آرامش را به زندگي خود دعوت کنيد
با دوستان و اطرافيان که صحبت مي کنيد تقريباً همه از کمبود وقت گله مندند. اينکه کارها بسيار زيادند و البته به دلايل مختلف از قبيل ترافيک، بي نظمي، ادارات، امروز و فردا کردن کارمندان و بي دقتي ديگران و موارد مشابه همه مسئوليت را به سادگي بر دوش ديگران مي اندازد. اما واقعاً اين طور است؟ باورها و به تبع آن ها رفتارهاي خود ما سهمي در ايجاد استرس ها ندارند؟
خانم ش. ر. کارمند بانک، متأهل و داراي دو فرزند است. فرد مسئول و ايده آل گرايي است. صبح زود از خواب بلند مي شود، صبحانه بچه ها را تهيه و آن ها را براي مدرسه آماده مي کند. بر سر کار حاضر مي شود، با توجه به ساعات شروع کار بانک ها، بايد بين 15 /7-7 سر کار حاضر باشد، پس زودتر از بچه ها از خانه خارج مي شود. در طول راه دائم به اين فکر مي کند که آيا همه کارها را انجام داده يا چيزي را فراموش کرده؟ آيا بچه ها به موقع به مدرسه مي رسند؟ و با افکار مشابه اين به بانک مي رسيد. سر کار که مي رسيد بايد خيلي سريع براي يک روز سنگين آماده شود. مراجعين مختلف بانک همه انتظار دارند کارشان با دقت کامل و خيلي سريع انجام شود که البته خواسته به جاي ايشان است. اما اين خواسته به جا براي خانم مورد بحث ما يک کابوس بود. کامپيوتري که با آن کار مي کرد کند بود و شبکه بانکي معمولاً در طول روز چند بار قطع و وصل مي شد. هر بار قطع و وصل آن اعصاب ايشان را کاملاً بهم مي ريخت و احساس فشار شديدي مي کرد. احساس مي کرد حق مشتري است که زود و سريع سرويس بگيرد و اين مسئوليت اوست. از کار که به خانه باز مي گشت کارهاي خانه در انتظار بودند. کار بسيار و وقت محدود بود. پس بدون درنگ مشغول کار مي شد. با مشغول شدن به نظافت خانه، آماده کردن غذا، خريد لوازم مختلف، شستن ميوه ها و سر و کله زدن با بچه ها روز را خاتمه مي داد. روزهاي آخر هفته هم کارهاي باقي مانده خانه را انجام مي داد. هنگام طرح مشکل خود استرس شديدي داشت و در آستانه افسردگي بود. عقيده داشت کار بسيار زيادي دارد و چون وقت براي همه آن ها ندارد هميشه تحت فشار زمان است. همواره سعي کرده تا کارهاي خود را سريع تر انجام دهد و اين گونه کارهاي بيشتري را در زمان کمتر انجام دهد. اما به رغم به کار گيري تکنيک هاي مختلف نا موفق بود و به جاي آن حس مي کرد زمان کوتاه و کوتاه تر مي شود و سريع تر مي گذرد.
طي جلسات مختلف مشاوره از اين خانم خواسته شد تا ابتدا سهم خود را در ايجاد اين فشار و استرس ببيند. عقيده داشت که سهمي ندارد. اما با ادامه صحبت پذيرفت که بيش از توان و اختياراتش مسئوليت مي پذيرد. علاوه بر آن باور اينکه تمام مشکلات را بايد خود به تنهايي حل کند، باور اينکه همه چيز خوب و بي نقص باشد تا قابل قبول باشد و باور اينکه ديگران مسئوليت پذير نيستند و کارها را خراب مي کنند را در خود ديد و پذيرفت. پس از آن قرار شد که از خانه آغاز کند. به تدريج از همسر و فرزندان خود خواست که مسئوليت بيشتري در کار خانه بپذيرند. از جمله براي هر کدام از فرزندان مسئوليت ويژه اي در ارتباط با نظافت خانه و درست کردن صبحانه تعيين کرد. ابتدا همه چيز مطابق ميلش نبود. بچه ها اشتباهات مختلفي داشتند. به مرور هم بچه ها واردتر شدند هم ايشان پذيرفت که اشکالي ندارد بعضي وقت ها کار را مطابق سليقه خودشان انجام دهند. اين واگذاري مسئوليت به بچه ها، به مرور باعث شد تا حس مسئوليت پذيري فرزندان نيز رشد کند و آن ها نيز بپذيرند که سهمي در کار خانه و اداره منزل دارند.
در مرحله بعد مشکلات کاري خود را با رئيسش در محل کار طرح کرد. پس از چند بار پي گيري کامپيوتر پر سرعت تري تحويل گرفت. در عين حال با کار کردن بر روي باورهايش آموخت که قطعي شبکه بانکي به معناي مسئول نبودن او نيست و قرار نيست هر قطعي در شبکه بانکي چنين احساس بدي را برايش ايجاد کند. در عين حال و به موازات از او خواسته شد تا کارهاي نامرتبطي که باعث اتلاف وقتش هستند مثل تلفن هاي طولاني و گله و شکايت هاي با همکاران و دوستان را کم يا زياد حذف کرده و وقت حاصل را بر اساس اولويت ها به کارهايي مهم تر اختصاص دهد.
اين خانم مشکل بسيار مهم ديگري نيز داشت. اينکه زماني را به خود و نيازهاي خود اختصاص نمي داد. از او خواسته شد تا در هر روز زماني را براي خود و فقط خودش اختصاص دهد. اين زمان از 15 دقيقه آغاز و به مرور افزايش يافت. همچنين در يک کلاس ورزشي ثبت نام و به طور منظم(حداقل دو روز در هفته) در آن شرکت کند.
با استمرار اين نکات حال بسيار بهتري پيدا کرد. نشاط و شادابي او بازگشت و از ميزان استرسش کاسته شد. جالب اينکه اکنون تصور مي کرد زمان در اختيارش بسيار افزايش يافته است. در واقع آرامش به زندگي او بازگشته بود.
اگر شما نيز شرايط مشابهي داريد مي توانيد با رعايت همين موارد آرامش را مجدداً به زندگي خود باز گردانيد؛ يعني:
1- با تحليل مشکل، رفتارها و باورهاي خود سهم خود را در بروز مشکل بيابيد. سعي کنيد با اصلاح باورها، رفتارهاي مناسب تري اتخاذ کنيد.
2- مسئوليت پذيري همواره باعث رشد ما مي شود. اما هميشه به جا و به اندازه مسئوليت بپذيريد.
3- وقتي را در هر روز زندگي به خود اختصاص دهيد. ماتسوشيتا در اين مورد به زيبايي مي گويد:«هر روز خودت را به يک فنجان چاي دعوت کن.»
به اندازه مسئوليت بپذيريد. از اکنون به فرزندان خود بياموزيد که مسئوليت پذير باشند و آن ها را در کارهاي خانه مشارکت دهيد.
باورهاي خود نسبت به مشکلات را اصلاح کنيد. در شغل خود نيز مسئوليت پذيري را در حد اختيارات خود تعيين کنيد. زماني را در طول روز و هفته به خود اختصاص دهيد.
منبع:نشريه راه کمال- شماره 30
خانم ش. ر. کارمند بانک، متأهل و داراي دو فرزند است. فرد مسئول و ايده آل گرايي است. صبح زود از خواب بلند مي شود، صبحانه بچه ها را تهيه و آن ها را براي مدرسه آماده مي کند. بر سر کار حاضر مي شود، با توجه به ساعات شروع کار بانک ها، بايد بين 15 /7-7 سر کار حاضر باشد، پس زودتر از بچه ها از خانه خارج مي شود. در طول راه دائم به اين فکر مي کند که آيا همه کارها را انجام داده يا چيزي را فراموش کرده؟ آيا بچه ها به موقع به مدرسه مي رسند؟ و با افکار مشابه اين به بانک مي رسيد. سر کار که مي رسيد بايد خيلي سريع براي يک روز سنگين آماده شود. مراجعين مختلف بانک همه انتظار دارند کارشان با دقت کامل و خيلي سريع انجام شود که البته خواسته به جاي ايشان است. اما اين خواسته به جا براي خانم مورد بحث ما يک کابوس بود. کامپيوتري که با آن کار مي کرد کند بود و شبکه بانکي معمولاً در طول روز چند بار قطع و وصل مي شد. هر بار قطع و وصل آن اعصاب ايشان را کاملاً بهم مي ريخت و احساس فشار شديدي مي کرد. احساس مي کرد حق مشتري است که زود و سريع سرويس بگيرد و اين مسئوليت اوست. از کار که به خانه باز مي گشت کارهاي خانه در انتظار بودند. کار بسيار و وقت محدود بود. پس بدون درنگ مشغول کار مي شد. با مشغول شدن به نظافت خانه، آماده کردن غذا، خريد لوازم مختلف، شستن ميوه ها و سر و کله زدن با بچه ها روز را خاتمه مي داد. روزهاي آخر هفته هم کارهاي باقي مانده خانه را انجام مي داد. هنگام طرح مشکل خود استرس شديدي داشت و در آستانه افسردگي بود. عقيده داشت کار بسيار زيادي دارد و چون وقت براي همه آن ها ندارد هميشه تحت فشار زمان است. همواره سعي کرده تا کارهاي خود را سريع تر انجام دهد و اين گونه کارهاي بيشتري را در زمان کمتر انجام دهد. اما به رغم به کار گيري تکنيک هاي مختلف نا موفق بود و به جاي آن حس مي کرد زمان کوتاه و کوتاه تر مي شود و سريع تر مي گذرد.
طي جلسات مختلف مشاوره از اين خانم خواسته شد تا ابتدا سهم خود را در ايجاد اين فشار و استرس ببيند. عقيده داشت که سهمي ندارد. اما با ادامه صحبت پذيرفت که بيش از توان و اختياراتش مسئوليت مي پذيرد. علاوه بر آن باور اينکه تمام مشکلات را بايد خود به تنهايي حل کند، باور اينکه همه چيز خوب و بي نقص باشد تا قابل قبول باشد و باور اينکه ديگران مسئوليت پذير نيستند و کارها را خراب مي کنند را در خود ديد و پذيرفت. پس از آن قرار شد که از خانه آغاز کند. به تدريج از همسر و فرزندان خود خواست که مسئوليت بيشتري در کار خانه بپذيرند. از جمله براي هر کدام از فرزندان مسئوليت ويژه اي در ارتباط با نظافت خانه و درست کردن صبحانه تعيين کرد. ابتدا همه چيز مطابق ميلش نبود. بچه ها اشتباهات مختلفي داشتند. به مرور هم بچه ها واردتر شدند هم ايشان پذيرفت که اشکالي ندارد بعضي وقت ها کار را مطابق سليقه خودشان انجام دهند. اين واگذاري مسئوليت به بچه ها، به مرور باعث شد تا حس مسئوليت پذيري فرزندان نيز رشد کند و آن ها نيز بپذيرند که سهمي در کار خانه و اداره منزل دارند.
در مرحله بعد مشکلات کاري خود را با رئيسش در محل کار طرح کرد. پس از چند بار پي گيري کامپيوتر پر سرعت تري تحويل گرفت. در عين حال با کار کردن بر روي باورهايش آموخت که قطعي شبکه بانکي به معناي مسئول نبودن او نيست و قرار نيست هر قطعي در شبکه بانکي چنين احساس بدي را برايش ايجاد کند. در عين حال و به موازات از او خواسته شد تا کارهاي نامرتبطي که باعث اتلاف وقتش هستند مثل تلفن هاي طولاني و گله و شکايت هاي با همکاران و دوستان را کم يا زياد حذف کرده و وقت حاصل را بر اساس اولويت ها به کارهايي مهم تر اختصاص دهد.
اين خانم مشکل بسيار مهم ديگري نيز داشت. اينکه زماني را به خود و نيازهاي خود اختصاص نمي داد. از او خواسته شد تا در هر روز زماني را براي خود و فقط خودش اختصاص دهد. اين زمان از 15 دقيقه آغاز و به مرور افزايش يافت. همچنين در يک کلاس ورزشي ثبت نام و به طور منظم(حداقل دو روز در هفته) در آن شرکت کند.
با استمرار اين نکات حال بسيار بهتري پيدا کرد. نشاط و شادابي او بازگشت و از ميزان استرسش کاسته شد. جالب اينکه اکنون تصور مي کرد زمان در اختيارش بسيار افزايش يافته است. در واقع آرامش به زندگي او بازگشته بود.
اگر شما نيز شرايط مشابهي داريد مي توانيد با رعايت همين موارد آرامش را مجدداً به زندگي خود باز گردانيد؛ يعني:
1- با تحليل مشکل، رفتارها و باورهاي خود سهم خود را در بروز مشکل بيابيد. سعي کنيد با اصلاح باورها، رفتارهاي مناسب تري اتخاذ کنيد.
2- مسئوليت پذيري همواره باعث رشد ما مي شود. اما هميشه به جا و به اندازه مسئوليت بپذيريد.
3- وقتي را در هر روز زندگي به خود اختصاص دهيد. ماتسوشيتا در اين مورد به زيبايي مي گويد:«هر روز خودت را به يک فنجان چاي دعوت کن.»
به اندازه مسئوليت بپذيريد. از اکنون به فرزندان خود بياموزيد که مسئوليت پذير باشند و آن ها را در کارهاي خانه مشارکت دهيد.
باورهاي خود نسبت به مشکلات را اصلاح کنيد. در شغل خود نيز مسئوليت پذيري را در حد اختيارات خود تعيين کنيد. زماني را در طول روز و هفته به خود اختصاص دهيد.
منبع:نشريه راه کمال- شماره 30