حضرت پيامبر (ص) و جواني كه زبانش بند آمده بود
جواني از اصحاب بيامبر اسلام (ص) مريض و بستري شده بود. رسول خدا (ص) به عيادت او آمد؛ حالش بسيار وخيم و در آخرين لحظات زندگي بود.
پيامبر (ص) به او فرمودند: به يگانگي خداوند اقرار كن و بگو لا اله الاالله زبان جوان به لكنت افتاد و نتوانست ان كلمه مقدس را ادا كند. رسول خدا از زني كه آن جا حضور داشت، پرسيد: آيا اين جوان مادر دارد؟ گفت: آري، من مادر او هستم. فرمود: آيا از او ناراضي هستي؟ گفت: آري، اكنون مدت شش سال است كه با او سخن نگفته ام. رسول خدا (ص) از او خواست تا از لغزش هاي پسرش بگذرد و او را عفو كند.
زن گفت: يا رسول الله! به خاطر شما از او گذشتم و راضي شدم.
آن گاه پيامبر به جانب جوان متوجه شد و فرمود: بگو لااله الاالله زبان او گشوده شد و به آساني توانست اعتقادات حقه را بر زيان جاري كند.
احترام پيامبر (ص) به پدر و مادر رضاعي خود
در سال هاي آغاز بعثت پيامبر اسلام (ص) بود. روزي ان حضرت فرشي پهن كرده و روي آن نشسته بود كه در اين موقع شوهر حليمه به حضور ان حضرت آمد. پيامبر(ص) به ياد مهرباني هاي او برخاست و او را احترام زيادي كرد و گوشه اي از فرش خود را گسترد و پدر رضاعي خود را روي آند نشاند طولي نكشيد كه مادرش حليمه وارد شد. حضرت گوشه ديگر فرش را براي او پهن كرد و او را روي آن نشانيد و محبت فراواني به مادر رضاعي خود كرد. (2) و همچنين پيامبر(ص) را ديدند كه به خواهر رضاعي خود (دختر حليمه) بيش از برادر رضاعي خود احترام مي گذارد. دليل آن را پرسيدند. حضرت محمد (ص) فرمودند: علت اين كه من به خواهر رضاعي خود بيشتر از برادرش احترام مي گذارم اين است كه او به پدر و مادر خود بيشتر از برادرش احترام مي گذارد. (3)
آرامش قلب پدر
فاطمه زهرا عليهم السلام از زماني كه چشم مبارك خويش را به روي پيامبر (ص) باز كرد، از فضائل و كمالات مادرش حضرت خديجه كبري بهره مند گرديد و در خانه وحي و نبوت رشد و نمو كرد و پيامبر اسلام درس توحيد و علوم الهيه و معارف آسماني را به بهترين وجه به او آموخت. حضرت زهرا عليهاالسلام برخورد مهر آميز با پدر داشت. او به پدرش عشق مي ورزيد و در همه حال از پدر اطاعت مي كرد.
هنگامي كه آيه (لا تَجْعَلوُا دُعاءَ الرَّسولِ بَيْنَكُم كَدُعاءِ بَعْضِكُمْ بَعضاً) (1) «دعوت پيامبر را در ميان خود مانند دعوت بعضي از شما نسبت به بعضي ديگر تلقي نكنيد» نازل گشت، حضرت فاطمه (س) پدر را يا رسول الله خطاب مي كرد. امام حسين (ع) از مادرش حضرت فاطمه (س) نقل مي كنند: چون پيامبر اين برنامه را از من مشاهده كردند، فرمودند: اين آيه درباره تو و اهل بيت تونازل نگشته است. زيرا تو از من هستي و من از تو هستم بلكه اين آيه در مورد اهل جفا و متكبران نازل گشت كه احترام مرا نگه نمي دارند. دخترم تو مرا با همان كلمه پدر خطاب كن كه براي آرامش قلب من بهتر و به خشنودي خداوند نزديك تر است.
بوسه بر دست پدر
در حديثي امده است كه: هر زماني كه رسول خدا (ص) به ديدار فاطمه مي آمدند، حضرت فاطمه(س) از جا برمي خواستند، به استقبال پدر مي رفتند، او را خوش آمد مي گفتند و بر دستان مبارك پدر بوسه مي زدند.
(فَاِذا دَخَلَ عَلَيْها اِلَيهِ، فَرحَبت بِه و قُبِلَت يَدَيْه.) (2) و نيز هرگاه فاطمه به محضر پدر وارد مي شد، پيامبر او را خوش آمد مي گفت، دستانش را مي بوسيد و او را در جايگاه خويش مي نشاند.
پدر به فدايش باد(3)
هر زمان كه پيامبر (ص) قصد سفر داشت، حضرت فاطمه (س) آخرين كسي بود كه پيمبر از او جدا مي شد و با وي خداحافظي مي كرد و به هنگام بازگشت اولين كسي كه به ديدارش مي رفت فاطمه زهرا (س) بود. در يكي از ديدارها كه پيامبر(ص) از سفر بازگشته بودند، به خانه فاطمه مي آيند ومي بينند كه حضرت زهرا دو دستبند و دو گوشواره براي خويش فراهم كرده اند و پرده بر در خانه آويخته اند. پيامبر(ص) كه هميشه ديدار با دخترش پس از سفر، طولاني بود، در اين باره ديداري كوتاه داشتند و گويا ناراحت شدند. از خانه زهرا بيرون آمدند و در كنار منبر در مسجد نشستند. فاطمه زهرا (س) احساس كرد كه اين حالت پيامبر به دليل دستبند و گوشواره و پرده است. اينها را از خود جدا كردند و پرده را نيز درآورند و براي پيامبر فرستادند و به فرستاده فرمودند خدمت پيامبر بگو: دخترت به محضرتان سلام داد و مي گويد: اين چند چيز را در راه خدا قرار دهيد. پيامبر پس از شنيدن پيغام سه مرتبه فرمودند: پدر به فدايش باد (فداها ابوها).
پيامبر (ص) به او فرمودند: به يگانگي خداوند اقرار كن و بگو لا اله الاالله زبان جوان به لكنت افتاد و نتوانست ان كلمه مقدس را ادا كند. رسول خدا از زني كه آن جا حضور داشت، پرسيد: آيا اين جوان مادر دارد؟ گفت: آري، من مادر او هستم. فرمود: آيا از او ناراضي هستي؟ گفت: آري، اكنون مدت شش سال است كه با او سخن نگفته ام. رسول خدا (ص) از او خواست تا از لغزش هاي پسرش بگذرد و او را عفو كند.
زن گفت: يا رسول الله! به خاطر شما از او گذشتم و راضي شدم.
آن گاه پيامبر به جانب جوان متوجه شد و فرمود: بگو لااله الاالله زبان او گشوده شد و به آساني توانست اعتقادات حقه را بر زيان جاري كند.
احترام پيامبر (ص) به پدر و مادر رضاعي خود
در سال هاي آغاز بعثت پيامبر اسلام (ص) بود. روزي ان حضرت فرشي پهن كرده و روي آن نشسته بود كه در اين موقع شوهر حليمه به حضور ان حضرت آمد. پيامبر(ص) به ياد مهرباني هاي او برخاست و او را احترام زيادي كرد و گوشه اي از فرش خود را گسترد و پدر رضاعي خود را روي آند نشاند طولي نكشيد كه مادرش حليمه وارد شد. حضرت گوشه ديگر فرش را براي او پهن كرد و او را روي آن نشانيد و محبت فراواني به مادر رضاعي خود كرد. (2) و همچنين پيامبر(ص) را ديدند كه به خواهر رضاعي خود (دختر حليمه) بيش از برادر رضاعي خود احترام مي گذارد. دليل آن را پرسيدند. حضرت محمد (ص) فرمودند: علت اين كه من به خواهر رضاعي خود بيشتر از برادرش احترام مي گذارم اين است كه او به پدر و مادر خود بيشتر از برادرش احترام مي گذارد. (3)
آرامش قلب پدر
فاطمه زهرا عليهم السلام از زماني كه چشم مبارك خويش را به روي پيامبر (ص) باز كرد، از فضائل و كمالات مادرش حضرت خديجه كبري بهره مند گرديد و در خانه وحي و نبوت رشد و نمو كرد و پيامبر اسلام درس توحيد و علوم الهيه و معارف آسماني را به بهترين وجه به او آموخت. حضرت زهرا عليهاالسلام برخورد مهر آميز با پدر داشت. او به پدرش عشق مي ورزيد و در همه حال از پدر اطاعت مي كرد.
هنگامي كه آيه (لا تَجْعَلوُا دُعاءَ الرَّسولِ بَيْنَكُم كَدُعاءِ بَعْضِكُمْ بَعضاً) (1) «دعوت پيامبر را در ميان خود مانند دعوت بعضي از شما نسبت به بعضي ديگر تلقي نكنيد» نازل گشت، حضرت فاطمه (س) پدر را يا رسول الله خطاب مي كرد. امام حسين (ع) از مادرش حضرت فاطمه (س) نقل مي كنند: چون پيامبر اين برنامه را از من مشاهده كردند، فرمودند: اين آيه درباره تو و اهل بيت تونازل نگشته است. زيرا تو از من هستي و من از تو هستم بلكه اين آيه در مورد اهل جفا و متكبران نازل گشت كه احترام مرا نگه نمي دارند. دخترم تو مرا با همان كلمه پدر خطاب كن كه براي آرامش قلب من بهتر و به خشنودي خداوند نزديك تر است.
بوسه بر دست پدر
در حديثي امده است كه: هر زماني كه رسول خدا (ص) به ديدار فاطمه مي آمدند، حضرت فاطمه(س) از جا برمي خواستند، به استقبال پدر مي رفتند، او را خوش آمد مي گفتند و بر دستان مبارك پدر بوسه مي زدند.
(فَاِذا دَخَلَ عَلَيْها اِلَيهِ، فَرحَبت بِه و قُبِلَت يَدَيْه.) (2) و نيز هرگاه فاطمه به محضر پدر وارد مي شد، پيامبر او را خوش آمد مي گفت، دستانش را مي بوسيد و او را در جايگاه خويش مي نشاند.
پدر به فدايش باد(3)
هر زمان كه پيامبر (ص) قصد سفر داشت، حضرت فاطمه (س) آخرين كسي بود كه پيمبر از او جدا مي شد و با وي خداحافظي مي كرد و به هنگام بازگشت اولين كسي كه به ديدارش مي رفت فاطمه زهرا (س) بود. در يكي از ديدارها كه پيامبر(ص) از سفر بازگشته بودند، به خانه فاطمه مي آيند ومي بينند كه حضرت زهرا دو دستبند و دو گوشواره براي خويش فراهم كرده اند و پرده بر در خانه آويخته اند. پيامبر(ص) كه هميشه ديدار با دخترش پس از سفر، طولاني بود، در اين باره ديداري كوتاه داشتند و گويا ناراحت شدند. از خانه زهرا بيرون آمدند و در كنار منبر در مسجد نشستند. فاطمه زهرا (س) احساس كرد كه اين حالت پيامبر به دليل دستبند و گوشواره و پرده است. اينها را از خود جدا كردند و پرده را نيز درآورند و براي پيامبر فرستادند و به فرستاده فرمودند خدمت پيامبر بگو: دخترت به محضرتان سلام داد و مي گويد: اين چند چيز را در راه خدا قرار دهيد. پيامبر پس از شنيدن پيغام سه مرتبه فرمودند: پدر به فدايش باد (فداها ابوها).
پينوشتها:
1. تعاليم آسماني اسلام، ص66، به نقل از امالي طوسي، جاول، ص62.
2. داستان راستان، محمد مهدي اشتهاردي،ج3،ص47.
3. اصول كافي، ج2،ص161.
4. بحارالانوار، ج43، ص25.
5. توضيح: عنوان كتاب از اين حديث گرفته شده است.
6. پايگاه اطلاع رساني Hawzah.Net مقاله برترين بانوي جهان فاطمه زهرا(س)، آيت الله مكارم شيرازي.
منبع:
عباس زاده، علیرضا؛ (1388) بوسه بر دست پدر، کاشان، مرسل، چاپ اول.
/ج