بررسى رابطه بين توانمندسازى منابع انسانى با ايجاد سرمايه اجتماعى (از بعد اعتماد) در مؤسسات فرهنگى و هنرى شهر اصفهان 1
چكيده
در اين مقاله پژوهشى به بررسى نقش توانمندسازى منابع انسانى بر ايجاد سرمايه اجتماعى (از بعد اعتماد) پرداختهايم، جامعه آمارى اين پژوهش را كليه مراجعه كنندگان به مؤسسات فرهنگى و هنرى شهر اصفهان در بهار 1386 تشكيل مىدهند. يافتههاى اين پژوهش نشان مىدهد كه بين مؤلفههاى توانمندسازى با ايجاد سرمايه اجتماعى رابطه معنادار وجود دارد.
در پايان نيز پيشنهاداتى به منظور بهبود توانمندسازى منابع انسانى و ايجاد سرمايه اجتماعى توسط مؤسسات فرهنگى و هنرى ارائه گرديده است.
واژههاى كليدى: سرمايه اجتماعى، توانمندسازى، گونهشناسى توانمندسازى، مشترى مدارى بر مبناى توانمندسازى
مقدمه
راهى است به سوى پاسخدهى مؤثر به خواستههاى مراجعه كنندگان (شهروندان). توانمندسازى مراجعه كنندگان (شهروندان) اين امكان را فراهم مىكند كه كاركنان و كادر آموزش مؤسسات با ابتكارهاى خود درخواست شهروندان را در كوتاهترين زمان ممكن برآورده كنند، و از اين لحاظ، ابزار مناسبى است در عرصههاى رقابت تا مؤسسات به ماوراى رضايت مراجعه كنندگان قدم بگذارند، و موجبات ايجاد سرمايه اجتماعى شور و شعف مراجعه كنندگان (شهروندان) را فراهم سازند.
مفهوم توانمندسازى
مفهوم توانمندسازى در سالهاى اخير مورد توجه همه دست اندركاران امور در تمام سازمانها قرار گرفته و محققان همواره توانمندسازى منابع انسانى را در بخشهاى عمومى و خصوصى مورد توجه قرار دادهاند. در حالى كه به نظر مىرسد تواناسازى منابع انسانى يك استراتژى مهم براى توسعه مؤسسات و سازمانهاى مختلف، براى تطابق با تغييرات محيط خارجى و يكى از مسائل اصلى مؤسسات باشد، تحقيقات تجربى كمى در مورد اين پديده انجام شده است. سالازار (2000) معتقد است كه در سالهاى اخير توانمندسازى به عنوان يك استراتژى منابع انسانى براى خلق كارآمدى، بهرهورى و خشنودى بيشتر مراجعه كنندگان و كاركنان در محيط كارشان مورد استفاده قرار گرفته است. در اين جا براى روشن شدن بهتر واژهى توانمندسازى، آن را با قدرت مقايسه مىنماييم."1"
تفاوت بین قدرت و توانمندی
قدرت |
توانمند بودن |
منبع خارجی |
منبع داخلی |
تعداد اندکی آن را به صورت کامل دارند |
هر کس میتواند آن را به صورت کامل داشته باشد |
قابلیت واداشتن دیگران به انجام آنچه شما میخواهید |
قابلیت واداشتن دیگران به انجام آنچه خود میخواهند |
به دست آوردن بیشتر آن متضمن گرفتن از فردی دیگر است |
به دست آوردن بیشتر آن بر آنچه دیگران دارند تأثیری نمیگذارد |
به رقابت میانجامد |
به همکاری میکشد |
توانمندسازى منابع انسانى يك راه جديد اداره كردن مؤسسات مستعد با آينده پيچيدهتر و رقابتىتر است. بهبود مستمر تنها هنگامى مفهوم پيدا مىكند كه افراد اطلاعات لازم را در اختيار داشته باشند و مورد اعتماد قرار بگيرند تا بتوانند از مهارتها و توانايىهايشان استفاده كنند. در حقيقت توان افزايى يك تكنولوژى مؤثر و پيشگام است كه هم براى مؤسسات، مزيت راهبردى ايجاد مىكند و هم براى كاركنان آنها فرصت مىآفريند. توان افزايى، ابزار موثرى در كاميابى و ناكامى مؤسسات است، توان افزايش منابع انسانى (مراجعه كنندگان، هنرجويان و دانشجويان) به مديران امكان مىدهد تا از دانايى، مهارت، تجربه و انگيزه همه كاركنان مؤسسه و كادر آموزشى مسئول بهرهبردارى كنند. مديرانى كه توان افراد را تقويت مىكنند در واقع بار مسئوليت آنها را افزايش مىدهند تا نتيجه بهترى حاصل شود. آرى توان افزايى آسان نيست، اما با اين كه توان افزايى بار مسئوليت گروههايى را سنگين مىكند؛ اما متأسفانه شمار مديران مسؤولى كه راه و رسم ايجاد فرهنگ توان افزايى را بدانند اندك است.
محيط كارى مؤسسات توانمند، محيطى است كه در آن منابع انسانى نيروى محركه اصلى هستند. تواناسازى ظرفيتهاى بالقوهاى را براى بهرهورى از سرچشمه توانايى انسان كه از آن استفاده كامل نمىشود، در اختيار مىگذارد. هر گاه مؤسسات بخواهند در دنياى پيچيده و پوياى امروزى ادامه حيات دهند، اين نيروى بالقوه را بايد مديريت و اداره نمايند. "2"
مفهوم مشترى در مؤسسات فرهنگى
رضايت مشترى (مراجعه كنندگان به مؤسسات فرهنگى و هنرى) يا استفاده كنندگان از كالاها و خدمات فرهنگى و هنرى
1. مشتريان (شهروندان) را در تصميمگيرىها دخالت مىدهند؛
2. به طور مستمر نيازها و خواستههاى مشتريان را مىشناسند و پيشبينى مىكنند؛
3. به سنجش رضايت مشتريان ازمحصولات / خدمات فرهنگى و هنرى خود مىپردازند؛
4. به ايجاد ارزش براى مشتريان مىپردازند؛
5. به وضع استانداردهاى كيفى خدمات مشترى مىپردازند؛
6. به باز مهندسى فرآيندها متناسب با نيازها و ادراكات مشتريان مىپردازند؛
7. به رفتارهاى مشترى - مدار، كادر ادارى و آموزشى مؤسسه پاداش مىدهند؛
8. براى پاسخدهى به انتظارهاى مشتريان داراى استراتژىها، خط مشىها و برنامههاى روشنى هستند؛
9. به استخدام و ارتقاى افراد مشترى درست مىپردازند؛
شنيدن صداى مشتريان پيش نياز تأمين رضايت آنها محسوب مىشود، اما در محيطهاى متلاطم امروزى بايد به نيازهاى بيان نشده مشتريان نيز توجه كرد. ويژگىهايى كه در رضايت مشتريان تأثير دارند به شرح زير طبقهبندى شده است.
1. انتظارهاى اساسى: ويژگىهايى كه مشترى آن را بديهى مىدارند و اگر حذف شده باشند به نارضايتى مشترى منجر مىشود؛
2. نيازهاى بيان شده: ويژگىهايى كه از طرف مشترى تقاضا مىشود؛
3. نيازهاى بيان نشده: ويژگىهايى كه به دليل فراموشى يا كمتوجهى از طرف مشترى بيان نمىشود، اما براى مشترى مهم است.
4. تحريك كننده: ويژگىهايى كه اختصاص شده فردا هستند و در صورت ارائه موجب شور و شعف مشترى مىشود. اگر كاركنان و كادر آموزشى را به عنوان مشتريان داخل مؤسسات به حساب آوريم، بايد پرسيد چگونه مىتوان به كمك آنها رضايت مشتريان خارجى (منابع انسانى مراجعه كننده به اين مؤسسات) را تأمين كرد؟؛ گرچه ساز و كارهاى مختلفى در اين خصوص پيشنهاد شده است، اما توانمندسازى در ميان آنها از جايگاه ويژهاى برخوردار است. "6"
مشترى - مدارى بر مبناى توانمندسازى
درصد قابل توجهى از مديران مسؤول مؤسسات از توانمندسازى سخن به ميان مىآورند، اما در بيشتر موارد واقعا نمىدانند توانمندسازى چيست؟ توانمندسازى واقعى آن است كه كاركنان يك مؤسسه و كادر آموزشى بتوانند براى حل مشكلات مشتريان (هنرجويان و دانشجويان) به ابتكار عمل و نوآورى دست بزنند و كيفيت خدمات فرهنگى و هنرى را به هر شكلى بهبود بخشند. "10" مورر و همكاران (1998) ارتباط بين رضايت مشترى و توانمندسازى را در قالب مدلى طراحى كردهاند كه در آن مديريت كيفيت فراگير و توانمندسازى به عنوان دو مسير مجزا از هم براى نيل به رضايت مشترى ترسيم شده است."11"
گونهشناسى توانمندسازى
1. عقايد: سطحى كه مديريت ارشد به راستى بر ايدههاى زيربنايى توانمندسازى و مزاياى بالقوه آن باور دارد. چنين عقيدهاى بر ارزشهاى قابل قبول در سطح مديران مسئول مؤسسات بستگى دارد.
2. انصاف: تا چه حد نگرش مديران مؤسسات نسبت به كاركنان كادر آموزشى و مشتريان منصفانه، عادلانه و صادقانه است.
اين ابعاد در تركيب با يكديگر چهار گونه نگرش سازمانى و تفسير از توانمندسازى را به وجود مىآورند. در مدل باروچ چهار وجه حاصل از تركيب ابعاد فوق به شرح زير نامگذارى شدهاند:
- كنار گذاشته شده: نگرش منصفانه ولى اعتقاد پايين به توانمندسازى. در اين حالت توانمندسازى از دستور كار مؤسسات خارج مىشود. از جمله مىتوان به مديران مسئول داراى نگرش پدرسالارانه اشاره كرد.
- روشنفكرانه: نگرش منصفانه و اعتقاد بالا به توانمندسازى. در اين حالت اختيار حق اظهار نظر به افراد و مشتريان داده مىشود و پاداش مناسب به آنها داده مىشود.
- فريب كارانه: نگرش غير منصفانه و اعتقاد اندك به توانمندسازى در اين حالت توانمندسازى به عنوان يك مد به كار گرفه مىشود. توانمندسازى از محتوا خالى مىشود و صرفا مدير آخرين حرف را مىزند.
- خسيسانه: نگرش غير منصفانه ولى اعتقاد زياد به توانمندسازى. در اين حالت توانمندسازى ايده با ارزش تلقى مىشود، به افراد اختيار مناسب واگذار مىشود و انتظار مىرود افراد به آن راضى باشند. به نظر آنها تعهد، وفادارى و آمادگى براى مشاركت به دنبال تفويض اختيار ظهور خواهد كرد. "12"
ويژگىهاى مؤسسههاى توانمند
2. مهارتها و وظايف كاركنان خود را توسعه مىبخشند.
3. براى ابداع، نوآورى و خلاقيت، زمينهاى مساعد به وجود مىآورند.
4. كنترل مؤثرى بر روى تصميمات مربوط به فعاليتهاى مؤسسه اعمال مىشود.
5. كادر آموزشى حرفهاى تربيت مىنمايند.
6. رضايت مراجعه كنندگان (دانشجويان، هنرجويان) را تأمين مىكنند.
7. زمينه جهتيابى منابع انسانى را فراهم مىآورند.
شرايطى كه منجر به توانمندسازى منابع انسانى در مؤسسات فرهنگى و هنرى مىشوند
2. مهارت و شايستگى كاركنان و كادر آموزشى؛
3. تشكيل تيمهاى آموزش توسط مؤسسات؛
4. درگير كردن كاركنان مؤسسه در فعاليتهاى فرهنگى و هنرى؛
5. تعهد كامل مدير مسئول و كاركنان به مسائل فرهنگى و هنرى؛
6. ارتباط باز با مؤسسات فرهنگى و هنرى فعال؛
7. ارتباط دو جانبه و باز با مراجعه كنندگان (دانشجويان و هنرجويان) به منظور دريافت نقطه نظرات آنها؛
8. استقرار يك سيستم آموزشى مبتنى بر عملكرد و مديريت عملكرد آموزش در مؤسسات؛
9. ايجاد يك فرهنگ سازمانى حمايتى و مشاركتى؛
10. استقرار يك سيستم انضباط و كنترل مؤثر در مؤسسات؛
تعريف و مفهوم سرمايه اجتماعى
يكى از تعريف مطرح در خصوص سرمايه اجتماعى اين است كه سرمايه اجتماعى مجموعهى هنجارهاى موجود در سيستمهاى اجتماعى است كه موجب ارتقاى سطح همكارى اعضاى آن جامعه گرديد و موجب پايين آمدن سطح هزينههاى تبادلات و ارتباطات مىگردد. "14"
انديشه اصلى سرمايه اجتماعى اين است كه شبكههاى اجتماعى مردم را به همكارى و اعتمادپذيرى بيشتر در برخوردهايشان تشويق كند و از شرايط انزوا وانفرادىشان بيرون آورد. سرمايه اجتماعى، هسته تجربى واقعى يا جوهر آن چيزى است كه جامعه مدنى نام گرفته است. "15"
تعريف سرمايه اجتماعى در سازمان يا مؤسسه فرهنگى هنرى
مؤسسهاى از سرمايه اجتماعى برخوردار است كه كاركنان آن در مراودات با يكديگر و در ارتباط با مؤسسات ديگر و مراجعه كنندگان (مشتريان، شهروندان يا دانشجويان و هنرجويان) از سهولت، سادگى و انعطاف بالايى برخوردار باشند.
از نظر پاتنم Putnam سرمايه اجتماعى، مجموعهاى از مفاهيم اعتماد، هنجارها و شبكهها را تشكيل مىدهد كه موجب ايجاد ارتباط و مشاركت بهينه اعضاى يك مؤسسه يا سازمان خواهد شد و در نهايت منافع متقابل به آنان را تأمين خواهد كرد. از نظر وى اعتماد و ارتباط متقابل اعضا در شبكه، منابعى هستند كه در كنشهاى اعضاى جامعه موجودند.
رونالد برت Ronald Burt معتقد است سرمايه اجتماعى به سيما و تركيب اجتماعى سازمان يا يك مؤسسه اشاره مىكند كه از طريق آن ويژگىهايى همچون اعتماد، هنجارها و باورهاى مشترك و شبكهها براى بهبود قابليتها و تسهيل و هماهنگى در عمل شكل مىگيرد. "16"
ايجاد سرمايه اجتماعى ضرورتى اجتنابناپذير براى مؤسسات فرهنگى و هنرى
سرمايه اجتماعى، بستر مناسب براى بهرهورى سرمايه انسانى و فيزيكى و راهى براى نيل به موفقيت قلمداد مىشود. مديران مؤسساتى كه بتوانند در مؤسسه، سرمايه اجتماعى ايجاد كنند، راه كاميابى شغلى و فرهنگى خود را هموار مىسازند. از سوى ديگر سرمايه اجتماعى به زندگى فرد معنا و مفهوم مىبخشد و زندگى را سادهتر و لذتبخشتر مىسازد.
در مورد اهميت و ضرورت سرمايه اجتماعى در مؤسسات فرهنگى و هنرى مىتوان گفت كه در گذشته، سرمايه اجتماعى، يك شايستگى ضرورى براى اين مؤسسات محسوب نمىشد، اما در حال حاضر تغييرات پر شتاب محيطى، فناورى اطلاعات، نيازهاى رو به رشد براى اطلاعات و آموزش، نيازهاى ضرورى براى نوآورى و خلاقيت، پيشرفت مداوم و تعبير به سمت انعطافپذيرى، ارتباط تنگاتنگ بين مؤسسات و مراجعه كنندگان (مشتريان، شهروندان) و رقبا ايجاب مىكند كه مديران اين مؤسسات سرمايه اجتماعى را به منزله يك شايستگى محقق سازمانى، ايجاد كنند. "17"
اهميت بررسى ارتباط بين توانمندسازى منابع انسانى و سرمايه اجتماعى در مؤسسات فرهنگى و هنرى
اگر مراجعه كنندگان به مؤسسات فرهنگى و هنرى اعتماد نكنند، هيچ پيشرفتى در اين مؤسسات حاصل نمىشود. اعتماد بزرگترين روان كننده و تسهيل كننده كارايى مؤسسات فرهنگى و هنرى است. اعتماد حتى مهمتر از اطلاعات است. اگر شهروندان (مراجعه كنندگان به مؤسسات فرهنگى و هنرى) به مؤسسات اعتماد نداشته باشند، آنها چگونه حيات خود را ادامه خواهند داد؟ و اگر مؤسسات به مراجعه كنندگان خود اعتماد ننمايند، بدون وجود اعتماد چه مىكنند؟
حال مسلما سؤال مهم اين است كه مؤسسات در مورد اعتمادسازى (بين مراجعه كنندگان) چه كارى مىتوانند انجام دهند؟ و حال اين جاست كه شما با سؤالاتى در مورد توانمندسازى منابع انسانى و كار كردن به نحوى كه اعتماد افزايش يابد رو به رو مىشويد.
اعتماد اهميت نظرى و عملى مهمى براى مطالعه سازمانها و مؤسسات فرهنگى و هنرى دربر دارد. علىرغم ادبيات وسيعى كه درباره كاربردهاى اعتماد در زندگى سازمانى وجود دارد، تحقيقات نظامند در زمينه عوامل مؤثر بر اعتماد در مؤسسات فرهنگى و هنرى انجام نشده است. برخى از صاحب نظران مدعى هستند كه اعتماد نوعى ساز و كار انسجام دهنده است كه وحدت را در سيستمهاى اجتماعى ايجاد و حفظ مىكند."18"
به مثابه پديدهاى است تسهيلگر كه باعث بهرهورى بيشتر سازمانها مىشود. اعتماد به عملكرد اثر بخش منجر مىشود زيرا تبادل اطلاعات مرتبط و مناسب بين شهروندان و مؤسسات را تشويق مىكند بر اين اساس اعتماد عامل پيوند شهروندان و مؤسسات فرهنگى و هنرى بوده و مديريت فرهنگى اثربخش منبعث از اين پيوند و اعتماد دو طرفه است. از اين رو اعتماد بر كيفيت كالاها و خدمات فرهنگى تأثير زيادى خواهد داشت. اين اعتماد يكى از ارزشمندترين سرمايههاى اجتماعى است كه مخدوش شدن آن هزينه بسيار سنگينى بر مؤسسات فرهنگى و هنرى تحميل خواهد كرد.
به طور معمول شهروندان يا مشتريان مؤسسات فرهنگى و هنرى دوست دارند كه اين مؤسسات به طريق قابل پيش بينى و نه صرفا در راستاى منافع سازمانى، در راستاى پاسخ به نيازهاى آنها و توانمندسازى آنان عمل نمايند. به عبارت ديگر مشتريان (شهروندان) زمانى به مؤسسات اعتماد مىكنند كه منافع آنها را از طريق توانمندسازى در نظر بگيرند، نه منافع خودشان را. در واقع ايده محورى اين است كه اعتماد بر نوعى انتظار استوار است. تخطى از اين انتظارات، اعتماد را مخدوش مىسازد، اما ضرورتا بىاعتمادى ايجاد نمىكند. به اعتقاد ذاكر بىاعتمادى وقتى ايجاد مىشود كه بدگمانى بروز مىكند و در نتيجه بىتوجهى به برخى از انتظارات در يك مبادله دو طرفه، احتمالا به ديگر مبادلات تعميم داده مىشود."19"
سوالات تحقيق
1 -1) آيا برگزارى دورههاى آموزشى در مؤسسات فرهنگى هنرى از كيفيت و كميت مطلوبى برخوردار است؟
1 -2) آيا فضاى حاكم بر مؤسسات فرهنگى و هنرى انگيزاننده و مشوق پيشرفت است؟
1 -3) آيا مؤسسات فرهنگى و هنرى توانايى پاسخگويى به نيازهاى مراجعه كنندگان را دارند؟
1 -4) آيا محتوا برنامهريزى و تكنولوژى آموزشى مورد استفاده در مؤسسات فرهنگى و هنرى از مطلوبيت مناسبى برخوردار است؟
2- آيا مؤسسات فرهنگى و هنرى در ايجاد سرمايه اجتماعى (بعد اعتماد) در بين مراجعه كنندگان (هنرجويان و دانشجويان) موفق بودهاند؟
3- آيا بين ميزان توانمندسازى منابع انسانى در مؤسسات فرهنگى و هنرى با ايجاد سرمايه اجتماعى (بعد اعتماد) رابطه وجود دارد؟
4- آيا بين ويژگىهاى دموگرافيك (جنسيت، سن، تحصيلات، دفعات مراجعه) با مؤلفههاى توانمندسازى و سرمايه اجتماعى (بعد اعتماد) تفاوت وجود دارد؟
اهداف تحقيق
2) بررسى تأثير برگزارى دورههاى آموزشى در مؤسسات فرهنگى و هنرى بر توانمندسازى منابع انسانى (مراجعه كنندگان، دانشجويان، هنرجويان).
3) شناسايى مولفههاى تأثيرگذار بر توانمندسازى منابع انسانى به ترتيب اولويت در مؤسسات فرهنگى و هنرى.
4) بررسى ميزان موفقيت مؤسسات فرهنگى و هنرى در ايجاد سرمايه اجتماعى (بعد اعتماد) در ميان مراجعه كنندگان (هنرجويان و دانشجويان).
منبع:مجموعه مقالات همایش ملی جایگاه موسسات فرهنگی و هنری در توسعه فرهنگی کشور؛ (1388) به اهتمام علیرضا شیروانی، اصفهان، حوزه معاونت پژوهشی دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان، چاپ نخست.