تربيت سياسي در نهج البلاغه (1)

تربيت واجد بُعد نظري است و يكي از ابعاد آن تربيت سياسي است. انسان موجود سياسي است و دنياي سياست با پيچيدگي ها و درگيري ها آميخته است پس لزوم تربيت سياسي حس مي شود. بر خلاف معناي رايج سياست، در اينجا به دنبال سياست الهي هستيم تا هدايت انسان تحقق يابد. براي اين منظور توجه به مباني مكتب ضرورت دارد. در اين راه، مي توان به قول و فعل و تقرير معصوم عطف توجه نمود.
چهارشنبه، 7 دی 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تربيت سياسي در نهج البلاغه (1)

تربيت سياسي در نهج البلاغه (1)
تربيت سياسي در نهج البلاغه (1)


 

نويسنده: دكتر نجفقلي حبيبي
عضو هيئت علمي دانشگاه تهران



 

چكيده
 

تربيت واجد بُعد نظري است و يكي از ابعاد آن تربيت سياسي است. انسان موجود سياسي است و دنياي سياست با پيچيدگي ها و درگيري ها آميخته است پس لزوم تربيت سياسي حس مي شود. بر خلاف معناي رايج سياست، در اينجا به دنبال سياست الهي هستيم تا هدايت انسان تحقق يابد. براي اين منظور توجه به مباني مكتب ضرورت دارد. در اين راه، مي توان به قول و فعل و تقرير معصوم عطف توجه نمود.
عمل سياسي بايد در بر گيرنده جوانب گوناگون و مصالح مردم باشد و در اين راه جريان صحيح اطلاعات براي جلوگيري از سلب اعتماد مردم از اهميت زيادي برخوردار است.
حاكميت اميرالمومنين شاخص ترين دوره حكومت اسلامي است و بررسي مواجهه آن حضرت با مشكلات مختلف از اهميت برخوردار مي باشد. نحوه عمل حضرت علي (ع) بويژه از لحاظ سياسي برجسته است، چون در آن دوران پر آشوب و فتنه توانستند اسلام را گام به گام پيش ببرند و سياست حقيقي را به طور عملي نشان بدهند. در اين ميان، تبيين اوضاع و احوال سياسي و تشريح مسايل، توأم با اعتقادي راسخ به هدف از ويژگي هاي امام است كه با سعه صدر بر كرامت انساني پاي فشرده و ضمن تأكيد بر مشاركت مردم، مسئوليت هاي آنان را گوشزد مي كند. كردار سياسي حضرت ناظر بر پرهيز از دنيا، تدبر و بينش عميق، شفاف سازي امور و جريان آزاد، اطلاعات است.

واژگان كليدي
 

سياست الهي، تربيت سياسي، بينش، تبيين، عقيده، تحليل سياسي، دشمن، انديشه سياسي، مشيت

 «تربيت» به معناي بارآوردن و رشد دادن و بالا بردن است و از استعمال «تربيت» در مقابل «تعليم» به روشني فهميده مي شود كه «تعليم» جنبه نظري، و «تربيت» بُعد عملي دارد مثل حرف به دهان كودك گذاشتن تا ياد بگيرد خودش حرف بزند؛ يا دست او را گرفتن و آهسته آهسته راه بردن تا خود بتواند راه برود.
در تربيت چند عامل، بسيار مهم و موثرند:
1- وجود يك الگو يا به تعبير قرآن كريم «اسوه». البته هرچه موضوع تربيت معقول و معنوي باشد ضرورت وجود الگو بيشتر مي شود تا معقول به محسوس نزديك شود و موضوع براي تربيت شونده، عيني و ملموس گردد.
2- تذكر. يعني مطالب مورد نظر بايد مكرر يادآوري شود تا ملكه ذهن تربيت شونده گردد.
3- تعقل. يعني بكارگيري خرد و تدبر نيز به تربيت شونده آموزش عملي داده شود تا هر موضوعي و مطلبي كه مي آموزد با عقل خود بسنجد و درستي يا نادرستي هر گفتار يا رفتار را با خرد خويش بررسي كند.
4- تكرار. مقصود آن است كه موضوع تربيت در جريان عمل بايد تكرار شود تا مهارت لازم حاصل آيد و رفتار مورد نظر عادت شخص گردد.
در نهج البلاغه، هر چهار عامل مورد توجه است: حضرت علي مكرر در باب رفتار پيامبر و اصحاب و مومنان خاص، و تذكر حقايق و امور سياسي، و ضرورت كاربرد تدبر و تعقل، سخن گفته است.
حوزه تربيت وسيع است و از رفتارهاي شخصي تا مشاغل و حرف مختلف و رفتارهاي اجتماعي را شامل مي شود و از جمله رفتار سياسي است؛ زيرا انسان يك موجود سياسي و به قول قدما «مدني بالطبع» است؛ و قطعاً هر فرد، بنوعي از سياست متأثر مي شود؛ پس لازم است افراد براي تعامل سياسي نيز تربيت شوند. به عبارت ديگر، دنياي سياست به لحاظ تأثير عميق در زندگي فردي و اجتماعي و نيز به لحاظ عامل قدرت، بسيار متلاطم و تنش و تپش در آن بسيار است و خطرات و منافع آن نيز به بزرگي و گستردگي خود سياست بزرگ و گسترده است. بنابراين، تربيت سياسي بسيار ضروري است. در روزگاري كه ما زندگي مي كنيم تربيت سياسي يكي از مقولات مهم و مورد توجه است و بخش مهمي از آن به عهده احزاب سياسي است و دولتها نيز با صور گوناگون و با استفاده از امكانات مختلف مثل رسانه هاي عمومي و امكانات ارتباط جمعي به آن اهتمام مي ورزند.
چون اهداف سياستها متفاوت است بنابراين، آگاهي و تربيت سياسي نيز متناسب با اهداف، مختلف و متنوع خواهد بود. آنچه در اين نوشته، مورد نظر است، «سياست الهي» است كه اهداف آن ايجاد جامعه اي الهي براي رساندن انسان به سعادت نهايي و تقرب به خداست و با تمام سياستهاي دنيايي كه به دنبال كسب قدرت گروه خاص و اعمال ديدگاههاي خاص است متفاوت است و مباني آن نيز متفاوت است. در سياست الهي اعتقاد به وجود خداي متعال، اعتقاد به حضور او، لزوم كسب رضاي او، ضرورت اطاعت امر و نهي او، اعتقاد به خداوند دانا به تمام اسرار هستي و اين كه او از هر كسي به خود انسان نزديك تر است و هيچ چيزي از او پنهان نيست، و بازگشت نهايي آدميان در قيامت به سوي اوست؛ و لزوم رعايت تقوي و مسووليت سنگين متوليان امور سياسي در قبال خدا، خلق خدا، و لزوم پرهيز از خودخواهيها و گردن فرازيها و دروغ و نيرنگ از اهم مباني است و در نهج البلاغه فراوان در اين ابواب سخن گفته شده است. نظام سياسي الهي با ديگر نظامهاي سياسي كه جنبه دنيايي و قدرت طلبي و سلطه بر بندگان خدا دارد كاملاً متفاوت است و بنابراين، شايد تربيت سياسي و آگاهي سياسي در چنين نظامي مهم تر و واجب تر باشد تا ساير نظامها و البته دشوارتر است چون جامعيت و دايره شمول آن براي رفتارهاي انساني بيشتر است. در چنين نظامي بايد به مباني فكري و عقيدتي مكتب توجه خاص شود و ساير مسائل بر آنها مبتني گردد و در نهج البلاغه در مباني عقيدتي سخن بسيار است.
هدف اصلي از تربيت سياسي، حفظ نظام سياسي از خطر انحراف و سقوط و زنده و كارآمد و شاداب نگه داشتن آن در عرصه حيات اجتماعي است و از اين طريق در ساختن جامعه نمونه مورد نظر با تربيت نيروي انساني كارآمد پيش بيني لازم را بعمل مي آورند. در مكتب سياسي مطلوب و ارزشي، قطعاً با تربيت انسانهاي داراي فهم و عمل سياسي صحيح، مي كوشند با ايجاد محيط مساعد براي رشد انسانهاي متعالي، زمينه هاي لازم و موثري را براي حركت انسان به قله هاي كمال و سعادت نهايي فراهم كنند.
تعيين خط مشي كلي تربيت سياسي علي القاعده به عهده نظريه پردازان يك مكتب سياسي است كه بر اساس اصول عام مكتب موازين لازم براي حفظ و تقويت آن را از طريق تربيت سياسي پيروان معتقد، انجام مي دهند.
اسلام كه يك دين كامل و جامع است در عرصه سياست نيز مثل ساير حوزه هاي فردي و اجتماعي حضور موثر دارد، قاعده از موضوع تربيت سياسي غافل نمانده است و وقتي گفته مي شود «سنّت» شامل قول و فعل و تقرير معصوم است، در تمسك به سنت، تربيت سياسي قابل درك و فهم است.
بنابراين، امام و رهبر علاوه بر تبيين اصول و قواعد فكري و عقيدتي مكتب اسلام و تعيين خط مشي بر اساس آن اصول، همواره ضمن جريان حوادث و وقايعي كه رخ مي دهد و يا احتمال مي رود كه روي دهد، به تناسب موضوع، در ميدان عمل، روش درست را توضيح مي دهد و در هر رويدادي با بازگو كردن چگونگي مسأله و دلايل اقدامات خود، راه بدبيني و شايعه و دروغ پردازي و تفسير و تحليل غلط ناشي از بي اطلاعي را مي بندد و در جريان هر واقعه اي كه در شرف وقوع است، خط درست را مشخص مي كند، توطئه را گوش زد مي كند، قضايا را تجزيه و تحليل مي كند، مصالح و مفاسد، نفاق و خلوص را باز مي شناساند، روش انطباق جزئيات و فروعات را از قواعد و اصول كلي، در جريان عمل روشن مي كند و راه تحريف و فرصت طلبي و انحراف مخالفان را نشان مي دهد و مردم را با استفاده از اين روش تربيتي و آگاهي بخش، چنان بار مي آورد كه خود به موقع، تكليف خويش را بشناسند و از خطا مصون مانند و راه دشمنان را سد كنند و با خردورزي و مشورت و فهم عميق اصول و مباني، از تزوير و تلبيس حق و باطل در امان بمانند و دوست و دشمن و مخلص و مدعي را از يكديگر بازشناسند و با تعقل و تحليل صحيح مسائل در دام حوادث تحميلي و پيش بيني نشده نيفتند و همواره نسبت به اوضاع و احوال و وظايف و مسووليتهاي خود بر اساس اصول مكتب، حساس باشند و از ساده لوحي و غفلت و جهالت و بي اعتنايي، و يا جمود فكري ناشي از تنگ نظري و كوته بيني و خشك مغزي و كم خردي و جزم انديشي، و يا سعه مشرب ناشي از مسامحه و بي تفاوتي نسبت به مكتب، و يا خوش بيني بيش از حد و مغرور بودن به خود و نديدن دشمن، با هوشياري و آگاهي بر حذر باشند و در عمل بدانند كجا بايد شتاب كنند، كجا بايد صبر و مدارا پيشه كنند، كجا تندي، كجا نرمش، كجا شدت عمل، كجا عفو و اغماض، كجا مبارزه، كجا صلح و سازش در پيش گيرند، و يا كجا خود تصميم بگيرند و كجا با مشورت و بر مبناي خرد جمعي و نظر كارشناسي اقدام كنند و خلاصه آن كه در هر حادثه با تدبر و تعقل و خلوص و رعايت مصالح عالي و پرهيز از خودخواهي و فساد، تصميم درست بگيرند. در سايه چنين تربيتي، نظام فعال و زنده مي ماند و از خطر انحراف و سستي و بي تفاوتي پيروان مصون و محفوظ خواهد ماند.
و خلاصه، تحليل وقايع، تشريح روشهاي حكومتداري، تبيين حالات مختلف مردم و گروهها، ترغيب به تعقل، پرهيزدادن از سقوط در دام ظواهر، تبيين خصوصيات زهد فروشان دنيا طلب، ضرورت نظارت و سختيگري بر متوليان امور، پافشاري بر انجام وظيفه، تبيين وظايف و حقوق و رفتارهاي متقابل حكومت و مردم، تبيين نادرستي استفاده ابزاري از دين، تعليم آزادگي و مسائلي از اين قبيل و البته همه در پرتو اعتقاد به خداي متعال كه در همه حال ناظر بر رفتارها و آگاه بر ضماير است و هيچ چيز از او پوشيده نيست از مصاديق تربيت سياسي است كه البته همه در نهج البلاغه با وضوح كامل ملاحظه مي شود.
بديهي است كه در آنچه گفته شد جريان صحيح اطلاعات از ناحيه امام به مردم، يك امر ضروري است. چون اگر اطلاعات، به موقع و صحيح در اختيار عامه پيروان قرار نگيرد، با سايه شوم جهل و وارونه جلوه دادن حقيقت توسط مخالفان و مزدوران و سلب اعتماد مردم نسبت به امام، هر خطري ممكن است نظام را تهديد كند.
با توجه به اين مقدمات و اين نحوه تلقي از موضوع تربيت سياسي، بررسي سخنان و شيوه حضرت مولي الموحدين امير المومنين علي عليه السلام كه در نهج البلاغه منعكس است بهترين مرجع براي تبيين موضوع تربيت سياسي در اسلام است كه مي تواند راهنماي عمل همه حكومتهاي اسلامي و فرد فرد مسلمانان باشد؛ زيرا آن حضرت از يك طرف، طبق حديث «ثقلين» مظهر تام و كامل يكي از دوثقلي است كه پيامبر (ص) به عنوان مرجع دين مقدس اسلام براي امت خود برجاي گذاشته است؛ آن حضرت كه در محضر رسول خدا تمام ظرائف اسلام را خوب آموخته و بر آن اساس تربيت شده بود، و پس از پيامبر، به عنوان امام و رهبر مكتب، به ماهيت و اهداف عالي آن آگاهي كامل داشت؛ و از طرف ديگر، دوران حكومت آن حضرت دوران ظهور انواع گروههاي سياسي و جريانهاي پيچيده و فتنه ها و دسيسه هاست و در قلمرو وسيع حكومت آن حضرت كمتر روزي گذشته است كه در آن فتنه اي و شبهه اي و معضلي و مسأله چالش برانگيزي پيش نيامده باشد. بعلاوه، پس از فتوحات اسلامي و تصرف قلمروهاي وسيع، مسلمانان به ثروت فراوان و قدرت عظيم دست يافته بودند و بيش از هر چيز دنيا و لذائذ آن، مومنان وارسته زمان رسول خدا را از خدا غافل كرده بود؛ بهره مندي اين تازه به قدرت رسيدگان از شيريني متاع دنيا، مقام، ثروت، لذت و تسلط بر سرزمينهاي گسترده و بسط قدرت حكومت، هيچكدام در دوران حاكميت پيامبر (ص) وجود نداشت و مسأله جديدي بود كه تذكرات مكرر امام علي (ع) بر پرهيز از افتادن در دام دنيا، مبين خطرات و اهميت آن در نظام اسلامي است و امام علي (ع) با همه اين مظاهر قدرت چالشهاي سخت داشت.
بنابراين، حكومت و امامت آن حضرت شاخص ترين دوره حكومت اسلامي است و با توجه به نكات فوق بررسي نحوه رويارويي آن حضرت با اين مشكلات بسيار مهم است؛ اقدام آن حضرت به سازماندهي نظام سياسي، انتصاب مسوولان، تنظيم روابط مسؤولان حكومتي و مردم، خصوصيات متوليان امور، وظايف و حقوق متقابل مردم و حكومت، تبيين شيوه نظارت مردم و امام بر جريان امور، و، و، ....، همه بر مبناي سياست و حكومت نبوي (ص)، فرصت مناسبي است تا ما با شيوه حكومت امام علي (ع) به عنوان يك روش صحيح الهي كه اكثرا در عبارات نهج البلاغه منعكس است آشنا شويم. خلاصه آن كه، تبيين شيوه حكومت داري براي والياني كه نصب مي كرد، و تنظيم شيوه رفتار آنان با مردم، و تبيين وظيفه واليان نسبت به قدرت و ثروت بيت المال در بستر حكومت اسلامي و تحت رهبري امامي چون علي (ع) و حضور فعال انواع گروههاي فتنه گر و قدرت طلب با چشمهاي پر از حرص و طمع به قدرت و ثروت از يك طرف، و حضور قدرتمند مقدس مآبان خشك مغز و متحجر و متعصبان كم خرد و زاهدان جاهل و عالمان گستاخ و آزاد از ترس خدا و نيز حضور پر رنگ نظامهاي قبيلگي و بسياري گرفتاري ها و مسائل و مصائب ديگر، همه فرصتهايي بوده اند كه علي عليه السلام در درون اين مسائل و معضلات چند لايه و تو در تو، رهبري و امامت امت را به عهده داشتند و با اين كه دوره حكومت او كوتاه و در عين حال پر مسأله بود، آن حضرت پيروان خود و مومنان به اسلام را گام به گام در اين سنگلاخ پيش بردند و مسير حركت را در عمل آموختند.
و چنين است كه امروز نيز بهترين راهنماي عملي يك مسلمان، سخنان و شيوه عملي آن حضرت است كه در همه زمانها و مكانها، معيار درستي و يا نادرستي حكومتها و حاكمان نيز خواهد بود.
واشكافي آن سخنان و آن شيوه ها، هم امروز نيز مطمئن ترين الگوي تربيتي در حوزه رفتار سياسي است هم براي شهروندان و هم براي حكمرانان؛ چنانكه شخص علي (ع)، عالي ترين جلوه اسلام ناب محمدي (ص) و نمونه شاخص مكتب اسلام است كه هم اصول و مباني مكتب را بيان كرده است و هم پس از پيامبر (ص) بهترين الگوي عملي است.
منبع: نشريه النهج شماره 21 و 22



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط