شيوه هاي مبارزه پيامبراکرم(ص) با فرهنگ زن ستيزي عصر جاهلي از ديدگاه قرآن كريم(3)
نويسندگان:دكترابراهيم فلاح(1)وسيد صفيه مير حسيني(2)
و) مبارزه پيامبر(ص) با اقسام طلاق در عصرجاهلي
خداوند در اين مورد فرموده است: « الَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنكُم مِّن نِّسَائِهِم مَّا هُنَّ أُمَّهَاتِهِمْ إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلَّا الي وَلَدْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنكَرًا مِّنَ الْقَوْلِ وَزُورًا وَإِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ» (مجادله، 2) «از ميان شما كساني كه زنانشان را «ظهار» مي كنند [ و مي گويند: پشت تو چون پشت مادر من است] آنان مادرانشان نيستند. مادران آن ها تنها كساني اند كه ايشان را زاده اند و قطعاً آن ها سخني زشت و باطل مي گويند و [الي] خدا مسلماً درگذرنده آمرزنده است».
صاحب الميزان، ذيل شش آيه اول سوره مجادله آورده است: «ظهار يكي از اقسام طلاق در جاهليت بوده كه وقتي كسي مي خواسته زنش را بر خود حرام كند، مي گفته: «انت مني كظهر امي» و زنش تا ابد بر او حرام مي شده است. منظور از آيه 2 سوره مجادله «الذين يظاهرون منكم من نساء هم....» اين است كه كساني كه همسران خود را ظهار مي كنند، با اين عمل همسرشان مانند مادرشان نمي شود. مادرشان تنها آن كسي است كه ايشان را زاييده و با اين بيان حكم ظهار كه در جاهليت بين مردم عرب معروف بود، لغو و اثرش را كه حرمت ابدي بود نفي نموده، اثر ديگرش را كه مادر شدن همسر براي شوهرش باشد، انكار مي نمايد. پس معناي «ما هن أمهاتهم» اين را مي رساند كه از نظر شرع همسران به مادران ملحق نشده و ظهار، آنان را براي ابد حرام نمي سازد». (طباطبايي، 19 /313-312) برخورد قاطع اسلام و نزول اين آيات از سوي خداوند و بيان و اجراي آن توسط پيامبر(ص)
در بين مردم در مسئله ظهار بيانگر اين واقعيت است كه اسلام هرگز اجازه نمي دهد حقوق زن به وسيله مردان خودكامه با استفاده از رسوم و عادات ظالمانه و جاهلانه مورد تجاوز قرار گيرد. اسلام، حكم ظهار را كه در جاهليت بين مردم عرب معروف بود، لغو و اثرش را كه حرمت ابدي بود، نفي نمود و اثر ديگرش را كه مادر شدن همسر براي شوهر باشد، انكار كرد و براي اينكه اين رسوم جاهليت را كنار بگذارند، كفاره نسبتاً سنگيني را براي رجوع دوباره مرد به زن قرار داد كه عبارت بود از: مرحله اول، آزادي يك برده. اگر توانايي اين كفاره را نداشت مرحله دوم، دو ماه پشت سر هم روزه گرفتن و اگر توانايي انجام اين كار را نداشت مرحله سوم، اطعام شصت مسكين. اسلام، اين كفاره سنگين را براي شخص ظهار كننده واجب كرد تا ديگر اعراب به سنت هاي دوران جاهليت برنگردند و به اين طريق، با اين سنت جاهلي مبارزه كرد.
اسلام براي دفاع از حقوق زن در مقابل اين سنت جاهلي در آياتي فرموده است:
«لِّلَّذِينَ يُؤْلُونَ مِن نِّسَآئِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ فَإِنْ فَآءو فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» (بقره، 226) «براي كساني كه به ترك همخوابگي با زنان خود، سوگند مي خورند [ايلاء]، چهار ماه انتظار [و مهلت] است، پس اگر [به آشتي] باز آمدند، خداوند آمرزنده مهربان است».
« وَإِنْ عَزَمُواْ الطَّلاَقَ فَإِنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» (بقره، 227) « و اگر آهنگ طلاق كردند، در حقيقت خدا شنواي داناست».
در تفسير الميزان در مورد معناي آيات مورد بحث آمده است: « هر كس سوگند بخورد كه ديگر به همسرش نزديك نشود، حاكم چهار ماه صبر مي كند، اگر برگشت و حق همسرش را ادا كرد؛ يعني با او همبستري نمود و كفاره شكستن قسم خود را داد، مجازاتي در حق او نيست و اگر هم تصميم گرفت طلاق دهد و طلاقش داد باز مجازاتي در حق او نيست؛ چون طلاق هم گريزگاه ديگري است از عقاب و خدا شنواي داناست». (طباطبايي، 2 /339) پس اسلام با اين سنت غلط مبارزه كرد و ايلائي را كه در عرب سوگند مي خورد تا آخر عمر
با زنش نزديكي نكند، به چهار ماه محدود كرد. اسلام حتي براي كسي كه چنين سوگندي مي خورد، براي شكستن قسم و سوگند، كفاره قرار داد تا كسي به اين سنت عصر جاهلي برگشت نكند. پس اسلام اين سنت را كه در عصر جاهلي بوده است، تعديل كرد، بدون اينكه هيچ كسر شأني براي زن ايجاد شود.
در تفسير مجمع البيان آمده است: «هشام بن عروه از پدرش و او از عايشه نقل كرده است كه زني نزد او آمد و از شوهرش شكايت كرد كه براي ضرر زدن به او پيوسته طلاقش مي دهد و باز رجوع مي كند و اين مطابق رسمي بود كه در زمان جاهليت داشتند كه زن هاي خود را طلاق مي دادند و قبل از تمام شدن مدت زمان عده رجوع مي كردند و اين طلاق ها و رجوع ها حدي نداشت و ممكن بود اين كار به هزار مرتبه هم برسد. عايشه شكايت اين زن را به رسول اكرم(ص) عرضه داشت. در اين وقت، آيه نازل شد و حد طلاق را سه بار قرار داد كه در دو طلاق امكان رجوع و بازگشت وجود دارد و در طلاق سوم ديگر زن بر او حلال نيست تا وقتي كه شوهر ديگر با او ازدواج كند. اگر شوهر دوم باز او را طلاق داد و عده را سپري شد، شوهر اول مي تواند مجدداً او را عقد كند». (مترجمان، 3 /12)
پس اسلام با اين سنت جاهليت مبارزه كرد و براي اينكه حق زني ضايع نشود، با نزول آياتي به پيامبرش دستور داد كه به مردم بگويد كه طلاقي كه رجوع و بازگشت دارد، دو مرتبه است و در مرتبه سوم بازگشتي وجود ندارد. همچنين براي دفاع از حقوق زن به اين مقدار هم بسنده نكرد و در ادامه فرمود كه حقوق زن را بپردازيد و بعد از جدايي پشت سر او سخنان نامناسب نگوييد و مردم را نسبت به او بدبين نسازيد و امكان ازدواج را از او نگيريد.
پس خداوند با نازل كردن اين آيه از يكي از سنت هاي جاهلي طلاق مبارزه و اين سنت را كه به ضرر زن بود، تعديل كرد.
الف) ايجاد تحول فكري بر اساس عقل و وحي
ب) ارزش گذاري به شخصيت وجودي زن به عنوان يك انسان و بيان مساوات بين زن و مرد
ج) اصلاح نگرش مردان نسبت به زنان
د) شركت دادن زنان در فعاليت هاي اجتماعي همراه و همگام با مردان
ه) حفظ حقوق زن به هنگام ازدواج و طلاق
و) بيدار نمودن افكار عمومي و توجه دادن جامعه به ضرر و زيان ناشي از مفاسد اخلاقي.
1. قرآن
2. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، قم، مشهود، 1380ش
3. ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، بيروت، دار صادر، 1414ق
4. ابن هشام، السيرة النبوة، تحقيق مصطفي السقا و ديگران، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1985م
5. آذر نوش، آذر تاش، راه هاي نفوذ فارسي در فرهنگ و زبان عرب جاهلي، تهران، توس، 1374ش
6. بابايي، احمد علي، برگزيده تفسير نمونه، تهران، داراحياء الكتب الاسلامية، 1374ش
7. بندريگي، محمد، المنجد، تهران، انتشارات ايران، 1374ش
8. جعفري تبريزي، محمد تقي، فرهنگ پيرو و پيشرو، تهران، مؤسسه تدوين و نشر آثار علامه جعفري، 1379ش
9. جوادي آملي، عبداللّه، زن در آينه جمال و جلال، قم، انتشارات فرهنگي رجاء، 1374ش
10. حجتي، سيد محمد باقر، اسباب النزول حجتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1377ش
11. حر عاملي، محمد بن الحسن، وسائل الشيعه، قم، مؤسسه آل البيت(ع)، 1414ق
12. ذكاوتي قراگزالو، عليرضا، اسباب النزول، ترجمه ذكاوتي، تهران، نشر ني، 1383ش
13.راغب اصفهاني، حسين بن محمد، المفردات في غريب القرآن، ترجمه و تحقيق سيد غلامرضا خسروي حسيني، تهران، مرتضوي، 1375ش
14. زيدان، جرجي، تاريخ تمدن اسلام، ترجمه علي جواهركلام، تهران، امير كبير، 1385ش
15. طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني، قم، انتشارات اسلامي، 1363ش
16. طريحي، فخرالدين، مجمع البحرين، تهران، مرتضوي، 1375ش
17. علي، جواد، المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، بيروت، دار العلم للملايين، 1980م
18. قرائتي، محسن، تفسير نور، تهران، مركز فرهنگي درس هايي از قرآن، 1383ش
19. قرطبي، محمد بن احمد، الجامع لاحكام القرآن، ناصر خسرو، تهران، 1364ش
20. مترجمان، ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، تحقيق رضا ستوده، تهران، فراهاني، 1360ش
21. مجله معرفت، شماره 16، مقاله اي از محمد علي رضايي اصفهاني، 1375ش
22. مطهري، مرتضي، نظام حقوقي زن در اسلام، انتشارات صدرا، تهران، 1369ش
23. معين، محمد، فرهنگ معين، تهران، انتشارات آدانا، 1381ش
24. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالكتاب الاسلاميه، 1374ش
25. نوري، يحيي، جاهليت در اسلام، تهران، مركز انتشارات بنياد علمي اسلامي، 1360ش
1. ظهار
خداوند در اين مورد فرموده است: « الَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنكُم مِّن نِّسَائِهِم مَّا هُنَّ أُمَّهَاتِهِمْ إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلَّا الي وَلَدْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنكَرًا مِّنَ الْقَوْلِ وَزُورًا وَإِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ» (مجادله، 2) «از ميان شما كساني كه زنانشان را «ظهار» مي كنند [ و مي گويند: پشت تو چون پشت مادر من است] آنان مادرانشان نيستند. مادران آن ها تنها كساني اند كه ايشان را زاده اند و قطعاً آن ها سخني زشت و باطل مي گويند و [الي] خدا مسلماً درگذرنده آمرزنده است».
صاحب الميزان، ذيل شش آيه اول سوره مجادله آورده است: «ظهار يكي از اقسام طلاق در جاهليت بوده كه وقتي كسي مي خواسته زنش را بر خود حرام كند، مي گفته: «انت مني كظهر امي» و زنش تا ابد بر او حرام مي شده است. منظور از آيه 2 سوره مجادله «الذين يظاهرون منكم من نساء هم....» اين است كه كساني كه همسران خود را ظهار مي كنند، با اين عمل همسرشان مانند مادرشان نمي شود. مادرشان تنها آن كسي است كه ايشان را زاييده و با اين بيان حكم ظهار كه در جاهليت بين مردم عرب معروف بود، لغو و اثرش را كه حرمت ابدي بود نفي نموده، اثر ديگرش را كه مادر شدن همسر براي شوهرش باشد، انكار مي نمايد. پس معناي «ما هن أمهاتهم» اين را مي رساند كه از نظر شرع همسران به مادران ملحق نشده و ظهار، آنان را براي ابد حرام نمي سازد». (طباطبايي، 19 /313-312) برخورد قاطع اسلام و نزول اين آيات از سوي خداوند و بيان و اجراي آن توسط پيامبر(ص)
در بين مردم در مسئله ظهار بيانگر اين واقعيت است كه اسلام هرگز اجازه نمي دهد حقوق زن به وسيله مردان خودكامه با استفاده از رسوم و عادات ظالمانه و جاهلانه مورد تجاوز قرار گيرد. اسلام، حكم ظهار را كه در جاهليت بين مردم عرب معروف بود، لغو و اثرش را كه حرمت ابدي بود، نفي نمود و اثر ديگرش را كه مادر شدن همسر براي شوهر باشد، انكار كرد و براي اينكه اين رسوم جاهليت را كنار بگذارند، كفاره نسبتاً سنگيني را براي رجوع دوباره مرد به زن قرار داد كه عبارت بود از: مرحله اول، آزادي يك برده. اگر توانايي اين كفاره را نداشت مرحله دوم، دو ماه پشت سر هم روزه گرفتن و اگر توانايي انجام اين كار را نداشت مرحله سوم، اطعام شصت مسكين. اسلام، اين كفاره سنگين را براي شخص ظهار كننده واجب كرد تا ديگر اعراب به سنت هاي دوران جاهليت برنگردند و به اين طريق، با اين سنت جاهلي مبارزه كرد.
2. ايلاء
اسلام براي دفاع از حقوق زن در مقابل اين سنت جاهلي در آياتي فرموده است:
«لِّلَّذِينَ يُؤْلُونَ مِن نِّسَآئِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ فَإِنْ فَآءو فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» (بقره، 226) «براي كساني كه به ترك همخوابگي با زنان خود، سوگند مي خورند [ايلاء]، چهار ماه انتظار [و مهلت] است، پس اگر [به آشتي] باز آمدند، خداوند آمرزنده مهربان است».
« وَإِنْ عَزَمُواْ الطَّلاَقَ فَإِنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» (بقره، 227) « و اگر آهنگ طلاق كردند، در حقيقت خدا شنواي داناست».
در تفسير الميزان در مورد معناي آيات مورد بحث آمده است: « هر كس سوگند بخورد كه ديگر به همسرش نزديك نشود، حاكم چهار ماه صبر مي كند، اگر برگشت و حق همسرش را ادا كرد؛ يعني با او همبستري نمود و كفاره شكستن قسم خود را داد، مجازاتي در حق او نيست و اگر هم تصميم گرفت طلاق دهد و طلاقش داد باز مجازاتي در حق او نيست؛ چون طلاق هم گريزگاه ديگري است از عقاب و خدا شنواي داناست». (طباطبايي، 2 /339) پس اسلام با اين سنت غلط مبارزه كرد و ايلائي را كه در عرب سوگند مي خورد تا آخر عمر
با زنش نزديكي نكند، به چهار ماه محدود كرد. اسلام حتي براي كسي كه چنين سوگندي مي خورد، براي شكستن قسم و سوگند، كفاره قرار داد تا كسي به اين سنت عصر جاهلي برگشت نكند. پس اسلام اين سنت را كه در عصر جاهلي بوده است، تعديل كرد، بدون اينكه هيچ كسر شأني براي زن ايجاد شود.
3. ضرار
در تفسير مجمع البيان آمده است: «هشام بن عروه از پدرش و او از عايشه نقل كرده است كه زني نزد او آمد و از شوهرش شكايت كرد كه براي ضرر زدن به او پيوسته طلاقش مي دهد و باز رجوع مي كند و اين مطابق رسمي بود كه در زمان جاهليت داشتند كه زن هاي خود را طلاق مي دادند و قبل از تمام شدن مدت زمان عده رجوع مي كردند و اين طلاق ها و رجوع ها حدي نداشت و ممكن بود اين كار به هزار مرتبه هم برسد. عايشه شكايت اين زن را به رسول اكرم(ص) عرضه داشت. در اين وقت، آيه نازل شد و حد طلاق را سه بار قرار داد كه در دو طلاق امكان رجوع و بازگشت وجود دارد و در طلاق سوم ديگر زن بر او حلال نيست تا وقتي كه شوهر ديگر با او ازدواج كند. اگر شوهر دوم باز او را طلاق داد و عده را سپري شد، شوهر اول مي تواند مجدداً او را عقد كند». (مترجمان، 3 /12)
پس اسلام با اين سنت جاهليت مبارزه كرد و براي اينكه حق زني ضايع نشود، با نزول آياتي به پيامبرش دستور داد كه به مردم بگويد كه طلاقي كه رجوع و بازگشت دارد، دو مرتبه است و در مرتبه سوم بازگشتي وجود ندارد. همچنين براي دفاع از حقوق زن به اين مقدار هم بسنده نكرد و در ادامه فرمود كه حقوق زن را بپردازيد و بعد از جدايي پشت سر او سخنان نامناسب نگوييد و مردم را نسبت به او بدبين نسازيد و امكان ازدواج را از او نگيريد.
پس خداوند با نازل كردن اين آيه از يكي از سنت هاي جاهلي طلاق مبارزه و اين سنت را كه به ضرر زن بود، تعديل كرد.
نتيجه گيري
الف) ايجاد تحول فكري بر اساس عقل و وحي
ب) ارزش گذاري به شخصيت وجودي زن به عنوان يك انسان و بيان مساوات بين زن و مرد
ج) اصلاح نگرش مردان نسبت به زنان
د) شركت دادن زنان در فعاليت هاي اجتماعي همراه و همگام با مردان
ه) حفظ حقوق زن به هنگام ازدواج و طلاق
و) بيدار نمودن افكار عمومي و توجه دادن جامعه به ضرر و زيان ناشي از مفاسد اخلاقي.
پي نوشت ها :
1. عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد اسلامي
نشاني الكترونيكي: Fallahabrahim@ gmail. Com
2. كارشناسي ارشد علوم قرآن و حديث
نشاني الكترونيكي: Mh-1352@ yahoo. Com
*تاريخ دريافت مقاله: 17 /1 /1389
*تاريخ پذيرش مقاله: 20 /2 /1389
1. قرآن
2. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، قم، مشهود، 1380ش
3. ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، بيروت، دار صادر، 1414ق
4. ابن هشام، السيرة النبوة، تحقيق مصطفي السقا و ديگران، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1985م
5. آذر نوش، آذر تاش، راه هاي نفوذ فارسي در فرهنگ و زبان عرب جاهلي، تهران، توس، 1374ش
6. بابايي، احمد علي، برگزيده تفسير نمونه، تهران، داراحياء الكتب الاسلامية، 1374ش
7. بندريگي، محمد، المنجد، تهران، انتشارات ايران، 1374ش
8. جعفري تبريزي، محمد تقي، فرهنگ پيرو و پيشرو، تهران، مؤسسه تدوين و نشر آثار علامه جعفري، 1379ش
9. جوادي آملي، عبداللّه، زن در آينه جمال و جلال، قم، انتشارات فرهنگي رجاء، 1374ش
10. حجتي، سيد محمد باقر، اسباب النزول حجتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1377ش
11. حر عاملي، محمد بن الحسن، وسائل الشيعه، قم، مؤسسه آل البيت(ع)، 1414ق
12. ذكاوتي قراگزالو، عليرضا، اسباب النزول، ترجمه ذكاوتي، تهران، نشر ني، 1383ش
13.راغب اصفهاني، حسين بن محمد، المفردات في غريب القرآن، ترجمه و تحقيق سيد غلامرضا خسروي حسيني، تهران، مرتضوي، 1375ش
14. زيدان، جرجي، تاريخ تمدن اسلام، ترجمه علي جواهركلام، تهران، امير كبير، 1385ش
15. طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني، قم، انتشارات اسلامي، 1363ش
16. طريحي، فخرالدين، مجمع البحرين، تهران، مرتضوي، 1375ش
17. علي، جواد، المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، بيروت، دار العلم للملايين، 1980م
18. قرائتي، محسن، تفسير نور، تهران، مركز فرهنگي درس هايي از قرآن، 1383ش
19. قرطبي، محمد بن احمد، الجامع لاحكام القرآن، ناصر خسرو، تهران، 1364ش
20. مترجمان، ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، تحقيق رضا ستوده، تهران، فراهاني، 1360ش
21. مجله معرفت، شماره 16، مقاله اي از محمد علي رضايي اصفهاني، 1375ش
22. مطهري، مرتضي، نظام حقوقي زن در اسلام، انتشارات صدرا، تهران، 1369ش
23. معين، محمد، فرهنگ معين، تهران، انتشارات آدانا، 1381ش
24. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالكتاب الاسلاميه، 1374ش
25. نوري، يحيي، جاهليت در اسلام، تهران، مركز انتشارات بنياد علمي اسلامي، 1360ش
منبع: نشريه علوم ومعارف قرآن کريم، شماره 6.