مبانی فقهی انقلاب اسلامی در اندیشه ی امام خمینی (ره) (2)

بر اساس اندیشه ی سیاسی شیعه، حاکمیت، اصالتاً و بالذات از آن خداوند است. این حاکمیت از طرف خداوند به پیامبر اسلام (صل الله علیه و آله) و ائمه ی معصومین (علیه السلام) تفویض شده است. بر همین مبنا مشروعیت حکومت پیامبر اسلام (صل الله علیه و آله) و ائمه ی معصومین (علیهم السلام) ناشی از تفویض خداوند به ایشان است. از این رو، تمامی حکومت هایی که ناشی از اذن الهی نباشند، مشروعیت ندارند. از آنجا که این اندیشه بر تغییر ساختار قدرت و به ویژه رهبری آن تأکید دارد، به معنای انقلابی بودن این اندیشه است.
شنبه، 1 بهمن 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مبانی فقهی انقلاب اسلامی در اندیشه ی امام خمینی (ره) (2)

 

 

 

مبانی فقهی انقلاب اسلامی در اندیشه ی امام خمینی (ره)-(2)
 


 

نویسندگان: سید جواد ورعی (1) و علی اکبر ناصری (2)




 

بررسی مبانی فقهی مرتبط با انقلاب اسلامی از منظر امام خمینی
 

بر اساس اندیشه ی سیاسی شیعه، حاکمیت، اصالتاً و بالذات از آن خداوند است. این حاکمیت از طرف خداوند به پیامبر اسلام (صل الله علیه و آله) و ائمه ی معصومین (علیه السلام) تفویض شده است. بر همین مبنا مشروعیت حکومت پیامبر اسلام (صل الله علیه و آله) و ائمه ی معصومین (علیهم السلام) ناشی از تفویض خداوند به ایشان است. از این رو، تمامی حکومت هایی که ناشی از اذن الهی نباشند، مشروعیت ندارند. از آنجا که این اندیشه بر تغییر ساختار قدرت و به ویژه رهبری آن تأکید دارد، به معنای انقلابی بودن این اندیشه است.
امام خمینی بر اساس نظریه ی امامت، تمامی حکومت های بعد از پیامبر (صل الله علیه و آله) تا عصر حاضر، به جز دوره ی کوتاه حکومت امام علی (علیه السلام) را حکومت جور می داند و بر مشروعیت حاکمیت معصوم در عصر خود و حاکمیت فقیه جامع الشرایط در عصر غیبت تأکید دارد. ایشان ی نظریه ولایت فقیه را بر اساس اندیشه ی سیاسی شیعه و الگوی امامت مطرح کرد و با استفاده از ادله ی مختلف، آن را برهانی ساخت (امام خمینی، 1421، ج 2: 627-654). بنابراین، از نظر ایشان تنها حکومت معصوم و فقهای جامع الشرایط مشروعیت دارد و سایر حکومت ها نامشروع و جائرند و بر فقهای جامع الشرائط واجب است که با ایجاد شرایط، به طور انفرادی و یا دسته جمعی تشکیل حکومت دهند (همان: 624). بدین ترتیب اندیشه ی سیاسی امام خمینی بر اساس نظریه ی امامت و ولایت فقیه، یک اندیشه ی انقلابی است.
به لحاظ تاریخی، وقتی که شرایط مهیا نبود و حکومت شاهنشاهی هم برخی اصول را رعایت می کرد، ایشان اقدام انقلابی خاصی انجام نداد؛ اما در عین حال، متوجه ایجاد مقدمات، زمینه سازی ها و آگاه سازی عموم مردم بود تا اینکه با فراهم شدن تدریجی شرایط، اندیشه ی انقلاب اسلامی را به صراحت مطرح کرد. این اندیشه بر مبانی فقهی استوار بود که ایشان به عنوان یک فقیه، ضرورت انقلاب را از آنها استنباط نمود.
شاید مهم ترین مبانی فقهی انقلاب اسلامی در اندیشه ی امام خمینی، عبارت باشد از: امر به معروف و نهی از منکر، وجوب نفس سلطه ی اجانب و وجوب ظلم ستیزی که در این نوشتار مورد بحث قرار می گیرند.

مبنای اول: وجوب امر به معروف ونهی از منکر
 

وجوب امر به معورف و نهی از منکر، مورد اتفاق همه ی فرق اسلامی است (علامه حلی، 1412: 21). ادله ی مختلفی اعم از کتاب، سنّت، اجماع و عقل بر وجوب آن اقامه شده است (نجفی، 1981 م، ج 21: 352-359). این واجب، دارای شرایط و مراتبی مانند مرتبه ی قلبی، لسانی و یدی (اعمال قدرت) است. امام خمینی (ره) بر اساس فقه اهل البیت (علیهم السلام) نکات تازه و نوآوری هایی در مورد امر به معروف و نهی از منکر داشته است که این نوآوری ها نقش مهمی در ارائه ی نظریه ی انقلاب اسلامی داشت. از این رو، به طرح دیدگاه های فقهی حضرت امام در موارد امر به معروف و نهی از منکر که برخی از آنها به نوآوری هایی منجر شده است، خواهیم پرداخت.

1- لزوم اقدام همگانی
 

امام خمینی هر چند قائل به کفایی بودن وجوب امر به معروف و نهی از منکر است، ولی معتقد است که اگر اقامه ی فریضه یا از بین بردن منکر، نیازمند اجتماع عده ای باشد، باید همان عدّه اقدام کنند (امام خمینی، 1384، ج 1: 440). بر همین مبنا در طول مبارزه بر لزوم اقدام جمعی برای سقوط رژیم شاهنشاهی تأکید می کرد (امام خمینی، 1378، ج 5: 93).

2- توسعه در مفهوم تأثیر
 

امام خمینی، همچون سایر فقها احتمال تأثیر را از شرایط وجوب امر به معروف و نهی از منکر می داند؛ هر چند، احتمال تأثیر را دارای مفهومی موسّع می داند. از نظر ایشان احتمال تأثیر در حدی که قابل اعتنا عندالعقلاء باشد در تعلق وجوب کافی است و صرفاً ظن به عدم تأثیر در سقوط تکلیف کفایت نمی کند (امام خمینی، 1384، ج 1: 444). ایشان در برخی موارد، تکرار امر و نهی را لازم می شمارد و آن را در مواقعی است که احتمال داده شود تکرار امر و نهی اثرگذار است (همان: 448)؛ همین طور اگر امر و نهی شخص و یا اشخاصی اثرگذار نبود، امام دیگران احتمال دهند که امر و نهی آنها مؤثر است، باید امر و نهی کنند (همان) و بالاخره از نظر ایشان، اثر فوری و دفعی لازم نیست، بلکه اگر احتمال دهد در آینده مؤثر باشد، امر و نهی واجب است (همان: 445)، بر همین مبنا بود که هنگام طرح نظریه ی انقلاب اسلامی فرمود: «لازم نیست مبارزه فوراً نتیجه دهد» (امام خمینی، 1377: 55).

3- امر و نهی حاکمان
 

لزوم امر و نهی حاکمان، امری است که اطلاقات ادله ی امر به معروف و نهی از منکر بر آن دلالت دارد (ورعی، 1381: 295)؛ هر چند این مصداق مهم در کلام سایر فقها کمتر مورد تأکید بوده است، امّا امام خمینی آن را مورد تأکید ویژه قرار داد. یکی دیگر از مسائلی که حضرت امام در آراء فقهی خود بدان توجه نموده و آن را مطرح کرده است، نفی سلطه ی اجانب می باشد که به نوعی حاکمان را هدف قرار می دهد. از نظر ایشان اگر برخی از رؤسا و وکلا عامل اجانب گردند، وظیفه ی مردم، اخراج و محروم سازی آنها از حقوق اجتماعی است (امام خمینی، 1384، ج 1: 462). نکراتی مانند نقض احکام اسلام، حیف و میل بیت المال و تغییر تاریخ هجری به شاهنشاهی، اموری بود که امام خمینی، مبارزه ی با آنها را وظیفه ی مردم در قبال حاکمان می دانست.

4- وظایف خاص علما و بزرگان مذهب
 

از نظر امام خمینی، علمای اسلام به ویژه بزرگان مذهب، وظایف ویژه ای دارند. بر این اساس، اگر بدعتی واقع شود و سکوت علمای دین، موجب هتک اسلام و ضعف عقاید مسلمین گردد یا با سکوت آنها خوف تبدیل معروف به منکر یا بالعکس برود و یا سکوت آنها موجب جرأت ارتکاب بر سایر بدعت ها و محرّمات شود، اظهار علم واجب است (همان: 450). همچنین اگر سکوت، موجب هتک و انتساب علما و رؤسای مذاهب به امور ناصحیح، مانند «اعوان ظلمه» گردد، نهی از منکر، واجب است (همان).

5- سقوط شرط عدم ضرر در موارد تهدید اصول و شعائر اسلام
 

عدم ضرر یا فقدان مفسده از جمله شرایط وجوب امر به معروف و نهی از منکر است؛ لکن در برخی موارد مانند تهدید اصول و شعائر اسلامی، این شرط ساقط است (امام خمینی، 1385 ق: 177). حضرت امام در تحریر الوسیله پیرامون امور مهم و لزوم امر به معروف و نهی از منکر می نویسد: «اگر معروف و منکر از اموری است که شارع مقدس به آن اهتمام دارد، مثل حفظ نفوس گروهی از مؤمنین، هتک نوامیس آنها با نابودی آثار اسلام؛ به طوری که موجب ضلالت مسلمین شود، یا امحای برخی از شعائر اسلام مثل هدم بیت الله الحرام، باید ملاحظه ی اهمیّت نمود» (امام خمینی، 1384، ج 1: 450).

6- امام خمینی و مصادیق جدید امر به معروف و نهی از منکر
 

قبل از امام خمینی، فقها صرفاً از کلیات مباحث امر به معروف و نهی از منکر بحث می کردند و از ذکر مصادیق معروف و منکر خودداری می کردند و اگر در برخی کتابها مصادیقی ذکر می شد، مصادیقی بود که جنبه ی فردی داشت. امام خمینی مصادیقی را مطرح کرد که با زندگی جمعی مسلمین و سعادت عمومی آنها پیوند داشت؛ منکراتی مانند بدعت در دین، سلطه ی اجانب، شیوع ظلم و ... از نظر امام این منکرات دارای اهمیت زیادی است؛ زیرا بیشتر آنها مربوط به اصول اسلام و حیثیت اسلام و مسلمین است.

برخی از منکرات عصر پهلوی
 

منکرات عصر پهلوی زیاد است. در اینجا مهم ترین آنها که تحت عنوانهای منکرات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی قابل دسته بندی هستند مطرح می شود:

1- سلطه ی اجانب
 

به قدرت رسیدن و برکناری رضاخان، جانشینی محمدرضا شاه و لایحه ی کاپیتولاسیون از جمله مواردی است که نشان دهنده ی سلطه ی اجانب است. امام خمینی سلطه ی اجانب را بزرگترین منکر می دانست (امام خمینی، 1378، ج 7: 187). ایشان مفاد لایحه ی کاپیتولاسیون را که به نیروهای آمریکایی و افراد وابسته ی به آنها مصونیت قضایی می داد، زنجیر اسارت و سند استعمار خواند (همان، ج 1: 412).

2- دوستی و هم پیمانی با اسرائیل
 

جدا از سایر ابعاد روابط ایران و اسرائیل، فقط نگاهی به روابط امنیتی و اطلاعاتی دو کشور، نشان دهنده ی روابط دوستانه ی دو طرف است. کنترل مخالفین اسرائیل در ایران توسط شاخه ی ایرانی موساد، به نام زیتون (زارع، 1384: 235) و واگذاری تمام پایگاه های ایران در کشورهای عربی منطقه به اسرائیل (فردوست، 1370: 551) از جمله شواهد آن است. امام خمینی مخالفت با این روابط را قبل از 15 خرداد آغاز کرده بود (امام خمینی، 1378، ج 1: 77) ایشان بعدها حمایت شاه از اسرائیل را یکی از علل قیام مردم علیه شاه بیان کرد (همان، ج 3: 178).

3- استبداد
 

فقدان مشارکت سیاسی، فقدان آزادی های سیاسی و شکنجه ی مخالفین از نشانه های استبداد سلطنت پهلوی است. تعداد زندانیان سیاسی در ایران به حدی بود که در سال 1355 تعداد آنها صد هزار نفر تخمین زده شد (فوران، 1378: 466). امام خمینی استبداد رژیم و فقدان آزادی را از دلایل مبارزه ی مردم ایران دانست (امام خمینی، 1378، ج 5: 384).

4- کشتار بی گناهان
 

کشتار 15 خرداد و 19 دی، از نمونه های کشتارهای عصر پهلوی دوم است. مهم ترین این کشتارها، کشتار 17 شهریور سال 1357 بود. آمار کشته ها در این روز تا 4000 نفر ذکر شده است (آبراهامیان، 1379: 636). یک خبرنگار اروپایی که در تهران حضور داشت، گفته است: هلی کوپترهای رژیم، کوهی از اجساد متلاشی شده ساختند (همان). امام خمینی در پیامی به آن مناسبت، به استقامت در مقابل رژیم اصرار ورزیدند (امام خمینی، 1378، ج 3: 461).
همچنین برخی از مهم ترین موارد منکرات فرهنگی این رژیم عبارتند از:

5- نقض قوانین اسلام
 

لایحه ی تساوی حقوق زنان با مردان، لایحه ی کاپیتولاسیون و طرح حذف شرط رجولیت و اسلام از شرایط قضات، نمونه هایی از نقض قوانین اسلام در این عصر است. امام خمینی ضمن واکنش به این اقدامات ضد اسلامی رژیم، این اعمال را عامل مبارزه با حکومت و سلطنت بیان کرد: «منطق این بود: (مبارزه با رژیم)؛ [چرا] که برای اسلام، مشکلات پیدا شده است. احکام اسلام دارد از بین می رود، مظاهر اسلام دارد از بین می رود ... ما مکلفین که با آن مقابله کنیم» (همان، ج 13: 251).

6- اسلام زدایی در پوشش های مختلف
 

رژیم پهلوی به شیوه های مختلف و در قالب هایی گمراه کننده، اقدام به اسلام زدایی از جامعه می کرد؛ از جمله ی این اقدامات می توان به جشن های دو هزار و پانصد ساله و تغییر تاریخ اشاره کرد. در آن دوره، سلسله جشن هایی مانند جشن تاجگذاری، جشن های تولد شاهزادگان و مانند اینها برگزار می گردید که بزرگ ترین این جشن ها، جشن دو هزار و پانصد ساله بود. این مراسم در مهر 1350 با حضور مقامات عالی رتبه از 69 کشور جهان در تخت جمشید برگزار شد. این جشن بر اساس ناسیونالیزم باستان که خاصیت عمده ی آن ضدیت با دین اسلام و روحانیت بود (فوران، 1378: 338) شکل گرفت. شاه در این جشن، نطقی ایراد کرد و در آن، ضمن فرستادن درود بر کورش، او را الگوی خود قلمداد کرد (نجاتی، 1375، ج 1: 350) و این توهین آشکار به اسلام بود. امام خمینی شرکت در آن جشن را خیانت به اسلام دانست (امام خمینی، 1378، ج 2: 326).
همچنین طرح تغییر تاریخ اسمی در اواخر سال 1354 در شورای ملی تصویب شد و از اول سال 1355 برای تمام ادارات دولتی الزامی گردید که بر اساس آن، سال 1355 هجری به سال 2535 شاهنشاهی تبدیل می شد که عدد 2500 نشانه ی گذشت زمان سلطنت کوروش و عدد 35، نشان دهنده ی سالهای سلطنت محمدرضا شاه بود. امام خمینی که به خاستگاه فکری اندیشه ی تغییر تاریخ پی برده بود، آن را بازی با حیثیت رسول خدا و اهانت به اسلام خواند (همان، ج 4: 163) و آن را تحریم کرد (همان، ج 3: 171).
این پروژه در قالب ترویج منکرات فرهنگی، ترویج فرهنگ غربی و سایر فرهنگ های بیگانه نیز پیگیری می شد.

7- حیف و میل و هدر دادن بیت المال
 

غصب اموال عمومی، تصرف اراضی دولتی توسط خاندان پهلوی (فردوست، 1370: 218) و خروج میلیاردها دلار توسط مقامات (فوران، 1378: 464) از نمونه های حیف و میل بیت المال است. گفته شده است که شرکت ملی نفت، بخشی از درآمد نفت را به طور محرمانه به حساب شاه واریز می کرد. فقط در سال 1355 دست کم یک میلیارد دلار به حساب شخصی شاه واریز شده است (همان). امام خمینی هنگام طرح نظریه ی انقلاب اسلامی، حیف و میل بیت المال مسلمین توسط حکومت شاه و امثال او را منکر وحشتناک خواند: «این یک اکل سحت است، حرام خواری در مقیاس وسیع و بین المللی است. منکر وحشتناک و خطرناک ترین منکرات این است» (امام خمینی، 1377: 103).
بخشی این درآمد، صرف لذت جویی و تجلیل از سلطنت می گردید، در نتیجه بیت المال به هدر می رفت. به عنوان نمونه گفته شده است که جشن 2500 ساله حدود دویست میلیون دلار هزینه داشته است (بیل، 1371: 253). امام خمینی با اشاره به فقر ملت ایران در آن مقطع تاریخی، برگزارکنندگان آن جشن را خائن خواند (امام خمینی، 1378،ج 2: 325) و وظیفه ی مردم را مقاومت در برابر آن دانست (همان: 366).

پی نوشت ها :
 

1. عضو هیأت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
2. سطح سه حوزه ی علمیه.
 

منبع: نشریه حکومت اسلامی شماره 54



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط