چکیده
کلید واژه ها: فقه اهل بیت (علیهم السلام)، شناسایى حقوق شهروندى و حمایت از آن، استبداد سیاسى، عقل، عدالت، اجتهاد، مکتب فقهى.
مقدّمه
1. هرچند جهانىشدن برخى از امور، باعث تغییر بسترى شده که دولتها در آن حاکماند، اما دولت ها همچنان تواناترین نهاد براى تمرکز قدرت سیاسى، اقتصادى، نظامى و ارتباطى به شمار مىروند. بنابراین، دولت بستر اصلى شهروندى محسوب مىگردد و حقوق و مسئولیتها به صورت اساسى در سطح دولتها اعمال مىشوند و اجرایى شدن حقوق و تکالیف ارتباط تنگاتنگ با دولت ـ ملت دارد. به همین دلیل، امروزه اجرایى شدن حقوق بشر بیشتر در قالب میثاقها و معاهدات حقوق بشرى الزامآور است که دولتها باید به امضا و تصویب آن مبادرت ورزند و با رضایت به تعهدات حقوق بشر گردن نهند.
2. شهروندى بیانگر ارتباط میان حقوق، مسئولیتها و مشارکت است که براى هر نوع اداره لازم و ضرورى هستند و هماکنون شهروندى سازوکار خوبى براى تحقق حقوق و تکالیف مىباشد. حال آنکه یکى از مشکلات حقوق بشر این است که با ایده جامعه سیاسى خاص پیوند نداشته و سازوکارى مؤثر براى تحقق آن وجود ندارد.(2)
از سوى دیگر، با توجه به اینکه حقوق شهروندى امروزه، به ویژه در بعد سیاسى، اهمیت خاصى پیدا کرده است، و از طرفى، شبهاتى نسبت به دیدگاه های فقهى مطرح مىشود و از جمله، دیدگاه سنتى فقهیان از سوى برخى افراد، تکلیفمحور معرفى مىگردد، ضرورت تحقیق حاضر مشخص مىشود.
از طرفى، نوع برخورد مکتب های حقوقى و فقهى به صورت اساسى و ریشهاى با حقوق شهروندى، امروزه بیش از پیش مورد توجه دانشمندان و فقها قرار گرفته است. چگونگى تعامل اساسى مکتب فقهى اهل بیت (علیهم السلام) با حقوق شهروندى جوامع اسلامى در بعد شناسایى و حمایت از آن، سؤالى است که این نوشتار در پى پاسخ احتمالى آن است. از اینرو مىکوشد این سؤال را صرفا به صورت کلى و در پرتو بررسى برخى ویژگى های فقه اهل بیت علیهمالسلامبررسى نماید. البته در بسیارى از موارد، رویکرد تطبیقى نیز مورد توجه قرار گرفته است.
مفهوم حقوق شهروندى
شهروند و شهروندى
ب. مفهوم اصطلاحى شهروند: در اصطلاح، شهروند عضو جامعهاى سیاسى است که داراى حقوق و وظایف مرتبط با این عضویت مىباشد. شهروند ـ در واقع ـ از وجود رابطه و پیوند متقابل فرد و جامعه سیاسى حکایت مىکند. البته باید توجه نمود که برخى از الزامات این واژه در غیر شهر کمتر معنا پیدا مىکند؛ زیرا بیشتر شهرها محل ظهور روابط پیچیده سیاسى، اقتصادى، حقوقى و فرهنگىاند. اما این بدان معنا نیست که روستاییان یا افرادى که در غیر شهر زندگى مىکنند، شهروند به شمار نمىآیند، بلکه از باب تغلیب به همه افراد یک سرزمین یا کشور، شهروند گفته مىشود. در واقع، شهروند فردى است که در ساختار اجتماعى، سیاسى، فرهنگى و اقتصادى جامعه حضور دارد و در تصمیمسازى، تصمیمگیرى و شکلدهى آن به صورت مستقیم و غیرمستقیم مؤثر است. در یک کلام، شهروند بر عضویت یک فرد در جامعه سیاسى دلالت دارد و حاکى از آن است.
ج. شهروندى: شهروندى (که یاى نسبت در آن وجود دارد) در واقع، حاکى از موقعیت و حالت انسانى است که بر اساس آن، از حقوق و مزایایى باید برخوردار شود و تکالیفى نیز باید عهدهدار گردد، هرچند در دولت ـ شهر نباشد؛ یعنى ساکن کشور نباشد.(4) بنابراین، شهروندى وضعیتى است که به افرادِ عضو یک جامعه ملى اعطا مىشود و حقوق شهروندى حقوقى است که از آن ناشى مىشود و مشارکت در این دارایى عمومى را آسان مىکند.(5) به عبارت دیگر، مفهوم جغرافیایى شهروندى که اکنون معیارى متداول شده است، مزایا و مسئولیتهایى خاص را به عنوان «شهروندى» ـ براى کسانى که در سرزمینى متولد شده باشند یا به طور دایم در آن زندگى مىکنند یا بر اساس سایر قوانین به تابعیت کشور درآیند ـ به رسمیت مىشناسد.
شهروندى هویت جدیدى به فرد مىبخشد که خارج از هویت فردى، خاندانى، قومى، خونى، تبارى و شغلى است. پس در واقع، شهروندى به وضعِ رابطه موجود میان یک شخص طبیعى و یک جامعه سیاسى به نام دولت ـ کشور گفته مىشود که بر اساس آن، اولى ملزم به وفادارى و دومى موظف به حمایت مىباشد.
در واقع، ویژگى که شهروندى را از تابعیت صرف جدا مىکند وجود اخلاق مشارکت و حقوق و مزایاى شهروندى است. شهروندى نه صرف یک موقعیت منفعلانه، بلکه یک موقعیت فعالانه و تأثیرگذار است. در یک نگاه کلان، شهروندى حاکى از یک رابطه خاص میان جامعه سیاسى و عضو آن است که بر اساس آن، فرد داراى حقوق و تکالیفى خواهد بود. پس شهروند بر عضویت، و شهروندى بر آن حالتى که از این وضعیت ناشى مىشود دلالت دارند.
در نهایت، حقوق شهروندى مجموعه امتیازات و اختیاراتى است ناشى از موقعیت و حالتى که بر عضویت یک فرد در جامعه سیاسى دلالت مىکند. مؤلفه های حقوق شهروندى متشکل از حقوق شخصى، اجتماعى، اقتصادى، سیاسى و فرهنگى است. هریک از موارد مزبور داراى مصادیق متعددى است که در جاى خود باید بررسى شود.
تفاوت حقوقبشر و حقوق شهروندى
گرچه ممکن است در بسیارى از موارد، موضوعات و محتواى حقوق شهروندى و حقوق بشر مثل هم باشند ـ و تفکیک آن دو از این لحاظ کارى بسیار دشوار است ـ اما آنچه آن دو را از یکدیگر جدا مىکند این است که حقوق شهروندى در چارچوب دولت ـ ملت مطرح مىباشد و اینکه فردى به اعتبار شهروند بودن و عضویت در یک جامعه سیاسى از حقوقى برخوردار است؛ اما حقوق بشر در افق جهانى و فارغ از محدوده جغرافیایى خاص و عضویت در یک قلمرو سیاسى مطرح است.
به هر حال، حقوق شهروندى به حقوق و آزادىهایى گفته مىشود که دولت اجراى آن را طبق قوانین داخلى، براى اتباع خود تأمین و تضمین مىکند و محتواى آن ممکن است از یک کشور تا کشور دیگر کمى متفاوت باشد. حال آنکه حقوق بشر در سطح بینالمللى مطرح است(9) و منحصر به چارچوب دولت ـ کشور نیست.
ویژگى های فقه اهل بیت (علیهم السلام)؛ و حمایت از حقوق شهروندى
1. کرامت انسان
در اسلام هر کس شهادتین (شهادت به وحدانیت خداوند و رسالت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله)) بر زبان جارى کند، خود به خود شهروند جامعه اسلامى محسوب مىشود. اما غیرمسلمانان از اهل کتاب با انعقاد قرارداد مىتوانند شهروندى اسلامى را کسب کنند. با توجه به این ویژگى است که شهروندى به دو نوع اکتسابى و اصلى تقسیمبندى مىشود و اصل این مرزبندى از آن حقوق موضوعه است که معیار آن با معیار فقهى مزبور فرق مىکند. شهروندى یا تابعیت اصلى با اکتسابى در حقوق و مزایا با هم متفاوتند؛ یعنى شهروندى اکتسابى از برخى حقوق ممکن است محروم باشد. از آنرو که در اسلام شهروند اصلى در برابر شهروند اکتسابى بر عقیده اسلامى و در دایره امت اسلامى استوار است، در مکتب اهل بیت و فقه سیاسى شیعه بیشترین تأکید بر کرامت و حرمت مسلمان شده است؛ چنانکه در احادیث نبوى آمده است: «حرمت المسلم افضل من جمیع الحرمات.»(15)«فضل [اللّه ]حرمت المسلم على الحرم کلها... لایحل اذى المسلم الا بمایجب»؛(16) حرمت مسلمان [از سوى خداوند] بر سایر حرمتها برترى داده شده است... اذیت و آزار مسلمان جایز نیست، مگر در موارد لازم [قانونى]. در نتیجه، اساس حقوق بشر و شهروندى حرمتى است که خداوند براى انسان و مسلمان و همه شهروندان جامعه اسلامى قرار داده است. بنابراین، دولت و حکومت اسلامى باید به حقوق شهروندان جامعه اسلامى، اعم از مسلمان و غیرمسلمان، احترام بگذارد و حرمت و شرافت و برترى که خداوند فطرتا و طبیعتا به انسان داده است، رعایت کند. خداوند به انسان برترى خاص داده و بسیارى از مخلوقات دیگر را در اختیار او قرار داده است تا از آنها بهرهبردارى کند: «وَلَقَد کَرَّمنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلنَاهُم فِی البَرِّ وَالبَحرِ وَرَزَقنَاهُم مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلنَاهُم عَلَى کَثِیرٍ مِمَّن خَلَقنَا تَفضِیلاً.» (اسراء: 70) همچنین همه شهروندان جامعه اسلامى باید به حقوق همدیگر احترام بگذارند، وگرنه عزت و شرافت انسانى را پاس نداشتهاند. اما همین انسان از این کرامت و شرافتى که دارد براى رسیدن به رشد و تعالى استفاده نمىکند و گاهى بدتر از حیوانات شده و از نظر رتبه در اسفلالسافلین قرار مىگیرد.
پی نوشت ها :
*کارشناس ارشد حقوق، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدسسره.
1. Per Gustafson, Globalisation, Multiculturalism andIndividualism: The swedish Debate on Dual Citizenship, Journal Title: Journal of Ethnic and Migrasion Studies, Volume 28, Year 2002, P 463. Source: Questia, Media America, Inc. www. questia.com.
2ـ کیث فالکس، شهروندى، ص 186.
3ـ علىاکبر دهخدا، فرهنگ لغت، ج 31، ص 152 / حسن انورى، فرهنگ سخن روز، ص 768.
4ـ محمدجعفر جعفرى لنگرودى، مبسوط ترمینولوژى حقوق، ص 2317 و 2318.
5ـ جى. ام. بارلت، «حقوق شهروندى»، حقوق اساسى 2، ص 129ـ150.
6ـ محمدجعفر جعفرى لنگرودى، ترمینولوژى حقوق، ص 231.
7ـ جک دانلى، حقوق بشر نظریهها و رویهها، ص 73.
8ـ محمدرضا نیکفر، خشونت،حقوقبشروجامعهمدنى،ص41.
9ـ منوچهر طباطبائى مؤتمنى، آزادى های عمومى و حقوقبشر، ص 17.
10ـ محمدبن حسن حرّ عاملى، وسائلالشیعه، ج 27، ص 34.
11ـ محمدتقى جعفرى، «حق کرامت انسانى»، حقوق و علوم سیاسى، ش 27، ص 76ـ98.
12ـ مرتضى مطهّرى، مقدمهاى بر جهانبینى اسلامى، ج 4، ص 9ـ11.
13ـ ابن ابىالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج 17، ص 33.
14ـ شهید ثانى، شرحاللمعه، حاشیه سیدمحمد کلانتر، ج 9، ص 60 و61
15ـ ابن ابىالحدید، همان، ج 9، ص 289.
16ـ همان، ص 288.