جايگاه مشورت
با اين حال، گاهي همين عقل در کار خود مي ماند و در تشخيص راه صحيح و انتخاب شايسته، سخت دچار خطا و اشتباه مي شود. اينجاست که طراح اين نظام بي مانند، انسان ها را به بهره گيري از عقل هاي ديگران فراخوانده تا به درک بهتر و انتخاب شايسته تر برسند و دچار آسيب کمتر شوند و از مواهب خداوندي بيشتر استفاده کنند و اين کار را «مشورت» ناميده است. از اين روست که از پيامبر(ص) و مؤمنان خواسته به اين اصل مهم و سرنوشت ساز کاملاً توجه کنند و آن را به کار بندند.
آيات شور و مشورت و ده ها حديث، از ما خواسته اند تا در زندگي فردي و اجتماعي اساس کار خود را بر مشورت با افراد عالم، عاقل، متدين، خيرخواه، با تجربه و... تنظيم کنيم. بايد اين را نيز بدانيم که هرچه کار و تصميم مهم تر باشد، جايگاه «مشورت» نمايان تر است.
از اين رو، مديران و مسئولان نظام که افتخار اداره کشور جمهوري اسلامي را دارند، بيش از هر کس ديگري به مشورت و مشاوره نياز دارند. بر آنان لازم است که پيش از اجراي تصميم هاي بزرگ، با انديشه بيشتر نخست تمام عيوب کار را بررسي و آن گاه اقدام کنند و در اين زمينه، هرگز به فکر و تصميم خود تکيه
نکنند؛ چرا که«استبداد به رأي» جز نابودي خود و ديگران چيزي به دنبال نخواهد داشت.
در اين نوشتار موضوع مشورت از ابعاد گوناگون بررسي شده، با اميد به اين که مطالعه اين اثر ناچيز، راهي را پيش روي دل سوزان قرار دهد. ان شاء الله.
1. مشورت در نگاه قرآن کريم
در خطاب خداوند به پيامبر(ص) گرامي اش، چنين مي فرمايد:
«و لو کنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم في الامر»(1)؛
«و اگر خشن و سنگ دل بودي، از اطراف تو پراکنده مي شدند. پس آنها را ببخش و براي آنها آمرزش بطلب و در کارها با آنها مشورت کن.»
خداوند عزوجل در اين آيه، از پيامبر(ص) مي خواهد که در کارها با آنان مشورت کند؛ اگر چه در واقع خداوند با اين بيان خواسته است از پيامبرش تقدير و تشکر کند و بر اين کار خوب و پسنديده اش صحه بگذارد. علامه طباطبايي مي فرمايد: خداوند در اين آيه، اين سيره حسنه و پسنديده پيامبر(ص) را امضا کرده است؛ چرا که آن حضرت پيش از نزول آيه، با ياران خود مشورت مي کرد و در کار جنگ احد نيز با آنان مشورت کرده بود(2)؛ در حالي که اين آيه از جمله آياتي است که در خصوص جنگ احد بر پيامبر(ص) نازل شده است.(3)
خداوند متعال در سوره شورا نيز در ستايش مؤمنان، به برخي از کارهاي خوب آنها اشاره فرموده، چنين مي گويد:
«و الذين استجابوا لربهم و اقاموا الصلاةَ و امرهم شوري بينهم و مما رزقناهم ينفقون»(4)؛
«کساني که دعوت پروردگارشان را اجابت کرده، نماز را بر پا مي دارند، و کارهايشان با مشورت در ميان آنها انجام مي گيرد، و از آنچه به آنها روزي داده ايم، انفاق مي کنند.»
علامه طباطبايي در ذيل آيه مبارکه مي فرمايد: اين آيه اشاره دارد که آنان اهل رشد و رسيدن به واقعيت هستند.(5)
پس معني آيه چنين است: عزم و اراده و تصميم مؤمنان براي انجام کاري، در پي شورايي است که در بين خود دارند.
با کنار هم نهادن اين دو آيه، به روشني دو نکته را مي توان دريافت: اول اينکه پيامبر(ص) به شور و شورا و مشورت، اهميت مي داده و خداوند کار او را ستوده و از آن راضي بوده است. ثانياً، مؤمنان اهل رشد نيز براساس شور و مشورت با يکديگر به کاري اقدام مي کنند. بنابراين اگر ما نيز به دنبال رشد و تکامل و پيشرفت در زندگي
باشيم، بايد همانند پيامبر(ص) و مؤمنان عمل کنيم.
چرايي مشورت پيامبر(ص)
پاسخ مي دهيم: بدون ترديد اين دستور براي خرسندي دل و تأليف قلوب مسلمانان و بالا بردن مقام ياران آن حضرت بود و اينکه امتش در اين کار به وي اقتدا و از او پيروي بنمايند. و بدين جهت مشورت را در کارهاي خود عيب و نقص ندانند، همچنين آنان را بدين کار امتحان و آزمايش نموده تا خالص از ناخالص جدا گردد.
2. مشورت در سيره پيامبر(ص)
نمونه اول: جنگ بدر
پيامبر(ص)، براي مقداد آرزوي خير کرد. آن گاه باز هم فرمود: اي مردم! آراي خود را بگوييد. و مقصود آن حضرت، انصار بودند... . سعد بن معاذ برخاست و گفت: من از سوي انصار جواب مي دهم. اي رسول خدا! گويا منظور تو ما هستيم؟ حضرت فرمود: آري. گفت: ممکن است شما براي انجام دادن کاري، با وحي الهي از کار ديگري منصرف شوي و به هر حال، ما به تو ايمان آورده و تو را تصديق کرده ايم و گواهي مي دهيم که هرچه آورده اي و بياوري، حق است و پيمان هاي خود را به تو تقديم داشته ايم که بشنويم و فرمان برداري کنيم. اي رسول خدا!
حرکت کن و سوگند به خداوندي که تو را به حق فرستاده است، اگر پهناي اين دريا را طي کني و در آن فرو روي، همه ما با تو خواهيم بود و آن را خواهيم پيمود، حتي اگر فقط يک نفر از ما باقي بماند!(7)
چون سعد از رايزني فراغت يافت، پيامبر(ص) فرمود: در پناه برکت الهي حرکت کنيد که خداوند يکي از دو طايفه( کاروان يا قريش) را به من وعده فرموده است. سوگند به خدا، گويي من هم اکنون به کشتارگاه هاي ايشان مي نگرم.(8)
نمونه دوم: جنگ احد
مردم گفتند: آن را چگونه تعبير مي فرمايي؟ فرمود: آن زره محکم، شهر مدينه است. پس در همانجا بمانيد، اما شکستن شمشيرم، اندوه و مصيبتي است که به من مي رسد. گاوي هم که کشته شد، کشته شدن برخي از اصحاب من است. قوچي که از پي خود مي کشيدم، دشمن و لشکر است که به خواست خدا آن را خواهيم کشت... . پس از آن، رسول خدا (ص)فرمود : ديدگاه خود را به من بگوييد.(9)
جالب اين است که برخي هم نظر با پيامبر(ص) بودند و برخي ديگر مانند جوان ها بيرون رفتن را به مصلحت مي ديدند و هنگامي که ديدند پيامبر(ص) با لباس رزم از منزل بيرون آمد، همه آن کساني که اصرار بر بيرون رفتن داشتند، پشيمان شده، گفتند: شايسته و درست نبود که ما بر کاري که پيامبر(ص) خلاف آن را اراده فرموده است، اصرار بورزيم. بدين جهت، گفتند: اي رسول خدا! در حد ما نيست که با شما مخالفت کنيم. پيامبر(ص) پاسخ فرمود: شما را به آن کار فراخواندم و سرپيچي کرديد. اکنون سزاوار نيست که پيامبر(ص) جامه جنگي خود را از تن بيرون آورد تا اينکه خداوند ميان او و دشمنانش حکم فرمايد. آن گاه فرمود: به آنچه فرمان مي دهم، توجه و از آن پيروي کنيد. در پناه خدا راه بيفتيد. اگر شکيبايي کنيد، نصرت از آن شما خواهد بود.(10)
نمونه هاي ديگري نيز وجود دارد که در اين نوشتار کوتاه نمي گنجد و علاقه مندان مي توانند به کتاب هاي مربوطه مراجعه بفرمايند.
3. مشورت در سيره امامان
در سيره حسنه امامان (ع)مي بينيم هم آنان با ديگران و هم ياران و پيروان در کارهاي خود با آنان مشورت مي کردند و هريک از اين نمونه ها، درس بزرگي در زندگي فردي و اجتماعي ماست.
مشورت اميرمؤمنان(ع) پيش از صفين
پس هاشم بن عتبه، عماربن ياسر، قيس بن سعد بن عباده و سهل بن حنيف از جاي برخاسته، رأي و نظر امام را در اين جهت تصويب و تأييد کردند.(12)
مشورت براي ازدواج
پس اميرمؤمنان(ع) طبق نظر و صلاح ديد برادرش، با فاطمه کلابيه ازدواج کرد و چهار فرزند از او به دنيا آمدند که اولين آنها قمر بني هاشم عباس بن علي بود و همه اين چهار فرزند در کربلا به شهادت رسيدند.
مشورت امام صادق(ع) با فضيل
مشورت امام کاظم(ع) با غلامان خود
مشورت امام رضا(ع) با معمر بن خلاد
4. مشورت در گفتار معصومان(ع)
يک: اهميت مشورت در گفتار معصومان
اميرمؤمنان(ع) مي فرمايد:
«الاستشاره عين الهداية؛ (17) مشورت، چشم هدايت است.»
«لاظهير کالمشاورة(18)؛ هيچ پشتيباني بهتر از مشورت نيست.»
«لا مظاهرة أوثق من مشاورة(19)؛ پشتيباني مطمئن تر از مشورت کردن نيست.»
«من شاور الرجال شارکها في عقولها(20)؛ هرکس با ديگران مشورت کرد، در عقل هاي آنان شريک شد.»
گاهي معصومان (ع)براي تبيين مسئله مهمي، ناگزير به تشبيه به امري ديگر مي شوند. امام صادق(ع) نيز براي بيان اهميت مشورت، آن را تشبيه به تفکر در خلقت آسمان ها و زمين کرده است که هرچه انسان در اين دو بيشتر فکر و انديشه کند، معرفت و يقينش به خداي متعال بيشتر خواهد شد. آن حضرت در حديثي مي فرمايد:
«و مثل المشورة مع أهلها مثل التفکر في خلق السموات و الارض و فنائهما و هما غيبان عن العبد، لأنه کلما قوي تفکره فيها غاص في بحر نور المعرفه و ازداد بهما اعتباراً و يقيناً(21)؛ و مشورت با اهل آن همانند انديشه در خلقت آسمان ها و زمين و از بين رفتن آن دو است؛ در حالي که اين دو، غيب و پوشيده از بنده اند. به درستي که هر چه او بيشتر و عميق تر در آن انديشه کند، در درياي نور معرفت فرو رود و عبرت آموزي و يقينش به آن دو بيشتر گردد.»
دو: فوايد مشورت
1. پشيمان نخواهد شد
«يا علي ما حار من استخار و لا ندم من استشار(22)؛ هيچ استخاره کننده اي، به حيرت نمي افتد و هرگز مشورت کننده، پشيمان نمي گردد.»
2. گمراه نمي گردد
3. به موارد خطا پي مي برد
«من استقبل وجوه الآراء عرف مواقع الخطأ(24)؛ آن کس که از افکار و آراي گوناگون استقبال کند، صحيح را از خطا خوب شناسد.»
4. به کام خطرها نمي افتد.
«و قد خاطر من استغني برأيه؛(25) کسي که با رأي خود احساس بي نيازي کند، به کام خطرها افتد.»
5. به هلاکت نمي رسد
«لن يهلک امرؤ عن مشورة؛(26) هيچ انساني در پي مشورت به هلاکت نمي رسد.»
سه: ويژگي هاي مشاور
1. خدا ترس باشد
«شاور في حديثک الذين يخافون الله(27)؛ با کساني که در کارهايت مشورت کن که از خدا مي ترسند.»
امام صادق(ع) همين سفارش را به سفيان ثوري فرموده، اظهار مي دارد:«و شاور امرک الذين يخشون الله عز و جل»(28).
2. نامش محمد يا احمد باشد
«ما من قوم کانت لهم مشورة فحضر معهم من اسمه محمد أو حامد أو محمود أو أحمد فأدخلوه في مشورتهم الا خير لهم(29)؛ هر گروهي که براي مشورت گرد هم آمده باشند و فردي را که نامش محمد يا حامد يا محمود و يا احمد است در آن جمع حضور پيدا کرده، در مشورت همراه خود کنند، آنها به خير و خوشي خواهند رسيد.»
3. عاقل و خردمند باشد
«شاور ذوي العقول تأمن من الزلل و الندم؛(30) با خردمندان مشورت کن تا از لغزش و پشيماني ايمن گردي.»
4. دين دار و با ورع باشد
5. داراي فکر و انديشه باشد
«مشاورة ذوي الرأي و اتباعهم(32)؛ با افراد داراي رأي، مشورت و از آنان پيروي شود.»
6. راز نگهدار باشد
«و الثالثة أن يکون صديقاً مواخياً... و إذا کان صديقاً مواخياً کتم سرک إذا اطلعته عليه؛ سوم آنکه مشاور، دوستي باشد که برادري خود را نشان داده است... که در اين صورت، اگر بر راز تو آگاه شد، آن را پنهان مي سازد.»(33)
7. خيرخواه باشد
«مشاورة العاقل الناصح رشد و يمن و توفيق من الله، فإذا أشار عليک الناصح العاقل فاياک و الخلاف فان في ذلک العطب(34)؛ مشورت با شخص خردمند و خيرخواه، موجب رشد و خير و برکت و توفيق الهي است. پس اگر فردي خيرخواه و خردمند در مقام مشاوره نظري به تو پيشنهاد کرد، بپرهيز از اينکه با او مخالفت کني؛ چون سرپيچي، برابر با هلاکت و نابودي است.»
8. مورد قبول عقل و قلب باشد
چهار: نبايدهاي مشورت
اينک به طور خلاصه آنها را مطرح مي سازيم تا بدانيم چه کسي لياقت مشاوره را ندارد.
1. پست و فرومايه نباشد
«اي عمار! اگر بخواهي که نعمت پايدار و هميشگي برايت بماند، و مروت برايت کامل گردد، و معيشتت اصلاح گردد، پس هيچ گاه با برده زر خريد و انسان هاي فرومايه مشورت نکن؛ چرا که اگر آنها را امين شمردي، خيانتت مي کنند و اگر با تو سخن گويند به تو دروغ خواهند گفت و اگر مشکلي برايت پيش آيد، ياري ات نمي کنند و اگر به تو وعده اي دادند، تصديقت نخواهند کرد.»(36)
شايد علت اينکه که حضرت بنده زر خريد را استثنا کرده، اين باشد که «برده»، فکر آزاد ندارد، بلکه او تابع مولاي خويش است. بدين جهت نه مي تواند از پيش خود به کسي وعده اي بدهد و نه کسي را آزادانه و بدون مشورت مولي ياري کند. البته ممکن است مقصود امام، بنده دنيا باشد؛ يعني کسي که پول و مقام هاي دنيوي، او را کر و لال و کور کرده است و به چنين فردي هرگز نمي شود اعتماد کرد.
2. استبداد رأي نداشته باشد
«و لا تشر علي المستبد برأيه: با کسي که استبداد رأي دارد، هيچ گاه مشورت مکن.»(37)
3 و 4 و 5، ترسو و حريص و بخيل نباشد
«اي علي! هيچ گاه شخص ترسو و زبون را طرف مشورت خود قرار مده؛ چرا که راه را بر تو سخت و تنگ مي کند. همچنين با بخيل مشورت نکن؛ زيرا تو را به آرزويت نمي رساند. و با شخص حريص هم مشورت نکن؛ چرا که دنياطلبي را نزدت خوب جلوه مي دهد. اي علي! بدان که ريشه ترس و بخل و حرص، يکي است و جامع تمام اينها سوء ظن است.»(38)
6و 7و 8 کم عقل و رنگارنگ و لجوج نباشد
«و لا تشر علي مستبدّ برأيه و لا علي وغد و لا علي متلوّن و لا علي لجوج(39)؛ هرگز با مستبد در رأي و ضعيف الرأي يا ضعيف العقل و متلون و انسان يک دنده و لجوج، مشورت مکن.»
پي نوشت ها :
1. آل عمران/159.
2. الميزان في تفسير القرآن، ج4، ص 56.
3. همان.
4. شوري/38.
5. الميزان، ج18، ص 63.
6. مائده/ 29.
7. مغازي واقدي، ج1، ص 36.
8. همان.
9. همان، ص 155.
10. همان.
11. صفين، نصربن مزاحم، ص 92؛ پيکار صفين، ص 130.
12. بحارالانوار، ج 32، ص 397.
13. قصه کربلا، ص 346؛ ابصار العين، ص 56.
14. بحارالانوار، ج75، ص 101.
15. همان.
16. همان.
17. نهج البلاغه، ص 674، حکمت 211.
18. همان، ص 636، حکمت 54.
19. همان، ص 650، حکمت 113.
20. همان، ص 664، حکمت 161.
21. بحارالانوار، ج75، ص 103.
22. همان، ص 100؛ امالي طوسي، ج1، ص 135؛ کشف الغمه، ج2، ص 345.
23. غررالحکم، ص 736.
24. نهج البلاغه، حکمت 173.
25. همان، حکمت 211.
26. بحارالانوار، ج75، ص 101؛ محاسن برقي، ص 601.
27. امالي صدوق، ص 182.
28. بحارالانوار، ج 75، ص 98.
29. عيون اخبارالرضا، ج2، ص 29.
30. غررالحکم، ص 448.
31. بحارالانوار، ج75، ص 102.
32. همان، ص 100.
33. همان، ص 102.
34. همان.
35. همان، ص 103.
36. علل الشرايع، ج2، ص 245.
37. بحارالانوار، ج75، ص 105، به نقل از اعلام الدين.
38. علل الشرايع، ج2، ص 246.
39. بحارالانوار، ج75، ص 104، به نقل از کتاب الدرة الباهره.