الزامات مؤسسات فرهنگى - هنرى در عصر جهانى شدن
دكتر سيد مهدى الوانى
استاد دانشكده مديريت، دانشگاه علامه طباطبايى تهران و چهره ماندگار مديريت ايران.
استاد دانشكده مديريت، دانشگاه علامه طباطبايى تهران و چهره ماندگار مديريت ايران.
در هزاره سوم، جهان به يارى انقلاب ارتباطات، اوج پديدههايى را تجربه مىكند كه از آن به جهانى شدن ياد مىكنند. در اين دوره از تاريخ معاصر، كشورها و سازمانها در عرصه جديدى با يكديگر روبرو مىشوند، مرزبندىهاى سنتى و ضابطهمندىهاى درونى رنگ مىبازند و با توزيع اطلاعات و دانش در اقصى نقاط عالم اقتدار و قدرت محلى معناى اوليه خود را از دست مىدهد و نگرش سلسله مراتبى به قدرت، دانايى و اطلاعات به بوته فراموشى سپرده مىشود.
نظريهپردازان و صاحبنظران علم، هر كدام از منظرى خاص به اين پديده نو ظهور نگريستهاند و تفاسير و تعابير متفاوتى برحسب زاويه نگرش خود، ارائه كردهاند. اقتصاديون جهانى شدن را حاصل غلبه نظام سرمايهدارى دانستهاند. همچنان كه ماركس گفته بودند: سوداگران؛ جهان را مطابق با تصور و انديشه خود، بازآفرينى مىكنند (واترز، 1379) انديشمندان، سازمان جهانى شدن را معلول صنعتى شدن و غلبه مفهوم عقلانيت در مجموعههاى سازمانى در كل جهان دانستهاند. صنعتى شدن عامل پيشبرد در رفتارهاى مشابه در درون فرهنگهاى متنوع بوده است و به عنوان يك عامل يكسانساز در اين زمينه عمل كرده است. سن سيمون اين عامل را بنيادىترين علت جهانى شدن مىداند.
دانشمندان علوم سياسى تقارب و نزديكى سياستها و خط مشىهاى عمومى را در جهان به جهانى شدن تعبير كردهاند (1998، Common). فرهنگ شناسان و علماى علم الاجتماع توسعه فرهنگى در جهان و تعامل فرهنگها را عامل شتاب دهنده جهانى شدن قلمداد نمودهاند. گيدنز معتقد است جهانى شدن روابط اجتماعى را از محيط كشورى خارج ساخته و آن را قلمروى بىنهايت زمان و مكان قرار داده است. (1990 و Giddens). در جهانى شدن، كشورها به هم وابسته و نزديك شدهاند و اين نزديكى به همگونى فرهنگها انجاميده است. مك لوهان رسانهها و ابزارهاى تبادل فرهنگى را بهتر از محتواى فرهنگها مىداند و دهكده جهانى را برآيند ابزارهاى پيشرفته ارتباطى مىداند كه تسهيل كننده مبادلات فرهنگى مىباشند. اصل تعيين كننده فرهنگ ما نه محتواى آن بلكه نقش رسانهاى است كه فرهنگ از طريق آن منتقل مىشود. رسانه شامل هر وسيلهاى براى گسترش مفاهيم است و اين رو هم شامل تكنولوژى ارتباطات مىباشد (1964 و Mcluhan). بدين ترتيب نظريه پردازان ارتباطات، جهانى شدن را از ديد روابط سريع و سهل بودن جوامع مورد بررسى قرار دادهاند و تكنولوژى پيشرفته ارتباطى را عامل پيشبرنده جهانى شدن ذكر كردهاند. ارائه خدمات از راه دور به كمك تكنولوژىهاى جديد ارتباطى خبر از پايان جغرافيا و مرزهاى اقليمى مىدهد. محيط گرايان و بوم شناسان نيز از دريچه چشم خود به موضوع جهانى شدن مىنگرند و بقاى اين كره خاكى را در گروى يك عزم جهانى مىدانند. افزايش گازهاى گلخانهاى، جنگلزدايىهاى گسترده، نازك شدن لايه اوزون، آلودگى محيط زيست، همه حاكى از به هم خوردن توازن طبيعى محيط زيست بشرى است كه اگر توجه جهانى به آن مبذول نشود به بحرانى مهلك تبديل خواهد شد. بر اساس اسطورهاى يونانى اگر الهه زمين يا گايا (Gaia) مورد تهديد واقع شود، او هم به نوع بشر حمله كرده و او را نابود خواهد كرد (واترز، 1379). وضعيت نابسامان كره زمين وحشتى را به وجود آورده است كه هم محصول جهانى شدن است و هم به فرايند جهانى شدن كمك مىكند.
روزنائو (1992 و Rosenau) جهانى شدن را نتيجه رخدادهاى زير مىداند:
1. پويايى تكنولوژيك و فراصنعتى شدن كه فواصل موجود در سياره زمينى را كاهش داده و امكان جابجايى سريع افراد، عقايد و منابع را در سر تا سر كره زمين فراهم آورده است.
2. ظهور مسائل مربوط به سياره زمين كه حل آن فراتر از حوزه اقتدار و اختيار يك كشور به تنهايى است.
3. كاهش توانايى دولتها براى حل مشكلات بر اساس موازين ملى و محلى.
4. ظهور تشكلهاى فرعى جديد و نيرومند در جوامع ملى.
5. افزايش سطح آگاهى، تخصص و آموزش شهروندان كه ضربهپذيرى آنها را در مقابل اقتدار دولت كاهش داده است.
بدين ترتيب جهانى شدن به عنوان فرايند منشورى و چند بعدى تنها به توسعه اقتصاد و سرمايهدارى محدود نمىشود، بلكه شامل ابعاد سياسى، تكنولوژيك، فرهنگى، اجتماعى و زيست محيطى نيز مىباشد. جهانى شدن حركتى است، كه نمىتوان آن را متوقف كرد يا از حركت با آن اجتناب نمود. جهانى شدن را بايد باور كرد و به جاى نفى آن، در اداره و مديريت بر آن همت نمود. بايد پذيرفت كه جهانى شدن بخشى از يك توسعه طبيعى است كه اقتصاد و جامعه را به طور همزمان تحت تأثير قرار مىدهد و بر زندگى فردى و جمعى بشر اثر مىگذارد (گزارش كنفرانس اداره امور و جهانى شدن، (1379). به زعم گيدنز جهانى شدن همچون موجى است كه اگر چه نمىتوان گفت از كجا آمده است اما واقعيت آن است كه اكنون در همه جا هست (1999 و Giddens) و بايد براى رويارويى با آن، بهرهگيرى از فرصتهاى آن و مقابله با مخاطراتش آماده شد.
مؤسسات فرهنگى هنرى در كشور ما، همچون ديگر سازمانها بايد خود را براى تعامل سازنده و اثربخش با پديده جهانى شدن آماده سازند. واكنش منفى در مقابل جهانى شدن و نفى صرف آن ثمرى نخواهد داشت، بلكه بايد به گونهاى مؤثر با آن به تعامل پرداخت (الوانى، 1380)
رفتار سازمانها در مقابل جهانى شدن را مىتوان در غالب يك پيوستار نشان داد كه در يك سوى آن سازمانهائى قرار گرفتهاند كه جهانى شدن را نفى كردهاند و مايل به پذيرش آن نيستند. در سر ديگر طيف سازمانهايى واقع شدهاند كه به الگوبردارى و تقليد از شيوههاى جهانى پرداخته و در موضعى كاملا انفعالى جهانى شدن را پذيرا شدهاند. در ميانه اين دو حد افراط و تفريط، رويكردهاى مختلفى نسبت به جهانى شدن اتخاذ شده كه بر اساس توانايىها و شرايط درونى و بيرونى سازمانها بوده است. براى تبيين برخوردهاى متفاوت سازمانهاى فرهنگى در اين پيوستار مىتوان سه وضعيت كلى: موضع انفعالى - موضع انكارى و موضع تعاملى را در نظر گرفت كه در سطور آتى به شرح آنها مىپردازم.
سازمانهاى فرهنگى هنرى اگر خود را به اين شيوه با جهانى شدن سازگار سازند به تدريج اصالت خود را از كف داده و به صورت شعباتى از سازمانهاى بزرگتر محسوب خواهند شد. نوين گرايى و تجدد طلبى نبايد به معناى تقليد و الگوبردارى صرف از ديگر سازمانها باشد، بلكه بايد به بنيادهاى اجتماعى و فرهنگى خود پايبند باشيم و بكوشيم تا به شيوهاى فعال و پويا با مسئله جهانى شدن برخورد كنيم. شايد بهرهگيرى از راهحلهاى از پيش ساخته شده و بهرهگيرى از الگوهاى برتر در برخى موارد براى سازمانها كارساز باشد اما اگر اين به معناى تقليد محض و بدون پرسش و چالش صورت گيرد نه تنها كمك كننده نخواهد بود، بلكه در دراز مدت پايههاى فرهنگى هنرى را متزلزل ساخته و از آنجايى كه رسالت مؤسسات فرهنگى هنرى تحكيم و ارتقاء فرهنگ و رسوم و سنن جامعه مىباشد، از اين نظر نيز آسيبهاى جدى به جامعه وارد خواهد شد. اگر سازمانهاى فنى و تخصصى مىتوانند از پيشرفتهاى صنعتى و فنى جهانى برخوردار باشند و تقليدى عمل كردن لطمه چندانى به آنها وارد نخواهد كرد، اما آسيب سازمانهاى فرهنگى از اين طريق بسيار زياد بوده و بايد به دقت به آنها نگريسته شود. به كارگيرى رويكرد انفعالى ناشى از ضعف و ناتوانى مؤسسات فرهنگى و هنرى بوده و بايد ترتيبى اتخاذ شود كه اين نگرش و نحوه برخورد تغيير يافته و به نگرش فعال بدل گردد.
مشكل اصلى اين نقادان نحوه نگرش آنان به جهانى شدن است. آنان با ديدى سلسله مراتبى به جهانى شدن مىنگرند و در اين نگرش يكى غالب و ديگران مغلوب خواهند بود. در نگاه سلسله مراتبى قدرت اصلى در دست مراتب بالا و بىقدرتى و تابعيت سرنوشت محتوم طبقات پائينى است. در حالى كه در واقعيت اين چنين نيست و هر جزء و بخشى داراى قدرت خاص خود مىباشد. به عبارت ديگر ما تنوع قدرت داريم اما تفوق قدرت نداريم. در اين نگرش بايد اعضاء جهانى را در قالب شبكهاى تصور كنيم كه هر كدام صاحب نوع متفاوتى از قدرت مىباشند. در اين شبكه ممكن است اعضاء در موضوعى تأثير بپذيرند و در مقوله ديگرى تأثير بگذارند، يا اين كه در دورهاى ممكن است مغلوب شده و در دورهاى ديگر غالب شوند. سازمانها ممكن است برحسب ظرفيت، توانمندى و اهتمام خود در زمينهاى عامل تعيين كننده باشند و در زمينه ديگر اعضاى شبكه برايشان تعيين شيوه و روش كنند. تأثير و تأثر، كنش و واكنش، عمل و عكسالعمل، بر فراز و نشيب آمدن از ويژگىهاى طبيعى تعامل اثر بخش در شبكههاى جهانى است. ناديده انگاشتن و انكار جهانى شدن، يا پذيرش بى چون و چراى آن، هر دو زيانبار و خسران آفرينند. بايد به اتكا به قدرت و ظرفيتهاى درونى و توسعه و بالنده كردن نيروهاى بالقوه در يك تعامل سازنده با جهانى شدن رو به رو شد و از آن حتىالمقدور بهره گرفت و كوشيد تا بيشتر اثرگذار بود تا اثرپذير. سازمانهاى فرهنگى هنرى بايد فرهنگ و هنر جامعه خود را در قالبهاى جذاب و قابل درك براى ديگران، عرضه نمايند و بكوشند اين فرهنگ و هنر را جهانى سازند. فرهنگ و هنر براى بالنده شدن و رشد و توسعه نياز به عرصههاى وسيع و گسترده دارد و دنياى جهانى شده، عرصه مناسب توسعه فرهنگى است. مفاهمه بايد جايگزين مقابله و وفاق جايگزين نفاق گردد، در ارتباط و گفتگوست كه ديدگاهها بر يكديگر اثر مىگذارند، نقاط ضعف و قوتشان آشكار مىشود و جايگاه واقعى خود را به دست مىآورند. جهانى شدن بستر مناسبى براى ارزيابى واقعى و جامع از فرهنگها را فراهم مىآورد و فرهنگى كه از اين آزمون سرافراز بيرون آمد مقبوبيت عام پيدا مىكند.
1. اين مؤسسات بايد پذيراى تنوع و تكثير باشند. اين نگرش كه همه بايد حذف شوند و ما بايد باقى بمانيم در تعاملات جهانى نه عملى است و نه سازنده، بايد به شدت از آن پرهيز كرد و به جاى آن ديگران را پذيرفت و با آنان به تعامل پرداخت. براى نيل به اين هدف بايد زبان مفاهمه جهانى را آموخت و بتوان با ديگران ارتباط برقرار كرد.
2. دنياى امروز و دنياى آينده دنياى برترىهاى علمى و قدرت داناييست. در اين شرايط راه بقاء و پايدارى مؤسسات فرهنگى و هنرى همچون ديگر سازمانها دانشى شدن است. تكيه صرف بر ميراثهاى گذشته و غفلت از دانش و علم روز، ميراثى در پى دارد. بايد به دانش و علم تجهيز شد و به يارى علم از ديگران پيشى گرفت.
3. سازمانهاى هنرى و فرهنگى در عصر جهانى شدن بايد بتوانند روح مشاركت بيرونى و درونى را در خود بدمند. امروز مسائلى در اطرافمان به وجود مىآيد كه به تنهايى قادر به حل آن نيستيم، بايد ياد بگيريم كه چگونه مىتوان با مشاركت به اهداف خود دست يافت و به همراه هم با سادگى و سهولت بيشترى آنها را محقق ساخت. البته همان گونه كه اشاره شد لازمه مشاركت، قبول همتايى با ديگران است، اگر اين نگرش وجود داشته باشد كه ما برتريم و ديگران كهتر، هيچ گاه نمىتوان به مشاركت اميد بست. بايد بپذيريم كه تفاوت ما در سطح و مرتبه دانايى و قدرت ما نيست، بلكه تفاوت ما در تنوع و گوناگونى دانايىها و قدرت ماست.
با پذيرش چنين نگرشى خواهيم توانست در كنار هم و به همراه هم، نه در مقابل و روبروى هم، به مشاركت بپردازيم و از نتايج ثمربخش آن بهره گيريم.
4. يكى از جهتگيرىهاى مهم سازمانهاى فرهنگى و هنرى يافتن اهداف و ارزشهاى مشترك با ديگر سازمانها و جوامع است تا در پرتو چنين اشتراكى بتوان به توافقهاى پايدارترى دست يافت و از اختلافها حتىالامكان پرهيز نمود. هنر مديريت سازمانها در عصر جهانى شدن آن است كه اهداف ملى را در چارچوب اهداف جهانى تحقق بخشند و اشتراكات فرهنگى را مبناى روابط خود با ديگر كشورها قرار دهند.
5. بهرهگيرى از امكانات و يارىهاى سازمانهاى غير دولتى يكى ديگر از جهتگيرىهاى مؤسسات فرهنگى و هنرى در شرايط جهانى شدن است. شايد در گذشته برخى كمكهاى دولت مىتوانست راهگشاى مسائل اين سازمانها باشد، اما اكنون دولتها به تدريج سياستهاى كاهش هزينهها و تصدىگرىها را پيش گرفتهاند و نمىتوان اتكاء زيادى به آنها داشت. در شرايط كنونى سازمانهاى غير دولتى و تشكلهاى خود جوش داوطلبانه مردمى برخى از وظايف سنتى دولت را بر عهده گرفتهاند. مؤسسات فرهنگى و هنرى مىتوانند از اين توانائى براى توسعه و تقويت فعاليتهاى خود بهره گيرند اين سازمانها را كه در عصر جهانى شدن گستردگى و نفوذ بالايى به دست آوردهاند به عنوان جايگزينى براى دولت محسوب نمايند و از حمايت و پشتيبانى آنها بهره كامل ببرند.
6. جهانى شدن كه خود از انقلاب ارتباطات و فناورىهاى پيشرفته اطلاعات بهره بسيار برده است و به اعتقاد گروهى زائيده آن به شمار مىرود، نمىتواند بدون آن به حيات خود ادامه دهد، از اين رو مؤسسات فرهنگى هنرى نيز بايد نهايت استفاده از فناورىهاى اطلاعاتى به عمل آورند. فرضا وسايل ارتباط جمعى جهانى، شبكههاى اطلاعاتى بينالمللى و ساختارهاى مجازى همه مىتوانند در خدمت اين مؤسسات قرار گرفته و آنها را در نيل به اهدافشان يارى دهند. ديگر امروزه ضرورى نيست كه براى انجام همه فعاليتهاى سازمانى در محيطهاى فيزيكى گرد هم جمع شويم شايد بتوان در سازمانهاى مجازى كه به كمك شبكههاى ارتباط به هم متصل شدهاند همان كارى را كه در ساختارهاى سنتى انجام مىداديم، عملى نمود. سازمانها در عصر حاضر بايد قادر باشند در ساختارهاى مجازى كار كنند و مؤسسات فرهنگى و هنرى نيز در بسيارى از فعاليتها مىتوانند چنين راهبردى را پيش گيرند.
علاوه بر بهرهگيرى از ساختارهاى مجازى، با توجه به شرايط دوران جهانى شدن مؤسسات فرهنگى و هنرى بايد بتوانند خود را با تغييرات و تحولات محيطهاى دور و نزديك نيز هماهنگ سازند. استفاده از تشكيلات انعطافپذير، مقررات و قوانين منعطف، تفويض اختيار به واحدهاى تابعه و گرايش به سوى عدم تمركز از زمره اقدامات ضرورى اين گونه مؤسسات در اين دوران خواهد بود.
7. و سرانجام مؤسسات هنرى و فرهنگى بايد نگرش جهانى پيدا كنند و از منظرى فراگير و جامع به مسائل بنگرند. ديدگاههاى محدود و درونى در اين عصر كارساز نيستند و ارزيابىهاى درستى را نتيجه نمىدهند. اين مؤسسات بايد جايگاه خود را در عرصه جهانى مشخص نمايند و قوت و ضعف خود را در ميدان گسترده و پهناور جهانى با معيارهاى قابل قبول علمى ارزيابى كنند. ارزيابىهاى درونى، تكيه به معيارهاى داخلى و بسنده كردن به قضاوتهاى شخصى، نتايج گمراه كنندهاى به دست مىدهند كه با ايجاد توهم به تصميماتى نادرست منجر مىشود.
مديريت سازمانهاى فرهنگى و هنرى بايد بتوانند با ديدى وسيع افقهاى آينده را پيش روى خود ترسيم كنند و آيندهپژوهى در اين دنياى متحول و متكثر از فعاليتهاى اصلى مديريتى آنها به شمار آيد. تنها با پيش گرفتن چنين جهتگيرىهاى راهبردى و خط مشىهاى سازمانى است كه مىتوان اميد داشت كه در آينده مؤسسات فرهنگى هنرى ما نيز در عرصه جهانى، سرفراز و سربلند ظاهر گردند.
منبع:مجموعه مقالات همایش ملی جایگاه موسسات فرهنگی و هنری در توسعه فرهنگی کشور؛ (1388) به اهتمام علیرضا شیروانی، اصفهان، حوزه معاونت پژوهشی دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان، چاپ نخست.
نظريهپردازان و صاحبنظران علم، هر كدام از منظرى خاص به اين پديده نو ظهور نگريستهاند و تفاسير و تعابير متفاوتى برحسب زاويه نگرش خود، ارائه كردهاند. اقتصاديون جهانى شدن را حاصل غلبه نظام سرمايهدارى دانستهاند. همچنان كه ماركس گفته بودند: سوداگران؛ جهان را مطابق با تصور و انديشه خود، بازآفرينى مىكنند (واترز، 1379) انديشمندان، سازمان جهانى شدن را معلول صنعتى شدن و غلبه مفهوم عقلانيت در مجموعههاى سازمانى در كل جهان دانستهاند. صنعتى شدن عامل پيشبرد در رفتارهاى مشابه در درون فرهنگهاى متنوع بوده است و به عنوان يك عامل يكسانساز در اين زمينه عمل كرده است. سن سيمون اين عامل را بنيادىترين علت جهانى شدن مىداند.
دانشمندان علوم سياسى تقارب و نزديكى سياستها و خط مشىهاى عمومى را در جهان به جهانى شدن تعبير كردهاند (1998، Common). فرهنگ شناسان و علماى علم الاجتماع توسعه فرهنگى در جهان و تعامل فرهنگها را عامل شتاب دهنده جهانى شدن قلمداد نمودهاند. گيدنز معتقد است جهانى شدن روابط اجتماعى را از محيط كشورى خارج ساخته و آن را قلمروى بىنهايت زمان و مكان قرار داده است. (1990 و Giddens). در جهانى شدن، كشورها به هم وابسته و نزديك شدهاند و اين نزديكى به همگونى فرهنگها انجاميده است. مك لوهان رسانهها و ابزارهاى تبادل فرهنگى را بهتر از محتواى فرهنگها مىداند و دهكده جهانى را برآيند ابزارهاى پيشرفته ارتباطى مىداند كه تسهيل كننده مبادلات فرهنگى مىباشند. اصل تعيين كننده فرهنگ ما نه محتواى آن بلكه نقش رسانهاى است كه فرهنگ از طريق آن منتقل مىشود. رسانه شامل هر وسيلهاى براى گسترش مفاهيم است و اين رو هم شامل تكنولوژى ارتباطات مىباشد (1964 و Mcluhan). بدين ترتيب نظريه پردازان ارتباطات، جهانى شدن را از ديد روابط سريع و سهل بودن جوامع مورد بررسى قرار دادهاند و تكنولوژى پيشرفته ارتباطى را عامل پيشبرنده جهانى شدن ذكر كردهاند. ارائه خدمات از راه دور به كمك تكنولوژىهاى جديد ارتباطى خبر از پايان جغرافيا و مرزهاى اقليمى مىدهد. محيط گرايان و بوم شناسان نيز از دريچه چشم خود به موضوع جهانى شدن مىنگرند و بقاى اين كره خاكى را در گروى يك عزم جهانى مىدانند. افزايش گازهاى گلخانهاى، جنگلزدايىهاى گسترده، نازك شدن لايه اوزون، آلودگى محيط زيست، همه حاكى از به هم خوردن توازن طبيعى محيط زيست بشرى است كه اگر توجه جهانى به آن مبذول نشود به بحرانى مهلك تبديل خواهد شد. بر اساس اسطورهاى يونانى اگر الهه زمين يا گايا (Gaia) مورد تهديد واقع شود، او هم به نوع بشر حمله كرده و او را نابود خواهد كرد (واترز، 1379). وضعيت نابسامان كره زمين وحشتى را به وجود آورده است كه هم محصول جهانى شدن است و هم به فرايند جهانى شدن كمك مىكند.
روزنائو (1992 و Rosenau) جهانى شدن را نتيجه رخدادهاى زير مىداند:
1. پويايى تكنولوژيك و فراصنعتى شدن كه فواصل موجود در سياره زمينى را كاهش داده و امكان جابجايى سريع افراد، عقايد و منابع را در سر تا سر كره زمين فراهم آورده است.
2. ظهور مسائل مربوط به سياره زمين كه حل آن فراتر از حوزه اقتدار و اختيار يك كشور به تنهايى است.
3. كاهش توانايى دولتها براى حل مشكلات بر اساس موازين ملى و محلى.
4. ظهور تشكلهاى فرعى جديد و نيرومند در جوامع ملى.
5. افزايش سطح آگاهى، تخصص و آموزش شهروندان كه ضربهپذيرى آنها را در مقابل اقتدار دولت كاهش داده است.
بدين ترتيب جهانى شدن به عنوان فرايند منشورى و چند بعدى تنها به توسعه اقتصاد و سرمايهدارى محدود نمىشود، بلكه شامل ابعاد سياسى، تكنولوژيك، فرهنگى، اجتماعى و زيست محيطى نيز مىباشد. جهانى شدن حركتى است، كه نمىتوان آن را متوقف كرد يا از حركت با آن اجتناب نمود. جهانى شدن را بايد باور كرد و به جاى نفى آن، در اداره و مديريت بر آن همت نمود. بايد پذيرفت كه جهانى شدن بخشى از يك توسعه طبيعى است كه اقتصاد و جامعه را به طور همزمان تحت تأثير قرار مىدهد و بر زندگى فردى و جمعى بشر اثر مىگذارد (گزارش كنفرانس اداره امور و جهانى شدن، (1379). به زعم گيدنز جهانى شدن همچون موجى است كه اگر چه نمىتوان گفت از كجا آمده است اما واقعيت آن است كه اكنون در همه جا هست (1999 و Giddens) و بايد براى رويارويى با آن، بهرهگيرى از فرصتهاى آن و مقابله با مخاطراتش آماده شد.
مؤسسات فرهنگى هنرى در كشور ما، همچون ديگر سازمانها بايد خود را براى تعامل سازنده و اثربخش با پديده جهانى شدن آماده سازند. واكنش منفى در مقابل جهانى شدن و نفى صرف آن ثمرى نخواهد داشت، بلكه بايد به گونهاى مؤثر با آن به تعامل پرداخت (الوانى، 1380)
رفتار سازمانها در مقابل جهانى شدن را مىتوان در غالب يك پيوستار نشان داد كه در يك سوى آن سازمانهائى قرار گرفتهاند كه جهانى شدن را نفى كردهاند و مايل به پذيرش آن نيستند. در سر ديگر طيف سازمانهايى واقع شدهاند كه به الگوبردارى و تقليد از شيوههاى جهانى پرداخته و در موضعى كاملا انفعالى جهانى شدن را پذيرا شدهاند. در ميانه اين دو حد افراط و تفريط، رويكردهاى مختلفى نسبت به جهانى شدن اتخاذ شده كه بر اساس توانايىها و شرايط درونى و بيرونى سازمانها بوده است. براى تبيين برخوردهاى متفاوت سازمانهاى فرهنگى در اين پيوستار مىتوان سه وضعيت كلى: موضع انفعالى - موضع انكارى و موضع تعاملى را در نظر گرفت كه در سطور آتى به شرح آنها مىپردازم.
رويكرد انفعالى در جهانى شدن
سازمانهاى فرهنگى هنرى اگر خود را به اين شيوه با جهانى شدن سازگار سازند به تدريج اصالت خود را از كف داده و به صورت شعباتى از سازمانهاى بزرگتر محسوب خواهند شد. نوين گرايى و تجدد طلبى نبايد به معناى تقليد و الگوبردارى صرف از ديگر سازمانها باشد، بلكه بايد به بنيادهاى اجتماعى و فرهنگى خود پايبند باشيم و بكوشيم تا به شيوهاى فعال و پويا با مسئله جهانى شدن برخورد كنيم. شايد بهرهگيرى از راهحلهاى از پيش ساخته شده و بهرهگيرى از الگوهاى برتر در برخى موارد براى سازمانها كارساز باشد اما اگر اين به معناى تقليد محض و بدون پرسش و چالش صورت گيرد نه تنها كمك كننده نخواهد بود، بلكه در دراز مدت پايههاى فرهنگى هنرى را متزلزل ساخته و از آنجايى كه رسالت مؤسسات فرهنگى هنرى تحكيم و ارتقاء فرهنگ و رسوم و سنن جامعه مىباشد، از اين نظر نيز آسيبهاى جدى به جامعه وارد خواهد شد. اگر سازمانهاى فنى و تخصصى مىتوانند از پيشرفتهاى صنعتى و فنى جهانى برخوردار باشند و تقليدى عمل كردن لطمه چندانى به آنها وارد نخواهد كرد، اما آسيب سازمانهاى فرهنگى از اين طريق بسيار زياد بوده و بايد به دقت به آنها نگريسته شود. به كارگيرى رويكرد انفعالى ناشى از ضعف و ناتوانى مؤسسات فرهنگى و هنرى بوده و بايد ترتيبى اتخاذ شود كه اين نگرش و نحوه برخورد تغيير يافته و به نگرش فعال بدل گردد.
رويكرد انكارى در جهانى شدن
رويكرد تعاملى در جهانى شدن
مشكل اصلى اين نقادان نحوه نگرش آنان به جهانى شدن است. آنان با ديدى سلسله مراتبى به جهانى شدن مىنگرند و در اين نگرش يكى غالب و ديگران مغلوب خواهند بود. در نگاه سلسله مراتبى قدرت اصلى در دست مراتب بالا و بىقدرتى و تابعيت سرنوشت محتوم طبقات پائينى است. در حالى كه در واقعيت اين چنين نيست و هر جزء و بخشى داراى قدرت خاص خود مىباشد. به عبارت ديگر ما تنوع قدرت داريم اما تفوق قدرت نداريم. در اين نگرش بايد اعضاء جهانى را در قالب شبكهاى تصور كنيم كه هر كدام صاحب نوع متفاوتى از قدرت مىباشند. در اين شبكه ممكن است اعضاء در موضوعى تأثير بپذيرند و در مقوله ديگرى تأثير بگذارند، يا اين كه در دورهاى ممكن است مغلوب شده و در دورهاى ديگر غالب شوند. سازمانها ممكن است برحسب ظرفيت، توانمندى و اهتمام خود در زمينهاى عامل تعيين كننده باشند و در زمينه ديگر اعضاى شبكه برايشان تعيين شيوه و روش كنند. تأثير و تأثر، كنش و واكنش، عمل و عكسالعمل، بر فراز و نشيب آمدن از ويژگىهاى طبيعى تعامل اثر بخش در شبكههاى جهانى است. ناديده انگاشتن و انكار جهانى شدن، يا پذيرش بى چون و چراى آن، هر دو زيانبار و خسران آفرينند. بايد به اتكا به قدرت و ظرفيتهاى درونى و توسعه و بالنده كردن نيروهاى بالقوه در يك تعامل سازنده با جهانى شدن رو به رو شد و از آن حتىالمقدور بهره گرفت و كوشيد تا بيشتر اثرگذار بود تا اثرپذير. سازمانهاى فرهنگى هنرى بايد فرهنگ و هنر جامعه خود را در قالبهاى جذاب و قابل درك براى ديگران، عرضه نمايند و بكوشند اين فرهنگ و هنر را جهانى سازند. فرهنگ و هنر براى بالنده شدن و رشد و توسعه نياز به عرصههاى وسيع و گسترده دارد و دنياى جهانى شده، عرصه مناسب توسعه فرهنگى است. مفاهمه بايد جايگزين مقابله و وفاق جايگزين نفاق گردد، در ارتباط و گفتگوست كه ديدگاهها بر يكديگر اثر مىگذارند، نقاط ضعف و قوتشان آشكار مىشود و جايگاه واقعى خود را به دست مىآورند. جهانى شدن بستر مناسبى براى ارزيابى واقعى و جامع از فرهنگها را فراهم مىآورد و فرهنگى كه از اين آزمون سرافراز بيرون آمد مقبوبيت عام پيدا مىكند.
جهتگيرىهاى كاربردى در رويكرد تعاملى
1. اين مؤسسات بايد پذيراى تنوع و تكثير باشند. اين نگرش كه همه بايد حذف شوند و ما بايد باقى بمانيم در تعاملات جهانى نه عملى است و نه سازنده، بايد به شدت از آن پرهيز كرد و به جاى آن ديگران را پذيرفت و با آنان به تعامل پرداخت. براى نيل به اين هدف بايد زبان مفاهمه جهانى را آموخت و بتوان با ديگران ارتباط برقرار كرد.
2. دنياى امروز و دنياى آينده دنياى برترىهاى علمى و قدرت داناييست. در اين شرايط راه بقاء و پايدارى مؤسسات فرهنگى و هنرى همچون ديگر سازمانها دانشى شدن است. تكيه صرف بر ميراثهاى گذشته و غفلت از دانش و علم روز، ميراثى در پى دارد. بايد به دانش و علم تجهيز شد و به يارى علم از ديگران پيشى گرفت.
3. سازمانهاى هنرى و فرهنگى در عصر جهانى شدن بايد بتوانند روح مشاركت بيرونى و درونى را در خود بدمند. امروز مسائلى در اطرافمان به وجود مىآيد كه به تنهايى قادر به حل آن نيستيم، بايد ياد بگيريم كه چگونه مىتوان با مشاركت به اهداف خود دست يافت و به همراه هم با سادگى و سهولت بيشترى آنها را محقق ساخت. البته همان گونه كه اشاره شد لازمه مشاركت، قبول همتايى با ديگران است، اگر اين نگرش وجود داشته باشد كه ما برتريم و ديگران كهتر، هيچ گاه نمىتوان به مشاركت اميد بست. بايد بپذيريم كه تفاوت ما در سطح و مرتبه دانايى و قدرت ما نيست، بلكه تفاوت ما در تنوع و گوناگونى دانايىها و قدرت ماست.
با پذيرش چنين نگرشى خواهيم توانست در كنار هم و به همراه هم، نه در مقابل و روبروى هم، به مشاركت بپردازيم و از نتايج ثمربخش آن بهره گيريم.
4. يكى از جهتگيرىهاى مهم سازمانهاى فرهنگى و هنرى يافتن اهداف و ارزشهاى مشترك با ديگر سازمانها و جوامع است تا در پرتو چنين اشتراكى بتوان به توافقهاى پايدارترى دست يافت و از اختلافها حتىالامكان پرهيز نمود. هنر مديريت سازمانها در عصر جهانى شدن آن است كه اهداف ملى را در چارچوب اهداف جهانى تحقق بخشند و اشتراكات فرهنگى را مبناى روابط خود با ديگر كشورها قرار دهند.
5. بهرهگيرى از امكانات و يارىهاى سازمانهاى غير دولتى يكى ديگر از جهتگيرىهاى مؤسسات فرهنگى و هنرى در شرايط جهانى شدن است. شايد در گذشته برخى كمكهاى دولت مىتوانست راهگشاى مسائل اين سازمانها باشد، اما اكنون دولتها به تدريج سياستهاى كاهش هزينهها و تصدىگرىها را پيش گرفتهاند و نمىتوان اتكاء زيادى به آنها داشت. در شرايط كنونى سازمانهاى غير دولتى و تشكلهاى خود جوش داوطلبانه مردمى برخى از وظايف سنتى دولت را بر عهده گرفتهاند. مؤسسات فرهنگى و هنرى مىتوانند از اين توانائى براى توسعه و تقويت فعاليتهاى خود بهره گيرند اين سازمانها را كه در عصر جهانى شدن گستردگى و نفوذ بالايى به دست آوردهاند به عنوان جايگزينى براى دولت محسوب نمايند و از حمايت و پشتيبانى آنها بهره كامل ببرند.
6. جهانى شدن كه خود از انقلاب ارتباطات و فناورىهاى پيشرفته اطلاعات بهره بسيار برده است و به اعتقاد گروهى زائيده آن به شمار مىرود، نمىتواند بدون آن به حيات خود ادامه دهد، از اين رو مؤسسات فرهنگى هنرى نيز بايد نهايت استفاده از فناورىهاى اطلاعاتى به عمل آورند. فرضا وسايل ارتباط جمعى جهانى، شبكههاى اطلاعاتى بينالمللى و ساختارهاى مجازى همه مىتوانند در خدمت اين مؤسسات قرار گرفته و آنها را در نيل به اهدافشان يارى دهند. ديگر امروزه ضرورى نيست كه براى انجام همه فعاليتهاى سازمانى در محيطهاى فيزيكى گرد هم جمع شويم شايد بتوان در سازمانهاى مجازى كه به كمك شبكههاى ارتباط به هم متصل شدهاند همان كارى را كه در ساختارهاى سنتى انجام مىداديم، عملى نمود. سازمانها در عصر حاضر بايد قادر باشند در ساختارهاى مجازى كار كنند و مؤسسات فرهنگى و هنرى نيز در بسيارى از فعاليتها مىتوانند چنين راهبردى را پيش گيرند.
علاوه بر بهرهگيرى از ساختارهاى مجازى، با توجه به شرايط دوران جهانى شدن مؤسسات فرهنگى و هنرى بايد بتوانند خود را با تغييرات و تحولات محيطهاى دور و نزديك نيز هماهنگ سازند. استفاده از تشكيلات انعطافپذير، مقررات و قوانين منعطف، تفويض اختيار به واحدهاى تابعه و گرايش به سوى عدم تمركز از زمره اقدامات ضرورى اين گونه مؤسسات در اين دوران خواهد بود.
7. و سرانجام مؤسسات هنرى و فرهنگى بايد نگرش جهانى پيدا كنند و از منظرى فراگير و جامع به مسائل بنگرند. ديدگاههاى محدود و درونى در اين عصر كارساز نيستند و ارزيابىهاى درستى را نتيجه نمىدهند. اين مؤسسات بايد جايگاه خود را در عرصه جهانى مشخص نمايند و قوت و ضعف خود را در ميدان گسترده و پهناور جهانى با معيارهاى قابل قبول علمى ارزيابى كنند. ارزيابىهاى درونى، تكيه به معيارهاى داخلى و بسنده كردن به قضاوتهاى شخصى، نتايج گمراه كنندهاى به دست مىدهند كه با ايجاد توهم به تصميماتى نادرست منجر مىشود.
مديريت سازمانهاى فرهنگى و هنرى بايد بتوانند با ديدى وسيع افقهاى آينده را پيش روى خود ترسيم كنند و آيندهپژوهى در اين دنياى متحول و متكثر از فعاليتهاى اصلى مديريتى آنها به شمار آيد. تنها با پيش گرفتن چنين جهتگيرىهاى راهبردى و خط مشىهاى سازمانى است كه مىتوان اميد داشت كه در آينده مؤسسات فرهنگى هنرى ما نيز در عرصه جهانى، سرفراز و سربلند ظاهر گردند.
منبع:مجموعه مقالات همایش ملی جایگاه موسسات فرهنگی و هنری در توسعه فرهنگی کشور؛ (1388) به اهتمام علیرضا شیروانی، اصفهان، حوزه معاونت پژوهشی دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان، چاپ نخست.