنم تا راه و رسم زندگي را بدانيد. اما حق من بر شما اين است که به بيعت من وفادار باشيد و در آشکار و نهان، برايم خيرخواهي کنيد. هرگاه شما را فرا خواندم، اجابت نماييد و اگر فرمان دادم، اطاعت کنيد» (نهج البلاغه، خطبه 34).
براساس اين بيان علوي، نصيحت و خيرخواهي مردم نسبت به حاکم، حق حاکم است و کوتاهي مردم در اين باره، ظلم به حاکم اسلامي است و از آن جهت که حکومت به خود مردم تعلق دارد و بايد با مشارکت آنها اداره شد، منع از نصيحت و جلوگيري از ابراز آن، تجاوز به حق مردم تلقي مي شود.

1-2- انتقاد (3) از حاکمان و کارگزاران
 

يکي ديگر از راه هاي اعمال نظارت مردم بر سيستم، انتقاد از حاکمان و کارگزاران است. نقد و انتقاد در لغت به معناي جدا کردن ناخالص از خالص و سره از ناسره است. چنانچه جوهري، در صحاح مي گويد: «نقدت الدراهم و انتقدتها، اذا اخرجت منها الزيف... و ناقدت فلاناً، اذا ناقشته في الامر» (الجوهري، 1407 (1987 م)، ج2: 544).
پس درهم هاي ناخالص را از مجموعه آن جدا کردن، انتقاد درهم هاست و نقد کسي، به معناي مناقشه کردن با او درباره چيزي است.
انتقاد و اعتراض در نظام اسلامي، با اينکه از حقوق و آزادي هاي شهروندان به شمار مي آيد، جنبه تکليفي هم دارد بنابراين، مردم موظف به طرح انتقاد و اعتراض مي باشند.
حضرت اميرالمؤمنين (ع) به صراحت خطاب به مردم مي فرمايد: «با من آن چنانکه با پادشاهان سرکش سخن مي گويند، حرف نزنيد و چنانکه از آدم هاي خشمگين، کناره مي گيرند، دوري نجوييد. با ظاهر سازي با من رفتار نکنيد و گمان مبريد که اگر حقي به من پيشنهاد دهيد بر من گران آيد يا در پي بزرگ نشان دادن خويشم؛ زيرا کسي که شنيدن حق يا عرضه شدن عدالت بر او مشکل باشد، عمل کردن به آن، براي او دشوارتر خواهد بود. پس، از گفتن حق، يا مشورت در عدالت خودداري نکنيد؛ زيرا خود را برتر از آنکه اشتباه کنم و از آن ايمن باشم، نمي دانم؛ مگر آن که خداوند مرا حفظ فرمايد» (نهج البلاغه، خطبه 216).
حال آنکه مي دانيم آن حضرت، به دليل عصمت مبرا از خطا مي باشد؛ لکن مي خواهد با اين سخن، امت را به خرده گيري از خويش تشويق نمايد تا اين کار، در تعامل با حاکمان غيرمعصوم متداول گردد؛ چنانکه خطاب به مالک اشتر مي نويسد: «مردم تو را همان گونه زير نظر دارند که تو کارگزاران پيش از خود را زير نظر داشتي و همان چيزي را در مورد تو مي گويند که تو نسبت به آنان مي گفتي... و هرگاه مردم به تو بدگمان شدند، آشکارا عذر خويش را با آنان در ميان بگذار و با اين کار از بدگماني نجاتشان بده که اين کار، رياضتي براي خودسازي تو و مهرباني نسبت به شهروندان است؛ چون عذرخواهي و توضيح در مورد اقدامات و سياست هاي حاکم، آنان را به حق وا مي دارد» (همان، نامه 53).
در اين جا گفتار حضرت، اشاره به يک «قانون طبيعي» در جامعه دارد که «کردار و هدف گيري شخصيت ها، چه بخواهند و چه نخواهند به وسيله زبان و قلم نقادان حساب گر جامعه، دير يا زود منعکس خواهد گشت. اگر فرعون و فرعون صفتان تاريخ مي دانستند که تبهکاري هاي آنان، پس از گذشت هزاران سال، چنان بازگو خواهد گشت که در دوران زندگي آنان به وسيله موسي (ع) و موسي منشان منعکس مي گشت، خودکشي را بر تنفس شرم آور در اين دنيا ترجيح مي دادند. ولي چه مي توان کرد که انواعي از تخديرها و مستي ها، مغز سالم براي آنان باقي نگذاشته است» (جعفري، بي تا: 190).
براين اساس بود که امام خميني (ره) بارها بر «ضرورت انتقاد» و «نقش مهم دقت و مراقبت مردم بر رفتار مسؤولان» تأکيد مي فرمودند: «انتقاد براي ساختن، براي اصلاح امور لازم است» (امام خميني، 1370، ج14: 236). «انتقادها بايد باشد؛ زيرا تا انتقاد نشود، اصلاح نمي شود... چون سرتاپاي انسان عيب است و بايد اين عيب ها را انتقاد کرد تا جامعه اصلاح شود» (همان: 259)؛ «آن روزي که ديدند انحراف در مجلس پيدا شد،
انحراف از حيث قدرت طلبي و از حيث مال طلبي در کشور، در وزيرها، در رئيس جمهور، پيدا شد، بايد جلويش را بگيرند. مردم بايد مواظب شما باشند و مواظب همه اينها باشند» (همان، ج 16: 30).
ايشان بارها در بيانات خود، از مسئوليت عمومي همگان در نظام اسلامي سخن به ميان مي آوردند: «همه ما مسؤوليم؛ نه مسئول براي کار خودمان (بلکه) مسئول کارهاي ديگران هم هستيم. مسؤوليت من هم گردن شماست. مسؤوليت شما هم گردن من است، اگر من پايم را کج گذاشتم، شما مسؤوليد، اگر نگوييد که چرا پايت را کج گذاشتي، بايد هجوم کنيد، نهي کنيد که چرا؟» (همان، ج8: 47).
بنابراين، انتقاد حرکتي است اصلاح گرانه، با قصد پالايش و زنگارزدايي و نجات حق از نفوذ باطل در حريم آن، برگرداندن طبيعت شخص و يا امري از آميختگي به ناخالصي و غش، به سوي خلوص و فطرت ناب، حضور مستمر مؤمنان در صحنه و نقد و ارزيابي مستمر نسبت به هم و به ويژه از ارکان و عاملان حکومت، در حال صلاح نگه داشتن نيک فطرتان و پاک نهادان پندپذير و ساقط نمودن يا کنترل و يا بي اعتبار ساختن سست نهادن فرعون منش؛ اما انتقاد نکردن بي تفاوتي نسبت به امور جامعه و اجتماع و حاکمان، ميدان را براي عناصر بدخواه دين و دنياي مردم و پيروان خط شيطان، خالي نگاه خواهد داشت.

1-3- امر به معروف و نهي از منکر
 

يکي ديگر از شيوه هاي اعمال نظارت غير رسمي، امر به معروف و نهي از منکر است. امر به معروف و نهي از منکر از احکام ضروري اسلام است که در نصوص ديني، مورد تأکيد فراوان قرار گرفته است. در فرهنگ اسلامي، همگان نسبت به سعادتمندي ديگران، متعهد شمرده مي شوند. از اين رو، وظيفه امر به معروف و نهي از منکر بر دوش همه، نهاده شده است. قرآن کريم مي فرمايد: «شما بهترين امتي بوديد که به سود انسانها آفريده شده اند؛ (چرا که) امر به معروف و نهي از منکر مي کنيد و به خدا ايمان داريد و اگر اهل کتاب، (به چنين برنامه و آيين درخشاني) ايمان آورند، براي آنها بهتر است! (ولي تنها) عده کمي از آنها با ايمانند و بيشتر آنها فاسقند، (و خارج از اطاعت پروردگار)» (آل عمران (3): 110).
علامه طباطبايي در تفسير اين آيه مي نويسد: «معناي آيه، اين مي شود که شما گروه مسلمانان، بهترين امتي هستيد که خداي تعالي آن را براي مردم و براي هدايت مردم پديد آورده است؛ چون شما مسلمانان، همگي ايمان به خدا داريد و دو تا از فريضه هاي ديني
خود؛ يعني امر به معروف و نهي از منکر را انجام مي دهيد. معلوم است که کليت و گستردگي اين شرافت بر امت اسلام، از اين جهت است که بعضي از افرادش متصف به حقيقت ايمان و قائم به حق امر به معروف و نهي از منکرند» (طباطبايي، 1417ق، ج 4: 431).
همچنين خداوند متعال در آيه ديگري نيز اين اصل مهم اسلامي را گوشزد مي نمايد و مردان و زنان با ايمان را متصف به اين صفات مي نامد: «مردان و زنان با ايمان، ولي (و يار و يار) يکديگرند؛ امر به معروف و نهي از منکر مي کنند؛ نماز را بر پا مي دارند و زکات را مي پردازند و خدا و رسولش را اطاعت مي کنند به زودي خدا آنان را مورد رحمت خويش قرار مي دهد. خداوند توانا و حکيم است» (توبه (9): 71).
علامه طباطبايي در تفسير اين آيه مي نويسد: «بعد از آن تذکر و بيان حال منافقين، اينک حال عامه مؤمنين را بيان مي کند و مي فرمايد: مردان و زنان با ايمان، اولياي يکديگرند» تا منافقين بدانند که نقطه مقابل ايشان، مؤمنين هستند که مردان و زنانشان با همه کثرت و پراکندگي، همه در حکم يک تن واحدند و به همين جهت بعضي از ايشان امور بعضي ديگر را عهده دار مي شوند و به همين جهت است که هر کدام، ديگري را به معروف امر مي کند و از منکر نهي مي نمايد. آري، به خاطر ولايت داشتن ايشان در امور يکديگر است- آن هم ولايتي که تا کوچک ترين افراد اجتماع راه دارد- که به خود اجازه مي دهند، هريک، ديگري را به معروف واداشته و از منکر باز بدارد» (طباطبايي، 1417ق، ج 10: 349).
امر به معروف و نهي از منکر در روايات نيز از جايگاه ممتازي برخوردار است.
حضرت امام موسي کاظم (ع) از حضرت علي (ع) نقل فرمود که پيامبر (ص) فرمود: «قومي که امر به معروف و نهي از منکر نکنند، قوم بدي هستند. کساني که آمران به معروف و ناهيان از منکر را مورد تهمت قرار دهند، بد مردماني هستند. بدند کساني که براي خداي متعال به عدل قيام نکنند.» (الراوندي، 1377: 153- 154).
حضرت علي (ع) در اين باره مي فرمايد:«و تمام کارهاي نيکو و جهاد در راه خدا، در برابر امر به معروف و نهي از منکر، چونان قطره اي در درياي موّاج و پهناور است. امر به معروف و نهي از منکر، نه اجلي را نزديک مي کند و نه از مقدار روزي مي کاهد. از همه اينها برتر، گفتن سخن حق در پيش روي حاکمي ستمکار است» (نهج البلاغه، حکمت 374).
از عبارت پاياني اين فراز از سخنان ارزشمند امام علي (ع) فهميده مي شود که حاکمان در معرض اين نظارت همگاني قرار دارند.
در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران نيز به اين دو اصل مترقي اسلام، تصريح شده و زواياي امر به معروف و نهي از منکر را بيان نموده است (قانون اساسي، اصل 8). بنابراين، امر به معروف و نهي از منکر، نوعي نظارت همگاني است که اسلام، تأکيد فراواني نسبت به آن دارد و بي توجهي به آن و ميدان ندادن براي طرح آن ممکن است آثار زيانباري براي نظام اسلامي داشته باشد؛ زيرا وقتي انتقاد و امر و نهي مردم به ثمر ننشيند ممکن است راه هاي منفي و قهرآميزتر جاي آن را بگيرد که قطعاً به صلاح ثبات و امنيت نظام اسلامي نخواهد بود.

پي‌نوشت‌ها:
 

*دانشجوي دکتراي حقوق عمومي.
1-مصاديق اين نظارت را در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران مي توان در اصول پنجاه و پنجم، پنجاه و هفتم، هفتاد و ششم، هفتاد و هفتم، هشتاد و هشتم، هشتاد و نهم، نود و ششم، نود و نهم، يکصد و دهم و يکصد و يازدهم ذکر کرد.
2- مرحوم کليني در کتاب الحجة از «کافي» اين باب را گشوده است: «باب مرا امرالنبي (ص) بالنصيحه لائمه المسلمين و اللزوم لجماعتهم».
3- انتقاد، ممکن است براي خيرخواهي باشد که از آن به انتقاد سازنده ياد مي شود و در اين معنا با نصيحت به يک معناست و ممکن است به قصد تخريب باشد که در اين صورت خيرخواهانه و براي اصلاح نيست بلکه براي تخريب طرف مقابل است. انتقاد در اين معنا به طور قطع با نصيحت قابل جمع نبوده و منظور ما هم نخواهد بود.
 

منبع:نشريه حکومت اسلامي، شماره52.




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط