چكيده.
يكي از مطالب مهمي كه در موضوع توكل مطرح است بحث رابطة توكل با استفاده از اسباب طبيعي است، لذا اين سؤال مطرح است كه آيا توكل با استفاده از اسباب طبيعي منافات دارد یا خیر؟ همچنين آيا كار و تلاش و فعالیت در نقطه مقابل توكل است یا خیر؟ در صورت عدم تضاد، چگونه و کجا بايد از اسباب طبيعي استفاده كرد؟ و سؤالهای از این قبيل. مقالة حاضر کوششی است در راستاي ارائه پاسخ به پرسشهای بالا و امثال آن از منظر قرآن كريم، (و با المناسبه استناد به روايات نیز صورت گرفته) همچنين سعي شده است كه با ارائهای شواهد قرآني و روايي عدم تضاد توكل با استفاده از اسباب طبيعي را اثبات نمايد.
واژگان كليدي :خدا، قرآن، روايات، توكل، انسان، اسباب طبيعي، کار و تلاش.
مقدمه.
حقيقت امر اين است كه جامة عمل پوشيدن و به كرسى نشستن اراده انسان، و دست يافتن به هدف و مقصد در اين عالم (كه عالم ماده است)، احتياج به اسباب طبيعى و اسباب روحى در کنار هم دارد، و چنان نيست كه اسباب طبيعى تمام تأثیر را داشته باشد، يا اگر کسی بخواهد براي رسيدن به هدفش، تنها به اسباب روحي متوسل شود، نیز کاری درستي نخواهد بود، پس اگر انسان بخواهد وارد در امر و كارى شود كه بسيار مورد اهتمام او است، و همه اسباب طبيعى آن را فراهم كند، و مانع طبيعي و مادی هم در کار نباشد، و با اين حال به هدف خود نرسد، قطعاً اسباب روحى و معنوى (كه گفتيم دخالت دارند) تمام نبوده؛ لذا تأثیر خود را گذاشته، و مانع از این شده است كه وى به هدف خود برسد. اگر همين انسان در هنگام ورود در آن امر، بر خدا توكل كند و با اعتماد و اتكال به خدا وارد عمل شود، قطعاً (اگر به صلاحش باشد نايل به هدف خود خواهد شد؛ زيرا در حقيقت به سببى متصل شده كه شكست ناپذير است، سببى است فوق هر سبب ديگر، و عالم و آگاه به خواستههای انسان و توانا بر تأمین آن، در عین حال كه ذرهای بخل در ذات پاك او راه ندارد، و همچنین رأفت و رحمت كه به بندگان دارد، در نتيجة تمسك به چنين سببى، ارادهاش نيز قوى مىشود، چنانكه در روايات نیز به اين مهم اشاره شده است كه هركس میخواهد قویترین مردم باشد، بايد به اسلحة توكل مجهز شود، در زندگي پيامبران و انسانهای صالح و اولياء خدا، نیز میبینیم كه در راه رسيدن به هدفشان، يگانه چراغ را ه و زاد و توشهشان توكل بر خدا بوده است، و براي فايق آمدن بر سختیها و مشكلات، به نيروي توكل متوسل و متمسك میشدهاند. اينك بحث در این زمينه را در چند محور به بررسي میگیریم؛
1- منافات نداشتن توكل با استفاده از اسباب طبيعي (1).
توكل كه در شرع مقدس به آن اشاره و مورد تأكيد فراوان واقع شده، عبارت از آن است كه، قلب در تمام امور به خداوند متعال اعتماد نموده و از غیر او منقطع شود، وقتي امري را اراده میکند و به منظور رسيدند به آ ن، متوسل به اسباب عادیای كه در دسترس اوست میشود، بايد چنين معتقد باشد كه تنها کسی كه مستقل به تدبیر امور است خداي سبحان است، و استقلال و اصالت را از خودش، و از اسبابي كه در طریق رسيدن به امري، مورد استفاده قرارمي دهد، نفي نموده و بر خدا توکل و اعتماد نماید؛ بنابراين تحصيل اسباب و وسايل طبيعي هیچگونه منافات با توكل ندارد، مشروط به اينكه انسان بر اسباب تكيه و اعتماد نكند بلكه اعتمادش تنها بر خدا و آرامش و سكونش فقط با نام خدا باشد، به اسباب و عوامل طبيعي به صورت ابزار و وسيله نگاه كند نه به عنوان علت تامه، و از ياد نبرد که خداوند متعال میتواند بدون اسباب و وسايل طبيعي مطلوبش را از طریقی و به گونهای كه گمان هم نمیکند، عطا فرمايد، چنانكه میتواند اين اسباب را چنان بي خاصيت کند که اثر طبیعی خود را نبخشد (2). چنانكه در تاریخ نمونههای فراوان از این قبيل وجود دارد، از باب نمونه و مثال، كارد برّنده و تيزي كه وسيله قطع كردن و بريدن است، گلوي نازك و نرم حضرت اسماعيل (ع) را نبريد، و اين خاصيتش را به فرمان خداوند از دست داد، و آتش سوزان نمرود که با تپهای از هیزم، روشن و برافروخته شده بود و شعلههای آن به طرف آسمان زبانه میکشید، ولي براي ابراهيم خليل (ع) به فرمان خداي سبحان، نه تنها سوزنده نبود و اثرش را از دست داده بود بلكه گلستان شد، و از اين قبيل نمونهها؛ بنابراين شرط توكل اين است كه انسان اثربخشي اسباب را از ذات اقدس حق تعالي بداند، و به اين نكته ايمان داشته باشد، كه اگر او نخواهد هيچ سببي مسبب خود را به دنبال نخواهد داشت، و هيچ مؤثري اثر طبيعي خود را بجاي نخواهد گذاشت. اگر کسی اين مطلب را در نظر داشته باشد و به اين باور قلبي رسيده باشد، میتواند براي تهيه اسباب و وسايل معاش تلاش كند، بدون اينكه در توکلش خدشهای وارد شود.
2 - عدم تنافي توكل با کار و تلاش.
چنانكه در بحث قبلي اشاره شد كه هيچ گونه تضادي بين توكل و استفادة انسان از اسباب مادي و طبیعی نيست، همين طور، منافاتي بين توكل و تلاش و فعاليت براي رسيدن به اهداف مادي و معنوي وجود ندارد، و اين عدم تنافي مطلبي است صحيح، بلكه مطابق با برهان و نقل، ولي احتجاب از ربوبيت و تصرف او، و مستقل شمردن اسباب، منافي توكل خواهد بود. (3) بايد به اين نكتة حايز اهميت توجه شود كه، معني توكل اين نيست، كه انسان به بهانة توكل، كسب و تلاش و كوشش در راه تحصيل معاش را رها كرده و دست از تدبیر عقلي بردارد و كَلّ بر مردم و جامعه بشود؛ زيرا اینگونه طرز تفکر جهل محض و به دور از عقل و منطق خواهد بود؛ لذا در آموزههای ديني مورد لعن و نفرين قرارگرفته است، چنان كه رسول خدا (ص) میفرماید: «ملعون من ألقي كَلّه علي الناس (4)» كسي كه بار خود را به دوش مردم افگند (و سربار جامعه شود) ملعون است. چون انسان مكلف است، به وسيله اسبابي كه خداي تعالي به آن راهنمايي كرده (از قبیل زراعت، تجارت، صنعت و…)، از طرق حلال در طلب روزي سعي كند؛ و همان طوري كه نماز، روزه، حج و جهاد و… عباداتي هستند که خداوند بر بندگان تكليف نموده و باعث تقرب به خداوند میشود، طلب رزق حلال نيز عبادتي است كه خداوند بندگانش را به آن مكلف نموده است تا بدين وسيله به او تقرب جويند، بلكه برترين عبادات است چنانكه در روایتی از رسول خدا (ص) نقل شده است كه فرمود : «عبادت هفتاد جزء دارد که برترين آنها طلب حلال است (5)». امام صادق (ع) شخص را که براي تأمين معاش زندگي خانوادهاش رنج و زحمت را متحمل میشود مانند مجاهد در راه خدا معرفي میکند. (6) پيامبران و ائمة هدي (عليهم السلام) همگي براي طلب روزي بادست خودكارمي كردند، در روزهاي گرم تابستان در نخلستانها مشغول بيل زني بودند چنانكه شواهد تاريخي مؤيد اين گفتار است، و اگر ترك كسب، کار خوبی بود یا منافات با توکل میداشت، آنها سزاوارتر به آن بودند. امام صادق (عليه السلام) فرمودند: «كسي كه دنيايش را براي آخرتش و آخرتش را براي دنيايش ترك كند از ما نيست (7) ».در عین حال خداوند سبحان علاوه بر اين تكاليف، بندگانش را مكلف نموده تا فقط بر ذات اقدس او اعتماد و اتكال نمايند، نه به اسباب و وسايل طبيعي، چنانكه آنها را مكلف نموده است كه بر اعمال نيك خويش اعتماد نکنند، بلكه اعتمادشان تنها به فضل و رحمت او باشد. اگرچه خداوند متعال قادر است، كه مطلوب بندگان خود را بدون وساطت اسباب و علل طبيعي عنايت كند، ولي توجه به اسباب قطعي و احتمالي با توکل منافات ندارد؛ زيرا خداوند ابا دارد از اينكه امور را از غير مجراي عادي و اسباب طبيعي انجام دهد. امام صادق (عليه السلام) فرمود: «احب الله لعباده ان يطلبوا منه مقاصدهم باالاسباب اللتي سببها لذلك و امرهم بذالك (8)» خدا دوست دارد كه بندگانش مقاصد خود را به وسيله اسبابي كه براي آنها قرار داده و مردم را به آن ارشاد فرموده از او بخواهند.
3 - استفاده از اسباب مادي از منظر قرآن.
با مراجعه به قرآن كريم میبینیم، كه خداوند متعال نه تنها استفاده از اسباب طبيعي را محكوم نكرده، بلكه در موارد متعدد دستور به استفادة از آنها داده، (و اساسا سنت الهي بر این است كه كارها را از طريق اسباب محقق بسازد). همچنين آيات زيادي حكايت از اين دارد، كه پيامبران و بعضي ديگر از كساني كه قرآن آنها را از متوكلين معرفي میکند، از اسباب طبيعي استفاده کردهاند، به عنوان نمونه به تعدادي از آن آيات اشاره میکنیم :
1-3 حضرت لوط و استفاده ازسبب طبيعي.
بعد از آن كه سالهایی متمادي حضرت لوط قومش را دعوت به يكتا پرستي كرد، و آنها را ارشاد و هدایت نمود، ولي قومش بر لجاجت و نافرماني خودشان اصرارمي ورزيدند، تا كار را بجايي رساندند كه مستحق عذاب الهي شدند، قبل از نزول عذاب، قرآن كريم به حضرت لوط دستور خروج از بین قومش را صادر نموده، و در ضمن ياد آور میشود كه از وسيله و سبب استفاده نمايد، دستور قرآن چنين است: «قالُوا يا لُوطُ إِنّا رُسُلُ رَبِّكَ لَنْ يَصِلُوا إِلَيْكَ فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ به قطع مِنَ اللَّيْلِ وَ لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ إِلاَّ امْرَأَتَكَ إِنَّهُ مصیبها ما أَصابَهُمْ…، (9) فرشتگان به لوط گفتند : ما رسولان پروردگار توايم و هرگز دست آزار قوم به تو نرسد، تو اهل بيت خود را در پاسى از شب از اين ديار بيرون بر، و از شما هيچ كس نبايد وا بماند جز آن زن (كافر) تو كه آن هم با قوم تو بايد هلاك شود... ». اين فرمان (خارج شدن از شهر در شب) خودش يك نوع دستور استفاده از اسباب و وسيله است، يعني میگوید شب را وسيله قرار داده، و از تاريكي آن استفاده نموده از شهر خارج شو.
2-3 سفارش حضرت يعقوب به استفاده از اسباب مادي.
قرآن در حکایت حضرت يعقوب (ع) بعد از آنکه از فرزندانش پيمان خدايي گرفت و اعتماد و توكلش را به خدا اظهار داشت، چنين میفرماید :
«وَ قالَ يا بَنِيَّ لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَ ما أُغْني عَنْكُمْ مِنَ اللّهِ مِنْ شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاّ لِلّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ عَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ، (10) گفت فرزندان من از يك در وارد نشويد، بلكه از درهاي متفرق وارد گرديد (تا توجه مردم به سوي شما جلب نشود) و (من با اين دستور) نمیتوانم حادثهای را که از سوی خداوند حتمي است از شما دفع كنم! حكم و فرمان، تنها از آن خداست! (براي پيروزي شما) بر او توكل کردهام و همهی متوكلان بايد بر او توكل كنند».از آنجا كه اين سفارش، (ورود از درهاي متعدد) ظهور در اين داشت، كه وارد شدن از درهاي متعدد، سبب اصيل و مستقلي است، و تو هم میشد كه مؤثري مستقل همين اسباب است، (در حالي كه در حقيقت، هيچ مؤثري در وجود، به جز خداي سبحان نيست) براي دفع اين ظهور و توهم، كلام خود را چنين مقيد كرد : «و ما اغني عنكم ... » «من با این سفارشم به هيچ وجه نمیتوانم شما را از دستگیری خدا بي نیاز کنم» و حاجتي را که شما به خدا داريد برآورم، يعني نمیگویم كه اين سفارش سبب مستقلي است، كه شما را از نزول بلا نگاه داشته و توسل به آن موجب سلامت و عافيت شما میشود، زيرا اين گونه اسباب كسي را از خدا بي نياز نمیسازد، و بدون حكم و اراده خدا اثر و نقشي ندارد، پس به طور مطلق حكم جز براي خداي سبحان نيست، اين اسباب، اسباب ظاهري هستند كه اگر خدا اراده كند صاحب اثرمي شوند (11). سپس حضرت يعقوب (ع) میفرماید : در عین اينكه دستورتان دادم، كه به منظور دفع بلاي كه از آن بر شما میترسم متوسل به آن شويد، ولي در هر حال توكلم به خداست، چه در این سبب و چه در سایر اسبابي كه من در امورم اتخاذ میکنم. در اینجا حضرت يعقوب (ع) بين استفاده از اسباب طبيعي و توكل داشتن جمع كرده؛ زيرا اول فرزندانش را توصيه به استفاده از اسباب میکند، كه همان ورود از درهاي متعدد باشد، سپس میفرماید توكل را نبايد از یاد برد، كه بدون آن نمیتوان نتيجه گرفت.
3-3 دستور قرآن به استفاده از اسباب و وسایل مادي.
درآيه 60 سورة انفال قرآن به مؤمنان دستورمي دهد تا آنجا که امكان دارد بايد از اسباب و وسايل عادي استفاده كنند، و اين كار هيچ منافاتي با توکل ندارد، «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّكُمْ ...(12)، هر نيروي را در اختیاردارید براي مقابله آماده كنيد و از اسبهای ورزيده فراهم سازيد تا به وسيله آن دشمن خدا و دشمن خويش را بترسانيد»؛ و تعبير آيه به قدرى وسيع است كه بر هر عصر و زمان و مكانى کاملاً تطبيق میکند. كلمه قوة چه كلمه كوچك و پر معنائى است، نه تنها وسائل جنگى و سلاحهای مدرن هر عصرى را در بر میگیرد، بلكه تمام نيروها و قدرتهائى را كه به نوعى از انواع در پيروزى بر دشمن اثر دارد شامل میشود، اعم از نيروهاى مادى و معنوى. از قدرتهای اقتصادى، فرهنگى، سياسى، كه آنها نيز در مفهوم قوة مندرج هستند و نقش بسيار مؤثری در پيروزى بر دشمن دارد نيز نبايد غفلت كرد. جالب اين است كه در روايات اسلامى براى كلمه قوة تفسيرهاى گوناگونى شده است، مثلاً به تير، اسلحه، شميشر و سپر و...، كه از وسعت مفهوم اين كلمه حكايت میکند (13).همة اینها وسايل و اسبابي هستند كه قرآن به مجهز بودن به آن و استفادة از آنها دستور میدهد.
4- 3 دستور به استفاده ازوسايل حتي در حال نماز.
چنانكه اشاره شد، توكل بر خدا با استفاده از اسباب و ابزار مادي هيچ گونه تضادي ندارد، (البته در صورت كه اسباب را مستقل نداند و خداوند را مسبب الاسباب بداند) لذا میبینیم قرآن توصیهاش اين است، كه از استفادة وسايل و اسباب غفلت نورزيد، حتي در نماز، چنانكه در کیفیت نماز خوف در میدان جنگ میفرماید : « ... وَ إِذا كُنْتَ فيهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاةَ فَلْتَقُمْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَكَ وَ لْيَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذا سَجَدُوا فَلْيَكُونُوا مِنْ وَرائِكُمْ وَ لْتَأْتِ طائِفَةٌ أُخْرى لَمْ يُصَلُّوا فَلْيُصَلُّوا مَعَكَ وَ لْيَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَ أَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ الَّذينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَ أَمْتِعَتِكُمْ فَيَميلُونَ عَلَيْكُمْ مَيْلَةً واحِدَةً…(14)؛ و هرگاه شخص تو در ميان سپاه اسلام باشى و نماز بر آنان به پا دارى بايد آنها با تو مسلّح به نماز بايستند، (از استفادة وسيله و اسباب جنگي حتي در حال نماز هم غافل نباشند) و چون سجده نماز به جاى آوردند (و نماز را فُرادي تمام كردند) در پشت سرِ شما رفته و گروهى كه نماز نخوانده بيايند و با تو نماز گزارند و البته با لباس جنگ و اسلحه، زيرا كافران آرزو و انتظار دارند كه شما از اسلحه و اسباب خود غفلت كنيد تا ناگهان يكباره بر شما حملهور شوند...» به اين ترتيب حتي در حال نماز باید مراقب استفاده از اسباب و وسايل عادي و طبيعي بود، تا دشمن از فرصت استفاده كرده ضربه به مسلمين وارد نكنند، چه رسد به حالات ديگر، كه بايد هر نوع وسیلهای را، كه مظنة پيروزي در ساية استفاده از آن میرود ، به کار گرفت .
5- 3 ) حضرت موسي مأمور به استفاده از اسباب
در مورد داستان حضرت موسي و بنی اسرائیل با فرعون و فرعونیان بعد از آنکه فرعون و اطرافیانش دعوت فرستاده خدا حضرت موسي((ع) را نپذيرفتند ، و دست از ظلم و استبداد نسبت به بني اسرائیل برنداشتند ، قرآن چنين میفرماید : «فَأَسْرِ به عبادی لَيْلاً إِنَّكُمْ مُتَّبَعُونَ (15)، ( به او دستور داده شد) بندگان مرا شبانه حركت ده كه آنها به تعقيب شما میآیند». در این آيات خداوند سبحان دستور استفاده از اسباب و وسايل را میدهد ، مثلاً به حضرت موسي میفرماید : كه بندگان مرا در شب حركت ده . استفادة از شب به اين منظور است كه موسي و بني اسرائیل از چشم دشمنان مخفي بمانند ، و در اثر تاريكي شب نتوانند دشمنان به آنان دسترسي پيدا كنند ، در حالي كه خداوند متعال میتوانست بدون كمك شب هم ، آنها را مخفي كند و از شر دشمنان نگهدارد ، همچنين میتواند بدون اسلحه و امكانات جنگي مؤمنان را به پيروزي برساند ، ولي سنت الهي بر دخالت و وساطت اسباب جاري شده ، و چنين مقررشده است كه هر کاری از مجرای طبيعي خود به انجام برسد ؛ لذا براي رسيدن به مطلوب، استفاده از اسباب و وسايل كه موصل به مطلوب است را، پيشنهاد میدهد يعني بدون استفاده از اسباب ، رسيدن به مطلوب امكان پذير نمیباشد .از طرف ديگر خداوند متعال در آیایت متعدد از قرآن بندگانش را دستور به توكل میدهد، حتي در میدان جنگ و نبرد و مبارزه ، با توكل و اعتماد به خداوند اميد پيروزي بيشتر است درآيه 160سوره آل عمران توكل به خداوند عامل پيروزي بر دشمنان بيان شده است. بنابراین با توجه به آيات كه دعوت به استفاده از اسباب و وسايل میکند ، و آیاتی كه دستور به توكل میدهد و جمع بندي اين دو دسته آيات به اين نتيجه میتوان دست يافت، كه نه تنها منافات و تضادي بين توكل و استفاده از اسباب و وسايل طبيعي نيست، بلكه در کنار هم میتواند كاربرد پيدا كنند و انسان را به مطلوب نهايي برسانند .
6- 3 ) استفادة پیامبر اکرم(ص)از اسباب مادي
شخص پیامبر گرامی اسلام (ص) هنگامي كه میخواست از مكه به مدينه هجرت كند هرگز آشكار او بدون نقشه و برنامه ، با گفتن «توكلت علي الله »حركت نكرد، بلكه براي اغفال دشمن، از یک سو دستور داد علي (ع) در بسترش تا به صبح بخوابد ، و از سوی ديگر شبانه به طور مخفي از مكه بيرون آمد، و از سوی سوم به جاي اينكه به طرف شمال يعني به طرف مدينه حركت كند ، به طور موقت به سوي جنوب و غار ثور ادامة مسير داد ، و در آنجا دو سه روزي پنهان گشت ، و هنگامي كه دشمن مأيوس شد مكه را دور زد و به طرف مدينه حركت فرمود ، در حالي كه مرتباً از بيراهه میرفت ، شبها حركت مینمود و روزها مخفي بود تا به دروازة مدينه رسيدند (16). همچنين در زندگی ، بابركت و پر از فراز و نشيب پیامبر اکرم (ص) پس از هجرت به مدينه ، نیز میبینیم كه خود تمام كارهاي كشوري و لشكري و قضاي و اجتماعي را انجام میدادند، و به امور فقراء اعم از مهاجرين و انصار رسيدگي میکردند ، و در میدان جنگ و نبرد با کفار و مشرکین از تاکتیکهای جنگي و نظامي و از اسباب و وسايل كه مظنه پيروزي با استفاده از آنها میرفت ، استفاده مینمودند و در عین حال از نظر توكل داشتن به خدا ، در بالاترين مرتبة آن قرار داشت .بنابراين روح توكل ، كه تمام وجود مبارك پیامبر گرامی اسلام (ص) را پر كرده بود مانع از اين نشد كه از اسباب ظاهري لحظهای غفلت كند .اصولاً مشت خداوند بر اين قرار گرفته ، كه در اين جهان مردم براي رسيدن به مقصود ، از اسباب و وسايل موجود كمك بگيرند ، همان گونه كه در حديث معروف از امام صادق (ع) آمده است :« ابي الله ان يجري الاشياء الا به اسباب فجعل لكل شي ء سببا (17)» ارادة خداوند بر اين قرار گرفته كه همه چيز مطابق اسباب جريان يابد ، به همين جهت براي هر چيزي سببي قرار داده است. بنابراين بي اعتناي به عالم اسباب نه تنها توكل نيست ، بلكه به معني بي اعتناي به سنتهای الهي است ، و اين كار با روح توكل نا سازگار، و برخلاف سنتهای قرار داده شده از طرف خداي سبحان در عالم طبيعت حركت كردن است .
7- 3 ) حضرت موسي و استفاده از اسباب مادي
اين بحث را با حدیثی مربوط به حضرت موسي (ع) ، كه مأمور به استفاده از اسباب شد ، پايان میدهیم ، در حديث آمده است كه حضرت موسي (ع) بيمار شده بود ، بني اسرائیل به عيادت او رفتند و بيماري او را تشخيص دادند ، و به او گفتند اگر از فلان دارو استفاده كني بهبودي خواهي يافت ، حضرت موسي (ع) فرمود : من از هيچ دارويي بهره نمیگیرم تا خداوند بدون دارو مرا شفا دهد ! ولي بیمارش طولاني شد . باز به او گفتند : داروي اين بيماري ، معروف و مجرب است و ما با آن مداوا میکنیم و بهبودي مییابیم ، باز موسی (ع) فرمود : من از دارو استفاده نمیکنم ! ولي بیمارش ادامه يافت ، سرانجام خداوند به او وحي فرستاد : « به عزت و جلالم سوگند كه بهبودي به تو نمیدهم مگر اینکه از داروي كه به تو گفتهاند استفاده كني »! موسي (ع) دستور داد آن دارو را براي او بياورند و از آن استفاده كرد و بهبودي يافت ، در این هنگام در دل حضرت موسي (ع) وسوسهای پيدا شد (شايد وسوسهاش اين بود كه چرا خداوند تنها با توکل مرا رهايي نبخشيد و شفا نداد) در این هنگام خداوند به او وحي فرستاد:« تو میخواهی با توکل خود حكمت و سنت مرا باطل كني ؟! مگر منافع داروها را كسي جز من در آنها قرار داده است (18)»؟ .اين حديث به روشني بازگو میکند كه نه تنها منافاتي بين استفاده از وسايل و اسباب و توكل نيست بلكه در كنار توكل داشتن به خدا بايد از اسباب كه اثرات آنها نيز از جانب خدا و به ارادة اوست استفاده كرد .پس توكل عبارت است از اينكه انسان وثوق و اعتماد خود را متوجه خداي سبحان كند كه همه اسباب عالم بر محور مشت او دور میزند، و اين معنا منافات ندارد با اينكه شخص متوكل به اسبابي كه سببت آنها به رایش ظاهر گشته و در دسترس او هستند تمسك جويد و از آن استفاده كند(19) . فخر رازي در ذیل آية شريفه « وشاورهم في الامر... »( میگوید: آيه شريفه دلالت میکند بر این كه توكل معنايش اين نيست كه انسان خودش را مهمل و بيكاره بداند ، چنانكه بعضي از انسانهای جاهل میپندارد ، اگر این باشد قطعاً امر به مشاوره با امر به توكل منافات خواهد داشت ، بلكه توكل اين است كه انسان از اسباب و وسايل ظاهري و طبیعی استفاده كند ، ولي در قلب اعتماد و اتکایش به اسباب نباشد ، بلكه اعتمادش فقط به خدا باشد(20) .
4 - عدم تنافی توکل با استفاده از اسباب طبیعی در روایات
با توجه به اهميت که ابن بحث دارد در آینهای روایات نیز به طور گسترده به این مسأله پرداخته شده است، و تفکر و برداشت عدم سازگاری توکل با استفاده از اسباب طبیعی و تلاش و فعالیت را به شدت رد و محکوم نموده است ، و ما نیز در این گفتار به نمونههای از آن روایات اشاره میکنیم (؛ زیرا آداب و چگونگی توکل و فهم درست آن را باید از قرآن و مفسران و مبینان آن، يعني عترت كه پیامبر خدا (ص)و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) میباشند ،فرا گرفت، و به تعبیر دیگر از قرآن صامت و قرآن ناطق آموخت): « قال رسول الله (ص) : لرجل قال له : أ عقلها وأتوكل ، اوأطلقها وأتوكل ؟ - : اِ عقِلهاوتوكل(21) » ،
مردي به رسول خدا (ص) عرض كرد : زانوي اشترم را ببندم و به خداي متعال توكل كنم يا رهايش بگذارم و توكل كنم ؟ حضرت فرمود : زانويش را ببند و توكل كن . در این فرمايش نبي مكرم اسلام میبینیم كه آن حضرت نه تنها استفاده از وسايل و اسباب را مخالف توكل ندانسته است ، بلكه بعد از دستور به استفاده از اسباب ، امر به توكل فرمودهاند. چنان که در مباحث قبل اشاره شد كه نه تنها توكل بر خدا با استفاده از اسباب طبيعي منافات ندارد بلكه در هر مورد، متناسب با آن بايد از هر نوع تكنيك و روش ، و اسباب و وسايلي كه در پيش برد اهداف میتواند مؤثر باشد استفاده كرد و توكل بر خدا هم داشت ، اين مدعا با توجه به توصيه و سفارش اميرمؤمنان علي (ع) به فرزندش محمد حنفيه در جنگ جمل ثابت میشود ، زماني اين سفارش و دستورالعمل جنگی مهم و حائز اهمیت از آن حضرت صادر شد ، كه پرچم را به دست فرزندش محمد بن حنفيه داد، و به او چنين فرمود : «کوهها از جاي خود میجنبند اما تو نجنب ، دندانهایت را بر هم به فشار و كاسة سرت را به خداوند به عاریات سپار، پاي خود را در زمين ميخكوب كن ، نگاهت را به انتهاي سپاه دشمن بدوز و دیدهات را (از برق شمشيرها و نیزهها) فرو بند و بدان كه پيروزي از جانب خداوند سبحان است»(22) . اين نكته روشن است كه حضرت علي (ع) در اوج قله رفيع توكل قرار داشت ، ولي در همه حال از استفادة اسباب طبيعي و راه و روش مؤثر نيز غفلت نمیکرد ؛ لذا میبینیم كه در اين سفارش خود به فرزندش چگونه دستور به استفاده از تکنیکهای جنگي میدهد و در آخر میفرماید: پيروزي از جانب خداست ، يعني انسان بايد نهايت سعي و تلاش خود را بكند و در عین حال توكل بر خدا داشته باشد و كارهايش را به او واگذار كند .
5 - رابطة توکل با کار و تلاش از نظر روایات
در بحث توکل و رابطهای آن با تلاش و فعالیت نیز، کج فهمیهای زیادی صورت گرفته است، عدهای توکل را به دست روی دست گذاشتن و ذکر و ورد گفتن معنی میکنند، لذا کار و فعالیت برای بدست آوردن معاش را منافی با توکل و در نقطه مقابل آن میدانند، این تفکر نیز در روایات به شدت رد و تئوریسینهای چنین تفکر مورد توبیخ و سرزنش قرارگرفتهاند . در روايت كه از رسول خدا (ص) نقل شده است حضرت چنین برداشت از توکل را به شدت محکوم نموده است، اينك اصل حديث ذكرمي گردد :«قال رسول الله (ص) : لقوم رآهم لايزرعون - : مایانتم ؟ قالوا نحن المتوكلون ، قال : لا ، بل انتم المتكلون0 » ، پیامبر گرامی اسلام (ص) به عدهای كه ديد كشاورزي نمیکنند فرمودند : شما چه کاره اید ؟ عرض كردند : ما توکل كنندگانيم . فرمود : نه،(23) بلكه شما سر بارانيد . طبق اين فرمايش پیامبر گرامی اسلام (ص) دست كشيدن از کار و تلاش و فعالیت نه تنها پيمودن مسير توكل نيست بلكه در جهت مخالف توكل حركت كردن و سربار جامعه قرار گرفتن است ؛ زيرا خداي كه دستور به توكل داده ، امر به تأمين معاش از راههای حلال نيز نموده است ، پس مخالف دانستن سعي و تلاش را با توكل بر خدا ناشي از جهالت و بي خبري از معارف اسلامي خواهد بود. در روایت ديگري كه از آن حضرت نقل شده است ، به صراحت انزجار و تنفر خویش را از انسانهای كه دست از کار و کوشش و سعي و تلاش به بهانهای متوكل بودن يا به هر عنوان ديگر بردارند ، اعلام داشته است ، اين مطلب را در تفسیر نورالثقلين چنين بيان كرده است :« لمّانزل قوله تعالي : « ومن يتق الله يجعل له مخرجاويرزقه من حيث لايحتسب » انقطع رجال من الصحابه في بيوتهم واشتغلوا باالعباده وثوقا بمايضمن الله لهم ، فعلم النبي (ص) بذلك فعاب مافعلوه ، وقال إني لابغض الرجل فاغرا فاه إلي ربه : « اللهم ارزقني » ويترك الطلب(24) » چون آية « و هر که از خدا پروا کند خداوند براي او راه خروجي قرارمي دهد و او را از جای كه گمان نمیبرد روزي میدهد » نازل شد ،عدهای از صحابه در خانههای خود نشستند و به عبادت پرداختند ، چون مطمئن شدند که خداوند روزي ايشان را تضمين كرده است . پیامبر خدا (ص) از اين جريان باخبر شد و بر کار آنان خرده گرفت و فرمود : من نفرت دارم ازمردي كه كار و کسب را رها سازد و دهان خود را به سوي پروردگارش باز کند و بگويد : « خدايا ، روزيم ده ». در روایت که از امیرالمؤمنین علی (ع) نقل شده است نیز آن حضرت توكل به معنای كناره گرفتن از کار و فعالیت و استفاده نكردن از اسباب طبيعي را قویّاً رد کرده، و اين کار را نه تنها توكل نمیداند بلكه نقطه مقابل آن بیان میکند ، روایت كه در ذیل میآید بيان گر این مطلب است : «قال علي (ع) : لقوم أصحاء جالسين في زاويه المسجد - : منانتم ؟ قالوا : نحن المتوكلون . قال(ع) : لا ، بل انتم المتأكله ، فان كنتم متوكلين فمابلغ بكم توكلكم ؟ قالوا : إذاوجدنا أكلنا ، وإذافقدناصبرنا . قال (ع) : هكذا تفعل الكلاب عندنا ! قالوا : فمانفعل ؟ قال (ع) : كمانفعل ، قالوا : كيف تفعل ؟ قال (ع) : إذاوجدنا بذلنا ، واذافقدناشكرنا(25) » ، امام علي (ع) : عدهای راديد كه با آن كه سالم و تندرست هستند در گوشه مسجد نشستهاند . فرمود : شما کیستید ؟ عرض كردند : ما توکل كنندگانيم . حضرت فرمود : نه ، بلكه شما مفت خورانيد . اگر به راستي توكل كننده هستيد ، توكلتان شما را به كجا رسانده است ؟ عرض كردند : اگر چیزی بيابيم میخوریم و اگر هم نيابيم صبرمي كنيم . حضرت فرمود : سگهای ما نیز همین كار رامي كنند ! عرض كردند : پس چه كنيم ؟ فرمود : همان كاري كه مامي كنيم . عرض كردند : شما چه میکنید ؟ فرمود : اگر چیزی بيابيم میبخشیم و اگر نيابيم شكرمي گوييم .از این برخورد تند اميرالمؤمنين (ع) اين نكته قابل استفاده است كه بيكاري و تنبلي در جامعه با عناوين از قبیل متوكل بودن ، راضي به قضا و قدر و... در نزد پيشوايان معصوم ما چقدر منفور و زشت است . و تلاش و کوشش براي تأمين معاش خود و خانواده نه تنها منافات با توكل ندارد بلكه بايد توكل بر خدا بعد از استفاده از اسباب وسعي و تلاش باشد . امام صادق (ع)نیز چگونگی توكل را به صورت زيباي بيان میکند ، و اين كه توكل به معنای دست از کار و تلاش كشيدن و فقط مشغول ذكر و ورد شدن نيست ، بلكه بايد نهايت سعي و تلاش خويش را بكار ببرد و از اسباب و وسايلي كه گمان تأثيرگذاري بيشتر با آن میرود استفاده كند، در عین حال اتكاء و اميدش به خدا باشد و مسبب الاسباب او را بداند ، حضرت چنين میفرماید:« لاتدع طلب الرزق من حله فإنه أعون لك علي دينك ، واعقل راحلتك وتوكل(26) »،
تحصيل روزي حلال را رها مكن ، زيرا روزي حلال تو را در دينت بیشتر کمک میکند ، زانوي اشترت را ببند و آن گاه توكل كن . چنانکه معلوم است، امام صادق (ع) نيز در این روایت تلاش و كوشش و کار و فعاليت و همچنين استفاده از وسیله ظاهري را در کنار توكل به خدا يادآور شده است .بنابراين از آداب توكل اين است كه انسان در کنار توکل بر خدا هيچ وقت از بهره گيري و استفاده از اسباب طبيعي غافل نشود ، چنانكه ملاحظه شد در روايات كه ذکر شد غفلت از کار و تلاش و دنبال تأمين معاش نبودند به شدت مورد نكوهش پیامبر گرامی اسلام (ص) و امیر مؤمنان علي (ع)قرار گرفتند. پس توكل صحيح اين است كه انسان در هر کاری كه وارد میشود در عین حال كه توكلش بايد بر خدا باشد و با اميد به او اقدام نمايد، ولي در سعی و تلاش و بکار گرفتن اسباب و وسايل كه میتواند مؤثر واقع شود به هيچ عنوان كوتاهي نكند ؛ زيرا عالم طبيعت عالم اسباب و مسببات و علت و معلولي است ، خداوند متعال چنين مقرر فرموده كه هر کاری از مجرای خودش و با سبب و اسباب مربوطه صورت بگيرد . در حديثي كه از نبی مكرم اسلام (ص)نقل شده است معناي بسیار دقیق و ظريفي از توكل ارائه میدهد، و آن اين كه انسان بايد در همه كارها بعد از آنکه نهايت سعي و تلاش خود را به کاربرد، تمام امورش را به خدا واگذار کند و اين نكته را بداند كه ماورا ء عالم طبيعت كسي است كه كارها را سرو سامان میدهد و هرچه را كه او بخواهد همان خواهد شد ؛ زيرا حضرت میفرماید:«التوكل بعدالكيس موعظه(27) » توكل كردن (بر خدا)بعد از بکار بردن عقل ، خود موعظه است . به نظرمي رسد که حديث بيان گر این معنا باشد كه چه بسا انسان با بکار گیری عقل و درايت خود و تمام اسباب و عوامل كه گمان تأثيرگذاري آنها میرفت ، باز میبیند كه كاري كه بايد انجام میگرفت و تحقق پیدا میکرد محقق نشد ، اينجاست كه توكل بر خدا بهترين موعظه میتواند باشد براي انسان ؛ چون میبیند كه با جمع بودن تمام علل و اسباب کار تحقق پیدا نکرد ، معنايش اين است كه در عالم طبيعت علل و عوامل طبيعي همه كاره نيستند ، بلكه از ماوراء عالم طبيعت كسي كه اين اثرگذاري را به عالم طبيعت داده ، بخواهد و اراده كند تا اینها تأثير بگذارد .
نتيجه
با توجه به مطالب كه بيان شد ،نكات ذيل را به خوبي میتوان نتيجه گيري كرد:
1- توكل بر خدا نه تنها با استفاده از اسباب طبيعي در تضاد نيست، بلكه با توجه به نظام سببي و مسببی و علت و معلولي كه در این عالم حاكم است، بايد از اسباب طبيعي استفاده كرد، البته مشروط به اين كه اسباب را در اثرگذاری مستقل نداند؛ زيرا مسبب الاسباب خداوند است و تأثیر و تأثر از جانب او به اشياء و عالم طبيعت داده شده است .
2- تفکر و برداشت تنافي بين توكل و کار و تلاش، از نظر قرآن و روایات معصومين(ع) شديدا محكوم است، زيرا دست كشيدن از تلاش و فعالیت و چسبیدن به يك سلسله او راد و اذكار، نه تنها توكل نيست بلكه نقطه مقابل آن خواهد بود.
3- قرآن كريم به صراحت بعضي از پیامآوران وحي را دستورمي دهد كه از اسباب طبيعي استفاده نمايند، درحالیکه همين سفيران الهي را از توکل كنندگان بر خدا معرفي میکند، اين يعني عدم تنافي بين توكل و استفاده از اسباب طبيعي و کار و تلاش.
پي نوشت ها :
1. فرهنگ قرآن ، ج 9 ، ص287 .
2. شبر ، عبدالله ، الاخلاق ، ص 425 .
3. شرح چهل حديث ، امام خميني (ره ) ص 215 .
4. تحف العقول ، ص 86 .
5. راه روشن ( ترجمه كتا المحجة البيضاء) ج 7 ، ص 515 .
6. وسايل الشيعه ، ج 12 ، ص 43 .
7. همان .
8. اخلاق شبر ، ص 427
9. سوره هود ، آيه 81 .
10. سوره يوسف ، آيه 67 .
11. تفسير الميزان ، ج 11 ص 298
12. سوره انفال ، آيه 60 .
13. تفسير نمونه ، جلد 7 ، صفحه 222.
14. نسا ء ، آيه 102 .
15. دخان آيه 23 .
16. اخلاق درقرآن ، ج 2 ، ص 275 .
17. كليني ، محمد بن يعقوب ، اصول كافي ، ترجمه محمد باقركمره اي ، ج 1 ، ص ا83 ، حديث 7
18. راه روشن (ترجمه كتاب المحجة البيضا ء) ، ج 7 ، ص 532 .
19. الميزان ، ج 9 ، ص 155 ذيل آيه 55 انفال .
20. تفسير فخر رازی ، ج 9 -10 ، ص 68 .
21. ميزان الحكمه ، ج 14 ،ح22577 ، به نقل ازسنن الترمذي : 2517
22. نهجالبلاغه : خطبه 11.
23. مستدرالوسايل : ج11 ، ص217 ، ح 12789 .
24. تفسيرنورالثقلين ، ج5 ، ص357 ، ح49 .
25. مستدرك الوسائل : ج 11 ، ص220 ، ح 12798 .
26. ميزان الحكمه : ج 14 ، ص 7066 ، ح 22579 .
27. كنزالعمال ، ح 5696 .
منابع ومآخذ
1.قرآن كريم ، ترجمه مكارم شيرازي و الهی قمشهای .
2.نهجالبلاغه ، ترجمه محمد دشتی ، چاپ پنجم، قم ، انتشارات پارسيان ، 1383 .
3.امام خميني ، روح الله ، شرح چهل حديث ، چاپ سي و پنجم ، تهران ، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني ، 1385 .
4.ابن شعبه حرّاني ، تحف العقول عن آل الرسول(عليهم السلام)، ترجمة احمد جنتی، سازمان تبليغات اسلامي ، تهران، 1387.
5.حويزي ، عبد علی بن جمعه ، تفسير نور الثقلين ،تصحيح و تعليقه هاشم رسولي محلاتي ، چاپ دوم ، قم ، انتشارات دارالتفسير، 1384 .
6.حر عاملی، محمد بن حسن ، وسايل الشيعه ، تحقيق سيد شهابالدین مرعشي نجفي، مؤسسه الا علمی للمطبوعات ، بيروت ، 1427.
7.شبر، عبدالله ، الاخلاق ، ترجمه محمد رضا جباران ، چاپ نهم ، قم ، مؤسسه انتشارات هجرت ، 1382 .
8.طباطبایی ، سید محمد حسين ، الميزان ، ترجمه محمد باقر موسوی همداني ، چاپ بيست يكم ، قم ، دفتر انتشارات اسلامي ، 1385 .
9.فخر رازی ، محمد بن عمر، التفسيرالكبير ، (تفسيرفخررازي ) لبنان ، بيروت ، دارالاحياءالتراث العربي ، 1429 ، ه ق ، 2008 م .
10.كليني ، محمد بن يعقوب ، اصول كافي ، ترجمه محمد باقر کمرهای ، چاپ هفتم ، انتشارات اسوه ، 1385.
11.محمدي ري شهري ، محمد ، ميزان الحكمه ، مترجم حميد رضا شیخی ، چاپ پنجم ، قم ، دارالحديث ، 1384 .
12.مكارم شيرازي ، ناصر ، تفسیر نمونه ، چاپ پنجاهم ، تهران ، دارالكتب الاسلاميه ، 1385 .
13.مكارم شيرازي ، ناصر و جمعی از فضلاء و دانشمندان ، اخلاق در قرآن ، چاپ سوم ، قم ، مدرسه الامام علي بن ابي طالب (ع) ، 1384 .
14.مولي محسن فيض كاشاني ، محمد بن مرتضي ، راه روشن (ترجمه المحجه البيضاءفي تهذيب الاحياء) ترجمه محمد صادق عارف ، چاپ دوم ، مشهد ، بنياد پژوهشهای اسلامي ، 1379 .
15.نوري طبرسي ، شيخ حسين ، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ، چاپ چهارم ، بيروت ، مؤسسه آل البيت (ع)لاحياءالتراث ، 1429 ه / 2008 م .
16.هاشمي رفسنجاني ، اكبر و محققان مركز فرهنگ و معارف قرآن ، فرهنگ قرآن ، چاپ دوم ، قم ، مؤسسه بوستان كتاب ، 1386 .
17.الهندي ، علاء الدين علي المتقي بن حسام الدين ، كنز العمال في سنن الاقوال و الافعال ، تصحيح و تنظيم شيخ صفوة السقا ، بيروت ، مؤسسه الرساله ، 1399 ه 1979 م .
/ع