مسافر مدینه ، امام رضا علیه السلام (2)

امام فرمود: اساساً اين تصورى غلط است، زيرا خداوند مكان را آفريد و خود مكان نداشت، و چگونگى‏ها را خلق كرد و خود از چگونگى (و تركيب) بر كنار بود، پس خدا با چگونگى و مكان شناخته نمى‏شود، و به حس در نمى‏آيد، و به چيزى قياس و تشبيه نمى‏گردد.
دوشنبه، 7 آذر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مسافر مدینه ، امام رضا علیه السلام (2)

مسافر مدینه ، امام رضا علیه السلام (2)
مسافر مدینه ، امام رضا علیه السلام (2)


 

نويسنده:مهدی آقابابایی
منبع : اختصاصي راسخون



 

مهدی آقابابایی

پاسخ امام علیه السلام به چند پرسش
 

خدا چگونه و كجاست؟
امام فرمود: اساساً اين تصورى غلط است، زيرا خداوند مكان را آفريد و خود مكان نداشت، و چگونگى‏ها را خلق كرد و خود از چگونگى (و تركيب) بر كنار بود، پس خدا با چگونگى و مكان شناخته نمى‏شود، و به حس در نمى‏آيد، و به چيزى قياس و تشبيه نمى‏گردد.
چه زمانى خدا به وجود آمده است؟
امام: بگو چه زمانى نبوده تا بگويم چه وقت‏ به وجود آمده است.
- چه دليلى بر حدوث جهان (يعنى اينكه جهان قبلاً نبوده و مخلوق است) وجود دارد؟
امام: نبودى سپس به وجود آمدى، و خود مى‏دانى كه خود را نيافريده‏ای و كسى كه مانند توست نيز تو را به وجود نياورده است.
ممكن است خدا را براى ما توصيف كنيد؟
امام: آنكه خدا را با قياس توصيف كند هميشه در اشتباه و گمراهى است و آنچه مى‏گويد ناپسند است، من خدا را به آنچه خود تعريف و توصيف فرموده است تعريف مى‏كنم بدون آنكه از او رؤيتى يا صورتى در ذهن داشته باشم: «لا يدرك بالحواس‏»خدا با حواس آفريدگان درك نمى‏شود، «و لا يقاس بالناس‏» به مردم قياس نمى‏شود، «معروف بغير تشبيه‏» بدون تشبيه شناخته مى‏شود، در عين علو مقام به همه نزديك است، بدون آنكه بتوان همانندى براى او معرفى كرد، به مخلوقات خود مثال زده نمى‏شود، «و لا يجور فى قضيته‏» در حكم و قضاوت خود بر كسى ستم نمى‏كند...به آيات و نشانه‏ها شناخته مى‏گردد. (51)
آيا ممكن است زمين بدون حجت و امام بماند؟
امام: اگر يك چشم بر هم زدن زمين از حجت‏خدا و امام خالى بماند همه‏ى زمينيان را فرو خواهد برد.
ممكن است در باره‏ى فرج (امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف) توضيح بدهيد؟
امام: آيا نمى‏دانى كه انتظار فرج جزو فرج است؟
-نه نمى‏دانم مگر به من بياموزى!
امام: آرى، انتظار فرج از فرج است. (52)
ايمان و اسلام چيست؟
امام: حضرت باقرالعلوم علیه السلام فرمودند: ايمان مرتبه‏ای بالاتر از اسلام، و تقوى مرتبه‏ای برتر از ايمان و يقين مرتبه‏ای برتر از تقوى است، و چيزى كمتر از يقين ميان مردم تقسيم نشده است.(53)
يقين چيست؟
امام: توكل به خداى متعال و تسليم در برابر اراده و خواست او، و رضايت ‏به قضاى الهى، و واگذارى امور خويش به خدا (و از او مصلحت‏خواستن) (54)
عجب (خود بينى و خود پسندى) كه عمل را از بين مى‏برد چيست؟
امام: عجب درجاتى دارد، از جمله آنكه كار زشت در نظر بنده جلوه مى‏كند و آن را نيكو مى‏پندارد و از آن خشنود مى‏شود و گمان مى‏كند كار خوبى انجام داده است، و از جمله آنكه بنده به خداى خود ايمان مى‏آورد آنگاه بر خدا منت مى‏گذارد، در حالي كه منت گذاشتن حق خداست.(55)
آيا حضرت ابراهيم علیه السلام كه گفت: «و لكن ليطمئن قلبى‏» در دل خود ترديدى داشت؟
امام: نه ابراهيم علیه السلام يقين داشت، و منظورش اين بود كه خدا بر يقين او بيافزايد.(56)
چرا مردم از حضرت امير مؤمنان على علیه السلام دورى كردند و به غير او روى آوردند با آنكه سابقه‏ى فضائل آن حضرت و مقام و منزلت او نزد پيامبر صلی الله علیه و آله براى مردم معلوم و آشكار بود؟
امام-چون امير مؤمنان علیه السلام از پدران و برادران و عموها و دائى‏ها و بستگان آنان كه با خدا و رسول صلی الله علیه و آله او در جنگ و ستيز بودند تعداد بسيارى كشته بود، و اين باعث دشمنى و كينه‏ى آنان شد، و دوست نداشتند امير مؤمنان علیه السلام ولى و رهبر آنان گردد و نسبت‏به غير آن حضرت اين احساس و دشمنى را نداشتند، زيرا غير او در پيشگاه پيامبر صلی الله علیه و آله و جهاد با دشمن مقام امير مؤمنان را دارا نبود به همین جهت مردم از امير مؤمنان دور شدند و به غير او رو آوردند. (57)

انگیزه ی اصلی مأمون برای تشکیل جلسات مناظره
 

مأمون پس از تحمیل مقام ولایتعهدی بر امام رضا علیه السلام در خراسان جلسات گسترده ی بحث و مناظره تشکیل داد، و از اکابر علمای زمان، اعم از مسلمان و غیر مسلمان، به این جلسات دعوت کرد.
بی شک پوشش ظاهری این دعوت اثبات و تبیین مقام والای امام علیه السلام در رشته های مختلف علوم و مکتب اسلام بود، اما در این که در زیر این پوشش ظاهری چه صورتی پنهان بود در میان محققان گفتگو است:
1- گروهی که با بدبینی این مسائل را می نگرند- و حق دارند که بدبین باشند، چرا که اصل در تفسیر نگرش‌های سیاسی جباران بر بدبینی است- می گویند: مأمون هدفی جز این نداشت که به پندار خویش مقام امام علیه السلام را در انظار مردم، مخصوصاً ایرانیان که سخت به اهل بیت عصمت علیهم السلام علاقه داشتند و عشق می ورزیدند، پایین بیاورد، به گمان اینکه امام تنها به مسائل ساده ای از قرآن و حدیث آشناست و از فنون و علم و استدلال بی بهره است.
گروه فوق، برای اثبات این مدعا به گفتار خود مأمون که در متون اسلامی آمده است، استدلال می کنند. چنانکه در روایتی از نوفلی، یار نزدیک امام علیه السلام می خوانیم:
سلیمان مروزی، عالم مشهور علم کلام، در خطه ی خراسان نزد مأمون آمد. مأمون او را گرامی داشت و انعام فراوان داد. سپس به او گفت:
پسر عمویم علی بن موسی علیه السلام از حجاز نزد من آمده و او علم کلام (عقاید) و دانشمندان این علم را دوست دارد، اگر مایلی روز ترویه (روز هشتم ماه ذی‌الحجه)، (انتخاب این روز شاید برای اجتماع گروه بیشتری از علماء بوده است) نزد ما بیا و با او به بحث و مناظره بنشین.
سلیمان که به علم و دانش خود مغرور بود، گفت: ای امیرمؤمنان! من دوست ندارم از مثل او در مجلس تو در حضور جماعتی از بنی هاشم سئوال کنم، مبادا از عهده برنیاید و مقامش پایین آید، من نمی توانم سخن را با امثال او زیاد تعقیب کنم!
مأمون گفت: هدف من نیز چیزی جز این نیست که راه را بر او ببندی، چرا که من می دانم تو در علم و مناظره توانا هستی!
سلیمان گفت: اکنون که چنین است مانعی ندارد، در مجلسی از من و او دعوت کن و در این صورت مذمتی بر من نخواهد بود.(58)
(این مناظره با قرار قبلی ترتیب یافت و امام علیه السلام در آن مجلس سلیمان را سخت در تنگنا قرار داد و تمام راه‌های جواب را بر او بست و ضعف و ناتوانی او را آشکار ساخت).
شاهد دیگر حدیثی است که از خود امام علی بن موسی‌الرضا علیه السلام نقل شده است. هنگامی که مأمون مجالس بحث و مناظره تشکیل می داد و شخصاً در مقابل مخالفان اهل بیت علیهم السلام به بحث می نشست و امامت امیرمؤمنان علی علیه السلام تقرب جوید، امام علیه السلام به افرادی از یارانش که مورد وثوق بودند، چنین فرمود:
«فریب سخنان او را نخورید، به خدا سوگند هیچ کس جز او مرا به قتل نمی رساند، ولی چاره‌ای جز صبر ندارم تا دوران زندگیم به سر آید».(59)
البته مأمون حق داشت که این گونه با کمال صراحت از مکتب امیرمومنان علی علیه السلام دفاع کند. زیرا از یک سو شعار نخستین حکومت عباسیان شعار «الرضا من آل محمد» بود و به برکت آن توانسته بودند روی کار آیند، و از سوی دیگر ستون فقرات لشگر و رجال حکومتش را ایرانیان تشکیل می دادند که عاشق مکتب اهل بیت علیهم السلام بودند و برای حفظ آن‌ها راهی جز این نداشت.
به هر حال تغییرات امام علیه السلام در حدیث فوق به خوبی نشان می دهد که مأمون در برنامه هایش در مورد جلسات مناظره صداقتی نداشت، چنانکه ابوالصلت پیشکار امام، در این باره می گوید:
«... از آنجا که امام در میان مردم به علت فضائل و کمالات معنوی خود محبوبیت روز افزون می یافت، مأمون بر آن شد که علمای کلام را از هر نقطه ی کشور فرا خواند، تا در مباحثه، امام را به موضع عجز اندازد و بدین وسیله مقامش از نظر دانشمندان پایین بیاید، و عامه-ی مردم نیز پی به کمبودهایش ببرند، ولی امام علیه السلام دشمنان خود- از یهودی، مسیحی، زردشتی، برهمن، صائبی، منکر خدا و ... – همه را در بحث محکوم نمود...»(60)
جالب توجه آن که دربار مأمون پیوسته محل برگزاری این گونه مباحث بود، ولی پس از شهادت امام علیه السلام دیگر اثری از آن مجالس علمی و بحث‌های کلامی دیده نشد و این مسئله قابل دقت است.
خود امام علیه السلام هم که از قصد مأمون آگاهی داشت، می فرمود: هنگامی که من با اهل تورات به توراتشان، با اهل انجیل به انجیلشان، با اهل زبور به زبورشان، با ستاره پرستان به شیوه ی عبرانیشان، با موبدان به شیوه ی پارسشان، با رومیان به سبک خودشان، و با اهل بحث و گفتگو به زبان‌های خودشان استدلال کرده، همه را به تصدیق خود وادار کنم، مأمون خود خواهد فهمید که راه خطا را برگزیده، و یقیناً پشیمان خواهد شد...(61)
و به این ترتیب نظر بدبینان در این زمینه کاملاً تقویت می شود.
2- اگر از این انگیزه صرف‌نظر کنیم انگیزه ی دیگری که در اینجا جلب توجه می کند این است که مأمون می‌خواست مقام والای امام هشتم علیه السلام را تنها در بعد علمی منحصر کند، و تدریجاً او را از مسائل سیاسی کنار بزند، و چنین نشان دهد که امام مرد عالمی است و پناهگاه امت اسلامی در مسائل علمی است، ولی او کاری با مسائل سیاسی ندارد و به این ترتیب شعار تفکیک دین از سیاست را عملی کند!
3- انگیزه ی دیگری که در اینجا به نظر می رسد این است که همیشه سیاستمداران شیاد و کهنه کار اصرار دارند در مقطع‌های مختلف، سرگرمی‌هایی برای توده ی مردم درست کنند تا افکار عمومی را به این وسیله از مسائل اصلی جامعه و ضعف‌های حکومت خود منحرف سازند. او مایل بود که مسئله ی مناظره امام علی بن موسی‌الرضا علیه السلام با علمای بزرگ عصر و زمان خود نقل محافل و مجالس باشد، و همه ی علاقه مندان و عاشقان مکتب اهل بیت علیهم السلام در جلسات خود به این مسائل بپردازند و از پیروزی‌های امام در این مباحث سخن بگویند، و مأمون کارهای سیاسی خود را با خیال راحت دنبال کند، و پوششی بر نقاط ضعف حکومتش باشد.
4- چهارمین انگیزه ای که در اینجا به نظر می رسد، این است که مأمون خود، آدم بی فضلی نبود، تمایل داشت به عنوان یک زمامدار عالم در جامعه ی اسلامی معرفی گردد، و عشق او را به علم و دانش آن هم در محیط ایران خصوصاً و در محیط اسلام آن روز عموماً همگان باور کنند، و این یک امتیاز برای حکومت او باشد و از این طریق گروهی را به خود متوجه سازد.
از آنجا که این جلسات بحث و مناظره به هر حال قطعاً جنبه‌ی سیاسی داشت و مسائل سیاسی معمولاً تک علتی نیستند، هیچ مانعی ندارد که بگوییم احتمالاً همه ی انگیزه های چهارگانه برای مأمون مطرح بوده است.
در هر صورت با این انگیزه ها جلسات بحث و مناظرۀ گسترده ای از سوی مأمون تشکیل شد، ولی چنان که خواهیم دید مأمون از این جلسات ناکام بیرون آمد، و نه تنها به هدفش نرسید، بلکه نتیجه ی معکوس گرفت.
اکنون با در نظر گرفتن این مقدمات به سراغ قسمتی از این جلسات بحث و مناظره می رویم، هر چند با کمال تأسف در متون تاریخ و حدیث گاهی جزئیات بحث‌هایی که رد و بدل شده اصلاً ذکر نگردیده، بلکه بسیار خلاصه شده است، و ای کاش امروز همه آن جزئیات در اختیار ما بود تا بتوانیم به عمق سخنان امام علیه السلام پی ببریم و از زلال کوثر علمش بنوشیم و سیراب شویم (و این گونه کوتاهی‌ها و سهل انگاری‌ها در کار راویان حدیث، و ناقلان تاریخ کم نیست که تنها تأسفش امروز برای ما باقی مانده است)، ولی خوشبختانه قسمت‌هایی را مشروح نقل کرده‌اند که همان‌ها می تواند مشتی از خروار باشد.(62)

احتجاج حضرت رضا علیه السلام با جاثليق‏
 

حضرت رضا علیه السلام فرمود: اى نصرانى اگر به انجيل تو با شما احتجاج كنم به نبوت حضرت رسول صلی الله علیه و آله اقرار می‌کنی؟.
گفت: مگر من می توانم مطالب انجيل را منكر شوم و يا آن را رد كنم، به خداوند سوگند هر چه در انجيل باشد قبول خواهم كرد ولو به ضرر من هم باشد.
امام رضا علیه السلام فرمود: اينك هر چه دلت می‌خواهد بپرس و جواب آن را بشنو، جاثليق گفت: راجع به نبوت عيسى علیه السلام چه می گویی و در باره كتاب او چه نظرى دارى.
حضرت رضا علیه السلام فرمود: من به نبوت عيسى علیه السلام و كتاب او اعتراف دارم، و از آنچه به ملت خود مژده داد و به مطالبى كه حواريون آن حضرت ايمان و اقرار كردند ايمان دارم، و به نبوت هر عيسى كه نبوت محمد صلی الله علیه و آله و كتاب او را انكار كند كافر هستم.
جاثليق گفت: مگر احكام را در حضور دو شاهد عدل نبايد القاء كرد و به آن قطع پيدا نمود.
فرمود: چرا چنين است.
جاثليق گفت: پس اينك دو شاهد عادل از غير ملت خود را انتخاب كن، اين منتخبين را بايد ملت نصارى بشناسند، و دو نفر نيز از طرف ما كه نصرانى نباشند در اين مورد داورى كنند، و ناظر بر گفته‏هاى ما باشند.
امام رضا علیه السلام فرمود: اكنون با انصاف سخن گفتى، آيا مرد عادلى كه در نزد عيسى علیه السلام از همگان مقدم بود از طرف من به عنوان شاهد قبول می‌کنی؟
جاثليق گفت: آن كيست؟
امام رضا علیه السلام فرمود: درباره يوحنا ديلمى نظرت چيست؟
عرض كرد: به به از نزدیک‌ترین دوستان مسيح علیه السلام سخن به ميان آوردى.
فرمود: اكنون تو را سوگند می‌دهم كه يوحنا نگفت عيسى علیه السلام مرا به دين محمد صلی الله علیه و آله عربى اطلاع داده و مرا مژده فرمود كه محمد صلی الله علیه و آله بعد از وى ظهور می‌کند، و اين مطلب را به حواريون خود نيز گفت، و آن‌ها به محمد صلی الله علیه و آله ايمان آوردند.
جاثليق گفت: يوحنا اين مطلب را از مسيح علیه السلام نقل كرده و به نبوت يك مردى مژده داده است، و از اهل بيت و وصى آن پيغمبر نيز خبر داده، و ليكن وقت ظهور و خصوصيات ديگر او را بيان نكرده تا ما آن را بشناسيم.
حضرت رضا علیه السلام فرمود: اگر كسى را بياوريم و انجيل را بخواند و ذكر محمد و اهل بيت علیهم السلام و امت او را در انجيل به شما نشان دهد ايمان مى‏آوريد؟.
جاثليق گفت: آرى.
امام رضا علیه السلام به قسطاس رومى گفت: سفر ثالث انجيل را حفظ دارى؟.
گفت: حفظ نكرده‏ام، در اين هنگام متوجه رأس الجالوت شد، و فرمود: انجيل را می‌توانی بخوانى؟.
گفت: آرى به جان خودم سوگند.
فرمود: پس سفر سوم آن را قرائت كن، و اگر در آن ذكر محمد و اهل بيت علیهم السلام و امت او هست گواهى دهيد و اگر چنانچه گفته‏هاى من در آنجا نباشد گواهى ندهيد.
در اين هنگام حضرت رضا علیه السلام خودش سفر ثالث انجيل را قرائت كرد تا آنگاه كه به نام حضرت رسول صلی الله علیه و آله رسيد توقف كرد، و فرمود: اى نصرانى! به حق مسيح علیه السلام و مادرش تو را سوگند می‌دهم من عالم به انجيل هستم يا نه؟
گفت: آرى.
سپس مطالب مربوط به حضرت رسول و اهل بيت علیهم السلام و امتش را قرائت كرد، و فرمود: اى نصرانى! در برابر قول مسيح علیه السلام چه می گوئی.
اگر انجيل را قبول نكنى، عيسى و موسى علیهما السلام را تكذيب كرده‏اى، و اگر منكر اين دو شوى واجب القتل هستى، زيرا در اين صورت پيغمبر و كتاب او را با خداوندى كه او را مبعوث كرده کافر شده‏اى.
جاثليق گفت: من به مطالب واضح انجيل ايمان دارم.
امام رضا علیه السلام فرمود: شما گواه باشيد كه وى به انجيل اقرار و اعتراف كرد، سپس روى خود را به طرف جاثليق كرد و فرمود: اينك تو سؤال كن.
جاثليق گفت: بفرمایید حواريون عيسى علیه السلام چند نفر بوده‏اند، و دانايان انجيل چند نفر می‌باشند؟.
امام رضا علیه السلام فرمود: «على الخبير سقطت»، حواريون عيسى علیه السلام دوازده نفر بودند كه افضل و اعلم آنها «لوقا» بود؛ و اما علماى نصارى سه نفر بودند: يوحنا اكبر، دراج يوحنا در قرقيسا، و يوحنا ديلمى در زمان، و نام حضرت رسول و اهل بيت او و امتش در نزد او بوده است، و او امت عيسى علیه السلام را به ظهور آن حضرت مژده داد.
سپس فرمود: اى نصرانى به خداوند سوگند ما به آن عيسى علیه السلام ايمان داريم كه به محمد صلی الله علیه و آله ايمان آورده باشد، و به عيسى علیه السلام شما از جهت ضعفى كه در عبادت و روزه و نماز داشت اعتراض داريم.
جاثليق گفت: علم و دانش خود را در مورد عيسى علیه السلام تباه كردى و خود را ناتوان در مورد عيسى علیه السلام نشان دادى، و من گمان می‌کردم امروز در ميان ملت اسلام داناتر از شما كسى نيست.
حضرت رضا علیه السلام فرمود: منظور چيست؟.
جاثليق گفت: تو گفتى! عيسى علیه السلام مردى ضعيف بود و قدرت نداشت روزه بگيرد و نماز بخواند، در صورتى كه عيسى علیه السلام همواره روزه داشت و شب هرگز به خواب نمی‌رفت، او همواره صائم الدهر و قائم الليل بود.
امام رضا علیه السلام فرمود: اگر مطلب اين طور است، پس عيسى علیه السلام براى كه روزه می‌گرفت و نماز مي خواند.
راوى گويد: در اين هنگام جاثليق دم فرو بست و نتوانست سخن بگويد.
حضرت رضا علیه السلام فرمود: اى نصرانى اكنون از شما سؤالى می‌کنم.
گفت: سؤال كنيد، اگر دانستم جواب می دهم.
امام علیه السلام فرمود: من مرده زنده كردن عيسى علیه السلام را منكر نشدم، و او به اذن خداوند مردگان را زنده می‌کرد.
جاثليق گفت: تو قبلاً اين موضوع را منكر شدى و فرمودى: كسى كه مرده زنده كند و يا كر و كور و مبروص را شفا دهد، شايسته عبادت است چون اين نوع كارها از افعال خداوند است.
حضرت رضا علیه السلام فرمود: اليسع نيز مانند عيسى علیه السلام روى آب می‌رفت و مردگان را زنده می‌کرد و كوران را شفا می‌داد و امت او هرگز او را خداى خود نگرفتند و مورد پرستش قرار ندادند. و حزقيل نيز همين افعال را به جا مى‏آورد و سى و پنج هزار نفر را در يك روز بعد از آنكه مرده بودند زنده كرد، فاصله بين زنده شدن تا روز مرگ آن‌ها شصت سال طول كشيده بود.(63)

فضيلت زيارت قبور صالحان‏
 

عمرو بن عثمان گويد، از حضرت رضا علیه السلام شنيدم می‌فرمود: هر كس توانائى ندارد به زیارت ما بيايد، بايد به زيارت دوستان صالح ما برود، و خداوند ثواب زيارت ما را به او می‌دهد.(64)
محمد بن احمد گويد با على بن بلال در فيد به زیارت محمد بن اسماعيل ابن بزيع رفتيم، على بن بلال گفت: با صاحب اين قبر نزد حضرت رضا علیه السلام ‏ رفتيم در ضمن گفتگو فرمود:
هر كس قبر برادر مؤمن را زيارت كند و دست خود را روى قبر بگذارد و انا انزلناه را هفت بار قرائت كند از عذاب روز قيامت در امان خواهد بود.(65)
حضرت رضا علیه السلام فرمود: هر بنده‏اى كه قبر برادر مؤمن خود را زيارت كند و هفت بار «انا انزلناه» را قرائت كند، خداوند متعال گناه او و صاحب قبر را مى‏آمرزد.(66)

فلسفه احکام
 

محمد بن سنان گويد: حضرت رضا علیه السلام در جواب مسائل من نوشت:
علت تشريع نماز اين است كه مردم با خواندن نماز به وحدانيت خداوند اقرار كنند، و دست از شرك و بت‏پرستى بردارند، و در برابر خداوند با خضوع و خشوع حاضر گردند و به گناهان خود معترف شوند، و از كرده‏هاى خود پشيمان گردند، و براى بزرگ داشت پروردگار هر روز پيشانى خود را بر زمين بگذارند، و همواره در ياد خداوند باشند و او را فراموش نكنند.
نمازگزار بايد خاشع و فروتن باشد و از خداوند خير دنيا و آخرت را بخواهد، و همواره در ياد خدا بوده و زبانش به ذكر پروردگار مشغول باشد و در شب و روز خدا را از ياد نبرد.
نماز از اين جهت واجب شد كه بندگان سيد و سرور و خالق و مدبر خود را فراموش نكنند، و در نتيجه گرفتار طغيان و سركشى نفس نگردند.
نمازگزاران اگر از روى بصيرت در حضور خداوند قيام كنند گرد معاصى و فساد نخواهند رفت.(67)

علت وضو
 

فضل بن شاذان در ضمن رواياتى كه از حضرت رضا علیه السلام روايت كرده گويد:
اگر كسى بپرسد چرا مردم بايد وضو بگيرند و براى چه اين امر در اسلام واجب شده است؟
در جواب گفته مى‏شود: براى اينكه هر گاه بنده‏اى می‌خواهد در مقابل خداوند قرار گيرد و با پروردگار مناجات كند بايد پاك و پاكيزه باشد، و از چرك و كثافت خود را تميز كند، و كسالت و سستى را از خود دور سازد، و با دل پاك و آرام در برابر خداوند قرار گيرد.
اگر كسى بگويد: چرا در وضو شستن دست، پا، سر و صورت واجب شد.
در پاسخ او گفته مى‏شود: هر گاه بنده‏اى در برابر خداوند قرار گيرد اعضاء و جوارحى كه از وى ظاهر می‌گردد همان‌ها هستند كه در هنگام وضو شسته شده‏اند.
زيرا نمازگزار با چهره خود سجده می‌کند و خضوع و خشوع می‌نماید، و با دست خود از خداوند چيزى طلب مى‏كند، و با سرش به ركوع و سجود می‌رود، و با پاهايش برمی‌خیزد و مى‏نشيند.
اگر كسى بگويد: چرا شستن فقط مخصوص دست و صورت شده و به سر و پا مسح مقرر شده است؟ و چرا نبايد همه اعضاء و جوارح را شست، و يا همه را مسح كشيد.
گفته مى‏شود اين دستورات روى علل و جهاتى انجام می‌گیرد:
يكى اينكه عبادت بزرگ ركوع و سجود است و ركوع و سجود با صورت و دست انجام می‌گیرد، و سر و پا در آن دخالت و ارتباطى ندارند، از اين رو شستن آن‌ها لازم نشده است.
دوم اينكه مردم قدرت ندارند در هر وقت سر و پاهاى خود را بشويند، و در هنگام سفر و يا سردى و يا كسالت و مرض بر آن‌ها شستن بسيار سخت می‌گردد و در شب و روز انجام آن مشكل می‌باشد، و ليكن شستن صورت و دست از آن سبك‏تر است.
فرائض و واجبات به اندازه استعداد ضعيف‏ترين مردم تشريع شده است، و بعد همه مردم از ضعيف و قوى و سالم و مريض بايد آن دستورات را بكار بندند و به آن عمل نمايند.
سوم اينكه سر و پا هميشه اوقات مانند صورت و دست آشكار نيستند اگر كسى بگويد: چرا وضو فقط در صورت خروج بول و غائط و يا خواب واجب شده و در ساير اشياء اين امر مقرر نگرديده است؟
گفته مى‏شود: كه نجاست از انسان فقط از اين دو محل خارج می گردد و در انسان جاى ديگرى كه از آن نجاست بيرون گردد نيست، از اين رو دستور داده شده كه هر گاه از انسان نجاست بيرون شد بايد وضوء گرفت.
و در مورد خواب نيز از اين رو وضو واجب شده كه هر گاه آدمى در خواب رود تمام اعضاء بدنش از اختيار او بيرون مى‏شوند، و امكان دارد كه هنگام خواب از وى بادى بيرون گردد، از اين رو براى كسى كه به خواب رفته بعد از بيدار شدن بايد وضو بگيرد.(68)

علت قرار دادن مهريه براى زنان‏
 

محمد بن سنان گويد: حضرت رضا علیه السلام در جواب مسائل من‏ نوشت: علت وجوب مهر بر مردان و عدم وجوب آن بر زنان از اين جهت است كه هزينه زندگى در گردن مردان است، و نيز به جهت اين است كه زن در حقيقت خود را به مرد می‌فروشد و مرد خريدار آن است، و خريد و فروش بدون ثمن نمی‌باشد، علاوه بر اينكه زنان از معاملات و داد و ستد نيز ممنوع هستند.(69)
محمد بن سنان گويد حضرت رضا علیه السلام فرمود: علت حج، رسيدن‏ به حضور خداوند متعال و طلب رحمت و مغفرت و توبه كردن از گناهان می‌باشد. كسى كه عازم بيت اللَّه الحرام می‌گردد بايد از گناهان گذشته توبه كند و در آينده گرد معاصى و ملاهى نرود و همواره در طلب ثواب و عبادت باشد، افرادى كه به حج می‌روند مقدارى از اموال خود را خرج می‌کنند و در سفر گرفتار رنج و مشقت مى‏شوند.
كسانى كه به زيارت خانه خدا مشرف می‌گردند بايد گرد هوس‌ها و لذات جسمانى نروند، و همواره اوقات خود را به عبادت و پرستش بگذرانند و موجبات نزديكى پروردگار را براى خود فراهم سازند، و پيوسته بايد خضوع و خشوع داشته باشند.
در سرما و گرما در ياد خدا بوده و در هنگام ترس و خوف پروردگار را فراموش نكند و يا اظهار عدم رضايت از سفر نكند و با همراهان خود و ساير مردم با محبت و مهربانى رفتار كرده و ضرر و زيان به کسی نرساند و متوجه پروردگار باشد.
يكى از مواردى كه بايد حجاج آن را مراعات كنند اين است كه در هنگام حج قساوت قلب نداشته باشند و با همه مردم مهربانى كنند، و نيز بايد خسيس نباشد و اگر مشاهده كردند كه يك نفر احتياج دارد به او برسند و از ضعفا حمايت كنند.
حجاج بايد از همگان اميد خود را قطع كنند، و آرزوهاى دور و دراز را از خود دور نمايند، و خود را از گرايش به فساد باز دارند، و حقوق همديگر را مراعات نمايند، و منافع همه را در نظر بگيرند.
حجاج بايد با تجار و بازرگانان و كسبه اصناف مكه به خوبی معامله كنند و به كسى ضرر و زيان نرسانند، و تا قدرت دارند از حاجتمندان دستگيرى كنند و به مستمندان و فقر‌ا رسيدگى نمايند، تا از اين راه سودهاى بزرگ معنوى ببرند و خدا و رسول را از خود راضى سازند.
حضرت رضا علیه السلام فرمود: علت اينكه خداوند يك بار حج را واجب كرده اين است‏ كه خداوند واجبات را براى همه طبقات مسلمانان مقرر كرده است، و يكى از آن واجبات يك بار زيارت خانه خدا می‌باشد، و بعد ثروتمندان می‌توانند بيش از يك بار هم زيارت كنند.(70)
حسين بن خالد گويد: خدمت حضرت رضا علیه السلام عرض كردم:
چرا خداوند متعال گناه حاجيان را تا چهار ماه آمرزيده است؟
فرمود: براى اينكه خداوند حرم را براى مشركين مدت چهار ماه مباح كرد و فرمود: «فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ» و از اين رو گناه حجاج مؤمن را مدت چهار ماه مى‏آمرزد و در نامه اعمال آنها نمي نويسد.(71)
نتیجه:
از مطالب فوق این نتیجه به دست می آید که باید در زندگانی خود امامان عصمت و طهارت را اسوه و الگوی خود قرار بدهیم و از خط و مشی امام رضا علیه السلام تبعیت و پیروی نماییم در تمام زندگانی تا به سعادت ابدی و اخروی برسیم. و چون ما محب اهل بیت علیهم السلام هستیم و قرآن هم می فرمایند: ای پیامبر به مردم بگو: مزد اجر و رسالتم را نمی خواهم مگر دوست داشتن خاندانم که همان اهل بیت هستند.

پي نوشت ها :
 

- بحار الانوار/ ج 49/ ص 10 و اعلام الوري/ ج 2/ ص 40.
2- بحار الانوار/ ج 49/ ص 10.
3- همان/ ج 49/ ص 9.
4- اين سومين فرزند امام رضا علیه السلام است و مزار ايشان نزديكي فرودگاه بين المللي اصفهان است.
5 - حرم مطهر شاهزاده حسين، مشهورترين و با شكوهترين زيارتگاه قزوين و يكي از كهن ترين مشاهد متبركة ايران است. (اجساد جاويدان از ص 83 تا ص 89.
6 - فرزندان امام رضا علیه السلام ص 24- 35 و كتاب اخبار و آثار امام رضا علیه السلام نوشتة عزيزالله عطاردي ص 217 تا 219 و كتاب زندگاني چهارده معصوم علیهم السلام نوشتة عماد زاده ص 1113.
7 - الارشاد/ ص 304، بحارالانوار/ ج 49/ ص 298.
8 - کشف الغمه، طبع بنی هاشمی تبریز/ج3/ص106؛ مناقب ابن شهر آشوب/ج4/ص 360.
9 - نورالهدی غریب خراسان/ ص 66-67.
10 - مناقب ابن شهر آشوب/ ج 2/ ص 412 طبع نجف؛ نورالهدی/ ص 68-68.
11 - روضات الجنات/ ج 4/ص 179.
12 - همان/ ص 179 ، و عرفان حقیقی/ ص 177.
13 - ره توشه زائرين امام رضا علیه السلام / ص 12-13، نوشتة سيد مهدي شمس الدين.
14 - تحف العقول/ ص 463.
15 - همان/ ص 462.
16 - بحار الانوار/ ج 49/ ص 103، و فروع كافي/ ج6/ ص 346.
17 – همان/ ج 49/ ص 103 ، و فروع كافي/ ج6/ ص 346.
18 - تحف العقول/ ص 469.
19 - منتهي الآمال/ ج2/ ص 491.
20 - همان/ ج2/ ص 494.
21 - انعام/38.
22 - قصص/ 50.
23 - غافر/.35
24 - اصول کافی/ ج 2 /ص 116، باب نادر جامع در فضل امامت و صفات آن.
25 - امالي/ صدوق، مجلس 27/ ح5/ ص 129 ، عيون اخبارالرّضا علیه السلام / ج1/ ص 233 /باب 28/ ح 58 ، بحار الانوار/ ج44/ ص 285/ ح 23، و وسائل الشيعه/ ج14/ ح5/ ص 502.
26 - مستدرك الوسائل/ ج 10/ ص 250/ ح38.
27 - وسائل الشّيعه/ ج 21/ ص 460/ ح27580.
28 - بحارالا نوار/ ج 2/ ص 30/ ح13.
29 - جامع الا خبار/ ص 59، بحارالا نوار/ ج 91/ ص 47/ ح 2.
30 - بحارالا نوار/ ج 78/ ص 183، ح 35/ ثواب الاعمال/ ص 175.
31 - محاسن برقى/ ص 422/ ح 208.
32 - مستدرك الوسائل/ ج 15/ ص 358، ح 8.
33 - جامع احاديث الشّيعه/ ج 1/ ص171/ ح 234، بحار/ ج 65/ ص 167/ ح 24.
34 - وسائل الشّيعه/ ج 14/ ص 502/ ح 19693.
35 - امالى شيخ طوسى/ ص 82 ، مستدرك الوسائل/ ج 6/ ص 188/ ح 1.
36 - وسائل الشّيعه/ ج 6/ ص 497/ ح 6533.
37 - اصول كافى/ ج 2/ ص 160/ ح 4 ، وسائل الشّيعه/ ج 16/ ص 372/ ح 6.
38 - من لا يحضره الفقيه/ ج 1/ ص 115/ ح 541، وسائل الشيعه/ ج 3/ ص227/ ح 3479.
39 - الكافى/ ج 5/ ص 260/ ح 5.
40 - عيون اخبارالرّضا علیه السلام / ج 1/ ص 299/ ح57.
41 - كامل الزيارات/ ص 925.
42 - بحار الانوار/ ج 49/ ص 99 .
43 - طب الرّضا علیه السلام و زندگاني چهارده معصوم عماد زاده/ صص 1082- 1085.
44 - امروز (روز عيد غدير خم )، دين شما را به كمال رسانيدم و بر شما نعمت تمام كردم و بهترين آيين را كه اسلام است براى شما برگزيدم مائده / 3.
45 - بقره/ 124.
46 - انبياء / 72و73.
47 - نزديك ترين مردم به ابراهيم كسانى هستند كه از او پيروى كنند اين پيامبر و امتش كه اهل ايمانند و خدا ولى مؤمنان است ؛ آل عمران آيه 68.
48 - آل عمران / 68.
49 - و آنان كه به مقام علم و ايمان رسيده اند به آن فرقه بدكار گويند: شما تا قيامت كه هم امروز است، در عالم علم خدا مهلت يافتيد. روم/ 56.
50 - امامت ،126-122.
51 - مسند الامام الرضا علیه السلام /ج 1/ ص 47- 10.
52 - همان / ج 1/ ص 227.
53 - همان / ج 1/ ص 258.
54 - همان / ج 1/ ص 258.
55 - همان /ج 1/ ص 285.
56 - همان / ج 1/ ص 315.
57 - عيون اخبار الرضا علیه السلام /ج 2/ ص 81.
58 - همان /ج1/ ص 179، بحارالانوار/ ج49/ ص 177.
59 - همان /ج2/ ص 185، بحار الانوار/ ج49/ ص 189.
60 - همان / ج2/ ص 239، بحار الانوار/ ج49/ ص 290.
61 - بحارالانوار/ ج 49/ ص 175، مسندالامام الرضا علیه السلام /ج2/ ص 75.
62 - سیره ی پیشوایان/ ص 511 - 515.
63 - اخبار و آثار حضرت امام رضا علیه السلام / ص 600 -604.
64 - همان/ ص 689.
65 - همان / ص689.
66 - همان/ ص 689.
67 - همان/ ص 658.
68 - اخبار و آثار حضرت امام رضا علیه السلام / ص 656 و 657.
69 - همان / ص 692.
70 - همان / ص 678-679 .
71 - همان / ص 679.

منابع و مآخذ
بحار الانوار/ بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمهالأطهار/ علامه مجلسى‏،42جلدی، ناشر: اسلاميه‏/ مكان چاپ: تهران‏/سال چاپ: مختلف‏.
إعلام الورى بأعلام الهدى‏/ شيخ طبرسى‏/ ناشر: اسلاميه‏/مكان چاپ: تهران‏/سال چاپ: 1390 ق‏/نوبت چاپ: سوم‏
اجساد جاويدان/ علی اکبر مهدی پور.
اخبار و آثار امام رضا علیه السلام/ عزيز الله عطاردى‏/ ‏ناشر: انتشارات كتابخانه صدر/مكان چاپ: تهران‏/سال چاپ: 1397 ق‏/نوبت چاپ: اول‏
زندگاني چهارده معصوم علیهم السلام، نوشتة عماد زاده/
الارشاد/ الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد/ شيخ مفيد/ ناشر: كنگره شيخ مفيد/ مكان چاپ: قم‏/ سال چاپ: 1413 ق‏/ نوبت چاپ: اول‏
كشف الغمه في معرفه الأئمه/ محدث اربلى‏/ ناشر: بنى هاشمى‏/ مكان چاپ: تبريز/ سال چاپ: 1381 ق‏/ نوبت چاپ: اول‏ طبع بنی هاشمی تبریز
نورالهدی/ غریب خراسان/ سید غبدالرزاق مقرم/ مترجم: فهیم کرمانی.
عرفان حقیقی/ حسین فقهی/
تحف العقول / ابن شعبه حرانى‏ /ترجمه صادق حسن زاده‏/ ناشر: انتشارات آل على عليه السلام‏/ مكان چاپ: قم‏/ سال چاپ: 1382 ش‏/ نوبت چاپ: اول‏
فروع كافي/ محمد بن یعقوب کلینی/ ناشر: كتاب فروشى علميه اسلاميه‏/مكان چاپ: تهران‏/ نوبت چاپ: اول‏
منتهي الآمال / شیخ عباس قمی/ انتشارات هجرت/ چاپ دهم/ 1378ش.
امالي/شیخ صدوق / مترجم: کریم فیضی/ انتشاراتوحدت بخش / چاپ اول / بهار 1384ش.
مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل/ میرزا حسین نوری/ موسسه آل البیت لاحیاء التراث/ طبع دوم/ 1409ه.ق.
وسائل الشيعه / محدث عاملى‏/ ناشر: آل البيت‏/ مكان چاپ: قم‏/ سال چاپ: 1409 ق‏/ نوبت چاپ: اول‏.
عيون اخبارالرّضا علیه السلام / شیخ صدوق/ ترجمه غفارى و مستفيد/ ناشر: نشر صدوق‏/مكان چاپ: تهران‏/ سال چاپ: 1372 ش‏/ نوبت چاپ: اول‏
ثواب الاعمال و عقاب الاعمال/ شیخ صدوق/ مترجم: ابراهيم محدث بندرريگى‏/ ناشر: انتشارات اخلاق‏/ مكان چاپ: قم‏/ سال چاپ: 1379 ش‏ / نوبت چاپ: سوم‏
جامع الا خبار / تاج الدين شعيرى‏/ ناشر: انتشارات رضى/ مكان چاپ: قم‏ / سال چاپ: 1405 ق‏/ نوبت چاپ: اول‏.
محاسن برقى/ ابو جعفر، احمد بن محمد بن خالد‌/ ناشر: دار الكتب الإسلاميه/ تاريخ نشر: 1371 ه‍ ق‌/ نوبت چاپ: دوم‌/ مكان چاپ: قم- ايران‌
جامع احاديث الشّيعه/ آقا حسين طباطبايى‌ بروجردى/ 31‌جلدی/ ناشر: انتشارات فرهنگ سبز‌/ تاريخ نشر: 1429 ه‍ ق/ نوبت چاپ: اول/ مكان چاپ: تهران- ايران‌
امالى/ شيخ طوسى/ مترجم: صادق حسن زاده/ انتشارات اندیشه هادی/ چاپ اول/1388ش.
من لا يحضره الفقيه/ شیخ صدوق/ ناشر: نشر صدوق‏/ مكان چاپ: تهران/ سال چاپ: 1367 ش‏/ نوبت چاپ: اول‏.
كامل الزيارات/ ابن قولویه/ ترجمه سيد محمد جواد ذهنى تهرانى/ ناشر: انتشارات پيام حق‏/ مكان چاپ: تهران/ سال چاپ: 1377 ش‏/ نوبت چاپ: اول‏
طب الرّضا علیه السلام / نصير الدين امير صادقى‏/ ناشر: انتشارات معراجى‏/ مكان چاپ: تهران‏/ سال چاپ: 1381 ش‏/ نوبت چاپ: ششم‏
مسند الامام الرضا علیه السلام/ عزيز الله عطاردى‏/ ناشر: آستان قدس( كنگره)/ مكان چاپ: مشهد/ سال چاپ: 1406 ق‏/ نوبت چاپ: اول‏
سیره ی پیشوایان/ مهدی پیشوایی/ انتشارات موسسه امام صادق علیه السلام/ چاپ پانزدهم/ پاییز1382ش.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.