فرشتگان رحمت (1)
(إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقَامُوا تَتَنزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائكةُ أَلاّ تخَافُوا وَ لا تحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالجَنَّةِ الَّتى كُنتُمْ تُوعَدُونَ * نحْنُ أَوْلِيَاؤُكُمْ فى الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ فى الآخِرَةِ وَ لَكُمْ فِيهَا مَا تَشتَهِى أَنفُسُكُمْ وَ لَكُمْ فِيهَا مَا تَدَّعُونَ * نُزُلاً مِنْ غَفُورٍ رَحِيمٍ)(2)
فرشتگان رحمت و مواقف
خطرات و تهديدات مواقف
1.«عن ياسر الخادم قال: سمعت الرضا (عليه السلام) يقول: ان اوحش ما يكون هذا الخلق في ثلاثة مواطن يوم يولد و يخرج من بطن امه فيري الدنيا، و يوم يموت فيعاين الآخرة و اهلها، و يوم يبعث فيري احكاما لم يرها في دار الدنيا و قد سلم الله عز وجل علي يحيي في هذه الثلاثة المواطن و آمن روعته فقال: و سلام عليه يوم ولد و يوم يموت ويوم يبعث حيا و قد سلم عيسي بن مريم (عليه السلام) علي نفسه في هذه الثلاثة المواطن فقال: و السلام عليّ يوم ولدت و يوم اموت و يوم ابعث حياً»
«ياسر خادم (از خادمان امام رضا(عليه السلام)) مي گويد: از امام رضا (عليه السلام) شنيدم كه فرمود: وحشتناك ترين [مراحل] براي اين انسانها، سه موطن است: [يك موطن] روزي است كه به دنيا مي آيد و از رحم مادر به عالم دنيا وارد مي شود؛ پس دنيا را مي بيند. [موطن دوّم] روزي است كه مي ميرد؛ پس آخرت و اهلش را مشاهده مي كند. [موطن سوّم] روزي است كه برانگيخته مي شود؛ پس احكام [و سنن و قوانيني] را مي بيند كه آنها را در دنيا نديده بود. و به تحقيق خداوند بزرگ مرتبه، بر حضرت يحيي (عليه السلام) در اين سه موطن سلام مي كند و [او را از] ترس و بيم ايمن مي گرداند. پس خداوند متعال [در قرآن] فرمود: «و سلام بر يحيي روزي كه به دنيا آمد و روزي كه مي ميرد و روزي كه زنده برانگيخته مي شود».(3)
و [نيز] به تحقيق عيسي بن مريم (عليه السلام) بر خويش در اين سه موطن سلام مي كند. خداوند متعال [از قول وي در قرآن] مي فرمايد: «و سلام بر من روزي كه زاده شدم و روزي كه مي ميرم و روزي كه زنده برانگيخته مي شوم».(4)
در اين روايت به دهشتناك و وحشتناك بودن سه مقطع (هنگام تولد، هنگام مرگ و زمان قيامت كبري) به صراحت اشاره شده است. از طرفي به اجمال درمي يابيم كه گريه كودكان در هنگام تولد از روي وحشت است؛ زيرا با سنن، قوانين و عالم جديدي مواجه مي شوند كه با عالم قبل از آن، كاملاً متفاوت است. البته به دليل رحمت الهي، پس از زماني اندكي نوعاً بچه ها آرام مي گيرند. طفل در حد فهمش، سلم و رحمت الهي را درك كرده و آرامش خاصي ــ پس از آن بيم و ترس ــ برايش حاصل مي شود. اما پس از مرگ براي همه سلام و رحمت نيست و از اين جهت با زمان تولد فرق دارد و نبايد مسأله ورود به برزخ را با ورود به عالم دنيا مقايسه كرد! با به دنيا آمدن انسان ها، نوعاً با «سلام» مواجه مي شوند و به همين جهت پس از گريه، آرام مي گيرند؛ ولي با پا گذاشتن به برزخ، تنها انسان هاي شايسته رحمت، با «سلام» رو به رو مي شوند، نه همه ي آنان. با برپايي قيامت نيز فقط گروهي كه ايمان و عمل صالح صحيح و حقيقي دارند، با «سلام» پذيرايي شده و وحشت و اضطرابي نخواهند داشت.
گفتني است كه اين سلام (قَوْلاً مِّن رَّبٍّ رَّحِيمٍ)(6) عالم سلام است؛ عالمي كه همه با او ملايم اند و با هر چه كه مواجه مي شود، «سلم» است؛ يعني طبق خواست، ميل و اشتياق آدمي است. اين دارالسلام (وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلى دَارِ السَّلامِ )(7)، همان بهشت و بهشت ها است و در واقع بهشت، ظهور تا اسم «سلام» خداوند متعال است. و سلام خالص الهي، در آخرت تجلّي مي يابد.
در حديث ياد شده به دو الگوي بزرگ انساني اشاره شده كه اينها با ورود به هر سه موطن، با سلام الهي مواجه اند: حضرت يحيي (عليه السلام) و حضرت عيسي (عليه السلام). با اين تفاوت كه اين «سلام» براي حضرت يحيي از قول خداوند متعال است و براي حضرت عيسي از قول خودش؛ زيرا حضرت يحيي در مقام هيبت و خوف بوده و از خشيت بالايي برخوردار بود؛ به حدّي كه همواره گريه مي كرد و در ميان پيامبران حال عجيبي داشت و ترس او در حدي بود كه نمي توانست سلام را براي خود بگويد.
خداوند متعال درباره ي او فرمود: «و سلام بر يحيحي روزي كه به دنيا آمد و روزي كه مي ميرد و روزي كه زنده برانگيخته مي شود». اما مقام ومنزلت حضرت عيسي (عليه السلام) ايجاب مي كرد كه اين سلام را خود براي خويش بگويد: «و سلام بر من روزي كه زاده شدم و روزي كه مي ميرم و روزي كه زنده برانگيخته مي شوم».
2.«عن الخصال الصدوق، قال علي بن الحسين عليهما السلام: اشد ساعات ابن آدم ثلاثة ساعات، الساعة التي يعاين فيها ملك الموت و الساعة التي يقوم فيا من قبره و الساعة التي يقف فيها بين يدي الله تبارك و تعالي ...»؛(8)
«در خصال صدوق از امام زين العابدين (عليه السلام) نقل شده است:
شديدترين وسخت ترين ساعات براي انسان ها سه وقت است: زماني كه ملك الموت را مشاهده مي كند (مرگ)، هنگامي كه از قبرش بر مي خيزد (قيام قيامت) و موقعي كه در پيشگاه خداوند قرار مي گيرد».
در اين روايت هر چند به وحشت هنگام تولد اشاره نشده؛ ولي اضطراب، ترس، دلهره و سختي زمان مرگ، قيامت و حسابرسي بيان شده است.
نزول فرشتگان رحمت در مواقف
1.(إنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائكةُ أَلاَّ تخَافُوا وَ لا تحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالجَنَّةِ الَّتى كُنتُمْ تُوعَدُونَ* نَحْنُ أَوْلِيَاؤُكُمْ فى الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ فى الآخِرَةِ وَ لَكُمْ فِيهَا مَا تَشتَهِى أَنفُسُكُمْ وَ لَكُمْ فِيهَا مَا تَدَّعُونَ* نُزُلاً مِنْ غَفُورٍ رَّحِيمٍ)(9)
«در حقيقت، كسانى كه گفتند: «پروردگار ما خداست»؛ سپس ايستادگى كردند، فرشتگان بر آنان فرود مىآيند [و مىگويند:] «هان، بيم مداريد و غمين مباشيد، و به بهشتى كه وعده يافته بوديد شاد باشيد در زندگى دنيا و آخرت دوستانتان ماييم، و هر چه دل هايتان بخواهد در [بهشت] براى شما [مهيا] است، و هر چه خواستار باشيد در آنجا خواهيد يافت. اين سفره ي احسان را خداي غفور و مهربان [پاداش ثبات ايمان] براي شما گسترده و آماده كرده است».
مفسران اين آيات را، هم بر روز بعث تطبيق كرده اند و هم بر هنگام مرگ. بر اساس اين آيات، هنگام شروع وحشت ها و اضطرابها و اندوه ها، ملائكه رحمت به امر خدا بر مؤمناني كه «ربنا الله» گفته و عملاً هم بر روي حرف خويش ايستاده اند، نازل شده و بيم و حزن آنان را زايل كرده و آرامش و طمأنينه وسرور خاصي براي آنان به ارمغان مي آورند و آنها را وارد بهشت و بهشت ها ــ كه تجلي خاصي اسم «سلام» الهي است ــ خواهند كرد.
گفتني است گفتار ملائكه مبني بر اينكه «بيم مداريد و غمين مباشيد» صرف حرف و سخن نيست، بلكه تكوين است؛ يعني، گفتن همان و رفع بيم و اندوه همان.
مسأله مرگ، ورود به برزخ و عالم قيامت را نبايد ساده يا شوخي پنداشت! اين مراحل به قدري سخت و سهمگين است كه امام حسن مجتبي (عليه السلام) ــ با آن مقام و منزلت والا ــ از خوف (10) آن مي گريست.
شيخ صدوق از امام رضا (عليه السلام) و ايشان از آباي گرامي خويش نقل مي كند:
«لما حضرت الحسن بن علي (عليهما السلام) الوفاة بكي، فقيل يابن رسول الله! أتبكي و مكانك من رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم ) مكانك الذي انت به وقد قال فيك رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) ما قال، و قد حججت عشرين حجة ماشيا و قد قاسمت ربك مالك ثلاث مرات حتي النعل و النعل فقال (عليه السلام): انما ابكي لخصلتين: لهول المطلّع و فراق الاحبة»؛(11)
«چون وقت وفات امام حسن (عليه السلام) رسيد، گريه كرد. پس [به ايشان] گفته شد: اي پسر رسول خدا! آيا گريه مي كنيد و حال آنكه منزلت و مقام شما با رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) اين چنين منزلتي است و پيامبر خدا درباره ي شما آن چنان فرموده است و[ديگر آن كه] بيست بار با پاي پياده براي اداي مناسك حج به بيت الله الحرام مشرف شده ايد و [ديگر آن كه] براي [رضاي] پروردگارت سه بار مال خويش را با [نيازمندان] تقسيم كرده ايد؛ حتي [در اين تقسيم و انفاق] از [تقسيم] نعل هاي خود [نيز] دريغ نورزيده ايد؟!
آن حضرت [در پاسخ] فرمود: گريه ي من براي دو چيز است: يكي براي «هول مُطَّلع (12) و دوم به جهت دوري از محبان و دوستانم».
2.(...كَذَلِك يجْزِى اللَّهُ الْمُتَّقِينَ * الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائكَةُ طيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ»(13)
«...خدا اين گونه پرهيزگاران را پاداش مي دهد. همان كساني كه فرشتگان جانشان را ــ در حالي كه پاك اند ــ مي ستانند [و به آنان] مي گويند: درود بر شما باد، به [پاداش] آنچه انجام مي داديد به بهشت درآييد».
آيه ياد شده نيز بيانگر اين حقيقت است كه در هنگام مرگ، ملائكه رحمت متصدي قبض روح پرهيزگاران و تقوا پيشگان اند و با «سلام» دادن به آنها ــ كه در واقع «سلام» الهي است ــ آنها را به عالم سلم و آرامش و سرور (بهشت و بهشت ها) وارد مي كنند.
3.(الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ * لَهُمُ الْبُشرَى فى الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ فى الآخِرَةِ لا تَبْدِيلَ لِكَلِماتِ اللَّهِ ذَلِك هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ)(14)
«همانان كه ايمان آورده و پرهيزگارى كردهاند، در زندگى دنيا و در آخرت مژده براى آنان است. وعدههاى خدا را تبديلى نيست، اين همان كاميابى بزرگ است».
اين آيه نيز در خصوص متقيان بوده و بشارت الهي را هم در دنيا و هم در آخرت، براي اين گروه مطرح مي سازد. اين بشارت به وسيله ملائكه رحمت صورت گرفته و به دنبال آن اضطراب ها و نگراني ها رخت بربسته و انعام الهي و رحمت هاي سبحاني، به سوي پرهيزگاران سرازير مي شود.
بشارت صاحبان ولايت مطلقه در مواقف
1.«عن الخصال، قال اميرالمؤمنين (عليه السلام): تمسكوا بما امركم الله به فما بين احدكم و بين ان يغتبط و يري ما يحبّ الا ان يحضره رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) و ما عندالله خير وابقي و تأتيه البشارة من الله عز وجل فتقر عينه و يحب لقاء الله»(15)
«در كتاب خصال از اميرمؤمنان (عليه السلام) نقل شده است: آنچه را خدا بدان امر فرموده است، عمل كنيد. [اگر چنين كرديد] پس نيست فاصله اي ميان شما [مقام شما] و ميان [مقامي كه] مورد غبطه هر بيننده اي بوده و آنچه كه دوست مي دارد[در آن منزلت] مي بيند؛ مگر آنكه رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم)[به حضور] او حاضر شود. آنچه نزد خداوند است، بهتر و پاينده تر است و [پس از حضور رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم)]، بشارتي از طرف خداوند عز و جل به سراغ او مي آيد. پس چشمش [چيزهايي را مي بيند كه] روشن مي شود و [مفارقت روح از بدن و] لقاي حضرت حق را دوست مي دارد».
روايت ياد شده اين حقيقت را بازگو مي كند كه با حضور رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) در هنگام مرگ و بشارت آن به رحمت الهي، فرد متقي به مقام و منزلتي مي رسد كه مورد غبطه ي ديگران قرار مي گيرد و در آن حالت چيزهايي را مشاهده مي كند كه لقاي حضرت حق را بر لقاي خود در دنيا ترجيح مي دهد. به بيان ديگر، ميان انسان پرهيزگار (كسي كه به اوامر و نواهي الهي گردن نهاده) و مرتبت و جايگاه مورد غبطه قرار گرفته، يك قدم است كه با حضور رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و بشارت او در هنگام مرگ، اين قدم نيز طي شده و شخص مؤمن، مشمول رحمت الهي و آثار چشمگير آن مي گردد.
2.«و في تفسير البرهان عن ابن شهر آشوب عن زريق عن الصادق (عليه السلام) في قوله تعالي: (لهم البشري في الحيوة الدنيا) قال: هو ان يبشراه بالجنة عند الموت يعني محمد او علياً(عليهم السلام)»(6)
«در تفسير برهان از ابن شهر آشوب از زريق از امام صادق (عليه السلام) نقل شده است كه در تفسير آيه (لهم البشري في الحيوة الدنيا) فرمود: «دو فرد، پرهيزگار را هنگام مرگ به بهشت بشارت مي دهند، يعني، حضرت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) و حضرت علي(عليه السلام)».
3.امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد:
«ان الرجل اذا وقعت نفسه في صدره رأي. قلت: جعلت فداك و ما يري؟ قال: يري رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) فيقول له رسول الله: انا رسول الله ابشر، ثم قال: ثم يري علي بن ابي طالب (عليه السلام) فيقول: انا علي بن ابي طالب الذي كنت تحب اما لأنفعنك اليوم. قال: قلت له: أيكون احد من الناس يري هذا ثم يرجع الي الدنيا؟ قال: اذا راي هذا ابدا مات ...»؛ (17)
[شخص محتضر] هنگامي كه [در زمان مرگ] روح به سينه [اش] رسيد [چيزهايي را] مشاهده مي كند. [راوي مي گويد:] گفتم: فدايت شوم! چه مي بينيد؟ فرمود: رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) را مي بينيد، پس آن حضرت به او مي گويد: من رسول خدا هستم و [تو را] بشارت مي دهم. آن گاه فرمود: سپس علي بن ابي طالب (عليه السلام) را مي بيند، پس اميرمؤمنان (عليه السلام) مي فرمايد: من علي ابن ابي طالب هستم كسي كه تو او را دوست مي داشتي، من امروز به نفع تو كار خواهم كرد. [راوي مي گويد: به حضرت] گفتم: آيا كسي از مردم هست كه [اين امور را] ببيند، پس از آن به دنيا بازگردد؟! حضرت فرمود: هنگامي كه اين حقايق را ديد، مي ميرد [و ديگر به اين دنيا باز نمي گردد].
روايت دوم و سوّم در تفسير آيه ي شريفه ي سوره ي يونس، مبشران اصلي را حضرت رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) و امام علي (عليه السلام) مي داند. علاوه بر آنكه مرحله ي بشارت، مرحله اي است كه پس از آن بازگشتي به دنيا نخواهد بود. اميدواريم و بايد عاجزانه از خدا بخواهيم ــ و با اين خواستن عمل را نيز همراه سازيم ــ تا در زمره ي پرهيزگاران و مؤمناني باشيم كه در هنگام مرگ، رسولخدا (صلي الله عليه و آله و سلم) و علي بن ابي طالب و ائمه (عليهم السلام) به بالينشان آمده و اين مبشّران رحمت و غفران الهي به ميزباني اشان آيند.
پينوشتها:
1. 73/2/18.
2.فصلت (41)، آيات 30ــ32.
3.مريم (19)، آيه ي 5.[ك]
4.همان، آيه ي 33.[ك]
5.بحارالانوار، ج6، ص 158، ح18.
6.يس (36)، آيه ي 58.
7.يونس (10)، آيه ي 25.
8.بحارالانوار، ج6، ص 159، ح19.
9.فصلت (41)، آيات 30ــ32.
10.ناگفته نماند ترس امامان معصوم (عليهم السلام) و انسان هاي كامل ومؤمنان مطمئن، ترس مثبت و ارزشي است؛ زيرا خوف آنان از عظمت خداوند متعال است؛ نه مثل وحشت ما وابستگان به دنياي مادي. به بيان ديگر حضرت حق در قلب اولياي الهي، تجلّي كرده و موجب هيبت همراه به شوق مي شود. در حقيقت هيبت و بزرگي خوف، از تجلّي عظمت و ادراك آن است. دل عاشقان خداوند متعال، در هنگام ملاقات با حضرت دوست ــ كه با مرگ سر فصلي از آن آغاز مي شود ــ مي تپد و وحشتناك و ترسناك مي شود. اين خوف غير از ترس هاي معمولي است كه ديگران از مرگ دارند. ترس و اضطراب افراد عادي، به جعت تعلّقات مادي و دنيوي و نيز ناآگاهي و عدم آشنايي با سنن و قوانين جديد عوالم پس از مرگ و قيامت است؛ ولي ترس بزرگاني چون امام حسن مجتبي (عليه السلام)، به جهت تجلّي مقام حضرت احديت در هنگام مرگ و پس از آن است. از اين رو امام حسن (عليه السلام) يكي از دلايل گريستن خود را «هول المطلع» مطرح مي فرمايد.[ك]
11.بحارالانوار، ج6، ص 159، ح22.
12.دهشت و اضطرابي كه در حال تجلي مقام حضرت احديت در مقام مرگ و پس از آن براي اولياء الهي و مقربان درگاه ربوبي دست مي دهد.[ك]
13.نحل (16)، آيات 31ــ32.
14.يونس (10)، آيه ي 63 و 64.
15.بحارالانوار، ج6، ص 153، ح8.
16.به نقل از: الميزان، ج10، ص 99.
17.همان.
/ج