دين در رشته هاي علوم انساني و اجتماعي و در آيات قرآني (3)

1. دسته اي از آيات شريفه قرآني بر اين ايده دلالت دارند که همه جمعيت ها و جوامع بشري داراي دين و راه و روش زندگي مخصوص به خودند. در واقع اين دسته از آيات قرآني، مؤيد يافته هاي مورخان، جامعه شناسان و انسان شناسان فرهنگي/ مردم شناسان، مبني بر حضور فرهنگ و دين به عنوان جزئي از عناصر سازنده آن، در سرتاسر تاريخ زندگي بشر مي باشند. (ببينيد گيدنز، 1374، صص 36 و487/ کوئن، 1380، ص59/ ترنر، 1378، ص299).
سه‌شنبه، 18 بهمن 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دين در رشته هاي علوم انساني و اجتماعي و در آيات قرآني (3)

دين در رشته هاي علوم انساني و اجتماعي و در آيات قرآني (3)
دين در رشته هاي علوم انساني و اجتماعي و در آيات قرآني (3)


 

نويسنده: دکتر محمد تقي زاده داوري
استاديار دانشگاه قم



 

آيات شريفه قرآني
 

بحث هاي قرآني در زمينه مفهوم دين را مي توان در نظم و نسقي مترتب، به شيوه زير ارائه نمود.
1. دسته اي از آيات شريفه قرآني بر اين ايده دلالت دارند که همه جمعيت ها و جوامع بشري داراي دين و راه و روش زندگي مخصوص به خودند. در واقع اين دسته از آيات قرآني، مؤيد يافته هاي مورخان، جامعه شناسان و انسان شناسان فرهنگي/ مردم شناسان، مبني بر حضور فرهنگ و دين به عنوان جزئي از عناصر سازنده آن، در سرتاسر تاريخ زندگي بشر مي باشند. (ببينيد گيدنز، 1374، صص 36 و487/ کوئن، 1380، ص59/ ترنر، 1378، ص299).
انسان شناسان فرهنگي / مردم شناسان عموماً معتقدند که همه جوامع، اعم از شکارگر، کوچنده، قبيله اي، روستايي، شهري، سنتي و متمدن داراي فرهنگي نظام مند و پيچيده بوده و از عقايد و آيين هاي ديني مشخصي برخوردار بوده اند. از نظر آنها، دين همواره يکي از عناصر اصلي سازنده فرهنگ جوامع محسوب بوده است.( Pals, 1996.p. 531) به گفته نينان اسمارت: « در خلال تاريخ و در آن سوي دوره فترت تاريک از فرهنگ هاي اوليه نژاد بشر، دين، يک عنصر حياتي و فراگير زندگي بشر بوده است. براي شناخت تاريخ بشر و زندگي انسان، ضروري است که دين را بشناسيم. » (Smart, 1991, p.4) بر اين اساس همانگونه که همه اقوام و جوامع در طول تاريخ داراي فرهنگ و سبک زندگي مخصوص به خود بوده اند، همه آنها به لسان قرآني از ديانت و رسالت و راه و رسم ديني خاص خود برخوردار بوده اند. آيات مورد اشاره در فوق عبارتند از:
• ولکل امه رسول فاذا جاءرسولهم قضي بينهم بالقسط وهم لا يظلمون(يونس : 47).
امت به معني گروهي/ جمعيتي از انسان ها که همه آنها در امري با هم مشترک اند (مصباح يزدي، 1379، ص87). قضي بينهم به معني حکم شد وداوري شد درميان آنها. و قسط به معني عدل است.(قمي 1407 ق، ص 187) . حال ترجمه آيه شريفه چنين مي شود: و براي هر امتي (جمعيت وجماعتي)، رسولي هست. و هنگامي که رسول آنها در رسد، بين آنها به عدالت حکم خواهد نمود وبه آنها ظلم نمي شود.
• ولقد بعثنا في کل امه رسولا ان اعبدوا الله واجتنبوا الطاغوت (نحل : 36). بعث به معني برانگيختن ومبعوث کردن؛ وطاغوت که از ماده طغيان به معني تجاوز از حدود است، به فردي اطلاق مي شود که خود را معبود مردم ساخته است. (قمي، 1407ق، ص147). با اين حساب، ترجمه آيه شريفه عبارت است از: وبه تأکيد ما درهر امتي/ جمعيتي، رسولي را برانگيختيم تا مردم را به عبادت خداوند و اجتناب از [فرمانبري] طاغوت /سرکشان [دعوت نمايد].
• وهمت کل امه برسولهم لياخذوه وجادلوا بالباطل ليدحضوا به الحق (غافر: 5). وهمت يعني اهتمام ورزيد، تلاش کرد وقصد نمود؛ وجدال به باطل به معني بحث و گفت وگو براي غلبه بر ديگري ونه براي روشن شدن حقيقت؛ وادحاض حق به معني زايل کردن وباطل کردن حقيقت است. (شُبّر، [بي تا]، ص 440). براين اساس ترجمه آيه عبارت است از: وهر امتي [جمعيتي] قصد رسول خود را نمود تا او را بگيرند وبا او به ناحق مجادله کنند تا بدين طريق، حقيقت را پايمان نمايند.
• وان من امه الا خلا فيها نذير(فاطر: 24). نذير به معني منذر، بيم دهنده وهشدار دهنده از عواقب کارهاي زشت بوده. و انذار به معني ابلاغ پيامي هشدار دهنده است. (قمي، 1407ق، ص 223). ترجمه آيه چنين خواهد بود:وهيچ امتي [جامعه اي] نيست مگر آنکه بيم دهنده اي[از پيامدهاي کارهاي بد] درميان آنها بوده است.
• ولکل امه جعلنا منسکا ليذکروا اسم الله علي ما رزقهم من بهيمه الانعام (حج: 24). منسک به معني محل اجراي مناسک ديني از قبيل عبادت و قرباني وامثال آن است(قمي، 1407ق، ص227). و بهيمه که جمع آن بهائم است، با انعام يعني چارپايان هم معناست. حال ترجمه آيه چنين است: و بر هر امتي [جمعيتي] ما محل / معبدي براي مناسک و آيين ها قرار داديم تا نام خداوند را [در هنگام ذبح] روزي شان از چارپايان، بر زبان آرند.
• لکل امه جعلنا منسکا هم ناسکوه (حج: 67). ما براي همه [اقوام و جمعيت ها ] محل مناسک و آييني که آنها به جاي مي آورند، معين ساختيم.
• لکل جعلنا منکم شرعه ومنهاجا و لو شاء الله لجعلکم امه واحده(مائده: 48). شرعه در وزن فعله، که به نوع خاصي از شريعت و تشريع اطلاق مي شود. درمعناي آبشخور و راه و مسير واضح نيز به کار مي رود.(قمي، 1407ق، ص 126). و منهاج بر وزن مفعال به معني نهج وطريق واضح است .(همان) براين اساس، ترجمه آيه چنين خواهد بود: ما براي همه (جمعيت ها) از شما، مسير وراه روشن [شريعت وطريقتي] قرار داديم ؛ واگر خداوند مي خواست همه شما را به صورت امت [جمعيت] واحدي قرار مي داد.
حال، مجموعه آيات شريعه فوق، اين ايده را تأييد مي کند که هر امتي، صرف نظر از بزرگي و کوچکي، بدوي يا حضري، داراي منسک ومعبد وشريعت و طريقت وآيين وراه ورسم وسبک زندگي وفرهنگ خاص خود بوده واز آن پيروي کرده است.همه اقوام وجمعيت ها داراي رسول ونبي ومنذر ومبشر ويژه خود بوده واز ديانت ورسالت ديني خاص خود تبعيت کرده اند.
2. از دسته ديگري از آيات قرآني استفاده مي شود که دونوع دين وايمان در عرض يکديگر درطول تاريخ بشر ظهور ورواج داشته اند: حق وباطل، شکر وکفر، توحيدوشرک. برهر دو نوع، لفظ دين وايمان اطلاق شده ودرهر دو شکل، ايمان وتدين ومؤمن ومتدين وجود دارد. يکي ايمان به حق ومؤمن به حقيقت است وديگري ايمان به کفر وتدين به شرک. مثلاً به اين آيات توجه کنيد:
• لکم دينکم ولي دين(کافرون: 6). دين به معني عقيده والتزام، جزاء، طريقت و شريعت است(قمي، 1407ق، ص 83) واز اين رو معناي آيه اين است که: براي شماست دين وعقيده وشريعت وراه ورسمتان، وبراي من است مذهب و طريقه وآيين من.
• والذين امنوا بالباطل وکفروا بالله اولئک هم الخاسرون(عنکبوت: 52). ايمان به معني عقيده راسخ و باور پابرجا، وکفر به معني بي ايماني وانکار نعمت هاي خداوند است، (قمي، 1407 ق، ص 198). براين اساس،معناي آيه عبارت است از: وکساني که به باطل ايمان آوردند وبه خداوند کفر/ ناسپاسي ورزيدند، آنها همان زيان ديدگانند.
• افبالباطل يومنون وبنعمه الله يکفرون(عنکبوت : 67، ومشابه آن درنحل: 72). آيا به باطل، ايمان وعقيده راسخ مي آورند ونعمت هاي خداوند راانکار مي کنند / کفر مي ورزند.
• قل يوم الفتح لا ينفع الذين کفروا ايمانهم ولا هم ينظرون (سجده: 29). انظار به معني مهلت دادن است. (قمي، 1407ق، ص223) معناي آيه چنين است: بگو [اي پيامبر (ص)] در روز پيروزي، ايمان کافران به کارشان نمي آيد و به آنها مهلتي داده نمي شود.
• هوالذي ارسل رسوله بالهدي ودين الحق ليظهر علي الدين کله ولو کره المشرکون (توبه: 33). هدايت به معني ارشاد وراهنمايي و آشنايي به راه ومقصد است.(قمي، 1407ق، ص247). اظهار به معني غلبه دادن، مسلط کردن وسيطره بخشيدن است. (همان، ص148) از اينرو، معناي آيه چنين است: او کسي است که رسولش را به هدايت و دين حق فرستاد تا آن[دين حق] را بر همه دين [هاي ديگر] نمودار/ غالب سازد، اگر چه مشرکان را خوش نيايد.
• قاتلوا الذين لا يومنون بالله ولا باليوم الاخر ولا يحرمون ما حرم الله و رسوله ولا يدينون دين الحق من الذين اوتوا الکتاب حتي يعطوا الجزيه عن يد وهم صاغرون(توبه: 29). جزيه به معني مال معيني است که سالانه از غير مسلمانان اهل ذمه در بلاد اسلامي گرفته مي شد، و صاغر نيز به معني ذليل و حقير مي باشد. (شبّر، [بي تا]، ص 202). حال معناي آيه عبارت است از : با کساني از اهل کتاب [يهوديان ومسيحيان] که به خداوند و روز آخرت ايمان ندارند وآنچه را که خدا و رسول او حرام کرده اند حرام نمي دانند، ومتدين به دين حق نمي شوند. مقاتله / کارگزار کنيد تا اينکه در [کمال] خفت وخواري با دستان خود جزيه /مقرري بپردازند.
• انا هدينا السبيل اما شاکرا واما کفورا (انسان : 3). به تأکيد ما، انسان را به راه [مستقيم] هدايت کرديم. حال يا او شکر مي گذارد ويانعمت ها را زياد انکار مي کند.
در مجموع از آيات قرآني مذکور، اين ايده استفاده مي شود که در زندگي اجتماعي بشر در فرايند تاريخي آن، همواره دو نوع دين، دونوع ايمان، دو نوع تدين و دينداري پابه پاي هم، جلوه گري داشته اند. يک نوع آن عبارت است از دين حق و دين داري حقيقي و مؤمناني که به راه راست هدايت شده و به نعمت هاي خداوند شکر ورزيده اند، و نوع ديگر آن، دين باطل و دينداري کاذب و مؤمناني که در راه ناصواب خود پاي فشرده وبراي خداوند شريک قائل شده و به نعمت هاي او کفر ورزيده اند.
3. همانگونه که امت ها و جمعيت هاي انساني، مؤمن و کافرند، رهبران، نخبگان، الگوها و امامان آنها نيز به همين صورت مؤمن و مشرکند. به آيات زير توجه کنيد:
• فقاتلوا ائمه الکفر انهم لا ايمان لهم لعلهم ينتهون(توبه: 12). کلمه ايمان اگر با فتح الف خوانده شود، جمع يمين خواهد بود به معني عهد و قسم و پيمان، و اگر با کسر همزه تلفظ شود به معني عقيده راسخ و محکم. و کلمه نهي و انتهاء نيز به معني بازداشتن و دست کشيدن است. حال ترجمه آيه عبارت است از: پس، امامان/ جلوه داران کفر را بکشيد زيرا عهد و پيماني براي آنها نيست [آنها تعهدي به پيمان هاي خود ندارند] ويا ايمان [به حقيقتي] ندارند، شايد آنها[بدين طريق] دست از عملشان بردارند.
• وجعلناهم ائمه يدعون الي النار ويوم القيامه لاينصرون(قصص: 41). وآنها را اماماني که دعوت به آتش مي کنند، قرار داديم، ودر روز قيامت، کمکي به آنها نخواهد شد.
• وجعلنا هم ائمه يهدون بامرنا(انبياء 73). وآنها را اماماني قرار داديم که امر/ دستورات ما را ارشاد مي کنند.
• وجعلنا منهم ائمه يهدون بامرنا لما صبروا (سجده: 24). واز ايشان به خاطر صبر واستقامت شان، اماماني قرار داديم که امر/ دستورات ما را ارشاد مي کنند.
منبع: نشريه الاهيات اجتماعي شماره 2.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.