اسارت و شهادت به روايت مهندس حسين اميرخليلي از هم رزمان شهيد قاسمي

من 8 ماه در اسارت مزدوران بودم که چهار ماه دوم اسارتم را در کنار شهيد قاسمي به سر بردم. او شماره يک بحث بر عليه مزدوران بود. آن قدر دلير و باشهامت بود که در يکي از بحث ها با صراحت به آن کوردلان گفت:من مقلد امام هستم و اکثريت مردم ايران مقلد امام هستند و امام تنها رهبري است که مي تواند ما را از چنگال شرق و غرب نجات دهد.
چهارشنبه، 19 بهمن 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اسارت و شهادت به روايت مهندس حسين اميرخليلي از هم رزمان شهيد قاسمي

اسارت و شهادت به روايت مهندس حسين اميرخليلي از هم رزمان شهيد قاسمي
اسارت و شهادت به روايت مهندس حسين اميرخليلي از هم رزمان شهيد قاسمي


 

نویسنده: مسعود آب آذری




 
من 8 ماه در اسارت مزدوران بودم که چهار ماه دوم اسارتم را در کنار شهيد قاسمي به سر بردم. او شماره يک بحث بر عليه مزدوران بود. آن قدر دلير و باشهامت بود که در يکي از بحث ها با صراحت به آن کوردلان گفت:من مقلد امام هستم و اکثريت مردم ايران مقلد امام هستند و امام تنها رهبري است که مي تواند ما را از چنگال شرق و غرب نجات دهد.
اين اظهارات شهيد قاسمي، مانند تيري بود که به قلب عناصر خود فروخته اصابت مي نمود و لذا برخورد شديد آنان را نيز به دنبال داشت. يکي ديگر از خصوصيات آن شهيد والامقام، جاذبه دروني و بيروني ايشان بود که باعث مي شد همه زندانيان به طرف ايشان گرايش پيدا کنند و همين کشش وگرايش فضاي مريدي و مرشدي در زندان ايجاد کرده بود و شهيد قاسمي به طور مخفيانه رهبري بچه هاي زندان را به عهده گرفته و هدايت شان مي کرد.
سرانجام مزدوران در برابر ايستادگي و مقاومت شهيد قاسمي تسليم شدند واز آن جايي که مهار شهيد قاسمي و برخي از همراهان او براي شان بسيار دشوار شده بود، در دومين روز از ماه خرداد سال 1362 تصميم گرفتند تا با اعدام من، شهيد قاسمي و شهيد قلي پور که از نيروهاي سپاه پاسداران بوديم و در زندان با همراهي و هماهنگي يکديگر دست به اقداماتي مي زديم، به تعبير خام خودشان موانع را از پيش روي خود برداشته و کوله بار مبارزاتي شان را سبک تر کنند. صبح روز دوم خرداد سال 62 درب زندان باز شد و وارد زندان شدند و با شرارت ما را از زندان بيرون برده سوار براتومبيلي کردند و پس از طي مسيري لابه لاي کوهستان هاي اطراف شهر سردشت پشت تپه ي نسبتاً بلندي پياده کردند. فرمانده آن ها پيش تر آمد و
گفت:شما محکوم به اعدام هستيد و بلافاصله دستور آتش داد با دست و پاچگي ما را به رگبار بستند و بدون لحظه اي درنگ محل را ترک کردند. از حسين فرياد يا ابوالفضل، يا قمر بني هاشم بلند شد و در دم به شهادت رسيد. شهيد قلي پور نيز پس از ساعاتي تحمل درد جان به جان آفرين تسليم کرد. جمجمه ي سرمن تير خورد. يک گلوله به استخوان پشت گوشم اصابت کرد و از سوراخ بيني ام خارج شد. شدت جراحت طوري بود که عليرغم تحمل درد بدون فوت وقت و به هر صورت ممکن، خودم را به جاده رساندم و توسط نيروهاي خودي نجات يافتم.
منبع: آب آذری .مسعود / عبور از نهایت / انتشارات سازمان حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس ارتش / تهران :چاپ اول .1386




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.