درخششي در تاريکي(1)
مروري بر زندگينامه آيت الله شهيد سيد محمدرضا سعيدي
فرزند آيت الله سعيدي درباره خصلت مردم خواهي او مي گويد: «... يکي از روزها که از مسجدشان، مسجد موسي بن جعفر(ع) در خيابان غياثي تهران به منزل آمدند، ديديم عبا روي دوششان نيست. از ايشان پرسيديم: «عبايتان چه شد؟» گفتند: «سر راه مرد فقيري را ديدم که از سرما مي لرزيد، عبايم را روي دوشش انداختم. من ديدم که حالا قبا دارم و فعلا به عبا احتياج زيادي ندارم؛ پس نبايد فرد مسلماني از سرما بلزد و من هم عبا داشته باشم و هم قبا. يکي از آنها برايم کافي بود.» در همسايگي ما، يک راننده تاکسي زندگي مي کرد که وضع خوبي نداشت. او تعريف مي کرد که يک روز صداي نفس نفس زدن يکي را شنيدم که از پله ها بالا مي آيد. محل سکونت ما در طبقه سوم بود. وقتي نگاه کردم، آيت الله سعيدي را ديدم که يک گوني زغال به دوش گرفته بود و براي ما مي آورد.»
آيت الله سيد محمدرضا سعيدي در زماني اندک به مقام و جايگاه علمي ويژه اي در حوزه علميه مشهد رسيد و به زهد و پرهيزگاري شهرت يافت. ايشان پس از پايان دروس سطح و بهره گيري از استادان فرهيخته حوزه مشهد مقدس، براي طي مدارج عاليه علم دين و استفاده از محضر فقهاي بزرگ و مراجع عاليقدر، به شهر قم هجرت کرد. در روزهاي نخست ورود به قم در درس مرجع بزرگ شيعه، آيت الله العظمي بروجردي شرکت کرده و از محضر عالمان ديگري از جمله آيت الله ميرزا هاشم آملي کسب فيض نمود. در اين هنگام آواز مجتهدي والامقام به نام «حاج آقا روح الله» موجب شد تا آيت الله سعيدي را به محضر درسش بکشاند و بدين ترتيب گمشده خود را بيابد. رفته رفته در ميان صدها شاگردي که از محضر درس حضرت امام خميني کسب فيض مي کردند، سعيدي جزو نامدارترين ها شد. وي لب لباب اسلام ناب محمدي را از محضر امام دريافت و از همين زمان تلاش هاي سياسي او شروع شد. او مي کوشد روحانيون و علمايي را که در خارج از کشور به سر مي بردند، با امام مرتبط سازد و از اين طريق انديشه امام را به آن سوي مرزها بکشاند. او همچنين در سفرهايش به شهرستان ها، مبارزه بي وقفه اي را عليه رژيم شاه آغاز کرد. فرزند ايشان مي گويد:
«در زمان آيت الله العظمي بروجردي بود که پدرم به دعوت مردم آبادان به آن شهر مي رود. در آن زمان، عکس ثريا همسر شاه را در روزنامه ها چاپ کرده بودند. حالا چه کاري کرده بود که اين عکس را انداخته بودند، نمي دانم؛ اما هر چه بود همين موضوع، مورد اعتراض آقاي سعيدي قرار مي گيرد و در منبر مطالبي بر ضد شاه و خانواده اش مي گويد که همين مسئله باعث دستگيري و زنداني شدنش مي شود. يکي از روحانيون معروف آبادن (آقاي قائمي) وساطت مي کند و فرماندار نظامي آبادان به اين شرط قبول مي کند که آقاي سعيدي بگويد آن سعيدي که بر ضد همسر شاه حرف زده است، من نيستم و فرد ديگري است و دستگيري من به خاطر تشابه اسمي بوده است. روز ديگر که آقاي سعيدي با فرماندار نظامي رو به رو مي شود، و از او مي پرسند که: «آيا شما همان سعيدي هستيد که در منبر به زن شاه بد و بيراه گفتيد؟» سعيدي بلافاصله جواب مي دهد: «بله، من همان سعيدي هستم و آن حرف ها را همين چند روز پيش گفتم». آقاي سعيدي در زندان مي ماند تا با وساطت هاي فراوان بعدي آزاد مي شود.
آيت الله سعيدي در کويت
استفاده از مراجع
با تغيير محل تبعيد حضرت امام خميني از ترکيه به نجف، مبارزات روحانيون وارد مرحله تازه اي شد. آنان با نوشتن اعلاميه هايي رژيم را به وحشت و انفعال کشاندند. در اين ميان «سيد محمدرضا سعيدي» نامي بود که در پاي اين نامه اعتراض به چشم مي خورد. او در نامه اي که همراه ديگر ياران امام به اميرعباس هويدا نوشت، تاکيد کرد: «شما خيال نکنيد با انتقال حضرت آيت الله العظمي آقاي خميني از ترکيه به عراق، احساسات افروخته اين ملت را خاموش مي کنيد.»
آيت الله سعيدي در نجف
مسجد موسي بن جعفر(ع): کانون مبارزه
«.... ما بايد براي مبارزه کردن تشکيلات داشته باشيم تا بتوانيم در مقابل دشمن مقاومت کنيم و با دولتي که علماي ما را زنداني و تبعيد مي کند، مبارزه نماييم. من راهي را مي روم که امام حسين (ع) و رهبر عاليقدر دين ما، آيت الله خميني رفت و تا پاي جان ايستادگي کرد. من حرف خود را مي گويم مبارزه را ناتمام نمي گذارم.»
نگرش آيت الله سعيدي به مسائل سياسي و جهان از همان زاويه اي بود که حضرت امام به آن توجه داشت. او آمريکا و اسرائيل را دشمنان اصلي اسلام و ايران مي دانست و چاره اصلي کار را در ريشه کن کردن و بريدن پاي اين دو از منطقه و ايران مي دانست.
وي در تاريخ 31/ 4/ 45 در حالي که صحن مسجد امام موسي بن جعفر(ع) از جمعيت موج مي زد، به منبر رفت و با سخناني پرشور آمريکا و اسرائيل را مورد حمله قرار داد:
«آمريکاي استعمارگر در دست يهودي ها اداره مي شود و خود جانسون هم يهودي است. ببينيد در ويتنام چطور آزاديخواهان را به نام آنکه مي خواهند صلحي برقرار نمايند،قتل عام مي کنند؟ به چه طرز فجيعي مردم را نابود مي کنند، بايد اين دشمنان بشر را شناخت... ما بايد براي مبارزه کردن تشکيلات داشته باشيم و درس مبارزه و دفاع از کشور و دين و علماي دين و مراجع تقليد را ياد بگيريم.»
آيت الله سعيدي ضمن وعظ و خطابه در مسجد امام موسي بن جعفر (ع)، به تدريس دروس حوزه پرداخت و علاقمنداني را که قصد پيوستن به جرگه روحانيت را داشتند، تربيت کرد. از جمله منابع تدريس ايشان تحريرالوسيله و کتاب ولايت فقيه حضرت امام بود. حاصل اين درس ها، ترجمه بخش «امر به معروف و نهي از منکر» اين کتاب بود که بعدا به رساله علميه امام ملحق شد.
تشکيل کلاس براي بانوان
«... شهيد سعيدي به انگيره پيشبرد اهداف حضرت امام آمدند و در خيابان غياثي امام جماعت مسجد موسي بن جعفر (ع) شدند... ما 16 زن بوديم که خدمت ايشان تحصيل مي کرديم. از اين تعداد هر کدام در حد وسع وجودي شان و در حد اختياراتشان و برداشت هايشان از دروس و وجود اين شخصيت بارز بهره مي گرفتند.»
تبليغ در اطراف تهران
آشوب طلب نيستم
پس از اينکه ساواک متوجه شد آيت الله سعيدي کسي نيست که به تهديد و ارعاب مزدوران رژيم وقعي بگذرد، او را در تاريخ 8/ 5/ 45 به اتهام «اقدام عليه امنيت داخلي مملکت» از طريق شهرباني دستگير کرد و به زندان قزل قلعه انداخت و پس از اينکه مدتي در زندان به سر برد، دادگاه نظامي در يک محاکمه فرمايشي، وي را به دو ماه زندان محکوم کرد. ايشان پس از گذراندن دوره محکوميت، در تاريخ 11/ 7 / 45 از زندان آزاد شد. پس از آزادي اخطارهاي مکرر مأموران ساواک و شهرباني فايده اي نبخشيد، بلکه برعکس، هر زمان که به او اخطار مي شد بر شدت تبليغات خود و حملاتش عليه رژيم مي افزود. اين وضع تا آنجا ادامه يافت که شخص سپهبد نصيري رئيس ساواک در نامه اي به شهرباني کل کشور تاکيد کرد:
«... نامبرده بالا سعيدي، کماکان به همان رويه ناصواب گذشته و بلکه حادتر ادامه داده و مرتباً در منابر خود سخنان تحريک آميز و اغوا کننده بيان مي دارد، عليهذا با توجه به فرا رسيدن ماه مبارک رمضان و اينکه ادامه چنين وضعي به مصلحت نمي باشد، خواهشمند است دستور فرمائيد به نحو مقتضي از تحريکات مضره اين شخص جلوگيري و نتيجه را به اين سازمان اعلام دارند.»
سعيدي ممنوع المنبر مي شود
آمريکايي ها در ايران
اين نخستين هجوم سرمايه داران خارجي به ايران نبود، بله بين سال هاي 41- 1346 طبق آماري که روزنامه هاي ايران انتشار دادند، سرمايه گذاري در ايران نزديک به 2/8 ميليارد ريال و سرمايه گذاري آمريکا در سال 48- 49 به تنهايي بالغ بر 200 ميليون دلار مي شد؛ اما هجوم سرمايه داران آمريکايي در ارديبهشت 49 به ايران به حدي گسترده و سنگين بود که استقلال اقتصادي و سياسي ايران را به کلي در معرض سقوط و نابودي قرار مي داد.روحانيت، به ويژه حوزه علميه قم با آگاهي از موضوع بي درنگ نشست فوق العاده اي تشکيل داد و به ارزيابي ماجرا پرداخت و پس از آن، اعلاميه تاريخي حوزه علميه قم انتشار يافت و افکار ملت ايران را به خطري که به اسم سرمايه گذاري خارجي، همراه با تبليغات فريبنده هجوم آورده بود، جلب نمود.
آيت الله سعيدي علاوه بر اينکه يکي از امضاء کنندگان اعلاميه بود، در بخش آن در ميان قشرهاي مختلف مردم، نقش مؤثري داشت. او در عين حال، سخنان تندي به مناسبت ورود سرمايه گذاري خارجي در مسجد امام موسي کاظم(ع) ايراد کرد؛ «....يکي از گفتني ها که اين روزها سر و صداي آن همه مملکت را پر کرده و جرايد هم نوشته اند اين است که 35 نفر از آمريکاييان به ايران آمده اند تا در اين مملکت سرمايه گذاري کنند. آيا مي دانيد که استعمارگران و يارانشان چه تصميماتي دارند و چه ظلم هائي خواهند کرد؟ آخر من با اين وضع در اين پست حساس چه کنم؟...»
سعيدي با ورود سرمايه گذاران آمريکايي را خيانتي بزرگ تر از کاپيتولاسيون و قراردادهاي استعماري تر از تنباگو مي دانست؛ لذا در نامه اي به علما و مراجع وقت يادآور شد:
«... چقدر جاي تعجب است که شما پيشوايان ديني در مقابل اين خطر بزرگ سکوت اختيار کرده ايد و براي جلوگيري از آن اقدامي نمي کنيد؟»
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 32