خرافات در دنیای کنونی

خرافات به عقاید و افکار، یا آداب و اعمال نامعقول و بی اساس گفته می‌شود که علم به درستی آن نداشته و از خیر و شر بودنش اطلاع نداریم. خرافات از قدیمی‌ترین اعصار وجود داشته و تا به امروز رسیده است. از اهداف...
پنجشنبه، 11 اسفند 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خرافات در دنیای کنونی

خرافات در دنیای کنونی
خرافات در دنیای کنونی


 

نويسنده:احمد ابراهیمی هرستانی
منبع : اختصاصي راسخون



 

احمد ابراهیمی هرستانی

چکیده
خرافات به عقاید و افکار، یا آداب و اعمال نامعقول و بی اساس گفته می‌شود که علم به درستی آن نداشته و از خیر و شر بودنش اطلاع نداریم. خرافات از قدیمی‌ترین اعصار وجود داشته و تا به امروز رسیده است. از اهداف مهم انبیاء و به ویژه پیامبر اکرم (ص) مبارزه با خرافات و آداب و رسوم منشأ یافته از جهل و نادانی است؛ و این مبارزات عامل گسترش اسلام گردید. خرافات دارای انگیزه‌ها و پایه‌هایی است که در این مقاله بدان اشاره گردیده و برخی از خرافات و دگرگونی‌های دوران آخرالزمان را نیز یادآور شده‌ایم.
کلیدواژگان: خرافات، اسلام، جاهلیّت، انگیزه‌ها، آخرالزمان.
مقدمه
اصل اساسی در دین مقدس اسلام، حرکت در مسیر صراط مستقیم الهی است. صراط مستقیم میزان و معیار است که افراد خود را با آن سنجش نمایند تا هرگز گمراه نشوند. صراط مستقیم، همان کتاب خدا و عترت رسول الله (ص) است که با تمام اهمیّتی که دارد متأسفانه مورد غفلت برخی قرار گرفته است. به طوری که هم اکنون در این دوران افرادی ناآگاه به واسطه رنگ و لعاب دینی دادن به خیال‌ها و خرافات خود و ترویج آن در جامعه، مردم را از راه مستقیم الهی، گمراه کرده و به سراب توهمات خود نزدیک نموده‌اند، که عقائد و تفکر اینگونه انسان‌ها فرسنگ‌ها از حقیقت دین جداست. البته خرافات اوهام گونه این گونه افراد قبل از بعثت پیامبر اکرم (ص) هم وجود داشته است، اما چرا این جهل و نادانی باید به جایی برسد که دوره‌ی آخرالزمان همچون جاهلیّت بت‌پرست نیز، آماج همان جهالت‌ها و نادانی قرار گیرد و هر روشی برای کم ارزش شدن دین صورت گیرد. پیامبر (ص) در آن دوران با خرافات مبارزه کرد و مردم را به تفکّر و تعقّل واداشت و امروز وظیفه‌ی دانشمندان و عالمان دینی و آحاد مسلمان شیعه است که وظیفه دارند با آن مقابله کنند و نگذارند اساس اسلام و دین را مردمی ساده لوح وارونه کنند.

تعریف خرافات
 

خرافات کلیه عقائد و سنت‌هایی است که مردم به علل گوناگون و در اثر زمینه سازی خاصی آن‌ها را رسم کرده‌اند در حالی که علم به درستی آن نداشته‌اند. اما به علت شیوع و رواج داشتن، آن‌ها را پذیرفته‌اند. در کتاب فرهنگ ابجدی (1) خرافات را به معنای سخن بیهوده و یاوه معنی کرده‌اند. در برخی متون دینی درباره‌ی خرافه آمده است: خرافه یا خرافات عبارت است از اعتقادات بی اساس که با عقل و منطق و علم و واقعیت سازگاری نداشته باشد. مثل اعتقاد به نحس بودن عدد سیزده، بدیمن بودن رنگ سیاه، ناله‌ی جغد و ... (2)
و نیز در کتاب النهایه آمده است که «اسم رجل من عذرة الستهوته الجنّ؛ فکان یحدّث به ما رأی، فکذبوه و قالوا حدیث خُرافة» (3)؛ خرافه نام مردی از قبیله‌ی عُذره بود و از احوال و اسرار جنّه خبر داشته و آن چه را که از آن‌ها می‌دید، نقل می‌کرد. اما کسی سخن او را باور نداشت و مردم سخنان وی را تکذیب می‌کردند ولی گفتند: این سخن ساخته خود، خرافه است. ابن اثیر پس از نقل داستان فوق ضمن حدیثی از پیامبر اکرم (ص) می‌گوید: آن حضرت فرمود: «خُرافَةٌ حَق» (4)؛ (یعنی سرگذشت خرافه واقعیت دارد)

تاریخچه خرافات
 

با نگاهی به تاریخ خواهیم دید که در زمان انبیاء گذشته مردم بر اساس اصول و ضوابط خاصی زندگی نمی‌کردند بلکه بر اساس عقاید و اندیشه های شخصی خود عمل می‌نمودند و بیشتر انحرافات و گمراهی‌های که در زمان انبیاء وجود داشته و مانعی بر سر راه رشد خود و جامعه بوده است همین پیدایش نظرات ابداعی و خارج از محدوده‌ی وحی الهی است. این انحرافات و اشتباهات تا جایی رشد کرده بود که دوره‌ی قبل از ظهور اسلام را دوره‌ی جاهلیت نام نهادند؛ یعنی مردم تمام روی خود را بسوی جهل گسترش نادانی باز کرده بودند و حقایق را رها کرده و تعقّل نمی‌نمودند و خداوند متعال نیز بر دل‌های کسانی که آگاهی ندارند مهر می‌نهد. «کَذَلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلَی قُلُوبِ الَّذِینَ لَا یَعْلَمُون» (5) و در حدیثی از امیرالمؤمنین علی (ع) می‌خوانیم که درباره‌ی جاهل فرمود: «اَلجاهِلُ مَیِّتٌ بَینَ الأحیاءِ»؛ (جاهل مرده ای است در میان زندگان)
بنابراین قرآن کریم نیز به برخی از خرافات در زمان جاهلیت اشاره نموده است، از جمله در میان عرب جاهلی معمول بود که بر بعضی حیوانات علامت و نامی گذاشته و خوردن گوشت، شیر، سوار شدن بر پشت آن‌ها را ممنوع می‌ساختند و این حیوانات را رها می‌نمودند. (6) و در اینجا به نظری از فیلسوف و مفسّر بزرگ: استاد علامه طباطبائی «رحمة الله علیه» در باب خرافات و گسترش و پذیرش آن اشاره می‌کنیم:
حضرت استاد در تفسیر شریف المیزان می‌نویسد:
«بشر از قدیمی‌ترین اعصار لایزال گرفتار اینگونه آراء خرافی بوده و تا امروز نیز هست و آن طور که بعضی گمان کرده‌اند، خرافه پرستی از خصائص شرقی‌ها نیست، بلکه همانقدر که در شرقی‌ها هست، در غربی‌ها هم هست، اگر نگوییم غربی‌ها حریص‌تر بر اعتقاد به خرافات از شرقی‌ها هستند؛ و از سوی دیگر همواره خواص بشر یعنی علماء و روشنفکران در پی نابودسازی رسوم این خرافات، چاره اندیشی کرده و می‌کنند، بلکه اعتقاد به آن‌ها را از دل‌های مردم زایل سازند، چه لطایف الحیل بکار بردند، باشد که عوام بدان وسیله متنبّه شده از خواب غفلت بیدار گردند، ولی معالجات این طبیبان مؤثر واقع نشد و انسان‌ها همچنان گرفتار خرافات هستند. علتش هم این است که انسان هیچ وقت از تقلید در آراء نظری و حقایق اعتقادی خالی نیست، این از یک سو و از سوی دیگر از احساسات و عواطف نفسانی هم خالی نیست...» (7)

بدعت چیست و بدعت گذار کیست؟
 

«وَ أَمَّا أَهْلُ الْبِدْعَةِ فَالْمُخَالِفُونَ لِأَمْرِ اللَّهِ وَ لِکِتَابِهِ وَ لِرَسُولِهِ الْعَامِلُونَ بِرَأْیِهِمْ وَ أَهْوَائِهِم و ان کَثُرُا» (8)؛ (بدعت گذاران کسانی هستند که مخالف دستورات خداوند و قرآن مجید و رسول خدا هستند و به افکار و عقاید و هوی و هوس خویش عمل می‌کنند [چنین اشخاصی اهل بدعت هستند] هرچند تعداد آن‌ها زیاد باشد)
بدعت در لغت به چیز نو و بی سابقه، آئین نو و رسم تازه گفته می‌شود و همچنین به رسم و آئین جدید و سنّت تازه که بر خلاف دستور دین جعل شود نیز بدعت می‌گویند. (9)
و کلمه بدعت نزد مسیحیان «هَرطَقَه» بوده یعنی کسی که بدعت در دین گذارد. (10) بنابراین به کاری که نظیر نداشته باشد؛ و در میان مردم معروف و شناخته نشده باشد بدیع می‌گویند و به اوّلین فردی که آن کار را انجام داده مبدع و مبتدع گفته می‌شود.
در آیه شریفه «قُلْ مَا کُنتُ بِدْعًا مِّنْ الرُّسُل» (11) نیز همین معنا اراده شده به طوری که می‌فرماید: «ای پیامبر بگو من اوّلین کسی نیستم که از جانب خدا وحی آورده است.»
«بدعت دو قسم است: 1.گاهی به معنی نوآوری در مسایل علمی، صنعتی، اجتماعی، ذوقی و مانند آن است. انسان اگر مسأله تازه ای را با ذوق سلیم و راهنمایی عقل ارائه دهد، این امر مثبتی است و بیش‌تر از آن تعبیر به» ابداع می‌شود و روشن است که پیشرفت علوم و صنایع بشر در سایه‌ی این نوآوری‌هاست.
در معنی دیگر بدعت تحریف احکام خدا، یا اضافه کردن چیزی بر آن است؛ که این نوع از بدعت، بدعت منفی است، و متأسفانه گاهی این دو نوع را جابجا می‌کنند تا با تظاهر با بدعت مثبت، بدعت منفی را پیاده کنند. مثل این که به عنوان نوآوری می‌گوید: «وضو برای زمانی بوده که بهداشت به طور مطلوب مراعات نمی‌شد و مردم به اندازه کافی خود را شست و شو نمی‌کردند، بدین جهت اسلام وضو را برای رعایت بهداشت لازم کرد، ولی اکنون که مردم خود به خود بهداشت را در حدّ مطلوب رعایت می‌نمایند، دیگر وضو لازم نیست!» بدین جهت باید هوشیار بود که بدعت گذاران، بدعت منفی را در لباس بدعت مثبت پیاده نکنند. (12)

دلایل پیدایش خرافات و بدعت‌ها
 

به نظر می‌رسد به طور کلی علل پیدایش خرافات و انحرافات و بدعت‌ها، امور زیر باشد:
1. جهل و نادانی
2. آداب و رسوم غلط و القاء دیگران به فرهنگ مدرن، مُدگرایی
3. تعصّب نسبت به آداب و رسوم اقوام و آباء و اجداد
4. توطئه دشمنان و استعمارگران
5. تبلیغات دروغ
6. تملّک افکار
7. سادگی مردم
8. دور شدن از اصول و مبانی اسلامی و غفلت از صراط مستقیم دین
9. دور بودن از علماء و دانشمندان دینی
10. محکم نکردن پایه های اعتقادی
11. عدم تفکّر قبل از بیان هر سخن.

پایه های بدعت
 

بدعت بر اساس ضعف ایمان بنا نهاده شده است، ما اگر خداوند را عالِم علی الاطلاق بدانیم، و خود را در مقابل او حتّی بسان قطره ای در برابر دریا ندانیم، و علم و دانش بی نهایت او را در مقابل علم بی مقدار خود قابل مقایسه ندانیم، و اسلام را به عنوان آخرین دین الهی قبول داشته باشیم و پیامبر اسلام (ص) را معصوم بدانیم هرگز به خود اجازه‌ی دخل و تصرف در احکام الهی نخواهیم داد.
ما نبایدکتاب و سنّت را به رنگ آراء و عقاید و نظریّات خود درآوریم و جلوی آن‌ها حرکت کنیم. بلکه باید آن‌ها را امام خود بدانیم و در سایه‌ی آن‌ها حرکت کنیم و اعتقادات خود را به رنگ آن درآوریم. چگونه برخی از اهل بدعت در مقابل دستور یک طبیب، که بشری مثل آن‌هاست؛ تسلیم و رام هستند؛ ولی در برابر فرامین الهی متمرّد و گردنش می‌باشند!؟

انگیزه های خرافات و بدعت
 

مهم‌ترین انگیزه این کار هوی و هوس است. بسیاری از افراد هستند که دین را مانع هوی و هوس خود می‌دانند ولی از آن جا که نمی‌توانند با دین به صورت مستقیم مبارزه کنند، هوی و هوس خود را در لباس دین و به عنوان قرائت جدید عرضه می‌نمایند و با تفسیر به رأی پایه گزار بدعت‌های مختلفی می‌شوند. در زمان طاغوت نیز این سلاح مورد استفاده قرار می‌گرفت، آن‌ها در پاسخ به اشکالات و انتقادها می‌گفتند: «ما روح اسلام را حفظ کرده‌ایم؛ هرچند برخی از قالب‌ها محفوظ نمانده است.» (13) اگر با خرافه و بدعت مبارزه نشود دین به طور کلی متغییر می‌شود و به عنوان یک پدیده‌ی جدید جلوه می‌کند.

مبارزه با خرافات عامل گسترش اسلام
 

یکی از اهداف پیامبران و انبیاء الهی و خصوصاً پیامبر اکرم اسلام (ص) محو کردن خرافات و آداب و رسوم جاهلیت بوده است. مورخ معاصر: استاد آیت الله سبحانی در این باره می‌نویسد: «یکی از بزرگ‌ترین افتخارات پیامبر گرامی اسلام (ص) این است که با خرافات و اوهام و افسانه و خیال مبارزه نمود، و عقل و خرد بشر را از غبار و زنگ خرافات شستشو داد و فرمود: من برای این آمده‌ام که قدرت فکری بشر را تقویت کنم؛ و با هرگونه خرافات به هر رنگ که باشد، حتی اگر به پیشرفت هدفم کمک کند سرسختانه مبارزه نمایم. او در برابر توده های زیادی از اعراف که سالیان درازی افکار جاهلی و عقاید خرافی بر آن‌ها حکومت کرده بود، چنین می‌گفت: »کُلُّ مَأثَرةٍِ ِفی الجاهلیَه تَحتَ قَدَمی (14)؛ (یعنی با پدید آمدن اسلام، کلیه مراسم و عقاید و وسایل افتخار موهوم، محو و نابود گردید و زیر پای من قرار گرفت) (15)
آری اگر هر جمعیت و گروهی در هر منطقه ای بخواهد مطابق فکر و سلیقه‌ی خودش پا در عرصه‌ی دین بگذارد این خرافات و بدعت‌ها نسل به نسل افزوده می‌شود و پس از چند نسل چهره‌ی دین کاملاً متحوّل شده و اسلام در لابه‌لای خرافات و بدعت‌ها محو می‌گردد لهذا، انبیاء پیامبر اکرم (ص) بسیار تلاش کردند تا دین پا برجا بماند و دچار پیچیده‌ی خرافات نگردد.
مبارزه با خرافات و بدعت‌ها مسئولیت سنگین پیامبران بود و امروز این مسئولیت بر دوش علماء آگاهان دین و دانشمندان است که در مقابل انحراف خرافه گرایی بیاستند. همانطور که پیامبر اکرم در این زمینه فرمودند:
«إذَا ظَهَرَت البَدعُ فی امّتی فَلیُظهِرِ العالِمِ وَ عَلمَهُ فَمَن لَم یَفعَل فَعَلَیهِ لَعنُةُ الله» (16)؛ (هنگامی که بدعتی در جامعه رواج پیدا می‌کند، بر عملاء و دانشمندان واجب است که در برابر آن ساکت ننشینند و مردم را نسبت به آن آگاه کنند و عالمی که از این وظیفه سرباز زند مشمول لعن و نفرین خداوند می‌گردد)
«مبارزه باعقاید موهوم و خرافات و رسومات جاهلی در نزد رسول اکرم (ص) از چنان اهمیتی برخوردار بود که» وقتی «معاذ بن جبل» را به «یمن» اعزام نمود، به او چنین دستور داد:
«وَ أَمِت أمرُ الجاهِلیَّةِ الاّ ما سَنَّهُ الأسلام وَ أظهِر أمرَ الاسلامِ کُلَّهُ و صغیرَهُ و کبیرَه» (17)؛ (ای معاذ! آثار جاهلیت و افکار و عقاید خرافی را، از میان مردم نابود کن و کوچک و بزرگ سنن الهی اسلام را که همان دعوت به تفکر و تعقّل است، احیا کن) پیامبر گرامی اسلام (ص) حتی حاضر نشد برای پیشرفت اهداف مقدس خود از ابزار جهل و خرافه استفاده کند و هنگامی که مردم خرافی و افسانه پرست عرب، گرفتگی خورشید را به مصیبت فرزندش «ابراهیم» نسبت دادند، جلو آنان ایستاد و نگذاشت دین اسلام از طریق خرافه و افسانه پیشرفت کند و از نادانی و عوام زدگی سوء استفاده نکرد. یعنی اسلام باید از راه خودش تبلیغ شود، نه با خرافات و دستورات انحرافی و ساختگی، و نگه داشتن مردم در جهل و نادانی که سرانجام آن به بی دینی و عدم اعتماد مردم منتهی می‌شود (18)

دگرگون شدن اسلام درعصر غیبت
 

عجیب این است که وقتی امام زمان (ع) ظهور می‌کند، و واقعیت و حقیقت ناب اسلام و آیین پیامبر خاتم (ص) را آشکار ساخته و بیان می‌نماید؛ عده ای می‌گویند این دین و آیینی که امام زمان (ع) مارابه آن می‌خواند و دعوت می‌کند، دینی جدید و متفاوت با اسلام است! و این چگونگی به خاطر تحریف‌ها و توجیه‌ها و کم و زیاد کردن‌ها و اضافه نمودن خرافات و انحرافات به نام دین می باشدکه در عصر غیبت به وجود آمد؛ و کم کم جزء باورهای مسلمانان شده و در متین اسلام و مسلمانی قرار گرفته است.
«محمد بن عجلان، از امام صادق (ع) روایت کرده که حضرت فرمود: »وَ رَوَی مُحَمَّدُ بْنُ عَجْلَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ ع دَعَا النَّاسَ إِلَی الْإِسْلَامِ جَدِیداً وَ هَدَاهُمْ إِلَی أَمْرٍ قَدْ دُثِرَ فَضَلَّ عَنْهُ الْجُمْهُورُ وَ إِنَّمَا سُمِّیَ الْقَائِمُ مَهْدِیّاً لِأَنَّهُ یَهْدِی إِلَی أَمْرٍ قَدْ ضَلُّوا عَنْهُ...(19)؛ هنگامی که حضرت قائم (ع) قیام کند از نو مردم را به اسلام دعوت کرده و به چیزی که کهنه شده و اکثریت مردم از آن دور شده و گم گشته‌اند راهنمایی می‌کند و اینکه حضرت قائم (ع) را مهدی خواندهاند برای آن است که به چیز گمشده ای راهنمایی می‌نماید.
و گویا پیامبر اکرم (ص) اشاره به همین دگرگونی‌های عصرغیبت و دوران آخرالزمان نموده‌اند که:
زمانی بر امت من بگذرد که از قرآن جز نوشته‌اش و از اسلام جز اسمش باقی نمی‌ماند و مردم آن زمان به قرآن و اسلام منسوب می‌شوند در حالی که دورترین افراد از آن هستند. (20)

مبارزه با خرافات برنامه حکومت مهدی (ع)
 

َبَا عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ سِیرَةِ الْمَهْدِیِّ کَیْفَ سِیرَتُهُ قَالَ یَصْنَعُ مَا صَنَعَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَهْدِم مَا کَانَ قَبْلَهُ کَمَا هَدَمَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَمْرَ الْجَاهِلِیَّةِ وَ یَسْتَأْنِفُ الْإِسْلَامَ ً. (21) از امام صادق سؤال کرده که گوید: از او درباره‌ی روش حضرت مهدی (ع) سؤال کردم که رفتارش چگونه است. فرمود: همانگونه که رسول خدا با خرافات و نادرستی‌های زمان جاهلیت مبارزه کرد و آن‌ها را ویران ساخت، امام زمان (ع) هم پیرایه‌ها و تحریف‌هایی که به دست ستمگران به اسلام بسته شده و جان آن را گرفته، ریشه کن نموده و اسلام راستین را از نو خواهد ساخت. بنابراین امام زمان (ع) با مظاهر جاهلیت و خرافات سخت درگیر می‌شود تا آن‌ها را از بین ببرد و به جای آن مظاهر عدالت و تقوی را جایگزین سازد.

خرافات جاهلیت غرب
 

در اینجا به نمونه‌هایی کوتاه از خرافات جاهلی پیش از اسلام اشاره می‌کنیم تا نقش اسلام در پیشرفت بشریت و نجات یافتن از جهل و خرافه هرچه بهتر روشن شود:
1.در جاهلیت عرب زن را زنده همسر مرده‌اش می‌سوزاندند و بعضی‌ها او را کشته و با مرد دفن می‌کردند؛ و بعضی‌ها مانند نصاری تا آخر عمر از ازدواج وی منع می‌کردند. (22)
2.زنی که بچه‌اش نمی‌ماند، اگر هفت بار بر کشته‌ی مرد بزرگی قدم می‌گذاشت، معتقد بودند که بچه‌ی او باقی می‌ماند. (23)
3.بزرگان عرب قبل از مرگ خود شتری را در کنار قبرشان به طرز فجیعی کشته و دفن می‌کردند تا در روز قیامت پیاده محشور نشوند.
4.در مورد قصاص اینگونه بودند که یک نفر گاهی ده نفر را می‌کشتند و به جای یک زخم دو زخم می‌زدند. (24)
5. برای مسافری که بازگشت او را دوست نداشتند آتش روشن می‌کردند.
6.هرگاه میهمانی که حضورش را خوش نداشتند بدرقه می‌کردند، مخیفانه کاسه ای را پشت سرش شکستند تا دیگر بازنگردند!
7.اعراب جاهلی وقتی وارد جایی می‌شدند و ترس بر آن‌ها غلبه می‌کرد صد مرتبه صدای الاغ سر می‌دادند و یا استخوان روباه به گردن می‌آویختند.
8.اگر عدد شتران به صد می‌رسید، برای کوری چشم حسودان یک چشم شتر نری را کور می‌کردند.
9.برای اطلاع از فرزندان بر بام خانه‌ی فرزندان ساعت‌ها می‌نشستند.
10.عرب جاهلی حرکت پرنده ای را که از طرف راست بر چپ می‌رفت، به فال نیک می‌گرفت و آن را دلیل بر پیروزی می‌دانست و اگر از چپ به راست حرکت می‌کرد، به فال بد گرفته، آن را دلیل بر شکست و ناکامی می‌دانست.
11.دختران را زنده به گور می‌کردند و همسران خود را معاوضه می‌نمودند. (25)

جاهلیت دوران آخرالزمان
 

جهل و نادانی از زمان پیش از اسلام خودرا در عرصه‌ی آخرالزمان آورده است تا بسی بشریت را به گمراهی و تباهی کشاند. ازا ین رو جهالت آخرالزمان متفاوت از جهل و نادانی پیش از اسلام است. به گونه ای که می‌توان گفت سخت‌ترین لحظه های فرو رفته در جهل را آخرالزمان به خود می‌بیند.
«قُلتُ و کَیفَ ذاکَ قَالَ إنَّ رَسُولَ الله (ص) اَتَی النَّاسَ وَ هُم یَعبُدُونَ الحِجَارةَ و الصُّخُورَ وَ العِیدَانَ و الخُشُبَ الْمَنْحُوتَةَ و إنَّ عَنِ الفُضَیلِ بن یَسَارٍ قالَ سَمِعتُ أبا عَبداللهِ (ع) یَقُولُ: إنَّ قائِمَنا إذَا قَامَ استَقبَلَ مِن جَهلِ النّاسِ أَشَدَّ مِمَّا اِستَقبَلَهُ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله مِن جُهّالِ الجاهلیّة» (26) (فضیل بن یسار گوید: شنیدم امام صادق) علیه السلام می‌فرمود: آزار و اذیتی که قائم ما (ع) هنگام ظهور از جهل مردم آخرالزمان می‌بیند، بسی سخت‌تر است از آن همه آزار واذیتی که پیامبر اکرم (ص) از جاهلیت عرب پیش از اسلام دید.
«قَائِمَنا إذا قامَ أتَی النّاسَ وَ کُلُّهُم یَتَأوَّلُ عَلیَهِ کتابَ الله یَحتَجُّ عَلیهِ بِهِ ثُمَّ قالَ أَمَا وَ اللهِ لَیَدخُلَنَّ عَلَیهِم عَدلُهُ جوف بُیُوتِهِم کَما یَأخُلُ الحَرُّ و القُر» (27) (فضیل می‌گوید: از امام پرسیدم این چگونه می‌شود؟ حضرت فرمود: پیامبر به میان مردم آمد درحالی که ایشان سنگ و صَخره و چوب و تخته های تراشیده را می‌پرستیدند، اما قائم ما که قیام می‌کند، مردمان همه از کتاب خدا برای وی دلیل می‌آوردند و آیه های قرآن را تأویل و توجیه می‌کنند!! پس فرمود: بدانید به خدا سوگند که موج دادگستری او بدان گونه که گرما و سرما نفوذ می‌کند تا درون خانه های آنان راه خواهد یافت) و در روایتی دیگر از امام باقر (ع) است که می‌فرماید: «إنَّ صاحِبَ هَذَا الأمرِ لَو قَدظَهَرَ لَقِیَ مِنَ النّاسِ مِثلَ ما لَقِیَ رَسُولُ اللهِ (ص) وَ أکثَرَ»؛ (همانا اگر صاحب این امر ظهور کند از مردم همانند آنچه را که رسول خدا) صلی الله علیه و آله باآن روبرو شد خواهد دید، بلکه بیش از آن.
بنابراین روایات، نشان دهنده، سختی جاهلانه مردم است که بر اثر برداشت‌های اشتباه از دین، کار را به جایی می‌رسانند که آنقدر رذل می‌شوند که در برابر امام معصوم، احتجاج از قرآن می‌آوردند، در حالی که امام معصوم عدلِ قرآن است، امّا «اکثر هم لایعقلون»

نمونه ای از خرافات در آخرالزمان
 

1.تخم مرغ شکستن به بهانه اینکه فلانی چشمش شور است و نسبت به او سوء ظن پیدا کردن، که سوء ظن از گناه کبیره است و موجب می شود که انسان گرفتار غیبت و تهمت شود، که غیبت از زنا بدتر است. علاوه بر آن گناه اسراف را در پی دارد؛ و لذا نه تنها دفع بلا نمی‌کند بلکه چون گناهانی را به دنبال دارد ممکن است باعث نزول بلاهم بوشد.
البته در این زمینه خیلی‌ها سؤال می‌کنند که آیا چشم زدن از نظر اسلام تأئید شده است یا نه درپاسخ باید گفت: امکان وقوع چشم زدن موردتأئید قرآن وروایات می‌باشد آنجایی که قرآن کریم در ماجرای حضرت یوسف (ع) آورده استکه وقتی فرزندان حضرت یعقب، عازم دیار مصر شدند یعقوب (ع) به آن‌ها سفارش نمودکه از درهای متعدّد وارد قصر عزیز مصر شوند. زیرا آن‌ها جوانان زیبا و دلربایی بودند و تعدادشان هم زیاد بود و حضرت یعقوب با این کار می‌خواست که آن‌ها زیاد جلب توجّه نکنند و چشم نخورند. (28)
همچنین در روایات فراوانی این مطلب تأیید شده است؛ از جمله پیامبر اکرم (ص) فرموده‌اند: «نِصفُ ما یَحفَرُ لِأُمّتی مِنَ القُبُور مِنَ العینِ وَ المِفدَة» (29)؛ (نیمی از کسانی که می‌میرند به خاطر چشم بد و پرخوری از دنیا می‌روند) و نیز فرمودند: «العِینُ حَقُ یَحضُرُها الشیطانُ وَ حَسَدُ ابنُ آدَم» (30) (چشم بد حق است که شیطان و حسادت و تنگ نظری مردم آن را پدید می‌آورند) اما راه مقابله با چشم بد، توکّل به خداست و توسل به ذوات مقدسه‌ی اهل بیت (علیهم السلام) و علاوه بر آن خواندنبرخی از آیات قرآن مثل معوذتین نافع است.
2.تفاوت بین فرزند پسر و دختر
یکی از خرافات زمان جاهلیّت، شوم دانستن فرزند دختر و زنده به گور نمودن دختران بود که متأسفانه گاهی آثار این تفکّر جاهلی، هنوز در چهره‌ی برخی افراد نادان دیده می‌شود به طوری که بین فرزند پسر و دختر فرق می‌گذارند و حتی با دیدن فرزند دختر چهره درهم می‌کشند، در صورتی که این کار در حقیقت، چهره در هم کشیدن در مقام الوهیت و خالقیت پروردگار است که گناهی بزرگ و کفرآمیر است. بنابراین بنده‌ی واقعی کسی است که تسلیم مقدّر است الهی باشد و بداند که خدا هرچه بخواهد، به مصلحت دنیا و آخرت بندگان است؛ لذا باید نسبت به حکمت و اراده‌ی خدای خویش تسلیم باشد و دختر یا پسر بودن فرزند برایش فرقی نداشته باشد.
3.نحس بودن برخی روزها
«فیلسوف و مفسّر بزرگ؛ علامه طباطبائی (رحمة الله علیه) می‌فرماید: »در روایات قابل اعتماد آمده است که: روز وفات حضرت سیدالشهداء (ع) یا پیغمبر اکرم (ص) نحس، و موالید ائمه اطهار (علیهم السلام) سَعد است؛ و این نسبت به شرع دارد، اما صِرف روشنایی روز بین دو تاریکی (شب) نه نحوست دارد و نه سعادت. (31)
«استاد علامه، در جای دیگر می‌فرماید: »از نظر عقل هیچ دلیلی وجود ندارد که ثابت کند فلان روز یا فلان زمان سعد است یا نحس... کما اینکه برای انکار سعد و نحس روزها و دلیلی وجود ندارد، گرچه واقعیت داشتن آن بعید است، ولی بعید بودن غیر از محال بودن است. اما از دیدگاه شرعی، در قران از شومی و خجستگی ایام یاد شده است... (32) پس از نحوساتی که ما می‌سازیم مثل اینکه، امروز چهارشنبه است و نباید بیرون برویم یا چون در فلان روز حادثه ای برای ما اتفاق افتاد آن روز را نحس بدانیم و ... از امور جعلی و خرافی شمرده می‌شود و ائمه اطهار (علیهم السلام) با آن مبارزه کرده‌اند.
«محمد بن احمد دقاق» می‌گوید: نامه ای به امام هادی (ع) نوشتم و از مسافرت در روز چهارشنبه آخر ماه پرسیدم: حضرت در پاسخ نوشتند: بر خلاف نظر معتقدان به شومی، هر کس در چهارشنبه آخرماه مسافرت کند، از هر گزندی ایمن خواهد بود و از هر بیماری سالم می‌ماند. (33)
4.شانس
یکی از مطالبی که به اشتباه در اذهان مردم القاء شده است، مسأله شانس است. به طور کلی اینکه گفته شود شانس من خوب است یا شانس فلانی بد است، این‌ها صحیح نبوده و معنایی ندارد. البته شایدبه صورت تصادفی مثلاً درجلسه‌ی امتحان سؤال یکی آسان‌تر شود و سؤال دیگری مشکل‌تر، ولی به هر حال شانس به این معنایی که بین مردم متداول است صحیح نیست. اما یک حقیقتی به نام توفیق وجود داردکه آن وِفق پیدا کردن و هماهنگ شدن کارهای انسان است. انسانی که در صراط مستقیم باشد، و به تعهداتش عمل کند و نظم داشته باشد قطعاً توفیقاتش بیشتر است. بنابراین از نظر عقلی و دینی چیزی به نام شانس وجود ندارد ولی توفیق، مصلحت و یا قضا و قدر که بحثی مفصل است حقیقت دارد. (34)
5.عطسه زدن
برخی افراد عطسه زدن را به بدیُمنی می‌گیرند و می‌گویند، نشانه‌ی صبر است یعنی اگر می‌خواهی جایی بروی یا کاری انجام دهی و عطسه کردی باید توقف کرده، حداقل چند لحظه سر جایت تکان نخوری!! این عقیده هم یکی از خرافات و رسوم بی اساس بوده، هیچ گونه مبنای عقلی و شرعی ندارد؛ و عجیب آنکه سابقه‌ی این خرافه به جاهلیت قبل از اسلام بر می‌گردد؛ چرا که در تاریخ عصر جاهلیت آمده است که: «عرب عطسه را شوم می‌دانست و آن را مقدمه‌ی خطری حتمی می‌پنداشت و لذا اگر صدای عطسه ای را می‌شنید، می‌گفت: »بِکِلابی یعنی بلای آن به جان سگهایم بیفتد؛ و اگر با فرد سابقه خوبی نداشتند، می‌گفتند: «بِکَ لابی»؛ یعنی به جان خودت نه من. (35) بالعکس این خرافات در روایات ائمه (علیهم السلام)، از «عطسه» به عنوان عامل عافیت و سلامتی یاد شده است و به عنوان عاملی پر برکت برای جسم و روح معرفی گردیده است:
در روایتی از امام صادق (ع) نقل شده که:
«التَّثاوُبُ مِنَ الشَّیطانِ و العِطاسُ مِنَ الله عزَّوجَل» (36)؛ (خمیازه از شیطان است، ولی عطسه از ناحیه خداوند متعال می‌باشد)
6.خوردن غذای اهل مصیبت
امروزه مشاهده می‌شود که وقتی مسلمانی از دنیا می‌رود و خانواده ای داغدار عزیزی می‌شوند احکام و آداب و رسومات نابجایی اجرا می‌شود که علاوه بر خلاف شرع وعقل بودن، گاه ظلم و گناه نیز به شمار می‌آید. به عنوان مثال چیدن و حمل حجله‌ی عروسی، در تشییع جنازه جوانی که داماد یاعروس نشده است!
ـ کشتن گوسفند و قربانی کردن در برابر جنازه
ـ مسلمانی دادن و پهن نمودن سفره پذیرایی از سوی اهل عزا و شرکت مردم در این مجالس.
در حالی که در احکام دین ما آمده است که: مستحب است پس از دفن تا سه روز برای اهل خانه‌ی میّت غذا بفرستند و غذا خوردن نزد آنان و درمنزلشان مکروه است.
حتی در حدیثی از امام صادق (ع) نقل شده که: «الْأَکْلُ عِنْدَ أَهْلِ الْمُصِیبَةِ مِنْ عَمَلِ أَهْلِ الْجَاهِلِیَّةِ وَ السُّنَّةُ الْبَعْثُ إِلَیْهِمْ بِالطَّعَامِ کَمَا أَمَرَ بِهِ النَّبِیُّ (صلی الله علیه وآله وسلم) فِی آلِ جَعْفَرِ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (ع) لَمَّا جَاءَ نَعْیُهُ...» (37)؛ غذاخوردن د رکنار (سفره) اهل مصیبت، از اعمال جاهلیت است و سنت اسلام این است که برای مصیبت دیدگان غذا ببرند (نه آنکه غذایشان را بخورند) همانطور که پیامبر (صلی الله علیه وآله) دستور دادند برای خانواده‌ی جعفر بن ابیطالب؛ وقتی خبر شهادتش رسید، غذا ببرند.
البته موارد زیادی دیگر به عنوان خرافات مطرح است که گنجایش این مقاله را نخواهد داشت از قبیل؛ فال نیک و بد زدن، تخم مرغ روی ماشین شکستن از باب اینکه بلای به ماشین نخورد. استخاره ساختگی، ساییدن قند بالای سر عروس، آب ریختن بر بدن گربه باعث درآوردن دانه های پوستی می‌شود، بر هم زدن قیچی باعث جنگ و دعوا بین افراد خانواده می‌شود، مجلس ختم برگزار کردن در روز شنبه اثر بد دارد، شمع روشن کردن در زیارتگاه‌ها و روی قبر سادات و علماء ودیگر اموات، گره زدن نخ به ضریح‌ها و درب‌های اماکن مقدسه، دخیل بستن به سقاخانه که این‌ها هیچ استناد قرآنی و روایی نداشته و جزء خرافات محسوب می‌گردد.

میزان تشخیص خرافات
 

اگر انسان برای اعمال و رفتار خود میزان و رد اطمینان نداشته باشد نمی‌تواند راه را از بیراهه، دوست را از دشمن، حقیقت را از خرافه و سخن و حدیث درست را از روایات دروغ و نادرست تشخیص دهد و در نهایت به گمراهی و تباهی کشیده شده، از مسیر روشن سعادت و نجات باز می‌ماند. از امام سجاد (ع) روایت شده که حضرت فرمودند: «انَّ أفضَلَ الأعمالِ عنداللهِ ما عُملَ بالسُّنَةِ و إن قَل» (38) ,(با فضیلت‌ترین اعمال نزد خداوند یکتا، عملی است که بر طبق [معیار و میزان] سنت باشد، اگر چه آن عمل کم باشد) بنابراین انسان برای اعمال و رفتارش نیاز به معیار و میزان دارد و عملی که بر طبق این میزان انجام شود ارزش زیادی خواهد داشت.
آری وظیفه شیعیان در این زمان که بازار نظریه پردازی و مطرح نمودن افکار و اندیشه های گوناگون بوده تمسک به معیار، یعنی قرآن و عترت برای نجات و سعادت است. همانطور که پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «مَن تَمَسَّکَ بِسُنَّتی فِی اختِلافِ اُمَّتِی کانَ لَهُ أجرُ مِائَةَ شَهِید» (39)؛ (کسی که در اختلاف امّت من [در زمان غیبت] به سنّت و روش من پای بند باشد برای او اجر صد شهید خواهد بود) و امام سجاد (ع) می‌فرمایند: «مَن ثَبَتَ عَلی وَ لایَتینَا فی غَیبُةٍ قائمنا أعطاهُ الله أجرَ أَلفَ شَهِیدٍ مِثلَ شهداء بَدرٍ وَ اُحُد» (40)؛ (کسی که در زمان غیبت قائم ما بر ولایت ما ثابت قدم بماند، خدای تعالی به او اجرهزار شهید مثل شهیدان بدر و اُحد عطا می‌کند)
در این میان وظیفه ما این است که اهل تفکّر و تعقل باشیم و هرگز همچون اقوام گذشته که همواره می‌گفتند ما پیرو آباء و اجداد و پیشینیان خود هستیم، از دیگران کورکورانه تقلید نکنیم و خود را در کنار مردم زمان جاهلیّت قرار ندهیم.
نتیجه
آگاه بودن به زمان باعث می‌شود که دگرگونی‌های زمانه در انسان تأثیر نگذارد و دچار خرافات نشود، از این جهت نتایجی که این مقاله دارد این است که 1.عالم و آگاه به زمان باشیم تا دچار انحراف نشویم. 2.ایمان خود را کامل کنیم و با تمسک به ثقلین (کتاب خدا وعترت) در راه مستقیم استقامت ورزیم 3.بدون تفکّر و تعقّل و استدلال علمی و دینی هر سخنی و عملی را نپذیریم. 4.همچون کاه روی آب نباشیم که با امواج آب به این سو و آن سو کشیده شویم و از خود اراده ای نداشته باشیم.

پي نوشت ها :
 

1. فرهنگ ابجدی، ص 359.
2. لغت نامه دهخدا، واژه خرافه.
3. النهایه فی غریب الحدیث و الأثر، ج 2، ص 25.
4. همان.
5. سوره روم، آیه 59.
6. سوره مائده، آیه 103.
7. ترجمه تفسیر المیزان، ج 1، ص 639 و 639.
8. میزان الحکمه، باب 329، ح 1632.
9. فرهنگ ابجدی، ص 321، فرهنگ عمید، ص 183.
10. فرهنگ ابجدی، ص 956.
11. سوره احقاف، آیه 9.
12. 110 سرمشق از سخنان حضرت علی علیه السلام، ص 82.
13. همان، ص 81.
14. سیره ابن هشام، ج 3، ص 412.
15. فرازهایی از تاریخ اسلام، ص 19 و 21.
16. بحار، ج 105، ص 15؛ وسائل الشیعه، ج 16، ص 269.
17. فرازهایی از تاریخ اسلام، آیت الله سبحانی، ص 21.
18. ر. ک: خرافات، شاکر اردکانی، سید اسماعیل، ص 20.
19. ارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 524، روایت 2.
20. کافی، ج 8، ص 308.
21. الغیبة نعمانی، ص 231.
22. از هجرت تارحلت، سیدعلی اکبر قرشی، نشر دارالکتب الاسلامیه، ص 65.
23. خرافات در زندگی مردم، ص 44.
24. مجمع البیان، ذیل سوره‌ی بقره، آیه 178.
25. ر. ک: خرافات در زندگی مردم، ص 44 و 45، فروغ ابدیت، ج 1.
26. الغیبه للنعمانی، ص 297.
27. همان.
28. سوره‌ی یوسف، آیه 67.
29. نهج الفصاحه، ص 631، ح 3123.
30. همان، ص 429، ح 2028.
31. در محضر علامه طباطبائی، ص 254.
32. ر. ک : ترجمه‌ی المیزان، ج 19، ص 115.
33. میزان الحکمه، ج 9، ص 4494.
34. ر. ک: وارونه ها و خرافات در آخرالزمان، ص 417 و 418.
35. خرافات در زندگی مردم، ص 95 و 96.
36. بحارالأنوار، ج 76، ص 52، باب العطاس و التسمیت.
37. وسایل الشیعه، ج 3، ص 237، ح 3504.
38. اصول کافی، ج 1، ص 16، ح 207.
39. وسایل الشیعه، ج 1، ص 175.
40. بحارالأنوار، ج 52، ص 125.

منابع و مآخذ
1. قرآن کریم
2. نهج البلاغه، صبحی، صالح، نشر دارالأسوة، اوقاف، چاپ اول، 1415 ه.
3. بحارالأنوار، مجلسی، محمدباقر، نشرالوفاء، چاپ بیروت، سال 1403.
4. النهایه، ابن اثیر جزری، مبارک بن محمد، محقق طناحی، محمودمحمد، نشر مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، چاپ چهارم، قم، سال 1367 ش.
5. تفسیر المیزان، طباطبائی، ترجمه موسوی، سیدمحمدباقر، نشر دفتر انتشارات حوزه‌ی علمیه اصفهان، 1376 ش.
6. میزان الحکمه: محمدی ری شهری، محمد، نشر دارالحدیث، چاپ سوم، قم، سال 1381 ش.
7. 110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، مکارم شیرازی، ناصر، تحقیق علیان نژادی، ابوالقاسم، انتشارات امام علی (ع)، چاپ قم، سال 1380 ش.
8. فرازهایی ازتاریخ اسلام، سبحانی، جعفر، نشر مشعر، چاپ یازدهم، سال 1378 ش.
9. فروغ ابدیت، سبحانی، جعفر، نشر بوستان کتاب، چاپ هیجدهم، قم، سال 1382 ش.
10. تاریخ اسلام، ذهبی، محمد بن احمد، نشر دارالکتب العربی، بیروت، سال 1413 ه.
11. ارشاد، مفید، محمد بن محمّد، نشر کنگره شیخ مفید، چاپ اول، قم، سال 1413 ق.
12. الکافی، کلینی، ابوجعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق، نشر دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ سوم، 1388 ه.
13. الغیبه للنعمانی، النعمانی، محمد بن ابراهیم، نشر صدوق، چاپ دوم، سال 1376 ش.
14. خرافات در زندگی مردم، شاکر اردکانی، سیدا سماعیل، نشر الهادی، قم، چاپ ششم، سال 1390 ش.
15. مجمع البیان، طبرسی، فضل بن حسن، نشر ناصر خسرو، ده جلدی، چاپ تهران، سال 1372 ش. پ
16. نهج الفصاحه، پاینده، ابوالقاسم، نشر دنیای دانش، چاپ چهارم، تهران، سال 1382 ش.
17. وارونه ها و خرافات در آخرالزمان، سبزی اراکی، ابوالفضل، نشر ملینا، چاپ دوم، قم، 1388 ش.
18. وسایل الشیعه، شیخ حر عاملی، محقق القائینی، محمد بن محمد الحسن، نشر مؤسسه معارف اسلامی امام رضا (ع)، چاپ اول، قم، سال 1418 ق.
19. نرم افزار گنجینه روایات، مرکز علوم اسلامی، حوزه‌ی علمیه قم.



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط