فرشتگان عذاب (2)

چنان كه گذشت جمعي از فرشتگان، واسطه در عذاب هستند. اين گروه از ملائكه در عين آنكه ملائكه غضب و سخط مي باشند؛ ولي در مواقف و مقاطعي مختلف، عذاب ربوبي را نيز جاري مي كنند. جمعي از اين فرشتگان اهل عذاب را هنگام مرگ و در برزخ، عذاب مي كنند. گروه ديگري از ملائكه عذاب، پس از برزخ و در قيامت كبري، عذاب هاي ربوبي را براي اهل آن در مراتب مختلف مي رسانند. البته اينكه اينها چندين نوع هستند و تعدادشان چه مقدار است، بر ما روشن نيست.
دوشنبه، 26 دی 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فرشتگان عذاب (2)

فرشتگان عذاب (2)
فرشتگان عذاب (2)


 





 
(1)
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكمْ وَ أَهْلِيكمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الحِْجَارَةُ عَلَيهَا مَلائكَةٌ غِلاظٌ شِدَادٌ لا يَعْصونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ)(2)

فرشتگان عذاب و قيامت
 

چنان كه گذشت جمعي از فرشتگان، واسطه در عذاب هستند. اين گروه از ملائكه در عين آنكه ملائكه غضب و سخط مي باشند؛ ولي در مواقف و مقاطعي مختلف، عذاب ربوبي را نيز جاري مي كنند. جمعي از اين فرشتگان اهل عذاب را هنگام مرگ و در برزخ، عذاب مي كنند. گروه ديگري از ملائكه عذاب، پس از برزخ و در قيامت كبري، عذاب هاي ربوبي را براي اهل آن در مراتب مختلف مي رسانند. البته اينكه اينها چندين نوع هستند و تعدادشان چه مقدار است، بر ما روشن نيست.

شواهد اين انگاره
 

از آيات و روايات استفاده مي شود اين دسته از ملائكه، عذاب الهي را در مواقف مختلف قيامت، براي اهلش جاري مي كنند. شواهد قرآني بر وجود اين گروه از ملائكه در قيامت و مواقف آن عبارت است از:
1.(يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسكمْ وَ أَهْلِيكمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الحِْجَارَةُ عَلَيهَا مَلائكَةٌ غِلاظٌ شِدَادٌ لا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ)(3)
«اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! خودتان و كسانتان را از آتش دوزخ نگه داريد، چنان آتشى كه سوخت آن، مردم و سنگ ها است. بر آتش [دوزخي‏] فرشتگانى خشن [و] سختگير [گمارده شده‏] اند. از آنچه خدا به آنان[در اجراي قهر و غضب حق] دستور داده، سرپيچى نمى‏ كنند و آنچه را كه مأمورند، انجام مى ‏دهند.»
اين آيه به روشني نشانگر وجود فرشتگان عذاب در قيامت است. اينان موكل بر آتش دوزخ بوده و خيلي غليظ و شديداند و خشونت و شدت دارند. هيچ گونه مخالفتي نسبت به آنچه خداوند متعال امر فرموده نداشته واز آن تخطّي نمي كنند. در واقع به وسيله اين گروه از فرشتگان جهنم، آتش و عذاب ها به اهلش مي رسد. درباره ي عبارت تأمّل برانگيز «وقودها الناس و الحجارة» گفتني است: سوخت و مايه ي آتش، گاهي هيزم، گاهي نفت و گاهي گاز است؛ ولي در اين آيه، سوختِ آتش جهنم خود انسان و سنگ دانسته شده است. اينكه خود انسان مايه ي آتش خويش در دوزخ باشد، براي اهلش قابل تدبر و تأمل است. مقصود از انسان در اينجا، مجموع عالمي است كه انسان براي خويش ساخته است؛ يعني، مجموعه آنچه كه بدن و روح توأم با خويش به عالم قيامت برده اند(نه خالص بدن يا روح او). به بيان ديگر مجموعه ي اوصاف، اخلاق، عقايد و اعمال او، سوخت آتش دوزخ است. تمام افكار و عقايد باطل، كارهاي فاسد و خلاف و خلق هاي رذيله، نيت هاي پليد و همه و همه و...، عالم انسان دوزخي و مايه ي آتش جهنم او است.
اين مايه و اشتعال در اين دنيا، براي انسان گناه كار و فاسد وجود دارد؛ ولي در پشت پرده مستور است. حقيقت خُلق، نفرت، محبت، عقيده، نيت و عمل باطل، آتش است؛ ولي از چشمان ظاهر بين ما غايب است. شكل اصلي و اوصاف، اخلاق، عقايد و اعمال باطل، آتش است؛ امّا اين حقيقت در هنگام قيامت روشن و عيان خواهد شد. همان طور كه در تاريكي محض، نمي توانيم چيزي را تشخيص دهيم و با آمدن روز و برآمدن نور، اين تمايز اشيا با يكديگر عيان مي شود؛ عالم دنيا نيز براي ما شب است. ما الان در تاريكي به سر مي بريم و نمي توانيم شكل و حقيقت اصلي اعمال، ‌عقايد و افكار خويش را ببينيم. با آمدن قيامت و تابيدن نور الهي ــ كه نافذترين نورها است ــ عمق و حدود كامل و حقيقت نيت ها، افعال، عقايد و اوصاف ما مشخص و آشكار خواهد شد؛ به طوري كه تمامي انسان ها از يكديگر متمايز مي گردند و حقيقت روح و بدنشان با تمامي اوصاف و افعال و عقايد از يكديگر مشخص مي شود. قرآن به اين اشراق نوري در قيامت اشاره كرده، مي فرمايد:
(وَ أَشرَقَتِ الأرْض بِنُورِ رَبِّهَا وَ وُضِعَ الْكِتَابُ)(4)
«و زمين به نور پروردگارش روشن مي گردد، و كارنامه [اعمال در ميان‏] نهاده شود».
2.(وَ سِيقَ الَّذِينَ كفَرُوا إِلى جَهَنَّمَ زُمَراً حَتَّى إِذَا جَاؤُوهَا فُتِحَت أَبْوَابُهَا وَ قَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسلٌ مِنكُمْ يَتْلُونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِ رَبِّكُمْ وَ يُنذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا قَالُوا بَلى وَ لَكِنْ حَقَّت كلِمَةُ الْعَذَابِ عَلى الْكَافِرِينَ)(5)
«و [آن روز] آنان كه به خدا كافر شدند، فوج فوج به جانب دوزخ رانده شوند و چون آنجا رسند، درهاي جهنم برويشان بگشايند و خازنان دوزخ به آنها گويند: مگر پيغمبران خدا براي هدايت شما نيامده و آيات الهي را برايتان تلاوت نكردند و شما را از ملاقات اين روز سخت نترسانيدند؟! جواب دهند: بلي وليكن افسوس كه ما به كفر و عصيان خود را مستحق عذاب [كرديم] و وعده ي عذاب براي كافران محقق و حتمي گرديد».
اين آيه نيز ناظر به فرشتگان عذاب در آخرت است؛ ولي از آنان تعبير به «خازنان دوزخ» كرده است.
3.(وَ قَالَ الَّذِينَ فى النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّكُمْ يخَفِّف عَنَّا يَوْماً مِنَ الْعَذَابِ * قَالُوا أَوَلَمْ تَكُ تَأْتِيكُمْ رُسلُكُم بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا بَلى قَالُوا فَادْعُوا وَ مَا دُعَاءُ الْكافِرِينَ إِلاَّ فى ضَلالٍ)(6)
«و اهل دوزخ به خازنان جهنم گويند: از خدا بخواهيد كه روزي عذاب ما را تخفيف دهد. آنها پاسخ دهند: آيا پيغمبران شما با معجزات و ادله روشن براي [هدايت] شما نيامدند؟ دوزخيان گويند: آري آمدند [ما پيروي آنان نكرديم و بدين روز سياه افتاديم.] پس خازنان جهنم گويند: اينك هر چه مي خواهيد دعا [و ناله] كنيد كه دعاي كافران جز بر زبان و گمراهي نخواهد بود».
در اين آيه نيز از فرشتگان عذاب، به خازنان دوزخ ياد شده است. توجه داشته باشيد سخن گفتن دوزخيان با فرشتگان، به اين دليل است كه آنها از خداوند متعال محجوب بوده و نمي توانند با او صحبت كنند:
(كلَّا إِنَّهُمْ عَن رَبِّهِمْ يَوْمَئذٍ لمََّحْجُوبُونَ)(7)
«زهى پندار، كه آنان [دوزخيان] در آن روز، از پروردگارشان سخت محجوبند».

مالك، خازن اصلي دوزخ
 

به نظر مي رسد در مرتبه ي بالاتر، ملك و فرشته اي وجود دارد كه خازن اصلي جهنم است و فرشتگان عذاب و خازنان دوزخ، جناحهاي اين ملك و فرشته بوده و تحت فرمان او هستند. از اين فرشته ي برتر در قرآن، تحت عنوان «مالك» ياد شده است:
(إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فى عَذَابِ جَهَنَّمَ خَالِدُونَ * لا يُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَ هُمْ فِيهِ مُبْلِسونَ * وَ مَا ظلَمْنَهُمْ وَ لَكِن كانُوا هُمُ الظلِمِينَ * وَ نَادَوْا يَمَلِك لِيَقْضِ عَلَيْنَا رَبُّك قَالَ إِنَّكم مَّكِثُونَ * لَقَدْ جِئْنَكم بِالحَْقِّ وَ لَكِنَّ أَكْثرَكُمْ لِلْحَقِّ كَرِهُونَ)
«بدكاران هم آنجا سخت در عذاب آتش جهنم مخلدند و هيچ از عذابشان كاسته نشود و اميد نجات و خلاص ندارند و مابه آنها ظلم و ستمي نكرديم، ليكن آنان خود مردي ستمكار و ظالم بودند و آن دوزخيان، مالك دوزخ را ندا كنند: اي مالك! از خداي خود بخواه كه ما را بميراند تا از عذاب برهيم. [او] جواب دهد: شما در اين عذاب هميشه خواهيد بود[و هرگز رهايي نخواهيد يافت]. ما راه خدا و آيين حق را براي شما مردم آورديم؛ وليكن اكثرتان از حق كراهت و اعراض داشتيد».
رسول گرامي اسلام در معراج وقتي مالك را، ديد تعجب كرد! آن حضرت در اين سفر معنوي ، هر موجودي را در عوالم مختلف مشاهده مي كرد، ‌او را در حالت سرور و بهجت مي ديد؛ ولي چهره ي مالك گرفته و خشمناك بود و هيچ بشاشيت و سرور در آن نبود. از جبرئيل پرسيد: اين فرشته كيست؟ او پاسخ داد: مالك است، حضرت فرمود: مي شود گوشه اي از آتش دوزخ و خازن بودن خويش را بر جهنم بنماياند؟! جبرئيل از مالك خواست و او گوشه اي از آن حقيقت را ارائه كرد. گفته شده است: پيامبر (صلي الله عليه وآله و سلم ) بعد از مشاهده ي آن صحنه دهشتناك، تا آخر عمر نخنديد.(9)

نوزده نگهبان
 

در آيه ي ديگري تعداد خازنان و نگهبانان نوزده عدد مطرح شده است. به نظر مي رسد اينان واسطه ميان خازن اصلي (مالك) و خازنان مرتبه ي پايين تراند كه تعدادشان كثير و بي شمار است. در واقع آنان جناحهاي مالك و تحت فرمان او هستند و در عين حال فرماندهي جناحهاي مراتب پايين تر را بر عهده دارند. امّا چرا عدد اين گروه نوزده بوده نه بيشتر يا كمتر؟ قرآن با تعبيري دقيق و تأمل برانگيز حكمت اين مسأله را بازگو كرده است:
(عَلَيهَا تِسعَةَ عَشرَ * وَ مَا جَعَلْنَا أَصحَابَ النَّارِ إِلاّ مَلائكَةً وَ مَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلاّ فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا لِيَستَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَ يَزْدَادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيمَاناً وَ لا يَرْتَابَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ لِيَقُولَ الَّذِينَ فى قُلُوبهِم مَرَضٌ وَ الْكَافِرُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بهَذَا مَثَلاً كَذَلِك يُضِلُّ اللَّهُ مَن يَشاءُ وَ يهْدِى مَن يَشاءُ وَ مَا يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلاّ هُوَ وَ مَا هِىَ إِلاّ ذِكْرَى لِلْبَشَرِ)(10)
«بر آن آتش [دوزخ] نوزده تن [فرشته ي عذاب] موكل اند و ما خازنان دوزخ را غير فرشتگان عذاب قرار نداديم و عدد آنها را جز آزمايشي براي كساني كه كافر شده اند، قرار نداديم، تا آنان كه اهل كتاب اند، يقين به هم رسانند، و ايمان مؤمنان افزون گردد، و آنان كه كتاب به ايشان داده شده و [نيز] مؤمنان به شك نيفتند، و تا كساني كه در دل هايشان بيماري است و كافران بگويند: «خدايا از اين وصف كردن چه چيزي را اراده كرده است؟ اين گونه خدا هر كه را بخواهد بي راه مي گذارد و هر كه را بخواهد هدايت مي كند، و [شماره ي] سپاهيان پروردگارت را جز او نمي داند، و اين [آيات] جز يادي براي بشر نيست».
يكم.خداوند متعال در اين آيات حكمت نوزده بودن ملك را آزمايشي براي كافران و مؤمنان مي داند. در مواجهه كافران با اين مسأله ي، بر شك و ترديد آنان افزوده شده و گمراه تر مي شوند و مؤمنان در برخورد با اين موضوع، يقين و ايمانشان بيشتر گشته و در مسير هدايت، به مراتب برتري راه مي يابند و اين آزمايش از سنن الهي به شمار مي رود.
دوّم .عبارت «و ما يعلم جنود ربك الا هو» اين حقيقت ژرف را خاطر نشان مي سازد كه انسان ها از حقيقت فرشته ها، بافت وجودي آنان، اوصاف آنها، آثار وجودي شان، نوع يا انواع وساطتشان، ابعاد وجودي آنها و... بي خبراند و در واقع اين مسائل براي آنان مجهول است و چيزي كه حقيقتش در اين حد براي انسان معلوم نباشد، ديگر جايي براي پرسش درباره ي عدد آن باقي نمي ماند؛ زيرا اين پرسش زماني معنا مي يابد كه تمامي ابعاد و حقيقت وجودي آنان، براي آدمي روشن باشد تا در رتبه ي بعد از مقدار و كميت آن سؤال كند. امّا وقتي ماهيت آنها براي ما مجهول است، ديگر پرسش از چرايي تعداد بي معنا خواهد بود! بر اين اساس، كافران به دليل گمراهي و عدم درك موضوع، با طرح عدد نوزده، بر شك و ترديد شان افزوده شده و در عمق گمراهي به پيش مي روند؛ ولي مؤمنان با درك معلوم نبودن همه ي ابعاد وجودي فرشتگان و به دليل ايمان به خدا، پرسشي از اين تعداد نمي كنند؛ بلكه آن را بدون چون و چرا مي پذيرند و بر ايمانشان افزوده شده و در راه هدايت به جلو مي روند.
در برخي از آيات قرآن، فرشتگان عذاب الهي در دوزخ به عنوان مخاطب مطرح نشده و اسمي از آنان برده نمي شود. اين عدم تصريح بيانگر شدت غضب الهي در مقام جلال است كه بايد از آثار سهمگين و عذاب دهنده ي آن، به خود حضرت حق پناه برد! مانند آيه ي ذيل:
(خُذُوهُ فَغُلُّوهُ * ثُمَّ الجَحِيمَ صَلُّوهُ * ثُمَّ فى سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً فَاسلُكُوهُ * إِنَّهُ كانَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ * وَ لا يحُضُّ عَلى طَعَامِ الْمِسكِينِ)(11)
«بگيريد و به زنجيرش بكشيد و ميان آتشش بيندازيد. پس در زنجيري كه درازي آن هفتاد گز است، در بندش كشيد[سلسله زنجيري كه اگر مقداري از آن را به تمام كوه بگذارند، ‌همه را مي سوزاند. واقعاً طاقت ما چقدر است؟ آيا از كوه محكم تريم] چرا كه او به خداي بزرگ نمي گرويد و به اطعام مسكين تشويق نمي كرد».
در اين آيه به فرشتگان عذاب ــ كه مخاطب اصلي گرفتن، زنجير كشيدن و... هستند ــ ‌تصريح نشده است؛ از اين عدم طرح شدت مقام غضب الهي فهميده مي شود. از عبارت پاياني آيه به خوبي مشخص مي شود كه دو گروه، مورد شدت غضب خداوند قرار دارند: 1.کافران 2.كساني كه براي رسيدگي و اطعام مساكين كوششي نكرده و ديگران را به آن تشويق نمي كردند. بر اين اساس اگر ما نيز در راه رسيدگي به مساكين و نيازمندان كوتاهي كنيم و هيچ قدمي در اين راه بر نداريم، يا توجهمان اندك باشد، مشمول شدت غضب الهي خواهيم گشت (هر چند كافر نيستيم) ولي از عواقب دردآور و سنگين آن در امان نخواهيم بود!!

پي‌نوشت‌ها:
 

1. 73/1/23
2.تحريم (66)، آيه 6.
3.همان.
4.زمر (39)، آيه 69.
5.همان، آيه 71.
6.غافر(40)، آيه 49 و 50.
7.مطففين (83)، آيه 15.
8.زخرف (43)، آيه ي 74ــ 78.
9.نگا: بحارالانوار، ج 8، باب 24، ص 284.[ك]
10.مدثر (74)، آيه ي 30 و 31.
11.حاقه (69)، آيات 30ــ34.
 

منبع : کتاب ملائکه(سلسله دروس معارف اسلامی 1)گفتارهای آیت الله محمد شجاعی،تنظیم و نگارش کاشفی،انتشارات وثوق- 1385




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط