اختربانويي از ديار گاليله
ديدار محمدباقري بامارگريتا هَک، منجم سرشناس ايتاليايي
*در سال 1922 ميلادي در فلورانس ايتاليا به دنيا مي آمدم.در 1945 در همان جا ليسانس اخترفيزيک گرفتم و موضوع پژوهشم رصد ستارگان قيفاووسي بود.در سال 1947 در رُم دکترا گرفتم و موضوع پژوهشگر ساختار و تکامل ستارگان بود.
*در سال 1997 ميلادي در 75 سالگي بازنشسته شدم.الان 86 سال دارم.تا زمان بازنشستگي به مدت 50 سال (از 1947 تا 1997) در دانشگاه تريست رصد مي کردم و درس مي دادم.الان کتاب هايي براي همگان در حوزه ي نجوم مي نويسم و با گروهي از اخترشناسان کشورهاي ديگر درباره ي ستاره هاي مغناطيسي کار مي کنم.تعداد ساعت هاي کارم در روزهاي مختلف يکسان نيست و دست کم 5 ساعت در روز کار مي کنم.
*در دوره ي کمونيسم ستيزي مک کارتي (1957)ميلادي در آمريکا بودم.در آن زمان هارلو شيپلي کشف کرده بود که خورشيد در حاشيه ي کهکشان ما (و نه در مرکز آن)واقع است.به همين مناسبت به او لقب کپرنيک جديد داده شد.با اين که آمريکايي بود ولي به سبب گرايش هاي فلسفي و سياسي اش محدوديت هايي برايش به وجود آوردند.من ازاين نظر در ايتاليا مشکلي نداشتم.وقتي نخستين بار به سفارت آمريکا رفتم تا ويزا بگيرم از من پرسيدند آيا هرگز عضو حزب فاشيست يا کمونيست بوده ام.من کمونيسم را قبول داشتم و هميشه به آن راي داده ام ولي هيچ گاه عضو حزب نشدم.
*من حيوانات را دوست دارم ولي در غرب براي تغذيه ي حيوانات روش هايي را به کار مي برند که طبيعت را خيلي آلوده مي کند چنان که شرايط تغذيه ي فقرا سخت تر مي شود.من حالا سه گربه و يک سگ دارم.البته تعداد گربه ها زياد بود ولي بقيه پير شدند، مُردند يا گم شدند.
*در مرکز بين المللي فيزيک نظري تريست يک آقاي ايراني به نام دلفي مي شناختم که مسئول روابط عمومي بود و حالا در ونيز براي يونسکو کار مي کند.برونو بونته کوروو (Bruno ponte Curvo) فيزيک داني ايتاليايي بود که به شوروي رفت و براي روس ها کار مي کرد.خودم او را نديدم ولي خانم ميريام مافاي (Miriam Mafai)نويسنده ي ايتاليايي را، که زندگي نامه ي اين فيزيک دان را در رماني به نام سرماي طولاني (ترجمه ي فارسي از محسن ميرفخرايي، نشر دنياي نو)ترسيم کرده است.چند بار ديده ام.کارلو آلفونسو نالينو (Carlo Alfonso Nallino)(نويسنده ي تاريخ نجوم اسلامي، ترجمه ي فارسي از احمد آرام، کانون نشر و پژوهش هاي اسلامي)را نمي شناسم.پانه کوک (panne kok)،منجم و تاريخ نگار نجوم اهل هلند، را نديده ام ولي ترجمه ي انگليسي کتاب تاريخ نجوم او رادارم.من از او جوان تر بودم و در کتابش نکاتي ديدم که حکايت از آزادانديشي او داشت.اما مينرت (Minnaert)را، که هم وطن و هم فکر او بود، خوب مي شناختم.مينرت رييس رصدخانه ي او ترخت(هلند)بود.من شش ماه در آنجا بورس داشتم و با او کار مي کردم (در سال 1955 ميلادي).پروفسور عبدالسلام، فيزيک دان پاکستاني و مؤسس مرکز بين المللي فيزيک نظري در تريست، را بارها ديده ام و وقتي جايزه نوبل را دريافت کرد من با مرکز بين المللي فيزيک نظري همکاري داشتم.همايش هاي بين المللي بين المللي مان را با استفاده از امکانات اين مرکز برگزار مي کرديم و من براي اين کمک ها از عبدالسلام ممنونم.وقتي من به رصدخانه تريست آمدم در اينجا فقط دو نفر کار مي کردند و فعاليت آن چناني وجود نداشت.برگزاري اين همايش ها براي فعال کردن رصدخانه خيلي مفيد بود.خانم آلبا دسِس پِدُس، رمان نويس ايتاليايي (که دفترچه ي ممنوع، از طرف او، و چند رمان ديگرش به فارسي ترجمه شده است)را مي شناسم.او نويسنده ي معروفي بود و من آثارش را خوانده ام.
*با تاريخ نجوم قديم آشنايي چنداني ندارم.تا حدّي از تاريخ نجوم متأخر اروپا اطلاع دارم.اما مي دانم که نجوم دوره ي اسلامي بسيار غني بود و منجمان مسلماني در سده هاي ميانه و پيش از نوزايي اروپا نقش مهمي در حفظ ميراث يونان باستان داشتند.در چين هم حدود 1000 سال پيش اَبَرنواَختر سحابي خرچنگ را رصد کردند.
*وقتي 15 ساله بودم کتابي در تاريخ نجوم خواندم از جاکومو لئوپاردي (Jacomo Leopardi)که شاعر معروفي هم بود.او دراثرش تاريخ نجوم تا سال 1700 ميلادي را آورده است.من دنباله ي کار او را گرفته ام و مثلاً درباره ي هرشل نوشته ام که شکل کهکشان را مطالعه کرده است.کتابي که در اين زمينه نوشته ام چهار سال پيش در رُم منتشر شد (اين اثر به انگليسي ترجمه نشده است).کتابم شامل شرح کشفيات مهم از پايان قرن 17 تا امروز، به ويژه درباره ي سيارات، خورشيد و ابداع عکاسي است که پيشرفت مهمي بود.قبلاً فقط مي توانستند شکل پديده هايي را که مي ديدند بکشند.پيدايش عکاسي پيشرفت مهمي در ثبت پديده هاي نجومي بود.انقلاب مهم در دهه ي اول 1900 ميلادي پيدايش نظريه ي نسبيت و فيزيک کوانتومي و سپس فرارسيدن عصر فضا و ساخت و به کارگيري ماهواره ها و رصد از فضا بود که به کشفيات مهم تري منجر شد.
*گروه هاي نجوم آماتوري در سراسر ايتاليا فراوان اند و در تريست کساني را داريم که درباره ي ساعت آفتابي کار مي کنند.
*پيام من به جوانان اين است که علم در زندگي بشر مهم است زيرا موجب شناخت جهان و قانون هاي آن مي شود و ما را از ترس و جهل مي رهاند.جهل باعث ترس مي شود.در قديم مردم از خورشيد گرفتگي و دنباله دار ها مي ترسيدند.حالا هم برخي عوام از موجودات فضايي مي ترسند.علم کمک مي کند که منشا خود را بدانيم.ما از عناصر ساخته شده ايم؛ اکسيژن، کربن، و ....پيدايش عناصر نتيجه ي انفجار ستارگان است.ما نتيجه ي تکامل ستارگان و انفجار ابرنواخترها هستيم.بدون انفجار آن ها عناصر توليد نمي شدند و حيات شکل نمي گرفت.علم ما را از ترس مي رهاند و کمک مي کند تا منشأ خود را به شيوه ي علمي بشناسيم.
*من در رشته هاي دوميداني و پرش طولي به قهرماني در سطح ملي رسيدم و بسکتبال هم بازي مي کردم.از 62 تا 80 سالگي و به واليبال روي آوردم.شنا را هم دوست دارم، همچنين دوچرخه سواري را.در جواني از فلورانس تا ليورنو را، که 200 کيلومتر بود، با دوچرخه طي کردم.چند سال پيش هم از اينجا تا شهرک ساحلي گرادو را، که 100 کيلومتر است، با دوچرخه پيمودم.
*اهل موسيقي هستم و به آثار ويوالدي و موتزارت و بتهوون علاقه مندم ولي خودم نمي توانم سازي بنوازم.
*حدود 200 مقاله ي پژوهشي به زبان انگليسي در زمينه ي نجوم و اخترفيزيک طي سال هاي 1970 تا 1990 ميلادي منتشر کرده ام.در حوالي سال 1970 مقاله هايي در ترويج نجوم در مجله اي اسکاي اند تلسکوپ مي نوشتم.در نشريه ي ساينتيفيک آمريکن هم مقاله هايي منتشر کرده ام.شرکت در همايش هاي بين المللي هم بخش مهمي از کار پژوهشي ماست.
*گاليله منجم برجسته و انسان بزرگي بود.مزيت او به کارگيري تلسکوپ در نجوم بود که در زمان او امراي ناممکن به شمار مي آمد.او دانشمندي تجربي بود نخستين کسي بود که دانش نوين را بر اساس تجربه و رصد و نه پيش داوري و توهمات غيرعلمي قرار داد.کپلر هم مهم بود زيرا بر پايه ي رصد نشان داد که مدار سيارات بيضي است، حال آن که قبلاً مي گفتند مدارها بايد حتماً دايره باشد که کامل ترين منحني است.او براي تطبيق رصد و نظريه، مفهوم فلک تدوير(epicycle)را به کار برد.جوردانو برونو دانشمند به معني واقعي کلمه نبود.او به طور شهودي مي گفت همه ي ستارگان مثل خورشيدند و سياراتي دارند که موجودات زنده در آن ها زندگي مي کنند.اين گفته ي اخير درست نيست ولي حتماً سياره دارند.مسلماً تعدادي از اين ميليون ها سياره مي توانند شامل حيات باشند ولي ما هنوز در اين باره چيزي نمي دانيم.
منبع:نجوم شماره205