روسيه، درياي مازندران و استرآباد (2)

گوکلانها افزون بر غلات، سالانه حدود 1059- 908 من تبريز ابريشم نيز توليد مي کنند، اما در ميان اين مردم هنر تهيه نخ از پيله تا بدان حد نازل است که به هيچ وجه مناسب صادرات نيست و ابريشم توليدي در ميان خود ايشان مصرف مي شود. زنان قبيله آن را به منسوجات مورد نياز خود تبديل مي کنند. دولت ايران از اين منبع مبلغ اندکي درآمد
يکشنبه، 20 آذر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
روسيه، درياي مازندران و استرآباد (2)

روسيه، درياي مازنداران و استرآباد (2)
روسيه، درياي مازندران و استرآباد (2)


 

مترجم: دکتر محمد علي کاظم بيگي*




 
گزارش تايلور تامسن وابسته نمايندگي سياسي بريتانيا در تهران (18 ربيع الثاني12625 هـ .ق /15 آوريل 1846م)
گوکلانها افزون بر غلات، سالانه حدود 1059- 908 من تبريز ابريشم نيز توليد مي کنند، اما در ميان اين مردم هنر تهيه نخ از پيله تا بدان حد نازل است که به هيچ وجه مناسب صادرات نيست و ابريشم توليدي در ميان خود ايشان مصرف مي شود. زنان قبيله آن را به منسوجات مورد نياز خود تبديل مي کنند. دولت ايران از اين منبع مبلغ اندکي درآمد دارد. حدود 350 خانه کرم ابريشم پرورش مي دهند و از هر خانه در مجموع 9 شيلينگ ماليات گرفته مي شود.
محصول کشاورزي اصلي گوکلان ها برنج است که به مقدار زياد کشت مي کنند، هر چند که در صورت وجود تقاضا، برنج بيشتري مي تواند زراعت شود. برنج مازاد بر مصرف قبيله به خراسان صادر مي گردد که در آنجا بازاري آماده پيدا مي کند. در مدت اقامتم در ميان طايفه چکر از قبيله گوکلان، چندين کاروان اسب از حوالي بجنورد در آنجا بودند و برنج فراواني مي خريدند. به نظر چند تن از آگاهان ترکمن، گوکلان ها با بذر برنجي که هم اکنون مي پاشند، قادر هستند نه تنها همه اهل قبيله خود بلکه تمام جمعيت شهري همانند تهران را تدارک کنند. احتمالاً اين اظهارات مي تواند مبالغه آميز باشد، اما از مردمي ناآگاه از محاسبه مانند ترکمن ها، به دست آوردن حتي يک تخمين صحيح درباره منابع سرزمينشان تقريباً غير ممکن است.
سرزمين گوکلان ها جنگل نيز دارد که اکثر درختان آن بلوط است؛ ولي در سراسر اين ناحيه هيچ دشواري براي حمل توپخانه وجود ندارد. آگاه شدم که از آنجا راهي به بجنورد و راهي ديگر به بسطام منتهي مي شود. اگر چه اين راه ها از بخش هايي کوهستاني عبور مي کنند، اما براي انتقال تدارکات نظامي و وسايل نقليه چرخدار به خوبي قابل عبور هستند.
قبيله گوکلان از اين تيره ها تشکيل شده است: گوجک، سنج رک، کرک، چکير بيگدلي، قرابالکان، کي و ارکلي. سفرم [ در سرزمين گوکلان ها] تا حدود 90 مايلي شرق استرآباد، تا نقطه اي ادامه يافت که رفتن فراتر از آن را مخاطره آميز دانستم، زيرا در صورت ادامه مسير با قبايلي مواجه مي شدم که با هم بيشترين توافق را براي درهم شکستن شاهرخ خان [حاکم استرآباد] کرده و به خود اتکا داشتند. از منظر ديگران اين قبايل عليه دولت ايران در شورش بودند.
ترکمن هاي يموت از جهاتي چند با گوکلان ها تفاوت دارند. اين قبيله متشکل از سه بخش است که تحت عناوين شرف، چوني و کوجوک بايرام شلي شناخته مي شوند. اين بخش ها مجدداً به طوايفي کوچک تر بدين قرار منشعب مي گردند: جعفربايي، يلخي، دَوَجي، بقا، قَرَوي، بهلکه، اغورجلي که تقسيمات شرف هستند. بخش چوني متشکل از طوايف آتاباي، داز، قانويوقمز، بدرک، ايميري، ايقدر است. طوايف آق، ياتاز، کوجوک و بايرام شلي به سومين بخش تعلق دارند. از اين تقسيمات فرعي، طايفه ي جعفربايي نه تنها از بابت تعداد بلکه به جهت ثروت و مايملک از ساير طوايف برتر است. طايفه ديگري نيز با اصليت يموت وجود دارد که به اسامي کرک کاراکچي و کرک حرام شهرت دارند. همان گونه که از نام طايفه اخير بر مي آيد، از افراد رانده و تحريم شده ساير طوايف تشکيل شده است. اين طايفه از منظر ديگر يموت ها بدنام محسوب مي شوند، زيرا غارت هاي آن تنها به حمله به اموال فارس ها محدود نمي شود و هرگاه فرصت دست مي دهد مايملک يموت ها نيز به وسيله ايشان چپاول مي شود. تقسيم ديگري نيز در هر يک از طوايف يموت رعايت مي گردد که بر اساس شيوه زندگاني است که افراد پيروي مي کنند. اين شيوه ها تحت اسامي چمور و چاروا شناخته مي شوند. چمور به ندرت محل چادر زدن خود را تغيير مي دهند و اگر چنين کنند تنها براي فاصله اي نزديک است.
منطقه اي که يموت ها در آن ساکن هستند از حسن قلي [حسين قلي] در کناره شمالي رود اترک در ساحل درياي مازندران و کناره هاي رود گرگان تا دهانه رود قره سو، موسوم به ملاکيله در حدود 24 مايلي شمال استرآباد، مي رسد. از آنجا تمام اراضي مرتعي بين اين رود و رود گرگان به سوي شرق تا گنبدکاووس و خرابه هاي شهر جرجان را در بر مي گيرد. يموت هاي چمور که در سواحل درياي مازندران ساکن هستند عمدتاً به صيد پر سود ماهي استروژن اشتغال دارند، در حالي که يموت هاي ساکن در منطقه دور از دريا، گله هاي بزرگ گوسفند و رمه هاي گاو دارند و تعداد کم شماري از ايشان نيز در اراضي محدودي برنج کشت مي کنند. طوايف چاروا به راستي ترکمن هاي صحرا گرد هستند که در زمان صلح تنها شغل و وقت ايشان چرا بردن گله هاي بزرگ گوسفند و گاو و اسب است. براي به دست آوردن تخمين تقريبي تعداد شترها و اسب هاي اين طوايف بيابانگرد کوشيدم. با وجود اين، پاسخ ها به سئوالاتم بي نهايت مبهم بود. چنين مي نمايد که تعدادي از ثروتمندترين ايشان مالک حدود 200 اسب و شتر هستند، در حالي که افرادي که پنج تا ده اسب و شتر دارند پرشمارند. در مورد پرسشهايم راجع به تعداد هزاران گوسفند و گاوي که مي توانند داشته باشند، نتوانستم پاسخي جز «يک دريا» به دست آورم که تعبيري به مفهوم تعداد بسيار زياد است. در بهار و تابستان ترکمن هاي چاروا به مراتع غني چمورها مي روند و با نزديک شدن زمستان به حومه کوه هاي بالخان مهاجرت مي کنند.
سرزمين بين رودهاي گرگان و قره سو يکي از غني ترين قطعات اراضي مرتعي است که در هر کشور جهان بتوان يافت. از ساحل درياي مازندران تا خرابه هاي جرجان دشتي وسيع و يکپارچه بدون کوه يا دره است؛ تپه هاي کوچک کم شماري در آن پراکنده اند که ويژگي دشت هاي شرق است. در عبور از دشت معلوم شد که لزومي براي پي گرفتن مسيري خاص وجود ندارد جز در حومه رودها که انشعاب نهرهاي متعدد و شاليزار مانعي را شکل مي دهد. همه جا سهولت مشابهي براي عبور گاري چرخدار وجود دارد و به من گفته شده که در شرق جرجان، اين سرزمين تا دره گز در شمال مشهد و از آنجا به مشهد همين وصف را دارد. در ناحيه جرجان که حتي در فصل زمستان هم هوا به شکلي چشمگير معتدل است، سراسر دشت با علف انبوه پوشيده است. هنگامي که در آغاز فوريه براي اولين بار از منطقه ديدن مي کردم، رشد بهاري اين گياه شروع شده بود. در ماه هاي آوريل و مي، علف تا بدان حد زياد است که گفته شده به ارتفاع حدود 20 اينچ [مي رسد] يا آن گونه که خود ترکمن ها اظهار مي کردند علوفه چنان فراوان مي شد که [علف موجود در زميني به ابعاد] طول افسار اسب براي تعليف روزانه آن کافي است. در پاييز پس از ريزش باران ها، علفي تازه مي رويد که علوفه کافي براي زمستان کوتاه منطقه را براي رمه هاي ترکمن ها فراهم مي آورد. در ماه هاي تابستان و پاييز که گرما شديد است، همان گونه که از کثرت گياهان مي توان حدس زد، اهالي از تب هاي موقت و دائم شديداً رنج مي برند.
حسن قلي در باريکه اي خشکي که در نزديکي کناره شمالي رود اترک در درياي مازندران پيش رفته، قرار دارد؛ نقطه اي شني است که از بابت آب تازه کمبود دارد. خاکش به سبب نمک لم يزرع است، اما خربزه و هندوانه اي عالي توليد مي کند که فراوان کشت مي شوند. به هر حال هيچ گياه ديگري در اين باريکه نمي رويد. حسن قلي تقريباً تماماً مسکن طايفه اغور جلي است که حدود 500 خانوار هستند. چادرهاي ايشان در يک محل جمع و از نوع دائمي است. حسن قلي گرچه در ساحل دريا و نزديک مصب رودي با آب شيرين قرار دارد، گفته مي شود که هوايش سالم تر از هر محل ديگري در ساحل است در تابستان و پاييز گرما به وسيله باد مداوم از دريا معتدل مي شود.
همه طايفه اغور جلي به بازرگاني يا صيد استروژن اشتغال دارند. گفته مي شود که حدود 200 قايق بدون عرشه دارند که از بيشتر آنها براي حمل نفت از جزيره چرکن به مازندران و سنگ نمک از نزديکي کوه هاي بالخان استفاده مي شود. براي نمک سود کردن استروژن و خاويار تقاضاي زيادي براي سنگ نمک وجود دارد. اين کالا به سواحل ترکمن نشين و مازندران حمل مي شود. اغور جلي ها از فروش پر قو نيز سودي چشمگير دارند. دهانه رود اترک پناهگاه مطلوب اين پرندگان است.
قايق هاي طايفه اغورجلي در بازگشت از مازندران محموله هاي برنج، چوب و ميوه را براي مصرف يموت ها حمل مي کنند که براي اين احتياجات زندگي تقريباً کاملاً وابسته به ايران هستند. خلاصه آن که حسن قلي شهري ترکمن [نشين] است؛ بازاري دارد که در آن همه کالاهاي تجاري مورد نياز اين مردم را مي توان به دست آورد. قصد من اين بود که در اجراي دستوالعمل جنابعالي مبني بر بررسي شخصي از قابليت رود اترک براي کشتيراني آگاه شوم، اما در آن محل که طايفه کرک حرام خيمه زده بود، خود را در شرايطي يافتم که عبور از پشته اي را که در مصب اترک است، محتاطانه ندانستم، زيرا براي عبور از آن پشته [براي ورود به آن رود] مجبور بودم که اين کار را با قايقي باريک تنها با سه يا چهار سرنشين انجام دهم. با وجود اين به وسيله ترکمن ها مطلع شدم که حجم آب رود اترک کمتر از رود گرگان است و سرعت جريان آن مانع از کشتيراني قايق هاي ترکمن در آن است. به هر حال تأکيد مي کنم که اين اطلاع تنها به اعتبار سخن ترکمن ها است. براي قضاوت بر اساس ظاهر اين سرزمين، تا جايي که چشمانم مي ديد، حدس مي زنم که سرعت جريان آب اترک تقريباً مشابه رود گرگان بود. با وجود اين از ظاهر ساحل بايد قضاوت کنم که پهناي پشته در دهانه اترک و عمق کم آب روي آن ثابت مي کند که مانعي تقريباً دشوار در راه کشتيراني به وسيله قايق هاي دريانورد است.
پس از ارائه اين شرح مختصر از ترکمن ها و ويژگي هاي اصلي ايالت استرآباد، حال نتيجه ملاحظات خود را درباره شرايط سياسي کنوني اين ايالت معروض مي دارم. جنابعالي پيش از اين از لشکرکشي مدتي قبل شاهرخ خان حاکم استرآباد عليه گوکلان ها و شکست کامل و زنداني شدنش به مدت 42 روز به وسيله اين ترکمن ها آگاه شده ايد. از اين رو ضرورتي ندارد که در موضوع مذکور وارد جزئيات شوم. به من گفته شده است که شاهرخ خان حتي پيش از اين لشکرکشي نيز در ميان مردمي که بر ايشان حکم مي راند، نامحبوب شده بود. زيرا باور عمومي اين بود که او از سوي وزير مختار روسيه در تهران حمايت مي شد و به رغم رفتار مبهم کمودور روس در آشوراده، روابطش با او ماهيتي بسيار دوستانه داشت، حال آن که سوء ظن مردم نسبت به کمودور از پيش انگيخته شده بود. با وجود اين، واهمه مردم مانع از ابراز خيلي آشکار احساساتشان بود، زيرا در آن زمان شاهرخ خان قدرت داشت. اما شاهرخ خان در بازگشت از عمليات نظامي ناموفق خود بدون پول و با نفوذ کاهش يافته در دربار، معلوم شد که مردم خود را کاملاً از سلطه بيرون کشيده بودند و آشکارا او را به خدمت به قدرتي بيگانه متهم مي کردند. چنين به نظر مي رسد که در اين شرايط، شاهرخ خان از طريق نفوذ وزير مختار روسيه به قدرت خود در دربار پرداخت. وي براي غلبه بر نفرت مفرط اهالي نسبت به سکونت نماينده کنسولي روسيه، خواه در مقامي سياسي يا بازرگاني، در استرآباد در توان خود همه گونه کمک را به او کرد تا خود را در آن سامان مورد توجه قرار دهد. همچنين گفته مي شود که شاهرخ خان از کمودور روس مبالغي پول وام گرفت تا بتواند با پرداخت رشوه، نفوذ طرفداراني در پايتخت را براي خود به دست آورد. به نظر مي رسد که نماينده کنسولي روسيه نيز به سود حاکم تلاش هاي متقابلي به عمل مي آورد، اما کوشش هاي ايشان بر خلاف انتظار تأثير معکوس داشت. علما، بزرگ مالکان و به طور کلي اهالي از همه سو به وسيله خطر محاصره شدند و همان گونه که جنابعالي آگاه هستيد، ترس خود را مؤکداً به شاه، صدر اعظم و علماي با نفوذ در تهران نوشتند.
در زمان ورودم به استرآباد وضع امور بدين قرار بود: اخلال کامل در حکومت در شهر و ايالت در اوج بود. حاکم هيچ گاه جرأت ترک محل اقامت خود را نداشت و هيچ يک از رؤساي شهر به ديدنش نمي رفت. همه خدم و حشم او را، انگشت شماري افراد بي چيز از طايفه قاجار تشکيل مي دادند. گفته مي شود که مصاحب اصلي شاهرخ خان، نماينده کنسولي روسيه بود که در يکي از بناهاي محل سکونت حاکم سرنوشت داشت. اين نماينده نه تنها با شاهرخ خان در تماس مکرر روزانه بود بلکه گفته مي شد که حاکم براي مايحتاج روزمره خود نيز وابسته به کرم او شده بود. اگر چه شاهرخ خان مورد ملامت دربار و منفور کساني بود که او را براي حکومت استرآباد فرستاده بودند، نماينده کنسولي روسيه در سراسر ايالت، با انتشار اخبار ورود قريب الوقوع خلعت براي حاکم و رسيدن فرمان اعطاي مجدد حکومت کامل و مطلق استرآباد به او، هيچ گاه از همه حمايتي که مي توانست از او به عمل آورد، دست نکشيد. به هر حال جعلي بودن اين شايعات مکرر به اثبات رسيد و تنها به افزايش احساس ضديت با خالق اين شايعات و تحقير هدف آنها خدمت کرد. در واقع در چنين شرايطي مسيو گوسک (1) [از سوي دولت روسيه] به استرآباد اعزام شده بود. جاي تعجب نيست که اگر هيچ دليل ديگري هم وجود نمي داشت، سوء ظن مردم ايالت برانگيخته شود و احساس نارضايتي شان از سکونت او در استرآباد اوجي بگيرد. در ورودش به استرآباد به وسيله وزير مختار اخير روسيه اعلام شده بود که اقامت مسيو گوسک در آن محل تنها براي دو يا سه ماه خواهد بود، و هدفش از اين بازديد فقط به ترتيب دادن امور ورود مال التجاره به گز، بندر استرآباد، ارتباط داشت. فرمان صادره از سوي دولت ايران براي مسيو گوسک نيز تأکيد مي کند که اقامتش در استرآباد، تنها براي چند ماه خواهد بود. با وجود اين، در بدو ورودش فوراً معلوم شد که خدم و حشم او به گونه اي بود که براي همراهي در اقامتي کوتاه تناسب نداشت. ديگر آن که او با عدم موافقت با سکونت در خانه ي آبرومندي که برايش مهيا شده بود، عملاً بيشترين فشار را براي خريد يک قطعه زمين مي آورد تا در آنجا مکاني براي اقامت خود بنا کند. اهالي همچنين از اين موضوع غفلت نداشتند که هدف اين نماينده در آمدن به استرآباد براي ترتيب امور مربوط به ورود مال التجاره به گز بود. [از اين رو] انتظار داشتند که کشتي هاي تجاري پيش از پايان مدت مقرر براي سفر او به گز وارد شوند، اما آنها پس از خاتمه اين مدت رسيدند. ديگر آن که مردم استرآباد از حق روسيه بر اساس عهدنامه [ترکمنچاي] براي استقرار نمايندگان کنسولي خويش در هر بندر ايراني که مقتضاي سرپرستي روابط تجاري اش باشد، کاملاً آگاهي داشتند، اما از مشاهده تن دادن دولتي چون روسيه که به رغم نفوذ فراوان در ايران و داشتن حق غير قابل منازعه مذکور، به چنين رفتار ناشايستي که حيله اي آشکار بود، [دست مي زد] رضايت نداشتند. افزون آن که مردم از اين فکر بيشتر متأثر مي شدند که نيات روسيه در اعزام مسيو گوسک به استرآباد نه پيشبرد منافع تجاري، بلکه در مرحله اول تحصيل نفوذ سياسي در ايالت بود تا راه اشغال آن در صورت فراهم آمدن فرصت هموار شده باشد. در اين شرايط، رؤساي مردم استرآباد به اميد رهايي از حضور نماينده کنسولي روسيه در ميان خود، تصميم گرفته بودند که از اتباع آن دولت کاملاً کناره گيري کرده و تا حد امکان همه ارتباطات ميان بوميان ايالت و نماينده کنسولي را قطع کنند. ايشان با عمل به اين اصل، پيش از ورود من، براي مدتي قابل ملاحظه از ملاقات مسيو گوسک و افراد مربوط به او خودداري کرده بودند.
به هر روي با رسيدنم به استرآباد، همه رؤساي مردم شهر، شيخ الاسلام و بزرگ مالکاني که در آن زمان در آنجا بودند، با تبليغات بسيار به ملاقاتم آمدند. البته به خوبي آگاه بودم که اين توجهات و رعايت آشکار آداب که از سوي همگان مي ديدم نه با هدف تعارف و احترام به شخص من، بلکه بيشتر با اين قصد بود که نفرت شديد نسبت به استقرار نماينده اي کنسولي از سوي روسيه در شهرشان، واهمه از نيات دولت روسيه نسبت به کشورشان و اعتماد ايشان به دولت علياحضرت ملکه بريتانيا را نشان دهند. همچنين اين باور را در ميان مردم رايج يافتم که بازديدم از ايالت به تحقيق درباره مسيو نيبورد (2) محدود نمي شد، بلکه به اقدامات روسيه در آن سامان و علاقه مندي دولت ايران به آشنا کردن دولت بريتانيا با ماهيت اقدامات روسيه از طريق يکي از مأموران خود آن دولت مربوط بود. در اينجا ضرورت دارد که مؤکداً اطمينان دهم که به پيروي از فحواي دستوالعمل حضرتعالي، اين باورهاي عمومي از اينجانب ناشي نمي شد و حاصل تفکر و اطلاعات خود مردم از تهران بود. همه کساني که به ملاقاتم آمدند، مصرانه درخواست مي کردند که توجه خود را به جنابعالي گزارش دهم. گويي خود را اميد بسيار داده بودند که شايد قادر باشيد راهي را براي خنثي کردن نفوذ نامحدودي که روسيه حاصل مي کند، به عمل آوريد؛ زيرا بيم آن داشتند که نه تنها اقدامات خودشان ناکافي از آب درآيد، بلکه تلاشهاي انفرادي دولت اعليحضرت شاه ايران را هم که باور ايشان به اندازه خود اهالي خواهان متقاعد کردن روسيه به خروج نماينده کنسولي اش بود، در نهايت براي جلوگيري از استقرار تفوق روسيه در ايالت کفايت نکند. افزون بر اين، چند تن از متنفذين خواست مشتاقانه خود را بيان کردند مبني بر آن که در صورت معلوم شدن عدم امکان وادار کردن دولت روسيه به خروج نماينده کنسولي خود، دولت بريتانيا نيز کارگزاري را براي اقامت در ايالت بفرستد، زيرا سکونتش در آنجا به هر حال مي تواند به عنوان يک مانع صلح آميز در جلوگيري از اعمال خيلي افراطي مأموران روس عمل کند. ايشان صراحتاً اطمينان دارند که به رغم عدم تمايل به رؤيت مأموران هيچ دولت اروپايي با سمتي رسمي در ميان خود، اگر قرار باشد که نماينده اي کنسولي از سوي روسيه به استرآباد گمارده شود، ايشان هم به ورود نماينده اي از جانب انگليس با خشنودي خواهند گريست، زيرا اگر او نتواند همه مداخلات طاقت فرساي روسها را خنثي کند، اين امتياز را دارد که با حضورش در استرآباد رفتار روسها براي دولت بريتانيا معلوم خواهد شد و در تهران به عرض حال هاي ايشان قدرت و اعتبار خواهد داد.

پي‌نوشت‌ها:
 

* عضو هيأت علمي دانشگاه تهران
1. M.Goussek.
2. M.Nyburd.
 

منبع:نشريه مطالعات تاريخي شماره 28




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط