بنتام؛ فیلسوف منفعت گرایی و سودجویی

جرمی بنتام در سال ۱۷۴۸ در انگلستان دیده به جهان گشود. کتاب “درآمدی بر اصول اخلاق و حقوق” بنتام برای نخستین بار در سال ۱۷۸۰ و سپس در سال ۱۷۸۹ به طبع رسید. دلبستگی اصلی بنتام در حقوق و بویژه قانونگذاری، این سئوال عمده بود که چگونه می توان تعیین نمود که چه قوانینی باید تصویب، اصلاح یا لغو شوند؟ آنچه بنتام آن را “اخلاق شخصی” می خواند، تنها نقش فرعی را در این مسئله ایفا می کند. ‏
پنجشنبه، 24 آذر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بنتام؛ فیلسوف منفعت گرایی و سودجویی

بنتام؛ فیلسوف منفعت گرایی و سودجویی
بنتام؛ فیلسوف منفعت گرایی و سودجویی


 

نويسنده:معصومه نعمتی




 
جرمی بنتام در سال ۱۷۴۸ در انگلستان دیده به جهان گشود. کتاب “درآمدی بر اصول اخلاق و حقوق” بنتام برای نخستین بار در سال ۱۷۸۰ و سپس در سال ۱۷۸۹ به طبع رسید. دلبستگی اصلی بنتام در حقوق و بویژه قانونگذاری، این سئوال عمده بود که چگونه می توان تعیین نمود که چه قوانینی باید تصویب، اصلاح یا لغو شوند؟ آنچه بنتام آن را “اخلاق شخصی” می خواند، تنها نقش فرعی را در این مسئله ایفا می کند. ‏
بنتام در سال ۱۷۷۶ ضمن مقاله “درباره حکومت” این اصل را به عنوان اصل عمده تلقی می کند که “بیشترین خوشبختی برای بیشترین افراد است که معیار درستی و نادرستی است”. در اینجا خوشبختی به عنوان غلبه لذات خالص بر آلام خاص تلقی گشته و به عنوان تقریر و تسنیق کلی و اساسی نظریه فایده مندی ابراز می گردد. باید عنوان داشت بنتام مبدع و مبتکر نظریه فایده مندی نمی باشد. چراکه پیش از وی در یونان باستان، اپیکور و در قرن هجدهم هلوسیبوس در فرانسه و هارتل و تاکر در انگلستان از آن دفاع کرده بودند. لذا نقش عمده بنتام نه در ابداع سودگروی بود و نه در محاسبه لذت گروانه، بلکه در سامان دادن مشروح تطبیقات اصل منفعت بویژه در رابطه با قانونگذاری و نظام های مدنی و جنایی بود.
اصل کلی فلسفه بنتام بر منفعت گرایی و سودجویی استوار است. این بنیاد اخلاقی بر این باور بود که میزان و معیار کردار، یعنی عمل نیک و بد و موجبات آنچه در عالم اخلاق و چه در عالم سیاست، رنج، خوشی و لذت است. لذا می بایست عملی را اختیار و اتخاذ نمود که خوشی و لذت حاصل از آن بیشتر، بادوام تر و مؤثرتر و شامل حال جماعت بیشتری باشد. عمل شر و عملی که باید از آن دوری جست آن است که رنجی از آن برآید و فایده و لذتی را برای انسان در پی نداشته باشد. شاید بتوان این اصل را خودخواهی نامید. چرا که سود و خوشی افراد با یکدیگر منافات و مزاحمت نباید داشته باشد. از این رو خودخواهی با غیر خودخواهی کاملاً سازگار بلکه لازم و ملزوم یکدیگرند. ‏
به دیده جرمی بنتام یگانه فلسفه اخلاق در جهان سودگرایی بوده لذا عمل اخلاقاً درست و صواب در هر وضع و حالی، عملی است که لذت و سعادت کلی را به حد اعلی درجه گسترش دهد. وی سعادت را حالتی قرین خوشی و سرور می داند. در عبارتی کوتاه لذت یعنی غیاب درد و رنج. از این رو میزان این لذت هرچه قدر افزون تر باشد، بهتر و توجیه پذیرتر است. بنتام نفس سودمندی و لذت گرایی را محور ومرکز ثقل اندیشه خود ترسیم می نماید؛ بی آنکه به منبع و منشاء این لذت و خوشی نیم نگاهی داشته باشد. از این رو در فلسفه بنتام فرقی نمی نماید که سرمنشاء لذت چه بوده و این لذت گرایی از کجا نشئت بگیرد. ‏
رویکرد بنتام به اخلاق مبنتی بر پی جویی لذت است، ولی نه پی جویی لذت خود فرد، بلکه پی‌جویی بیشترین لذت کل. به زعم بنتام ملاک و معیار داوری در مورد اعمال و کردار انسان ها، نتایج احتمالی آنهاست ونه اصول و قواعدی دینی یا مجموعه ای از اصول الزام آور که فارغ از نتیجه آن می بایست آنها را مورد متابعت و نصب العین قرار داد. بنتام در حصول بیشترین میزان سعادت کلی یا به عبارتی بیشترین مقدار مجموع سعادت به نحوه توزیع آن توجهی ندارد. اگر از دریچه نگاه بنتام به جهان نگریسته شود در پاسخ به این سئوال که بهتر است تعداد بیشتری از افراد از سعادتمندی و خوشی برخوردار باشند یا تعداد اندکی از بیشترین میزان خوشی. لاجرم دومین فرض ارجح داده خواهد شد. بنتام در تطبیق بی طرفانه محاسبه لذت بیان می دارد: “هرکس یک نفر به حساب می آید نه بیش از یک نفر”.‏
آیین بنتام بر نوعی لذت گرایی یا اصالت لذت مبتنی است. این نظریه بر این باور است که انسان به طور ذاتی و طبیعی طالب لذت و دفع رنج و درد است. بنتام بیان می دارد: “طبیعت انسان را تحت سلطه دو خداوندگار مقتدر قرار داده است: لذت و الم. اینان بر تمامی اقوال، اعمال و اندیشه های ما حاکمند. هر کوششی که برای شکست این یوغ به خرج دهیم، حاکمیت آنها را بیشتر تأیید و تسجیل می کند. انسان در عالم الفاظ ممکن است مدعی نفی حاکمیت آنها شود ولی در عالم واقعیت همچنان دستخوش و تابع آنها باقی می ماند”. ملاک حکم اخلاقی در فلسفه بنتام افزایش سرجمع یا مقدار کل لذت است. یعنی عملی که بیشترین میزان لذت را در پی داشته باشد مقبول تر و توجیه پذیرتر است. ‏
بنتام در تعریف لذت بیان می دارد: “در این باب به نازک اندیشی و متافیزیک نیاز نداریم. لازم نیست به آثار افلاطون یا ارسطو مراجعه و استناد کنیم. لذت و الم همان چیزهایی هستند که هر کس احساسشان می کند”. بنتام هفت ویژگی را برای لذت مطلوب مطرح می نماید. این ویژگی ها عبارتند از: شدت، مدت، قطعیت یا عدم قطعیت، دوری و نزدیکی (نقد ونسیه)، باروری (به دنبال خود لذت های دیگر را نیز بیاورد)، خلوص (فراغت از احساس های مخالف لذت. یعنی بی الم یا کم الم بودن) و دامنه شمول یعنی بیشترین افراد جامعه را در حیطه خود قرار دهد. ‏
سئوال مهم این است که آیا در نظریه بنتام، منفعت جمع، هدف اصیل است یا ابزار یک هدف اصیل دیگر؟ به نظر می رسد بنتام در تزاحم منفعت شخصی با منفعت جمعی، منفعت شخصی را مقدم و مرجح بر می شمارد. هرچند که کلمات وی در این باره کاملاً روشن و صریح نیست. چرا که در یک جا منفعت شخصی و جمعی را در عرض هم قرار می دهد، اگرچه منافع شخصی را مقدم و اصیل تر برمی شمارد. وی در این باره عنوان می دارد: ‏
‏”قطعاً باید پذیرفت که منافعی که یک انسان در هر فرصت و هر زمانی معیار سنجش قرار می دهد، منافع شخصی خویش است. با این وجود در هیچ فرصتی نیست که آدمی انگیزه هایی برای توجه به خوشبختی دیگران نداشته باشد. اولاً آدمی در هر شرایطی از انگیزه صرفاً اجتماعی همدلی و خیرخواهی برخوردار است. ثانیاً انسان در بسیاری از مواقع، انگیزه های نیمه اجتماعی روابط دوستانه و علاقه مندی به حسن شهرت و اعتبار را داراست”. البته شاید بتوان گفت از منظر بنتام بین خودخواهی و دیگرخواهی منافات و تضادی نیست و در موارد فراوانی، خودخواهی در عرض دیگرخواهی قابل تحقق و دست یافتنی است.‏
نقد اندیشه های بنتام:‏
‏۱ – آن‌گونه که بیان گشت کار خیر و اخلاقی از منظر بنتام، کاری است که با خوشی و لذت قرین باشد. و کار شرّ و غیر اخلاقی به فعلی اطلاق دارد که از لذت و خوشی برخوردار نبوده و با درد و رنج آمیخته است. ملاک داوری در اصل فایده مندی و فایده بخشی بنتام، یگانه اصل لذت جویی است. تنها دو مفهوم لذت و درد است که پیش روی دیدگان افراد ذیربط فلسفه بنتام قرار می گیرد. ارزیابی تمامی اخلاقیات و امور مترقی و متعالی از منظر سود و لذت، به ناقص و تک بعدی بودن این فلسفه صحه می گذارد. چراکه دستورات اخلاقی و انسانی، دامنه ای بس فراخناک تر از آن دارد که تنها از دریچه باریک و محدود لذت گرایی و لذت جویی نگریسته شود.
۲ – عمده ترین ایراد فلسفه فایده مندی بنتام، عدم توجه به سعادت اخروی و کمال ابدی است. یعنی این نظریه صرفاً کانون تمرکز خود را بر لذایذ دنیوی معطوف ساخته و حسابی را برای کمالات جاویدان و سعادت ابدی نمی گشاید. و حال آنکه اگر به سعادت بشری و ابدی او نیز توجه گردد بسیاری از حساب گری های فلسفه سودمندی در هم ریخته و با بطلان روبه‌رو خواهد گشت. همچنین این نظریه با توجه به اینکه به منشاء لذت و خوشی توجهی نمی کند و لذت را ورای منشاء آن توجیه پذیر و مقبول بر می شمارد دارای تالی فاسد بوده و خود زمینه ساز بی اخلاقی و انحطاط خواهد گشت.‏
‏۳ – باید اذعان داشت این نکته که انگیزه های افراد از ارتکاب اعمال اخلاقی و پایبندی به اخلاقیات را صرفاً منافع شخصی بدانیم موجه و قابل دفاع نیست. چرا که در عالم واقع بسیاری از افعال آدمی از روی عاطفه انسانی و دلایل اجتماعی انجام
می پذیرد نه به سبب منفعت شخصی و یا منفعت جمعی. لذا تعبیر این نظریه در چرایابی فضایل اخلاقی بر حسب منفعت، بسیار ساده انگارانه و تک بعدی است.
۴ – دیدگاه اصالت منفعت در مقام استدلال و جدل از پشتوانه کافی برخوردار نبوده و از عقلانیت و صلابت منطقی برخوردار نیست. باید اذعان داشت دیدگاه نفع گرایی که توسط بنتام ارائه گشته است پیش از او توسط قدما ابراز گردیده لذا اندیشه وی یک تفکر فلسفی جدید و نوینی به شمار نمی آید. اما نفع گرایی در تفکر قدما بیشتر در قالب الهیاتی بوده و در فلسفه اخلاق بنتام صرفاً در بعد و شکل دنیوی اش هبوط می نماید.
۵– دیدگاه بنتام در موارد تزاحم و تعارض منفعت شخصی با منفعت جمعی به ارائه راه حل متقن و مشخصی نمی پردازد. همچنین در موارد تزاحم منفعت مساوی و تنافی ملاک های هفت گانه، راه حلی از سوی این نظریه ارائه نمی گردد.
۶ – باید گفت این دیدگاه در تعیین مصادیق نفع و ضرر با چالشی بزرگ و مشکل جدی روبه‌روست. چرا که علم و تجربه بشر از درک و کشف نفع و ضرر حقیقی در تمامی موارد عاجز می باشد
۷ – باید اذعان داشت دیدگاه مکتب منفعت طلبی در مقام توجیه منطقی و عقلانی از علت یابی قضایای اخلاقی بدون پشتوانه عقلی بوده و بی حاصل و عقیم است. چراکه به صرف بیان این اصل کلی که هدف و غرض از انجام اخلاقیات، لذت و پرهیز از درد است اکتفا نموده و از اثبات منطقی آن غافل مانده است. که این مسئله خود، سطحی نگری این دیدگاه را بیشتر به رخ می کشاند. ‏
منابع:
۱-آثار کلاسیک فلسفه، مترجم مسعود علیا، تهران: ققنوس، ۱۳۸۲
۲-سیر تاریخی اندیشه های سیاسی در غرب (از افلاطون تا نیچه)، دکتر احمد بخشایشی اردستانی، تهران: انتشارات آوای نور، چاپ چهارم ۱۳۸۸.
۳-تاریخ فلسفه اخلاق غرب، لارنس سی. بکر، قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ۱۳۷۸
۴-سیر اندیشه فلسفی در غرب، دکتر فاطمه زیباکلام، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم ۱۳۸۵.
۵-مبانی اخلاق در فلسفه غرب و در فلسفه اسلامی، حسن معلمی، تهران: موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، ۱۳۸۰
۶-کلیات تاریخ فلسفه به زبان ساده، دکتر ملیحه صابری نجف آبادی، تهران: انتشارات سمت: ۱۳۸۹.

ارسال توسط کاربر محترم سایت :afshinnazemi




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط