نبرد در آسمان ها
اواسط آخرين روز گرم تابستان بود. هنوز يک ربعي به سه مانده بود. که سمفوني دومين جنگ طولاني قرن شروع به نواختن کرد، حماسه اي که بهترين مردان اين کشور را گرفت و هشت سال جنگ سنگين را به کشور تحميل کرد. بمب ها، روي باند مهرآباد فرود آمدند و صداي انفجارها تا صد نه هزار خيابان آن سوتر گوش ها را کر کرد. اخبار، بوي خون مي داد. خبري از شعر بوي ماه مهر، ماه مهربان نبود؛ به جايش تنها صداي طبل هاي شوم جنگ بود که آرام آرام به گوش مي رسيد واقعيت اين است که جنگ خيلي هم همين جوري شروع نشد، صدام بهانه هاي زيادي براي حمله به ايران جور کرد که هيچ کدامش حتي براي خود عراقي ها وجاهت نداشت. يکي از مهم ترين اينها قرارداد الجزاير بود. در واقع دعواي ايران، عراق بر سر اروندرود خود ماجرايي بود. طولاني که نهايتاً با افزايش فشارهاي خارجي بر بعثي ها موضوع با پادرمياني الجزاير ظاهراً ختم به خير شد. هر چند عراقي ها هيچ وقت راضي نشدند و هنوز امضاي معاهده الجزايره خشک نشده، شيطنت هاي اين همسايه غربي هميشه ناآرام که اين بار خود را تحقير شده مي ديد شدتي دوباره گرفت. درعين حال از زمان وقوع انقلاب اسلامي در ايران، عراق نسبت به ظهور اين قدرت جديد در بزرگ ترين همسايه اش نگران بود. البته اين نگراني چيز جديدي به حساب نمي آمد، چون بعثي ها با شاه هم رابطه خوبي نداشتند اما موضوع در مورد جمهوري اسلامي حادتر بود. در چشم صدام، انقلاب اسلامي ايران، هم يک فرصت بود و هم يک تهديد؛ به اين ترتيب که قدرت نظامي ايران که در شرايط عادي قدرتي برتر به حساب مي آمد در مرز ازهم پاشي قرار داشت و اين يعني همسايه شرقي اش تمرکز و آمادگي لازم را براي دفاع نداشت. از طرفي ظهور ايده فکري انقلاب اسلامي براي عراقي که حزب بعث در آن با کودتا يا به اصطلاح انقلابي با داعيه دولت متحد عربي اسلامي روي کار آمده بود. بسيار خطرناک به نظر مي رسيد. با به قدرت رسيدن صدام در فاصله پنج ماه از انقلاب، عراقيها هم ديگر رسماً پيام هاي تهديدآميز مي فرستادند. به خصوص که از جانب قدرت هاي شرق و غربي هم خيالشان راحت بود؛ با تسخير لانه جاسوسي آمريکا توسط دانشجوهاي خط امام (ره) که موجب قطع روابط ايران و آمريکا شد، صدام آمريکا را همسو با منافع خود مي ديد يا بهتر است بگوييم آمريکا عراق را همسو با منافعش مي ديد که زير گوشش چيزهايي خواند. اما عراقي ها از اين ديد به موضوع نگاه نمي کردند بلکه آنها جنگ بي دردسري را مي ديدند که همه چيزش مهيا بود. از يک طرف با کشوري مواجه بودند که حکومت جديدش هنوز بر شرايط کاملا مسلط نيست و درگيري گروه هاي سياسي در آن همچنان جريان داشت. از طرفي ارتشش به زحمت 50 درصد توان پيش از انقلابش را داشت که تازه براي همين 50 درصد هم دردسرهاي زيادي در راه بود و همين تفکرات زمينه جنگ را فراهم کرد. به هر حال از اوايل سال 59 روز به روز بر شدت درگيري هاي مرزي افزوده مي شد و از 23 شهريور ديگر ارتش عراق آماده حمله سراسري بود و از 28 شهريور هم شناورهاي رزمي عراقي اجازه عبور به کشتي ها با پرچم ايران از اروندرود را نمي دادند.
آغاز يک پايان
آرايش تهاجمي نيروهاي عراقي هم به اين ترتيب بود که دو لشکر از شمال (در قالب سپاه اول)، پنج لشکر از مرکز(در قالب سپاه دوم) و در نهايت پنج لشکر از جنوب (در قالب سپاه سوم) با سرعت تمام پس از گذشتن از مرزها به سوي شهرهاي بزرگ و صنعتي جنوب و مرکز ايران سرازير شدند. سرعت پيشروي لشکرهاي زرهي و موتوريزه ارتش عراق در ابتدا به حدي بود که ايران با يک فروپاشي در کليه جبهه هاي 1352 کيلومتري جنگ مواجه بود، به خصوص که ضعف دامنه دار يگان هاي پدافندي مستقر در منطقه همانند واحدهايي از لشکرهاي 92 زرهي و 81 زرهي خرم آباد، با وجود مقاومت دليرانه نيروهاي مردمي و عشاير مشکل جدي اي براي 250 هزار سرباز عراقي که در پناه آتش سنگين بيش از 1000 عراده توپ پيشروي مي کردند محسوب نمي شد. اولين گام را اما فرداي آن روز نيروي هوايي به عنوان تنها نيروي آماده به پرواز در آوردن 200 هواپيما در قالب عمليات کمان 99 و بمباران 140 فروندي تقريبا تمامي پايگاه هاي عراق برداشت. همين اقدام نيروي هوايي و بمباران دامنه دار پايگاه هاي مرزي عراق در روزهاي بعد براي کم کردن شر بيشتر توان رزمي نيروي هوايي عراق براي دست کم چند هفته کافي بود. در اين شرايط تايگرهاي نيروي هوايي با همکاري بالگردهاي کبراي هوانيروز مسلح به موشک هاي ضد تانک تاو در پناه برتري هوايي حاصل از پرواز تامکت ها به شدت مشغول کوبيدن خطوط تدارکات و پشتيباني نيروهاي در حال پيشروي عراق شدند.
شدت و دامنه اين عمليات ها به حدي بود که تنها در پنج روز اول جنگ به طور مثال لشکر دهم عراق نزديک به 50 درصد وسايل موتوريش را از دست داد و لشکر نهم تنها در طول يک هفته نزديک به 200 دستگاه تانک و نفربر را به حملات هوايي باخت. اين سلسله عمليات ها گر چه کارساز بود اما بدون پشتيباني زميني تنها مي توانست موجب کاهش سرعت پيشروي برخي يگان هاي عراقي مثل لشکر سوم زرهي از سپاه دوم شود که به سوي خرمشهر حرکت مي کرد يا لشکر نهم که در پايان هفته اول تنها 15 کيلومتر با دزفول و پايگاه هوايي وحيدي فاصله داشته باشد.
روزهاي تلخ
با اين حال لشکر سوم زرهي با وجود پشتيباني از سوي لشکر پنجم عراق زير فشار سنگين نيروي هوايي ايران و مقاومت مردمي تنها به زور يگان هاي زرهي و آتش سنگين توپخانه توانسته بود با قطع جاده اهواز - خرمشهر محاصره را تکميل کند. جالب آنکه هدف اصلي اين دو لشکر در پايان هفته اول رسيدن به عمق 40 کيلومتري خاک ايران به شمار مي رفت، حال آنکه حتي نيمي از ايران مسافت را هم طي نکرده بودند البته از آن طرف سپاه سوم با سرعت هر چه تمام خود را به پنج کيلومتري سوسنگرد و 20 کيلومتري جنوب غرب اهواز رسانده بود.
در اين شرايط پايداري جانانه لشکر 92 زرهي اهواز با همراهي مقاومت هاي مردمي که کم کم شکل مي گرفت، 19 روز حياتي را از سپاه سوم عراق گرفت و عملا با معطوف کردن بيشتر تلاش عراق براي گرفتن اهواز و خرمشهر زمان کافي براي تجهيز نيرو را فراهم کرد. در طول اين زمان سوسنگرد، بستان، مهران، دهلران، قصر شيرين، نفت شهر، سومار و موسيان سقوط کرده بود و بالاخره پس از رسيدن لشکر 11 پياده عراق به واحدهاي سپاه دوم، سرانجام خرمشهر زير فشار سه لشکر عراقي به همراه يک تيپ کماندويي در چهارم آبان ماه پس از 36 روز مقاومت دليرانه، سقوط کرد و محاصره آبادان کامل شد. اما با رسيدن لشکرهاي 21 تهران، 77 خراسان، 81 خرم آباد و 64 اروميه در کنار 16 زرهي قزوين و 88 زرهي زاهدان با همراهي واحدهاي سپاه پاسداران به مناطق جنوب و غرب اوضاع در شرف تغيير بود.
در اين شرايط گرچه عمليات هاي اوليه ايران در برابر پدافند سنگين واحدهاي عراقي چندان اميد بخش نبودند اما ديگر خبري هم از پيشروي نبود. در حقيقت صدام جنگ را در دوماه اول باخت به خصوص که نيروهايش با تمام تلاشي که به خرج دادند تنها 14 هزار کيلومتر مربع (کمتر از يک درصد خاک ايران) يک شهر مهم (به بهاي سنگين هزينه کردن تمام نيروي ذخيره سپاه دوم آن هم در طول يک ماه) و چند شهر کوچک را گرفته بود و حالا نيروهايش بايد منتظر ضربات چپ و راست ارتش تجديد قوا کرده و سپاه پاسداران ايران مي ماندند.
ارتش ايران و عراق در آستانه جنگ
ارتش ايران
ارتش عراق
ارزش کلي سفارش هاي نظامي عراق به فرانسه به بيش از 7 ميليارد دلار مي رسيد که انواع جنگ افزارها شامل جنگنده هاي ميراژاف1، بالگردهاي گازل، سوپر فرلون و انواع موشک هاي هوا به هوا و هوا به سطح را شامل مي شد. البته شوروي هم به اين راحتي کنار نکشيد تا آخر ماجرا شوروي همچنان با سهم 61 درصدي بزرگ ترين صادر کننده جنگ افزار به عراق باقي ماند، آن هم در حالي که در اواخر جنگ در بعضي موارد حتي از تامين اعتبارات خريدهايش هم عاجز بود.
نبرد در آسمان
هواپيماهاي جنگي ايران با حداقل 1000 خلبان آماده در آشيانه هاي بتني محفوظ مانده بودند و ببر خفته تازه چشمانش را گشود. به فاصله تنها يک روز با به جريان افتادن طرح عمليات البرز نيروي هوايي ايران در قالب عمليات کمان 99 را بمباران 140 فروندي، مزه يک بمباران غافلگيرانه را به خلبانان عراقي چشاند و اين تازه آغاز سلسله عمليات هاي سنگين 50 الي 60 فروندي بود که نيروي هوايي در طول هفته اول روي فرودگاه هاي عمدتاً مرزي عراق به اجرا درآورد.
در کمتر از يک ماه نيروي هوايي ايران برتري کامل هوايي را بر فراز منطقه نبرد در اختيار گرفته بود و نيروي هوايي عراق که حالا عقب کشيده بود در جنب وجوش بازگشتن به ميدان مي سوخت. اما از آن سو نيروي هوايي بسياري از اهداف حياتي عراق را به شدت مي کوبيد، به طوري که تنها نيروگاه برق بغداد بيش از 20 بار هدف بمباران فانتوم هاي ايراني قرار گرفت و تايگرهاي پايگاه دوم (تبريز) پايانه هاي سوختي شمال عراق را به طور مرتب 300 بار کوبيدند و در نتيجه 13 بار کل صادرات نفت عراق را متوقف کردند. اما به زودي با تحويل جنگنده هاي ميراژاف 1، نيروي هوايي عراق جاني دوباره گرفت. جت هاي جديد به وضوح از فانتوم هاي ايراني برتر بودند و با توجه به برتري عددي ناشي از کمبود قطعات يدکي تامکت ها، به پشتوانه تکنيسين هاي فرانسوي جرات به چالش کشيدن اف 14 هاي ايراني را هم داشتند.
اين ميراژها با همکاري جنگنده هاي مصري ميراژ 3 و سوپر اتانداردهاي اجاره اي عراق در جريان جنگ نفتکش ها به لطف موشک هاي ضد کشتي مشهور اگزوسه موفق ظاهر شدند و در اين بين هم تنها تامکت ها به معناي واقعي حريفشان بودند. در ضمن هديه امکان سوخت گيري هوايي به نيروي هوايي عراق به مشکلي جدي براي پايانه صادراتي نفت ايران در خارک نيز بدل شده بودند.
مهم ترين سرعت گير نيروي هوايي عراق خود صدام بود، چرا که عموماً علاقه اي به فرماندهان محبوب نداشت و تک تک عمليات هاي اين نيرو را هم بايد شخصاً امضا مي کرد البته با خراب تر شدن شرايط مارشال کارکشته هوايي حميد شعبان سکان کشتي به گل نشسته نيروي هوايي، عراق را به دست گرفت و دور از چشم صدام تکاني به آن داد؛ به طوري که براي اولين بار پاي ميراژها را به شيراز و مازندران باز کرد.
دفاع هوايي
جنگ نفتکش ها
نبرد در آب هاي خروشان
ناوچه هاي کمان
قهرمان پوشالي
او بر خلاف خيلي از رفقاي بعثيش علاقه شديدي به غرب داشت، به خصوص که معتقد بود شوروي در فروش جنگ افزار به کشورهاي عربي سرشان کلاه مي گذارد تا جنگ افزارهاي بي کيفيتش را با نازل ترين قيمتها به آنها غالب کند. همين موضوع هم نهايتا موجب شد تا دولت عراق براي فصل بعدي خريدهايش دست به دامن فرانسه شود. صدام استاد بافتن روياهاي پوشالي بود.
در زمان حمله به ايران خيالش اين بود که پس از گرفتن بي دردسر خوزستان ظرف يکي دو هفته ايران به ناچار صلح را خواهد پذيرفت و تازه در خرمشهر مردم به استقبالش خواهند آمد. همين تصورات باعث شد ساعت 11 آخرين روز شهريور شخصا با شليک اولين گلوله تانک سوت شروع بزرگ ترين جنگ خاورميانه را به صدا در آورد.
اما حتي او هم فکر نمي کرد اين شروع طولاني ترين جنگ تمام عمرش باشد که زخم هاي آن را شايد تا دم مرگش هم فراموش نکرده بود.
Chieftain
چيفتن
M60
ام 60
T-72
تي 72
T-55
تي 55
Ah- 1Cobra
کبرا
Mi-24
ميل 24
درگيري با يانکي ها
مهم ترين عمليات هاي هوايي جنگ
حمله به H3
عمليات اوسيراک
عمليات شيخ 2
بمباران لارک
حمله به پايانه نفتي سيري
آيا مي دانستيد
* در زمان شروع جنگ بدهي خارجي ايران 10 و عراق 30 ميليارد دلار بود اما وقتي جنگ تمام شد. ايران تنها 5 ميليارد دلار بدهي داشت، اما بدهي عراق به رقم کمرشکن 70 تا 90 ميليارد دلار رسيده بود.
* ارتش بعثي عراق پس از تصرف قصر شيرين 90 درصد شهر را با بولدوز با خاک يکسان کرد تا ميدان ديد کافي براي آتش توپخانه ايجاد کند.
* در سالهاي آغازين جنگ فقط شناسايي جنگنده هاي تامکت ايراني در حد فاصل 200 کيلومتري براي لغو شدن کل عمليات بمباران کافي بود.
نيروي هوايي ايران
F-14Tomcat
اف 14 تامکت
F-4Phantomll
اف 4 فانتوم 2
F-5 Tiger ll
اف 5 تايگر 2
نيروي هوايي عراق
MirageF-l
ميراژاف 1
Mig-25
ميگ 25
Mig-21
ميگ 21
روزشمار 3 ماه اول جنگ
31 شهريور
1 مهر
2 مهر
3 مهر
7 مهر
8 مهر
15 مهر
25 مهر
4 آبان
8 آبان
9 آبان
11 آبان
25 آبان
8 آذر
منبع: نشريه دانستنيها شماره 38