هماهنگي بين شما و هدف تان

نام سرهنگ ساندرز که با جوجه سوخاري ( کنتاکي ) همراه است، در بيشتر نقاط جهان نامي آشناست. آيا او مرد تحصيلکرده اي بود يا در بازاريابي مهارتي داشت يا در جواني هنگام شروع کار، سرمايه کلانش او را به موفقيت...
دوشنبه، 17 بهمن 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هماهنگي بين شما و هدف تان

 هماهنگي بين شما و هدف تان
هماهنگي بين شما و هدف تان


 






 
نام سرهنگ ساندرز که با جوجه سوخاري ( کنتاکي ) همراه است، در بيشتر نقاط جهان نامي آشناست. آيا او مرد تحصيلکرده اي بود يا در بازاريابي مهارتي داشت يا در جواني هنگام شروع کار، سرمايه کلانش او را به موفقيت رساند؟ خير. هيچ کدام از اينها رمز موفقيت او نبود. تنها سرمايه او «توان فردي » اش بود. او هدف خود را شناخت و بدون اين که ترديد به خود راه دهد، وارد عمل شد. اين مرد تا 65 سالگي ماهيانه فقط مبلغ 99 دلار از سازمان تأمين اجتماعي مستمري دريافت مي کرد و تنها سرمايه اش در اين سن و سال، دانستن دستور طبخ جوجه سوخاري بود؛ غذايي که بسياري از مردم آن را دوست داشتند. اينجا بود که ساندرز هدف خود را مشخص کرد و تصميم گرفت که با دستور طبخ جوجه سوخاري، به ميدان آمده و با ارائه آن به رستوران ها، درصدي از افزايش درآمد آنها را مطالبه کند.
آيا تا به حال براي شما پيش آمده که طرحي مطمئن در ذهن داشته باشيد، اما شهامتي براي پياده کردن آن از خود نشان نداده باشيد و پس از چند ماه در کمال تعجب، حاصل طرح خود را پشت ويترين فروشگاه ها مشاهده کنيد؟ تفاوت شما با کساني که آن طرح را مورد استفاده قرار داده و آن را پياده کرده اند چيست؟ آيا آنان از هوش بيشتري بهره مند بوده اند؟ خير. تفاوت در «توان فردي » است؛ آنان جرأت عمل داشته اند. ممکن است بگوئيد چنين افرادي مي دانستند که چه بايد بکنند، بايد به چنين کساني يادآوري کرد که اگر مي خواهيد، پس مي توانيد وارد عمل شويد. سرهنگ ساندرز هم چنين روشي را انتخاب کرد. او وارد اولين رستوران شد و به مدير رستوران گفت: «ببخشيد قربان، من دستور طبخ بهترين جوجه سوخاري دنيا را در اختيار دارم و مي خواهم آن را به شما عرضه کنم. البته از اين بابت پولي از شما نمي خواهم و تنها تقاضايم اين است که در صورت افزايش درآمد، درصدي از سود حاصل از آن را به من بدهيد» مدير رستوران با خشونت پيشنهادش را رد کرد. اما سرهنگ ساندرز مي دانست چه مي خواهد و با پشتکار وارد عمل شده بود. او که اطمينان داشت «توان فردي » به معناي پشتکار و استقامت در عمل است، به رستوران هاي متعدد ديگري سر زد. هر بار که به نحوي رانده مي شد، در جستجوي راه حل ديگري برمي آمد.
او هرگز ميدان را خالي نکرد، زيرا نه تنها مي دانست که چه مي خواهد و در راه خواسته اش اقدام مي کرد، بلکه به نتايج عمل خود نيز واقف بود و همواره مي توانست آن را نسبت به هدفش ارزيابي کند و با تغيير روش، بين عمل و هدفش تعادل برقرار کند و اين کار را به طور مرتب انجام مي داد. او از نتايج به دست آمده تجربه مي اندوخت و روش خودش را در جهت هدف تغيير مي داد. آيا مي توانيد حدس بزنيد که سرهنگ ساندرز قبل از آن که اولين «بله » را بشنود، چند بار کلمه « نه » را شنيد. پنجاه بار؟ دويست بار؟ شايد باور نکنيد. اما اين مرد پس از هزار و نه بار مراجعه و شنيدن جواب منفي، بالاخره جواب مثبت را دريافت کرد!
اگر شما جاي او بوديد، چند بار مي توانستيد جواب «نه » بشنويد و بدون آن که پيشنهاد خود را به کلي فراموش کرده و ميدان را خالي کنيد، به کارتان ادامه دهيد ؟ اغلب آدم ها پس از شنيدن چند جواب منفي، ترديد مي کنند و پيشنهاد خود را پس مي گيرند. در واقع علت اين که شمار اندکي از مردم در جامعه مانند سرهنگ ساندرز موفق مي شوند، اين است که کمتر کسي همانند او از پشتکار، توان فردي و ظرفيت کاري برخوردار است. ويژگي اين مرد را چنين توصيف کنيم:
او قادر بود هر چه را مي خواهد با پشتکار به دست آورد و بر احساسات و رفتار خود حاکم باشد.
ساندرز دو سال در شرايطي بسيار سخت و در حالي که شب ها در اتومبيلش مي خوابيد، به بسياري از شهرها و کشورها مسافرت کرد.
راستي اگر او براي هزار و دهمين بار جواب منفي مي شنيد، چه مي کرد؟ روشن است که او براي هزار و يازدهمين بار وارد عمل مي شد و آن قدر اين کار را ادامه مي داد تا موفق شود. او با کسب تجربه از هر موقعيت و با ايجاد تعادل بين هدف و عمل، روز به روز به خواسته خود نزديک تر مي شد. فرض کنيد خلباني بخواهد هواپيماي خود را از تهران به شيراز برساند. آن زمان که هواپيما در آسمان حرکت مي کند، هدف خلبان فرود آمدن در شيراز است، اما هواپيما در اين مسير ممکن است به خاطر شرايط نامطلوب جوي يا بنا بر دلايل ديگر، از مسير خود خارج شود، ولي چون خلبان مي تواند نتايج عملکردش را در صفحه مانيتور مقابل خود مشاهده کرده و هر لحظه موقعيتش را نسبت به هدف ارزيابي کند، هر بار که از مسير خود منحرف شود، تغيير روش دهد و به نوعي با هدف خود هماهنگي ايجاد مي کند. انسان ها هم وضعيت مشابهي دارند. ما هرگز نمي توانيم مستقيماً به سوي هدف خود حرکت کنيم، بلکه بايد دايماً بين خود و هدف مان هماهنگي ايجاد کنيم و به حرکت ادامه دهيم. تنها با اتخاذ اين روش و پافشاري روي آن است که مي توانيم به اهداف بلند مدت مان دست پيدا کنيم.
منبع: نشريه راه موفقيت، شماره 18



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط