راه سوم براى حضور مؤثر در عرصه جريان فرهنگ‏ها با تأكيد بر مؤسسه‏ هاى توليد كالاهاى فرهنگى

جريان فرهنگ غربى - امريكايى، به پشتوانه سلطه تاريخى خود (بعد از انقلاب صنعتى)، فن‏آورى نوين، توانمندى اقتصادى و مالى، تأثيرگذارى جبرى به واسطه تفوق در حوزه‏هاى اقتصادى، سياسى، نظامى، فن‏آورى و علمى؛ توانسته در ميدان انتقال و جريان فرهنگ‏ها از ديگر فرهنگ‏ها بسيار تأثيرگذارتر و تعيين‏كننده‏تر باشد. از طرفى در دنياى مدرن پديده جريان فرهنگى تبديل به پديده‏اى كنترل‏ناپذير، پيوسته، و بسيار پيچيده شده است. همه اين عوامل موجب گرديده كه
يکشنبه، 7 اسفند 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
راه سوم براى حضور مؤثر در عرصه جريان فرهنگ‏ها با تأكيد بر مؤسسه‏ هاى توليد كالاهاى فرهنگى

راه سوم براى حضور مؤثر در عرصه جريان فرهنگ‏ها با تأكيد بر مؤسسه‏هاى توليد كالاهاى فرهنگى
راه سوم براى حضور مؤثر در عرصه جريان فرهنگ‏ها با تأكيد بر مؤسسه‏ هاى توليد كالاهاى فرهنگى


 

نويسنده: دكتر اكبر اعتباريان
عضو هيأت علمى دانشگاه آزاد اسلامى واحد خوراسگان.



 

چكيده
 

جريان فرهنگ غربى - امريكايى، به پشتوانه سلطه تاريخى خود (بعد از انقلاب صنعتى)، فن‏آورى نوين، توانمندى اقتصادى و مالى، تأثيرگذارى جبرى به واسطه تفوق در حوزه‏هاى اقتصادى، سياسى، نظامى، فن‏آورى و علمى؛ توانسته در ميدان انتقال و جريان فرهنگ‏ها از ديگر فرهنگ‏ها بسيار تأثيرگذارتر و تعيين‏كننده‏تر باشد. از طرفى در دنياى مدرن پديده جريان فرهنگى تبديل به پديده‏اى كنترل‏ناپذير، پيوسته، و بسيار پيچيده شده است. همه اين عوامل موجب گرديده كه هويت فرهنگ‏هاى بومى با تهديد استحاله در فرهنگ غربى - آمريكايى روبرو شود. اگر چه گروهى معتقدند اين جريان كاملا يكسويه نيست و به تداخل و تعامل فرهنگى معتقدند. در شرايط موجود چه جريان فرهنگى را تهاجم و چه تعامل بدانيم، واقعيت اين است كه اين جريان وجود دارد و فرهنگ‏هاى مولد همچون ژاپن و كره جنوبى و ديگر كشورهاى آن حوزه موفق شده‏اند، جريان‏هاى ديگرى را ايجاد كنند و سهم خود را در تشكيل فرهنگ جهانى افزايش دهند. فرهنگ‏هاى مولد، فرهنگ‏هايى هستند كه داراى قدرت توليد، اراده و سياست توليد، و ظرفيت برقرارى رابطه با بازار جهانى مى‏باشند. بنابراين اگر بخواهيم در گروه فرهنگ‏هاى مولد قرار گيريم، مجبور هستيم دست به »توليد« بزنيم. منظور از توليد، معناى عام و فراگير آن است. براى اين كه با توجه به امكانات و داشته‏هايمان بتوانيم تأثيرگذار باشيم بايد استراتژى »توليد ناب« را پيشه كنيم. توليد ناب براى مؤسسه‏هاى توليد كننده كالاهاى فرهنگى، ويژگى‏هاى خاصى را ايجاب مى‏كند كه در پايان مقاله به آن پرداخته شده است.
واژه‏هاى كليدى: جريان فرهنگ‏ها - جريان فرهنگ غربى - آمريكايى - تهاجم فرهنگى - تعامل فرهنگى - فرهنگ جهانى - استراتژى ستيز و مقاومت - استراتژى گفت و گو - فرهنگ مولد - استراتژى توليد ناب - چشم‏انداز - كيفيت - خلاقيت

مقدمه
 

پديده »جريان فرهنگى« به معناى نفوذ و انتقال معانى و نشانه‏هاى فرهنگى از يك حوزه به حوزه فرهنگى ديگر، پديده جديدى نيست و از ابتداى تاريخ در متن زندگى انسان‏ها حضور داشته است. مبادلات تجارى بين ملت‏ها و جمعيت‏ها، مهاجرت‏هاى قومى و نژادى، جنگ و ستيز بين اقوام و دولت‏ها، مبلغان و مروجان دينى و انديشه‏هاى فلسفى، مسافران و گردشگران، و بازرگانان از زمره مهم‏ترين مجارى فرايند انتقال فرهنگى بوده‏اند. جريان فرهنگى تا پيش از انقلاب ارتباطات از دو ويژگى مهم؛ سرعت پايين - هزينه بالا و كنترل‏پذيرى برخوردار بود. به همين دليل فاقد توانايى نفوذ در لايه‏هاى زيرين فرهنگ‏هاى گيرنده و تهديد هويت آنها بود.
پس از انقلاب ارتباطات، مرزها و حصارهاى سنتى فرو ريخته شد و فرهنگ‏ها توانستند از طريق امواج و توليدات سخت‏افزارى و نرم‏افزارى به راحتى قلمرو ديگر حوزه‏هاى فرهنگى را مورد هجوم قرار دهند. سرعت بالا و هزينه پايين مراودات و ارتباطات و نقل و انتقالات، جريان فرهنگى را به يك جريان پيوسته و پويا، گسترده و فراگير، از نظر حجم و پيچيدگى افزايشى، و هر روز از روز قبل سركش‏تر و مهارناشدنى‏تر كرده است. به همين دليل امروزه جريان‏هاى فرهنگى از قدرت نفوذ و تهاجم بالايى برخوردار بوده به طورى كه بسيارى را نگران استحاله هويت و اساس فرهنگ‏هاى بومى نموده است.
در اين مقاله نظريه‏هاى مربوط به »جريان فرهنگى« و استراتژى‏هاى مواجه با آن مورد بررسى قرار مى‏گيرند و استراتژى »توليد ناب« به عنوان يك استراتژى اثربخش تبيين و پيشنهاد مى‏گردد. سرانجام استراتژى پيشنهادى در مورد مؤسسه‏هاى توليد كالاهاى فرهنگى توجيه و اجزاى آن مشخص مى‏شوند.

نظريه‏ هاى انتقال (جريان) فرهنگى
 

فن‏آورى پيشرفته ارتباطات، اطلاعات و سرعت بالا و هزينه پايين نقل و انتقالات، انقلاب شگرفى را در فرآيند جريان فرهنگى ايجاد نموده است. به طورى كه امروزه اين جريان به جريانى پيوسته، پويا، فوق‏العاده سريع، فراگير و كنترل‏ناپذير تبديل شده و در نتيجه از قدرتى برخوردار شده كه به سرعت مى‏تواند خود را به لايه‏هاى زيرين فرهنگ‏ها برساند.
كنترل‏ناپذيرى و قدرت نفوذ بالا، موجب گرديده كه جريان فرهنگى براى خرده فرهنگ‏ها و فرهنگ‏هاى بومى و محلى، تهديدآميز و خطرناك جلوه كند. به همين دليل در دوران اخير، بحث »جريان فرهنگى« به شكل جدى مورد توجه انديش‏ورزان در حوزه علوم اجتماعى و انسانى، نهضت‏ها و جنبش‏هاى اجتماعى، گروه‏هاى سياسى و دينى و برخى از نظام‏هاى سياسى قرار گرفته است.

نظريه امپرياليسم (تهاجم) فرهنگى
 

پيروان اين نظريه فرآيند جريان فرهنگى در عصر حاضر را يك جريان يك سويه و نابرابر مى‏دانند كه جهت‏گيرى عمده آن به سوى گسترش و جهانى‏سازى فرهنگ غرب - آمريكايى و محو فرهنگ‏هاى بومى است.
درواقع فرهنگ غربى - آمريكايى در سايه شرايط و موقعيت خاص خود توانسته است نسبت به ديگر فرهنگ‏ها سهم بيشترى را در جريان فرهنگى و شكل‏گيرى »فرهنگ جهانى« به خود اختصاص دهد. اين برترى را به طور خلاصه مى‏توان معلول عوامل زير دانست:
1- جهت‏گيرى دولت‏ها در بيشتر كشورهاى جهان براى دستيابى به »توسعه« از نوع غربى - آمريكايى است. تلاش براى گذار از مرحله »سنت« به مرحله »مدرنيته« به شيوه غربى - آمريكايى به معناى پذيرش ارزش‏ها و هنجارهاى نظام سرمايه‏دارى، تلاش براى صنعتى شدن، عقلانيت ابزارى، سود محورى، فردگرايى از نوع غربى - آمريكايى، ثروت اندوزى، فلسفه سياسى ليبرال دموكراسى و زندگى به سبك و شيوه آنها است.
2- كشورهاى غربى و آمريكا صاحب فن‏آورى پيشرفته هم در زمينه‏هاى سخت‏افزارى و هم نرم‏افزارى هستند، كه در نتيجه براى آنها موقعيت‏هاى زير را فراهم نموده است:
الف) برترى در زمينه توليد اعم ازتوليد انديشه، ايده و نظريه؛ توليد كالاهاى صنعتى؛ توليد خدمت؛ وتوليد فنون و مهارت‏ها. بنابراين حوزه‏هاى مصرف كننده پذيراى فرهنگى خواهند بود كه همراه اين توليدات و با آن عجين شده است.
ب) مطلوبيت بالاى اين گروه از كشورها براى نخبگان ديگر كشورها و انگيزه بالاى نخبگان براى استفاده و بهره‏گيرى از آنها در زمينه‏هاى مختلف
ج) مرجعيت اين گروه‏ها از كشورها در زمينه‏هاى علمى و فنى براى مراكز تحقيقاتى و پژوهشى در ديگر كشورها
3- قدرت اقتصادى و نظامى برتر كه نتيجه آن توانايى بالاى آنها در تاثيرگذارى بر حوزه‏هاى اقتصادى و سياسى جهان است. در اين وضعيت امواج فرهنگ غربى - آمريكايى توانسته بر برترى نظامى و اقتصادى سوار شود و حوزه‏هاى سياسى و اقتصادى را تحت نفوذ خود قرار دهد.
4- توانايى فوق‏العاده اين گروه از كشورها به ويژه آمريكا در توليد كالاهاى فرهنگى و توزيع آن در سطح جهان. فعاليت توليد كالاهاى فرهنگى در آمريكا، فعاليتى اقتصادى، برخوردار از فن‏آورى پيشرفته، فرامرزى و سرشار از سودآورى است. بنابراين توليدكنندگان انگيزه كافى براى توليد هر چه بيشتر و توسعه بازارهاى خود به دور افتاده‏ترين بازارهاى مصرف را دارند. امروزه بسيارى از برنامه‏هاى تلويزيونى آمريكا به صورت جهانى پخش مى‏شود، بسيارى از فيلم‏هاى ساخت هاليوود از جمله پر بيننده‏ترين فيلم در سراسر جهان است، موسيقى پاپ آمريكايى طرفداران زيادى در بين مردم جهان به ويژه جوانان دارد و ستارگان آمريكايى مشهورتر و شناخته‏تر از ستارگان محلى هستند.

نظريه تبادل فرهنگى
 

طرفداران اين نظريه معتقدند كه با وجود توان بالاى جريان فرهنگ غربى - آمريكايى، اين جريان كاملا يك سويه نيست و جريان‏هاى مخالفى را نيز مى‏توان شناسايى كرد كه متقابلا بر آن تأثيرگذار هستند. به سخن ديگر درجه‏اى از تعامل و كنش در حوزه‏هاى فرهنگى وجود دارد و شكل‏گيرى »فرهنگ جهانى« حاصل اين تعاملات و كنش‏ها است. بنا به اظهار تام لينسون امروزه در حوزه‏هاى گوناگون فرهنگ غرب، از جمله ورزش، موسيقى و دين مى‏توان نشانه‏هايى از فرهنگ غيرغربى را مشاهده كرد.
از نظر طرفداران نظريه تبادل فرهنگى، در نظريه امپرياليسم فرهنگى فرآيند انتقال فرهنگ يك فرآيند ساده، كاملا مشاهده‏پذير، روشن و واضح فرض شده است در حالى كه اين فرآيند پيچيده، مبهم و وراى تحليل‏هاى منطقى و خطى است. براى مثال در جريان انتقال ممكن است يك حوزه فرهنگى در سطوح رويى به طور گسترده تحت تأثير فرهنگ مهاجم قرار گيرد (مثل نوع لباس پوشيدن و آداب و رفتارهاى اجتماعى ديگر) ولى در دراز مدت ارزش‏ها و بلوك‏هاى بنيادين لايه‏هاى زيرين، تغييرات سطوح فوقانى را در خود هضم نموده و آنها را بو مى‏كند و شايد الگوى جديدى نيز به فرهنگ جهانى ارائه نمايد. در حالى كه مشاهدات (مشاهده تغييرات روبنايى) نشان از استحاله فرهنگى دارد. تام لينسون معتقد است با وجود اين كه مرزهاى سنتى در برابر انتقال فرهنگى فروريخته و فرهنگ جهانى به همه حوزه‏هاى فرهنگى نفوذ كرده ولى آن حوزه‏ها در برابر فرهنگ جهانى كاملا منفعل نبوده و فرآيند انتقال منجر به تحول، دگرگونى، انطباق و مبادله شده است. انواع همزيستى‏هاى فرهنگى مثل هندى‏هاى مقيم لندن يا ايرانى‏هاى مقيم لس‏آنجلس كه در اثر مهاجرت‏هاى فراملى به وجود آمده‏اند، خود شاهدى بر عدم استحاله كامل يك فرهنگ در فرهنگ ديگر و نحوه زندگى آنها نشانى از مبادله فرهنگى است.
پيروان نظريه تبادل فرهنگى برخلاف نظريه رقيب، معتقدند كه فن‏آورى ارتباطات و اطلاعات همچنان كه در خدمت جريان فرهنگ غربى - آمريكايى بوده، به شكل مؤثرتر به فرهنگ‏هاى بومى و گروه‏هاى فرهنگى ديگر كمك كرده است. اعضاى اين فرهنگ‏ها به كمك ابزارها و مجارى ارتباطى نوين امكان برقرارى ارتباط نزديك، پيوسته، و آسان را با يكديگر به دست آورده و در دنياى تداخل مرزهاى فرهنگ‏ها، توانسته‏اند هويت مشترك خود را از طريق نمايان سازى تفاوت‏ها برجسته و تجديد حيات نمايند. مارسل مرل معتقد است كه دهكده جهانى مك لوهان افسانه‏اى بيش نيست. نكته اساسى اين است كه ارتباط بسيار نزديك و مستمر جوامع با يكديگر نه تنها آن طورى كه فكر مى‏شد، نوعى نزديكى و تفاهم متقابل را افزايش نداد بلكه درست برعكس تفاوت‏ها را نمايان ساخت و مقايسه‏ها به منبعى از ناكامى‏هاى خوشايند تبديل شد.

تهديدها و فرصت‏ها (جمع ‏بندى شرايط موجود)
 

با توجه به شرايط امروز و نظريه‏پردازى‏هاى بررسى شده، نتايج زير را مى‏توان در مورد فرآيند انتقال (جريان) فرهنگ به دست آورد:
1- فرهنگ‏ها از مجارى گوناگون شامل امواج، كالاها و مصنوعات فيزيكى، خدمات، توليدات نرم‏افزارى، مهاجرت‏ها، مسافرت‏ها، روابط اقتصادى و سياسى و علمى، و هر گونه ارتباط ديگر در يكديگر جارى مى‏شوند.
2- فن‏آورى‏هاى ارتباطى و انتقالى پيشرفته با دو مشخصه سرعت بالا و هزينه پايين، جريان‏هاى فرهنگى را به يك جريان فراگير، پيوسته، نافذ و پويا تبديل كرده است.
3- شرايط به شكلى است كه هم‏گرايى و شكل‏گيرى فرهنگ جهانى گريزناپذير است. جريان فرهنگى را چه تهاجم و چه تعامل فرهنگى بدانيم، جزيى از زندگى بشرى است و از قرار گرفتن در مسير جريان‏هاى فرهنگى نمى‏توان پرهيز كرد.
4- نقش اصلى و تعيين كننده در »فرهنگ جهانى« را تاكنون فرهنگ غربى - آمريكايى داشته و ديگر فرهنگ‏ها نقش نمايانى در اين جريان نداشته‏اند. اين جريان همچنان پرشتاب، تأثيرگذار و فراگير به پيش مى‏رود.
5- گروه‏هاى فرهنگى و فرهنگ‏هاى بومى در فرآيند انتقال فرهنگى، همچنان هويت خود را حفظ كرده‏اند و فن‏آورى شاهراه‏هاى اطلاعاتى نه تنها خلاف اين جريان نبوده بلكه به آنها كمك كرده است.
6- جريان فرهنگى، كاملا جريانى يك سويه نيست و شواهد نشان داده كه ديگر فرهنگ‏ها نيز بر فرهنگ غربى - آمريكايى نافذ بوده‏اند.

استراتژى ‏ها
 

يكى از مهم‏ترين عوامل در تدوين استراتژى‏ها، ادراك از تهديدات و فرصت‏هاى محيطى است. هر چه محيط پيچيده‏تر باشد، ادراك از آن انتزاعى‏تر و شهودى‏تر خواهد بود. هر چه ادراك از محيط انتزاعى‏تر باشد، تفاوت در استراتژى‏ها بيشتر است به طورى كه بعضا ممكن است استراتژى‏هاى تدوين شده در موضوع واحد در نقطه مقابل يكديگر باشند.
فرهنگ يك پديده تاريخى با قدمتى به اندازه تاريخ حيات بشرى، پهن دامنه، چند لايه با زوايا و گوشه‏هاى ناشناخته و كشف نشده و برخوردار از مؤلفه‏ها و اجزاء بسيار زياد است. بنابراين يكى از پيچيده‏ترين پديده‏هاى اجتماعى است. اين پيچيدگى موجب شده درك تهديدات و فرصت‏ها توسط نخبگان، انديش‏ورزان و سياست‏ورزان كه نگران استحاله فرهنگ‏هاى بومى در فرهنگ غربى - آمريكايى هستند كاملا ناسازگار باشد به طورى كه دامنه استراتژى‏ها از »مقاومت و ستيز« تا »گفتگو و تعامل« گسترده مى‏باشد.

استراتژى مقاومت و ستيز
 

گسترش و نفوذ طلبى فرهنگ غربى - آمريكايى و تهديد هويت فرهنگ‏هاى بومى، زمينه مقابله و معارضه با آن را در بين كشورهاى ديگر فراهم ساخته و در نتيجه منجر به شكل‏گيرى نظريه‏ها و جنبش‏هاى مقاومت و ستيز به ويژه جنبش‏هاى دينى شده است. جنبش‏هاى بنيادگرايى در كشورهاى مسلمان، مسيحيان بنيادگراى آمريكايى، مسيحيت نوبنيادگرا در برخى از كشورهاى آفريقايى و آماده شدن فضاى كشورهاى آسياى جنوبى شرقى براى تولد نهضت‏هاى دينى مخالف با جريان فرهنگ غربى - آمريكايى، حاصل استراتژى مقاومت و ستيز مى‏باشند تلاش براى تجديد حيات سنت‏ها و ارزش‏هاى فراموش شده فرهنگ‏هاى بومى و دينى، مبارزه با ارزش‏ها و رفتارهاى فرهنگ غربى - آمريكايى، حداقل‏سازى ارتباطات تأثيرگذار بين فرهنگ خودى با فرهنگ غير خودى به ويژه فرهنگ غربى - آمريكايى، نفى و تخطئه فرهنگ غربى - آمريكايى، و حتى به كارگيرى خشونت از جمله روش‏هايى است كه اين جنبش‏ها در قالب استراتژى مقاومت و ستيز به كار مى‏بندند.
منتقدين استراتژى »مقاومت و ستيز« اين گونه جبهه‏بندى را براى همزيستى و تحول فرهنگى در جامعه جهانى زيان‏آور مى‏دانند و معتقدند كه در چنين فضايى شهروندى و دموكراسى معنايى نخواهد داشت.

استراتژى گفتگو و تعامل
 

استراتژى گفتگوى تمدن‏ها (فرهنگ‏ها) در نظر دارد با برقرارى ارتباط منطقى بين آرا و انديشه‏ها، ارزش‏ها و باورها، آداب و رسوم و سنن و شيوه‏هاى زندگى بستر مناسبى را براى كنش و تعامل بين فرهنگ‏ها ايجاد كند و از اين راه سهم ديگر فرهنگ‏ها را در شكل‏گيرى فرهنگ جهانى افزايش دهد. استراتژى گفتگو و تعامل راه حل اختلافات جوامع و تمدن‏ها را به جاى ستيز و خشونت در گفتگو و تعامل مى‏داند. يورگن نيلسون، مدير كل مركز مطالعات اسلام و روابط مسيحيان و مسلمانان در آمريكا اظهار مى‏دارد كه «بسيارى از جوامع دنيا مى‏توانند اختلاف خود را حل كنند بدون آن كه مجبور به خشونت شوند و يا احساس كمبود نمايند.»
اين كه اين استراتژى تا چه اندازه در عمل بتواند موفق شود نياز به گذشت زمان دارد. برخى از منتقدين معتقد هستند كه گفتگو بين اديان نه تنها منجر به ايجاد همگرايى نمى‏شود بلكه ممكن است به عنوان يك كاتاليزور و تسريع كننده فروپاشى اديان عمل نمايد و همچنين ممكن است به نسبى شدن دين بينجامد. برخى معتقدند چون هر كدام از اديان براى خود قايل به برترى هستند، گفتگو به معناى درست آن بين آنها امكان‏پذير نيست. برخى نيز گفتگو در سطح لايه‏هاى زيرين فرهنگ (يعنى جهان‏بينى) را به دليل تفاوت‏هاى ماهوى وارد نمى‏دانند.

فرهنگ مولد و استراتژى توليد (راه رسوم)
 

براى اين كه يك فرهنگ مولد باشد، بايد داراى سه ويژگى باشد
1- قدرت بارورى: قدرت بارورى يك فرهنگ به معناى توانايى آن در توليد به معناى عام است. براى مثال فرهنگ ايرانى در طول تاريخ به واسطه تمدن‏هاى باستانى و ادبيات غنى و گرانبار خود، همچنين چهره‏هاى ماندگار در فلسفه و علوم، و موفقيت دانشجويان و دانشمندان خود در كشورهاى ديگر؛ قدرت بارورى خود را نشان داده است.
2- اقدام به بارورى: اقدام به بارورى به معناى اقدام براى توليد است. به سخن ديگر به كارگيرى قدرت بارورى در عمل است. بديهى است براى تحقق اين بخش نياز به دو ويژگى مهم يكى بستر آماده و ديگرى برخوردارى از انگيزه لازم است.
3- به بار نشاندن توليدات: اگر بخواهيم توليدات خود را به بار بنشانيم لازم است آن را در بازار جهانى عرضه كنيم. بنابراين به جاى بستن مرزها و ايجاد محدوديت‏ها بايد مرزها و حصارها را كنار زد و راه را براى حضور توليدكنندگان در عرصه جهانى هموار ساخت.
امروزه فرهنگ‏ها از طريق توليدات اعضاى خود، شناخته مى‏شوند و قدرت نفوذ مى‏يابند. فرهنگ‏هايى كه اعضايشان فقط مصرف مى‏كنند، فرهنگ‏هاى منفعل و در ميدان جريان‏هاى فرهنگى دست و پا بسته خواهند بود. اگر فرهنگ‏ها تمايل دارند كه در زايش و شكل‏گيرى فرهنگ جهانى ايفاى نقش كنند، بايد «مولد» باشند. كاركرد عمده توليدات فرهنگ‏هاى مولد را مى‏توان به شرح زير دانست:
الف - انتقال پيام‏ها و معانى از فرهنگ مولد به فرهنگ مصرف كننده
ب - ايجاد بستر كنش و تعامل براى فرهنگ مولد با ديگر فرهنگ‏ها و دستيابى به زايش‏هاى جديد
پ - تقويت عزت نفس و اعتماد به نفس اعضاى فرهنگ مولد در برابر جريان‏هاى فرهنگى مهاجم
ت - افزايش قدرت زايش و آفرينش فرهنگ مولد و در نتيجه توسعه فرهنگى
ژاپن و كشورهاى آسياى جنوب شرقى و هم اكنون چين، نمونه‏اى از كشورهاى جهان هستند كه به پشتوانه توليدات خود توانسته‏اند در فرايند انتقال فرهنگ‏ها، سهم خود را افزايش دهند و متقابلا بر جريان فرهنگ غربى - آمريكايى تأثيرگذار باشند. توليدات نه تنها معانى و پيام‏هاى فرهنگى را با خود به بازارهاى مصرف مى‏برند بلكه در فرهنگ حوزه مصرف كننده فضايى را براى توجه و آمادگى پذيرش ديگر مظاهر فرهنگى ايجاد مى‏نمايد. امروزه بسيارى از مردم دنيا با اين كشورها و فرهنگ و شيوه زندگى‏شان آشنا و بسيارى از جوانان شيفته ورزش‏هاى سنتى آنها هستند و فرهنگ كار و تلاش و فلسفه مديريتى آنها مورد توجه كانون‏هاى علمى و اقتصادى دنيا است. رشد و توسعه معجزه‏آساى ژاپن و در پى آن ديگر كشورهاى آسياى جنوب شرقى انقلابى را در نظريه‏هاى مديريت ايجاد و راه را بر راهيابى فلسفه مديريتى آنها به ادبيات مديريت باز نمود به طورى كه در زمان حاضر، بسيارى از نظريه‏ها و فنون مديريتى ريشه در مديريت ژاپنى دارد. در حالى كه تا اوايل نيمه دوم قرن بيستم ادبيات مديريت تنها تحت تأثير عقلانيت ابزارى غربى - آمريكايى بود.

استراتژى توليد ناب
 

اكنون با اين پرسش مواجه هستيم كه از كجا بايد شروع كنيم؟ حوزه فرهنگ غربى - آمريكايى، و به ويژه آمريكايى، سلطه انكارناپذير بر بازار توليد دارد. چگونه بايد وارد اين عرصه شد؟ قدرت اقتصادى، فن‏آورى پيشرفته، توانمندى بالا نيروى انسانى و سابقه سلطه همه به شكلى ورود به اين بازار را بسيار سخت و شايد غيرممكن كرده است.
دو توليد كننده »الف« و »ب« را فرض كنيد كه يك نوع كالا توليد مى‏كنند و در يك بازار كالاى خود را عرضه مى‏نمايند. توليدكننده »الف« داراى يك كارخانه بزرگ، تجهيزات پيشرفته، توان اقتصادى بالا، و توليدكننده »ب« كارگاه كوچك، تجهيزات نه چندان پيشرفته، و قدرت اقتصادى نه چندان مناسب است. اين نابرابرى موجب شده كه نسبت عرضه »ب« به »الف« پنج در هزار باشد. بنابراين توليدات »ب« در بازار شناخته شده نيست و در بين توليدات »الف« نمودى ندارد. حال پرسش اين است كه اگر »ب« بر آن شود كه با همين داشته‏ها، در مقابل »الف« خود را نشان دهد و توليداتش در بازار جلوه‏گرى كنند چه بايد بكند؟ پاسخ من، روى آوردن به استراتژى »توليد ناب« است؟
توليد ناب از سه ويژگى مهم برخوردار است:
1- سودآورى در آن يك هدف فرعى است. هدف اصلى تحقق يك رسالت و مجموعه‏اى از آرمان‏هاى اخلاقى، انسانى و اجتماعى است.
2- كيفيت‏گرا است. در توليد ناب، كالاها چون يك اثر هنرى مبتنى بر فلسفه مطلوبيت و زيباشناسى، خلق مى‏شوند. مشترى‏گرايى و بهبود مستمر راه‏كارهاى تحقق اين فلسفه مى‏باشند.
3- نوگرا است. قالب‏هاى كهنه و تكرارى شايد براى رفع نياز مشتريان و كسب سود مناسب باشند ولى براى بيان آرمان‏ها و تحقق رسالت‏ها، اثربخش نيستند. آرمان‏ها در قالب‏هاى كهنه و تكرارى، خسته‏كننده و فاقد جذابيت خواهند بود. توليد ناب، مثل يك گوهر ناب، كالايى است كه همه نگاه‏ها متوجه آن است و به ياد داشته باشيم كه تغيير و حركت از عوامل مهم جذب توجه مشاهده‏گران است. بنابراين تغيير و حركت لازمه ناب بودن است.

توليد ناب و توليدكنندگان كالاهاى فرهنگى
 

در حوزه توليد كالاهاى فرهنگى همچون ديگر حوزه‏هاى توليد، سلطه غرب - آمريكا و به ويژه آمريكا آشكار است. ساخته‏ها و توليدات تلويزيونى در اين كشور در بسيارى از كشورهاى جهان پخش مى‏شود. فيلم‏هايى مثل دالاس و گزارشات شبكه خبرى CNN در بين مردم جهان ميليون‏ها بيننده دارد اين در حالى است كه هر روزه بر ميزان گسترش و نفوذ چنين برنامه‏هايى افزوده مى‏شود و هر سال شمار مديران، مالكان و ديگر گردانندگان شبكه‏هاى تلويزيونى كشورهاى مختلف و حتى كشورهاى اروپايى كه متقاضى خريد توليدات آمريكايى هستند، بالا مى‏رود.
ساخته‏هاى هاليوود، پرفروش‏ترين و پربيننده‏ترين ساخته‏هاى صنعت سينماى جهان است. در سال 1991 ترميناتور 2 پرفروش‏ترين فيلم در آرژانتين، برزيل، شيلى، ژاپن، مالزى و مكزيك بود و فيلم رقصنده با گرگ در اتريش، دانمارك، مصر، فرانسه، ايسلند، هلند، لهستان، اسپانيا و سوئد داراى اين عنوان گرديد. فيلم‏هايى مانند دالاس و بتمن نيز در همين زمره است.
امروزه موسيقى پاپ آمريكايى، ستارگان هنرى آمريكايى مثل جكسون و مدونا براى بسيارى از جوانان و مردم گوشه و كنار جهان آشنا هستند. مردم دنيا حدود 80 درصد از گزارش‏ها را از طريق نيويورك، پاريس و لندن دريافت مى‏كنند بنا به اظهار روزنبلوم انحصار كشورهاى غربى در توزيع اخبار به حدى است كه حتى گزارش‏هاى نوشته شده در مورد يك كشور جهان سومى براى توزيع در نقطه‏هاى ديگر جهان به وسيله آژانس‏هاى خبرى بين‏المللى كه در نيويورك، لندن و پاريس مستقر هستند، ارسال مى‏شود.
در سال 1994، سهم آمريكا در صادرات نرم‏افزار 75 درصد؛ در سال 1995 سهم اين كشور در صادرات كتاب 32 درصد و در سال 1996 در صادرات موسيقى 60 درصد بوده است آمار چاپ كتاب در سال 2000 حاكى از اين است كه 62 درصد كتاب‏هاى جهان در آمريكا چاپ شده است. انگلستان با چاپ تنها 6 درصد مقام دوم را به دست آورده و سهم كشورهاى آلمان، فرانسه، ايتاليا، كانادا، ژاپن و استراليا با هم بين 10 تا 12 درصد و سهم بقيه كشورهاى جهان، 20 درصد باقيمانده بوده است آمارها همه نشانگر شتاب روزافزون توليد كالاهاى فرهنگى جهان مصرف، توسط آمريكا است. آمارها و اطلاعات نشان مى‏دهد كه جريان فرهنگ غربى - آمريكايى، از حمايت بسيار بالاى توليدات فرهنگى خود برخوردار است. در برابر اين جريان، مرزها و حصارهاى سنتى، كنترل‏هاى تأخيرى و تنبيهى، و راهكارهاى سنتى تشويقى و پرهيزى ديگر كارآمدى چندانى ندارند. به اعتقاد من بايد دست به عمل زد. بايد توليد كرد و توليد بهترين راه حضور در عرصه جريان فرهنگ‏ها است. توليد و به ويژه توليدات فرهنگى، هم بسترساز گفتگوى فرهنگ‏ها و هم عامل اين گفتگوها است.
توليد ناب در بخش كالاهاى فرهنگى، نيازمند اجراى تغييرات ريشه‏اى در ساختار و اهداف و شيوه‏هاى مؤسسه‏هاى توليدى است. همان طور كه پيش از اين گفته شد جهت‏گيرى اين تغييرات بايد حول سه محور زير قرار گيرد.
1- ترسيم آرمان‏ها و رسالت‏ها در قالب چشم‏انداز با جهت گيرى »جهانى« و روح ايرانى و انتقال آن به همه كاركنان و كسانى كه با مؤسسه همكارى مى‏كنند.
2- مديريت كيفيت فراگير: رويكرد مديريت كيفيت فراگير فلسفه‏اى است كه به طور پيوسته در پى بهبود و ارتقاء سطح توليدات بر مبناى نياز مشترى و مشاركت همه دست اندركاران فرآيند توليد است. در بحث مشترى توجه به دو نكته حائز اهميت است. يكى اين كه نگاه به مشترى بايد فرامرزى باشد؛ دوم اين كه توليدات در اين حوزه هم بايد بر اساس فلسفه كيفيت فراگير پاسخى به نيازها و علايق مشتريان باشند و هم نيازها و علايق جديدى را در مشترى ايجاد نمايند.
بحث مشاركت فراگير در مورد مؤسسه‏هاى توليد كالاهاى فرهنگى بسيار مهم است. وقتى رقابت شديد است و به ويژه زمانى كه رقابت دانايى محور است سازمان‏ها نمى‏توانند تنها به نبوغ و توانايى تعداد معدودى از افراد باهوش و نخبه متكى باشند. مشاركت جمعى در حوزه توليد كالاهاى فرهنگى، تنها به مرزهاى سازمانى محدود نمى‏شود بلكه كليه فرهيختگان و علاقه‏مندان فرهنگ مرز و بومى و بقيه مؤسسه‏هاى فرهنگى را نيز شامل مى‏شود. براى تحقق مشاركت فراگير عوامل بيرون از مرزهاى قراردادى مؤسسه، آگاهى و شناخت توانمندى‏ها و علايق و انگيزه‏هاى اين عوامل و برقرارى ارتباط مؤثر و پيوسته با آنها لازم و ضرورى است.
3- خلاقيت و نوآورى در توليد: در ذات مفهوم »ناب«، خاص و جديد بودن نهفته است. توليد ناب توليدى متمايز از ديگر توليدات است. توليدات متمايز، حاصل خلاقيت و نوآورى پديدآورندگان و شناخت و آگاهى آنها از نيازهاى بازار است. لازمه خلاقيت، هنجارشكنى در شيوه‏ها، ابزارها، توليدات، و رويكردها است و اين آن چيزى است كه مؤسسه‏هاى توليد كالاهاى فرهنگى در كشور ما به آن نياز دارند.

نتيجه‏ گيرى
 

به طور خلاصه نتايج حاصل از اين مقاله و پيشنهادات آن عبارتند از:
1- جريان فرهنگ غربى - آمريكايى، جريانى قوى، سابقه‏دار و تأثيرگذار بر ديگر فرهنگ‏ها بوده و هست.
2- پديده جريان فرهنگى در دنياى امروز را چه تهاجم بدانيم و چه تعامل، بخشى از زندگى بشر امروزى و گريزناپذير است.
3- فرهنگ‏ها براى ايفاى نقش در فرآيند انتقال فرهنگى، مجبور هستند كه »مولد« باشند.
4- فرهنگ مولد، فرهنگى است كه داراى قدرت بارورى، بستر مناسب و اراده بارورى، و توانايى ادامه حيات در شرايط واقعى (يعنى جهان زيستى) است.
5- تجارب تاريخى نشان داده كه فرهنگ ما از قدرت بارورى لازم و ظرفيت حضور در عرصه جهانى برخوردار است. بنابراين بايد دست به عمل زد و اين به معناى در درجه نخست محوريت »توليد« در جهت‏گيرى‏هاى آينده و ايجاد بستر براى فرامرزى عمل كردن در تمامى حوزه‏هاى توليد است.
6- بضاعت و شرايط موج
7- ود ما، ايجاب مى‏كند كه در توليد به ويژه توليد كالاهاى فرهنگى، دست به توليد ناب بزنيم. رويكرد توليد ناب، توليد را به عنوان يك اثر هنرى مى‏داند. در خلق يك اثر هنرى، اهداف اقتصادى براى هنرمند آن چنان مهم نيستند بلكه قدرت تأثيرگذارى و ماندگارى آن مهم است.
منبع:مجموعه مقالات همایش ملی جایگاه موسسات فرهنگی و هنری در توسعه فرهنگی کشور؛ (1388) به اهتمام علیرضا شیروانی، اصفهان، حوزه معاونت پژوهشی دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان، چاپ نخست.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.