عرش خدا
اسرار التوحيد
موي سفيد
آن يکي مرد دو مو آمد شتاب
پيش يک آينه دار مستطاب (5)
گفت: از ريشم سفيدي کن جدا
که عروس نو گزيدم اي فتي (6)
ريش او ببريد، کل پيشش نهاد
که: تو بگزين، چون مرا کاري فتاد!
پي نوشت ها :
1) هرات
2) خداوند بر عرش استيلا يافته است. (طه 5- ترجمه دکتر مهدي فولادوند) خداي رحمان بر تخت فرمانروايي بر جهان هستي برآمده است. (ترجمه دکتر مجتبوي)
3) روستاي زادگاه ابوسعيد، ناحيه اي ميان سرخس و ابيورد که اکنون در جمهوري ترکمنستان قرار گرفته است.
4) سوالي که مرد هروي از بوسعيد کرده، يکي از جنجالي ترين مباحث کلام اسلامي است، به ويژ در عصر شيخ در خراسان که خون هاي بسيار بر سر اين گونه اعتقادات يا نفي آنها ريخته شد. قضيه از اينجا آغاز مي شود که عده اي از مسلمانان، بر اثر تأمل در ظاهر بعضي آيات و تعبيرات قرآني و منقولات از پيامبر (ص)، مشکلي برايشان پيدا شده بود که اين کلمات در مورد خداوند چگونه قابل تصور است و از همة موارد بحث انگيزتر همين آيه بود که مسأله استوار بر عرض در مورد خداوند چگونه است و نخستين باري که اين پرسش به طور آشکاري در تاريخ مطرح شد، وقتي بود که مردي از مالک بن انس (93-179 ق) اين موضوع را پرسيد و او جمله بسيار معروفي گفت که: “استوا امري است قابل تعقل و چگونگي آن مجهول است و تو را جز مردي بد دين نمي شمارم!” و بنا بر بعضي روايات ديگر گفت: “استوا معلوم است و چگونگي آن مجهول، و ايمان بدان واجب و سوال از آن بدعت، و تصور مي کنم که تو مردي زنديقي، او را از مسجد خارج کنيد”. اين مسأله از اين تاريخ همواره مورد مشاجره و بحث گروه هايي از مسلمانان بود و در دوره اي که بوسعيد به هرات رفته بود، اين موضوع مسأله حادي شده بود و بسياري از مسلمانان که راه اعتقاد مي پيمودند، هرگز حاضر نشدند کلماتي مانند “وجه” و “يد” را به فارسي ترجمه کنند. با قدرت گرفتن هر جناح سياسي تازه اين گونه پرسش ها بهانه اي مي شد براي تصفيه حساب هاي سياسي و انتقام جويي هاي گروه ها عليه يکديگر و تا عصر مغول اين مسأله بر اهميت خود همچنان باقي بود و هر روز يکي از دو سوي بحث قدرت مي يافت و آن ديگري را تکفير مي کرد. بعد از عصر مغول اين بحران فروکش کرد و اين مسأله از حوزه مسائل بنيادي جنگ هاي مذهبي و کلامي اندک اندک خارج شد؛ ولي باز آثار آن را در اغلب کتب عرفاني و کلامي مي توان يافت. (تلخيص از تعليقه دکتر شفيعي کدکني)
5) پسنديده
6) جوانمرد