سرور شهيدان خرداد

خرداد ماه يادآور خاطره شهيدان بي شماري است. از شهيدان گمنام 15 خرداد، آغازگران عصيان عليه طاغوت تا شهيد آيت الله سعيدي، سرور شهيدان خرداد که در قله اخلاص و ايثار، با نثار خون خود، مشعلي فروزان بر سر راه ديگر رهروان راه حق و عدل برافروخت و نشان داد که در همه جا و همه وقت، تنها سخن کافي نيست.
چهارشنبه، 21 دی 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سرور شهيدان خرداد

سرور شهيدان خرداد
سرور شهيدان خرداد


 

نويسنده: سيد هادي خسروشاهي




 
اين قصه را «الم» بايد
و از «قلم» هيچ نايد
خرداد ماه يادآور خاطره شهيدان بي شماري است. از شهيدان گمنام 15 خرداد، آغازگران عصيان عليه طاغوت تا شهيد آيت الله سعيدي، سرور شهيدان خرداد که در قله اخلاص و ايثار، با نثار خون خود، مشعلي فروزان بر سر راه ديگر رهروان راه حق و عدل برافروخت و نشان داد که در همه جا و همه وقت، تنها سخن کافي نيست.
درست است که شهيدان، همه در نزد حق تعالي زنده اند، ولي نمي توان گفت مقامات و مراتب آنها، با توجه به نوع «نثار و ايثارشان» يکسان است. شهادت نواب صفوي، آيت الله غفاري، آيت الله سعيدي و جوانان مسلمان با ايماني که آغازگران نبرد مسلحانه و آشتي ناپذير با نظام طاغوت بودند، نمي تواند با ديگر شهادت ها در يک مرتبه قرار گيرد. اينها همه، سروران، پرچمداران، مشعلداران و راه گشايان نبرد و شهادت، در تاريک ترين و سخت ترين روزهاي حاکميت رژيم ترور و اختناق شاهي بودند و البته بزرگداشت خاطره آنها، فقط براي «تذکار» احتمالاً «پندآموزي » ما زندگان است و گرنه آنها که به حق پيوسته و آن شده اند که در«وهم» نيايد، چه نيازي دارند که «يادي» از آنها بشود يا نشود؟
بي شک يکي از بارزترين اين «نمونه ها» آيت الله سعيدي بود که در بحراني ترين شرايط اختناق ضد انساني شاه و در نيرومندترين مراحل سرسپردگي نظام طاغوت به باند تبهکار حاکميت ميليتاريست کاپيتاليست غرب و به هنگامي که سرمايه داران کمپاني هاي خون آشام آمريکا: مانهاتان، راکفلر، ليليانتال و ديگران، براي «سرمايه گذاري در ايران»!، مي خواستند کنسرسيوم ديگري در کنار کنسرسيوم نفت ايجاد کنند، فرياد برآورد، هشدار داد، اخطار کرد، آگاهي بخشيد، مردم را بيدار ساخت و خطر را گوشزد نمود؛ گرچه در اين راه خود جان باخت که جان چه ارزد ذره اي در راه دوست؟
ارديبهشت ماه 1349 و به هنگام آغاز پيدايش کنسرسيوم سرمايه داري آمريکايي - يهودي در ايران! و در جو خفقان حاکم بر همه جا، اين روحانيت مبارز قم و تهران بود که با نشر اعلاميه هايي به روشنگري پرداخت و مخالفت خود را با اجراي طرح جديد امپرياليسم در ايران، اعلام داشت و اين درست به هنگامي بود که رژيم شاه حتي تحمل شنيدن يک سخن و يا ديدن يک اعلاميه مخالف را هم نداشت و هر «اخلالگر و ياغي و خرابکاري»! که به اين امور مي پرداخت، در معرض زندان و شکنجه و تبعيد و اعدام قرار مي گرفت و هيچگونه گذشت و اغماضي نيز در کار نبود! مصلحت گرايان ساده انديش، با ترديد به فکر يافتن شيوه هاي مناسب تري براي اعتراض و آغاز مخالفت! بودند، ولي در اين ميان حوزه علميه قم و تربيت يافتگان مکتب آن، با اقدام خود نشان دادند که «شرايط مناسب» را هميشه به طور طبيعي نمي توان به دست آورد، بلکه گاهي بايد آن را با گستاخي و بي باکي تمام، به وجود آورد. زنده ياد آيت الله رباني شيرازي همراه شهيد آيت الله سعيدي با انتشار اعلاميه اي با نام «حوزه علميه قم» که در نشر آن هر يک از ما، مانند گذشته نقشي را به عهده داشتيم، اين بار لبه تيز حمله را به طور مستقيم متوجه «شاه مزدور»، عامل اصلي خيانت ها نمودند و «اين اقدام ننگين» را «مقدمه استعمار حقيقي و همه جانبه ايران» ناميده و از «مردم ايران» خواستند که «به پا خيزيد و نگذاريد اين نقشه خائنانه عملي گردد.» آيت الله سعيدي در تهران علاوه بر توزيع وسيع اين اعلاميه، اطلاعيه اي را که به زبان عربي پخش کرد و اين بار «جمال الدين»وار فرياد بر آورد: «به حقيقت سوگند که اين مسئله مصيبتي است و مسائل ديگر مانند امتياز تنباکو و کاپيتولاسيون و... در برابر آن ناچيز و کوچک است. امروز روز فرياد و اعتراض مستمر و همه جانبه است. فرياد خشم خود را برآوريد تا در برابر مجاهدان پيشين چون جمال الدين و شيرازي و نسل جديد، رو سفيد باشيد. السعيدي الخراساني.»
سيد بزرگوار، به موازات نشر اين اطلاعيه و اخطار، در مسجد خود نيز سخنراني افشاگرانه اي را عليه اين توطئه خائنانه ايراد کرد و همين اقدامات موجب دستگيري وي در تاريخ 11 خرداد ماه 1345 گرديد. البته اين بار اول نبود که سيد بزرگوار دستگير مي شد و انتظار هم آن بود که پس از چند صباحي وي را آزاد کنند؛ ولي گويا سرمايه داران و باند «محارب» حاکم بر آمريکا و مزدوران داخلي ايران، اين بار «قرباني» مي خواستند تا به خيال احمقانه خود، در تحکيم پايه هاي نظام آن مؤثر واقع گردد! و بي شک در همين راستا بود که سيد بزرگوار را «قرباني» کردند. روز 21 خرداد، در قم گفته شد که آيت الله سعيدي در زندان شهيد شده است؟ کسي خبر را باور نداشت. ايادي رژيم هم شايع کردند که «وي در زندان خودکشي! کرده است»!؟ دروغي که جز رسوايي بانيان آن، هيچ اثر ديگري نداشت.
به هر حال خبر شهادت آيت الله سعيدي باور کردني نبود، اما پس از اطلاعات موثقي که به دست آمد، روشن شد که در صبح 21 خرداد، دژخيمان طاغوت، سيد را در زندان با عمامه خود خفه کرده و جنازه او را همراه پسر بزرگش به قم فرستاده اند که در «وادي السلام» دفن شود و لابد عبرتي! براي سايرين گردد.
به خاطر دارم که مرحوم آيت الله العظمي آقاي حاج شيخ مرتضي حائري (قدس سره) که در اين قبيل موارد بي باکانه و با احساس مسئوليت تمام، اقدام مي کرد، با اخلاص تمام، در روز جمعه 22 خرداد ماه در مدرسه فيضيه مجلسي به عنوان يادبود آن شهيد بزرگوار برگزار کرد و خود پيش از همه در آنجا حضور يافت و سيد شجاع «هميشه در تبعيد» که يادش به خير باد حجت الاسلام «سيد احمد کلانتر» هم سخنراني پرشور و بي باکانه اي را در مدرسه ايراد نمود و از امام خميني که در آن روزگار بردن نامش جرم بود، تجليل نمود و آنگاه پيشنهاد کرد که حضار براي بزرگداشت شهيد عزيز، بر سر مزراي در «وادي السلام» حضور يابند... در آنجا هم سيد شجاع، سخنراني کوتاه ديگري را ايراد کرد و بلافاصله توسط مأمورين دستگير شد و به زندان انتقال يافت تا مرحله سه ساله ديگري از تبعيد را آغاز کند. شجاعت و بي باکي مبارزين راه حق و عدل، در چنين شرايط خطرناک و فضاي وحشت گرفته اي، بيانگر اصالت و صداقت آنها بود.
در جايي که با يک اعلاميه و سخنراني، انساني را دستگير مي کنند و چند روز بعد جنازه او را تحويل مي دهند، سخنران بعدي و يا اعلاميه نويس پس از او، بايد با در نظر داشتن چنين سرنوشتي، «اقدام» نمايد و يا «سکوت» کند! و مي بينيم که افرادي در اين راستا، صادقانه کوشيدند و به جاي «خوش نشيني »! در خارج و يا «سکوت مصلحت آميز»! در داخل، به نبرد آشکار و پنهان خود ادامه دادند.
برادر زجرديده و شکنجه شده دوران طاغوت، زنده ياد «علي حجتي کرماني» در مقدمه مجموعه «بعثت» نشريه مخفي طلاب حوزه علميه قم در دوران ستمشاهي درباره اين فاجعه و اقدامات بعدي رژيم مي نويسد: «... پس از انتشار خبر شهادت مظلومانه و غريبانه سعيدي، سراسر حوزه علميه را غباري از غم و اندوه فرا گرفت. هيچ کس جرئت نفس کشيدن نداشت. رژيم تصميم گرفته بود شدت عمل به خرج دهد. بغض ها در گلو و نفس ها در سينه حبس شده بود. زجرها و شکنجه هاي ساواک کولاک مي کرد و به اوج شدت و قساوت خود رسيده بود. اکثريت به زندگي عادي و مرگ گونه خود مشغول بودند و افراد معدود و انگشت شمار متعهد و مبارز يا در سياهچال هاي رژيم به سر مي بردند و يا در گوشه و کنار به مبارزات مخفي و زيرزميني خود ادامه مي دادند.
مرحوم شهيد مطهري که طبق معمول هفته اي يک روز براي تدريس به قم مي آمد، وقتي پس از اين حادثه وارد قم شد، همراه با آقاي خسروشاهي و آقاي گلسرخي سراسيمه به خدمتش شتافتيم. شهادت سعيدي در زندان، او را به شدت متأثر و غمگين ساخته بود. آن چنان محيط وحشت به وجود آمده بود که شهيد مطهري در آن محيط امن دستور داد در اطاق را بستند و در حالي که آهسته سخن مي گفت، آرام و بيمناک، براي ما نقل کرد: «ازغندي (منوچهري) جلاد ساواک آقاي هاشمي رفسنجاني را سوار اتومبيل خود کرده و مدت يکي دو ساعت در تهران گرداند و تهديد کرده و تصميم رژيم را بر اتخاذ شيوه عمل تا مرحله قتل در زير شکنجه، به اطلاع ايشان و به اطلاع دوستانتان هم برسانيد که ما ديگر تحمل کوچک ترين حرکتي را نداريم و به شدت عکس العمل نشان خواهيم داد.
افسرده خاطر و غمناک از پيش آقاي مطهري بيرون آمديم. در راه به آقاي خسروشاهي گفتم: «بايد کاري کرد. اين براي ما ننگ است که روحاني برجسته و عاليقدري را ددمنشانه و با کمال قساوت در زير شکنجه به قتل برسانند و حوزه علميه را خفقان بگيرد و از هيچ کس صدايي بلند نشود. وي نيز هم عقيده من بود و بر اينکه بايد کاري کرد، اصرار ورزيد. پس از تبادل نظر، قرار شد آقاي خسروشاهي به مناسبت اين فاجعه اسفناک، اعلاميه اي بنويسد که به سرعت و همراه با شور و درد و احساس مسئوليت، نوشت و من نيز يکي دو جمله آن را اصلاح کردم و آماده چاپ شد.
اما از همکاران «بعثت» جز من و آقاي خسروشاهي، ديگر کسي در قم نبود. آقاي رفسنجاني به تهران مهاجرت کرده بود و در آنجا با پايمردي و استقامت، به مبارزات خويش ادامه مي داد و آقاي سيد محمود دعايي نيز به نجف اشرف مهاجرت کرده و سازماني براي روحانيت مبارز در خارج از کشور پي افکنده و شريفي گرگاني نيز در مسافرت بود. تنها به منزل وي که مرکز پلي کپي ها بود، رفتم و به زحمت اعلاميه را تکثير کردم و بيرون آمدم. بحمدالله اعلاميه در سطح گسترده اي انتشار يافت و توسط آقاي خسروشاهي به خارج از کشور ارسال شد و عين آن به طور مستقل، در يکي دو نشريه فارسي زبان خارج نيز تجديد چاپ و تکثير شد. البته اين اعلاميه نيز مانند بسياري از اعلاميه ها تماماً امضاي «حوزه علميه قم» را داشت؛ ولي نشريه بعثت را به عنوان «ارگان دانشجويان حوزه علميه قم» منتشر مي ساختيم...».
آري اين اعلاميه که جنايت وحشيانه رژيم شاه را بي باکانه افشا مي کرد و به جاي «دولت » و «مأمورين »، لبه تيز حمله را متوجه حاکميت وقت، «دستگاه جبار» و «دستگاه ديکتاتوري» و«طبقه حاکمه» ساخته بود. اين هشدار را نيز به رژيم مي داد که «شهادت آيت الله سعيدي، ما را از راهي که در مبارزه بر ضد توطئه هاي استعمار بين المللي در پيش داريم، باز نمي دارد.» و جالب تر آنکه تاريخ نشر آن همان جمعه 22 خرداد ماه 49 بود، يعني يک روز پس از شهادت آيت الله سعيدي و دستگيري آيت الله منتظري، آيت الله رباني شيرازي و حضرات آقايان مرواريد، کلانتر، سالاري، سليماني و ديگران.
متن اصلي اعلاميه اي که درباره شهادت آيت الله سعيدي يک روز پس از شهادت در حوزه علميه قم منتشر گرديد، به شرح ذيل است. شايان ذکر است که متن اعلاميه حوزه علميه قم به خارج هم ارسال شد و باالصاق عکسي از شهيد، از سوي انجمن هاي اسلامي دانشجويان در مقياس وسيعي در اروپا تکثير گرديد.

متن اعلاميه چنين بود:
 

شهيدي از روحانيت
آيت الله حاج سيد محمدرضا سعيدي خراساني در زندان کشته شد.
مردم مسلمان ايران!
جلادان دستگاه جبار، جنايت ديگري را مرتکب شده و يکي از فداکارترين و مخلص ترين افراد روحاني و مبارز را پس از ده روز شکنجه ضد انساني و وحشيانه، به قتل رسانيدند.
آيت الله سعيدي که از فارغ التحصيلان حوزه علميه قم بود، در سال هاي اخير در تهران اقامت داشت و ضمن ارشاد مردم و نشر اصول اسلام، به مبارزه روحانيت عليه جنايات و فجايع دستگاه جبار ادامه مي داد. آيت الله سعيدي در سال هاي اخير چندين بار توسط دژخيمان دستگاه ديکتاتوري دستگير و مدت ها زنداني شده بود و سرانجام به خاطر نشر اعلاميه اي عليه طرح استعماري سرمايه گذاري بيگانگان استثماگر آمريکايي و يهودي در ايران 10 روز پيش دستگير شد و در زندان تهران زير شکنجه قرون وسطايي قرار گرفت و کشته شد.
دژخيمان دستگاه، جنازه اين شهيد عزيز روحانيت را شبانه به قم آوردند و در گورستان قم دفن کردند؛ ولي بلافاصله جنايت جلادان دستگاه فاش شد و موج اعتراض روحانيت و فضاي قم بالا گرفت و مجالس ترحيم از طرف طلاب برپا شد. به دنبال اين فاجعه بزرگ، روحانيت عالي مقام ديگري مانند آيت الله منتظري، حجت الاسلام رباني شيرازي و خطبايي چون آقاي مرواريد و آقاي کلانتر و گروهي از طلاب مجاهد قم چون آقاي سالاري و سليماني دستگير و به زندان هاي تهران اعزام شدند.
ما ضمن تقبيح اين جنايات جديد و ضد انساني طبقه حاکمه، از مراجع تقليد خواستاريم که هر چه زودتر اقدام کنند و بخواهند که مسببين و عاملين شهادت آيت الله سعيدي به مجازات قانوني برسند. ما آزادي فوري علما و روحانيون بزرگ را خواستاريم و علي رغم فشار و اختناق موجود به مبارزه خود عليه اقدامات ضد قانوني دستگاه ادامه مي دهيم.
شهادت آيت الله سعيدي در زير شکنجه، توقيف و تبعيد و شکنجه، ديگر روحانيون بزرگ حوزه علميه قم و تهران را از ادامه راهي که در راه رفاه و آسايش مردم مسلمان ايران و مبارزه بر ضد توطئه هاي استعمار بين المللي در پيش داريم، باز نمي دارد.
درود بر روان پاک شهداي راه حق.
سلام بر زندانيان بي گناه.
حوزه علميه قم، جمعه 23/ 3/ 49
.... و به دنبال اين اعلاميه، نامه اي هم به عنوان تسليت شهادت مرحوم سعيدي، به حضرت امام، با امضاي «فضلا و محصلين حوزه علميه قم» ارسال گرديد که پاسخ حضرت امام بر آن، در جمادي الاول 1390 تيرماه 49 انتشار يافت.

سرور شهيدان خرداد

نامه حوزه علميه قم و پاسخ امام چنين بود:
 

باسمه تعالي
محضر مبارک مرجع عاليقدر و پيشواي عظيم الشأن، حضرت آيت الله العظمي خميني متع الله المسلمين بطول بقا وجوده الشريف.
با درود فراوان
فاجعه قتل حضرت حجت الاسلام والمسلمين آقاي سيد محمدرضا سعيدي( قدس سره) به دست حکومت خون آشام ايران در زندان، جهت مبارزه با کنسرسيوم سرمايه داري، قلوب ملت اسلام را جريحه دار ساخت و البته آن مرجع عظيم الشأن که هميشه دلسوز و پشتيبان مسلمين مي باشند، بيش از هر کسي از اين جنايت خونين ناراحت و متأثرند.
ما با نهايت تأسف و تأثر اين فاجعه را به پيشگاه مقدس حضرت عالي تسليت عرض نموده، موفقيت آن حضرت را در پيشبرد اهداف مقدس قرآن، آزادي ملت اسلام و قطع ايادي استعمار از سرزمين هاي اسلامي مسئلت داريم.
ادام الله ظلکم علي رؤس الانام
ربيع الثاني /1390
فضلا و محصلين حوزه علميه قم
پاسخ امام خميني(ره):
جمادي الاول / 1390
باسمه تعالي
خدمت عموم فضلا و محصلين حوزه هاي علميه ايدهم الله تعالي
حوادث اخير ايران که قتل فجيع مرحوم سعيدي مترتب بر آنهاست. موجب کمال تأثر است.اين تنها مرحوم سعيدي نيست که با اين وضع اسف انگيز در گوشه زندان از پاي درمي آيد؛ بلکه چه بسا افراد مظلوم بي گناه به جرم حقگويي در سياهچال هاي زندان، مورد ضرب و شتم و شکنجه هاي وحشيانه و رفتار غير انساني قرار مي گيرند.
اين خوان يغما که مدت هاست مورد هجوم چپي و راستي قرار گرفته و گاهي با صراحت تقسيم گرديده، اکنون با عناوين ديگر، با کمال عوامفريبي نقشه کشي شده و مورد تقسيم قرار گرفته است. از طرفي کارشناسان چپي که مقصود آنها اسارت شرق و ملل اسلامي است به اسم تأسيس کارخانه ذوب آهن (که نفع آن براي استعمار و کسب وجهه دستگاه جبار بيشتر از نفعي است که به ملت مي رسد) و از طرف کارشناسان و سرمايه داران بزرگ آمريکا به اسم عظيم ترين سرمايه گذاري خارجي براي اسارت اين ملت مظلوم به ايران هجوم نموده اند سرمايه داراني که بنا به نوشته بعضي از روزنامه ها، هر لحظه از عمرشان ده ها هزار دلار قيمت دارد! بايد ديد براي چه منظور در تهران اجتماع مي کنند؟ آيا براي غمخواري و انساندوستي است؟! کساني که دنيا را به خاک و خون کشيده اند و ده ها هزار انسان را براي شهوت به زير خاک کرده اند، در اينجا دوست صميمي ما هستند؟! يا نفوذ دولت ايران و عظمت شاه موجب اين امر است؟! (اين را هم همه مي دانند) يا سودجويي سياسي و اقتصادي با دامنه وسيع آن است که پايگاهش ايران و دنبال آن ساير ممالک اسلامي و ديگر ممالک شرقي است. از يک طرف خودباختگي دستگاه ننگين ايران در مقابل استعمار چپ و راست، از طرف ديگر موجب اين بدبختي هاست؟ ملت ايران بدانند که اگر خداوند متعال به اين دستگاه خودباخته در مقابل اجانب جبار، در مقابل ملت ها مهلت دهد، اين آخرين چوب حراج نيست که به مخازن زيرزميني و روي زميني اين کشور زده شده است. بايد منتظر بالاتر باشند، اگر بالاتري باشد. اکنون زراعت، صنعت، معادن، منابع جنگلي و حتي توزيع متاع در سراسر کشور و جلب سياحان را در اختيار آنان خواهند گذاشت و براي ملت ايران جز باربري و کارگري براي سرمايه داران و ذلت و فقر و فاقه چيزي نخواهد ماند.
شما از خواب هايي که براي اين کشور ديده اند اطلاع نداريد. اين جانب به کرات خطر دولت اسرائيل و عمال آن را به ملت گوشزد کرده ام که بايد مقاومت منفي کنند و از معاملات با آنها احتراز جويند، اکنون که راه را براي مصيبت بزرگ تري باز کرده اند و ملت را به اسارت سرمايه داران مي خواهند درآورند؛ بر رجال ديني و سياسي و جوانان مدارس ديني و دانشگاه و بر همه طبقات لازم است که قبل از اجرا شدن اين واقعه و نتايج مرگبار آن اعتراض کنند و به دنيا برسانند که اين قراردادها مخالف رأي ملت است. اينجانب اعلام مي کنم، هر قراردادي که با سرمايه داران آمريکا و ديگر مستعمرين بسته شود، مخالف خواست ملت و مخالف احکام اسلام است، وکلاي مجلسين ايران چون منتخب ملت نيستند، رأي آنها قانوني نيست و مخالف قانون اساسي و خواست ملت است. در اين قضايا بايد با نظارت بي طرف جهاني رفراندم شود تا خواست ملت معلوم گردد. من قتل فجيع اين سيد بزرگوار و عالم فداکار را که براي حفظ مصالح مسلمين و خدمت به اسلام، جان خود را از دست داد، به ملت اسلام عموماً و خصوصاً به مليت ايران تعزيت مي دهم و از خداوند متعال رفع شر دستگاه جبار و عمال کثيف استعمار را مسئلت مي نمايم.
والسلام علي من اتبع الهدي
روح الله الموسوي الخميني
ياد و خاطره شهيد سعيد «سعيدي» همواره زنده و جاودان باد
سيد هادي خسروشاهي
قم: حوزه علميه
20خرداد، 1366
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 32



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط