کابوس زنده

اگر شما نيز بازي هاي ساخته شده توسط بازيسازان روسي را بازي کرده باشيد، احتمالاً با ما هم عقيده هستيد که بازي هاي ساخته شده توسط آنان هر چند سنگين و پر ايراد، اما متفاوت ، منحصر به فرد و پر از ايده هاي...
يکشنبه، 14 اسفند 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
کابوس زنده

 کابوس زنده
کابوس زنده


 

نيوسنده : سهيل منصوري




 
اگر شما نيز بازي هاي ساخته شده توسط بازيسازان روسي را بازي کرده باشيد، احتمالاً با ما هم عقيده هستيد که بازي هاي ساخته شده توسط آنان هر چند سنگين و پر ايراد، اما متفاوت ، منحصر به فرد و پر از ايده هاي نو هستند. بازي عجيب The Void (که با نام هاي مختلفي عرضه شده و نام نگارش انگليسي آن Thension است) يکي ديگر از محصولات ساخته شده توسط اين بازيسازان است که در سال 2008 در روسيه عرضه شد و نگارش انگليسي آن نيز اخيراً به بازار آمده است.
The Void بازي است که حتي توصيف آن نيز سخت است. داستان بازي در دنيايي عجيب به نام The Void رخ مي دهد. دنيايي سياه و سفيد و تاريک که بيش از هر چيز به عالم برزخ شباهت دارد.روح بعضي از انسان ها به دلايل نامعلوم قبل از مرگ در اين دنيا اسير مي شود و براي بقاي در آن ناچار است به تنها رشته اميد باقي مانده در اين دنيا يعني رنگ چنگ بيندازد. رنگ که به شکل تکه هاي کوچک روح مانند در محيط پراکنده شده است. تنها عامل بقا در اين دنيا است و در صورتي که يک روح سرگردان نتواند رنگ کافي به دست آورد؛ براي هميشه کشته خواهد شد.

کابوس زنده

قهرمان داستان ما يک روح سرگردان است که در اين دنيا چشم مي گشايد و براي زنده ماندن (هر چند نمي توان اين سطح از بقا را زندگي دانست) مجبور مي شود رنگ جمع آوري کند. او به زودي با موجوداتي آرام به نام خواهر آشنا مي شود که در هر منطقه از اين دنيا حضور دارند و با کمک خواهرها پي مي برد هنوز راهي براي زنده شدن و بازگشت به دنيا وجود دارد و براي اين کار، بايد به بخش هاي مختلف The Void سفر کند، رنگ جمع کند و به اين ترتيب خود را قوي تر کند، به خواهرها کمک کند و در نهايت با موجوداتي بسيار قدرتمند به نام برادرها روبرو مي شود.
The Void به طور کلي تقريباً با هر بازي استاندارد ديگري تفاوت دارد. نماي اين بازي اول شخص است ، اما The Void يک شوتر اول شخص نيست بلکه المان هايي از بازي هاي ماجرايي و حتي استراتژي به ارث برده است. بازيباز بخش هايي از بازي را براي انجام کارهايي که براي يک بازي اول شخص يا حتي ماجرايي بسيار نامتعارف است (مثل جمع آوري وکشت رنگ ) مي پردازد. حتي المان هاي بازي هاي نقش آفريني نيز در اين بازي (البته نه به گونه اي که انتظار داريد) استفاده شده و بايد گفت طبقه بندي اين بازي در يک ژانر مشخص کار چندان ساده اي نيست. اما The Void هر چه که هست ، بي شک يک بازي استثنايي است که بازيباز را از همان ابتدا گيج مي کند و اگر علاقمند به بازي هاي نوآورانه باشيد ممکن است بلافاصله از آن متنفر شويد؛ اما اگر به اين بازي فرصت دهيد جذابيت هاي خود را نشان مي دهد. در واقع اين بلا تکليفي در بخشي از بازي به اساس ساختار آن تبديل مي شود. به گونه اي که بازيباز ناخودآگاه مي پذيرد در محيطي بسيار خطرناک، غير طبيعي و غير قابل درک اسير شده که بيش از هر چيز به يک کابوس مبهم شباهت دارد.

کابوس زنده

البته The Void نيز همانند بسياري از بازي هاي روسي نه از لحاظ ساختاري و نه از لحاظ فني يک بازي بي ايراد يا حتي کم ايراد نيست.واقعيت اين است که گيم پلي اين بازي گاه ممکن است حتي براي بازيبازهايي که از آن لذت مي برند نيز خسته کننده و مبهم شود و بلاتکليفي و عدم آموزش بازي کمي بيش از حد گيج کننده است. بازيباز در برخي صحنه هاي بازي اصلا ً نمي داند چه کاري بايد انجام دهد و اين مساله گاه آنچنان آزار دهنده مي شود که بسياري از بازيبازها ممکن است عطاي آن را به لقايش ببخشند. ايرادهاي کنترل و ساختار بازي نيز موضوع را پيچيده تر مي کند. از طرف ديگر با وجود اين که به عنوان يک بازي روسي با بازي کم باگي روبرو هستيم، The Void بازي بي ايرادي نيست و موتور آن سنگين است ؛ مخصوصاً با در نظر گرفتن اين که گرافيک بازي خيلي هم قابل نتيجه نيست. محيط ها در The Void ساده و کوچک هستند و تعداد اشياي موجود در آن ها کم است. از طرف ديگر همين اشياي کم تعداد نيز مدل هاي ساده دارند. بافت هاي بازي نيز تعريفي ندارد و نه تنها کيفيت آن ها پايين است بلکه تکراري هستند (البته مدل هاي برادرها را بايد يک استثناء محسوب کرد که طرحهاي آن ها گاه عالي است. از اين رو محيط بازي بسيار تکراري و خالي به نظر مي آيد، ايرادي که مي توانست با کمي کار بيشتر بر طرف شود. سياه و سفيد بودن محيط بازي نيز ممکن است اين ايراد را تشديد کند؛ اما بايد در نظرگرفت سياه و سفيد بودن برخي از محيط هاي بازي نه يک ايراد، بلکه يک ويژگي نو آورانه است و نبايد سياه و سفيد بودن محيط در آن را با ساير نقص هاي گرافيک آن اشتباه گرفت يا حتي آن را يک نقص محسوب کرد. رنگ بندي درThe Void براساس داستان بازي انجام گرفته و هر چند ممکن است تکراري به نظر برسد، اما ضروري است و اگر به آن عادت کنيد، حتي زيبا است . از طرف ديگر در بخش هايي از بازي که بازيباز است. از طرف ديگر در بخش هايي از بازي که بازيباز بايد به رنگ ها عملي انجام داده يا درخت ها را براي کشت رنگ ها باور کند؛ شاهد صحنه هاي هنري بسيار زيبايي هستيم که شايد تنها در کارت پستال هاي فضايي بتوان سراغي از آن ها يافت.
کيفيت صداها در بازي نيز آن چنان که بايد چنگي به دل نمي زند.صدا مي توانست در چنين بازي اي نقش بسيار بهتري اجرا کند و محيط آن را زنده و قابل فهم کند؛ اما بازيسازان به وضوح در زمينه صداهاي اين بازي کم کار کرده اند.البته صدا گذاري بازي مرموز و مبهم و افسون گر است؛ اما براي بازي که در چنين دنيايي رخ مي دهد؛ به هيچ وجه کافي نيست.
The Void يک بازي کاملاً منحصر به فرد ايده هاي شگفت انگيز ، داستان جذاب و عجيب و جو فوق العاده است؛ با اين وجود کيفيت آن نيز مانند بسياري از محصولات ساخته شده توسط بازيسازان تازه کار پايين است و اين نواقص، ممکن است مانع از لذت بردن از جواهري شود که در پشت آن نهفته است.اين بازي تجربه اي بسيار ازرشمند براي بازيبازاني است که مي خواهند عناويني نوآورانه را تجربه کنند؛ اما ممکن است بسياري از بازيبازهاي ديگر را فراري دهد. در هر صورت تنها يک چيز قطعي است؛ پيش تر چنين چيزي را بازي نکرده ايد، البته اگر بخواهيد آن را بازي کنيد!
منبع: نشريه ي بازي رايانه، شماره ي 34.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط